عبدالعزيز بن مهتدى قمى: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(ویرایش)
 
(۱ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۱ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
{{بخشی از یک کتاب}}
+
{{بخشی از یک کتاب}}[[احمد بن علی نجاشی|نجاشى]] تبار عبدالعزیز قمی را بدین گونه یاد مى کند: عبدالعزیز بن مهتدى بن محمد بن عبدالعزیز.<ref>رجال النجاشى، ص ۲۴۵.</ref> هیچ یک از پدران وى را جزء راویان و علماى [[قم]] نیافتیم. گرچه بدون شک همه آن‌ها شیفتگان و علاقه مندان به [[اهل البیت|اهل بیت]] علیهم‌السلام بوده اند. این که [[شیخ طوسی|شیخ طوسى]] او را هم جزء اصحاب (راویان) امام رضا علیه‌السلام دانسته<ref> رجال الطوسى، شیخ طوسى، ص ۳۸۰؛ دارالذخائر، چاپ دوم، ۱۴۱۱ هـ.ق.</ref> و هم جزء کسانى که از [[ائمه اطهار|ائمه]] علیهم‌السلام روایت نکرده اند،<ref>همان کتاب، ص ۴۸۷.</ref> جاى بسى تعجب است.
  
==عبدالعزیز بن مهتدی قمی==
+
==عبدالعزیز در عصر امامان ==
زمان زندگى وى براى ما معلوم نيست ولى بيشتر دانشوران، وى را فقط از اصحاب امام رضا علیه‌السلام دانسته اند ولى احتمال اين كه از اصحاب [[امام كاظم]] علیه‌السلام به حساب آيد نيز وجود دارد چه اين كه خود نقل مي‌كند: از «ابالحسن علیه‌السلام سوال كردم: آيا در پنبه و زعفران [[زكات]] وجود دارد؟ حضرت فرمود: نه».<ref>. اصول كافى، محمد بن يعقوب كلينى، ج 3، ص 512؛ دارالكتب الاسلامية، چاپ سوم، 1367 هجرى شمسى.</ref> معمولاً مقصود از ابالحسن، امام كاظم علیه‌السلام است.
 
  
و اما در مورد [[امام جواد]] علیه‌السلام احتمال اين كه او از اصحاب آن حضرت باشد بسيار قوى است چرا كه وى نامه اى خدمت آن حضرت نوشته و در مورد وجوهات شرعى و اموالى كه در اختيار داشته توضيح خواسته است.<ref>رجال الكشى، ابوعمر والكشى، ج ص 795؛ مؤسسه آل البيت علیهم‌السلام، 1404 هـ.ق؛ الغيبة، شيخ طوسى، ص 349، مؤسسة المعارف الاسلاميه، 1411 هـ.ق.</ref>
+
بیشتر دانشوران، وى را از اصحاب [[امام رضا علیه السلام|امام رضا]] علیه‌السلام دانسته اند ولى احتمال این که از اصحاب [[امام کاظم]] علیه‌السلام به حساب آید نیز وجود دارد، چه این که خود نقل می‌کند: از «ابالحسن علیه‌السلام سوال کردم: آیا در پنبه و زعفران [[زکات]] وجود دارد؟ حضرت فرمود: نه».<ref>اصول کافى، محمد بن یعقوب کلینى، ج ۳، ص ۵۱۲؛ دارالکتب الاسلامیة، چاپ سوم، ۱۳۶۷ هجرى شمسى.</ref> معمولاً مقصود از ابالحسن، امام کاظم علیه‌السلام است.
  
اين كه شيخ طوسى هم او را جزء اصحاب (راويان) امام رضا علیه‌السلام دانسته<ref> رجال الطوسى، شيخ طوسى، ص 380؛ دارالذخائر، چاپ دوم، 1411 هـ.ق.</ref> و هم جزء كسانى كه از ائمه علیهم‌السلام روايت نكرده اند،<ref>همان كتاب، ص 487.</ref> جاى بسى تعجب است.
+
و اما در مورد [[امام جواد]] علیه‌السلام احتمال این که او از اصحاب آن حضرت باشد بسیار قوى است، چرا که وى نامه اى خدمت آن حضرت نوشته و در مورد وجوهات شرعى و اموالى که در اختیار داشته توضیح خواسته است.<ref>رجال الکشى، ابوعمر والکشى، ج ۲، ص ۷۹۵؛ مؤسسه آل البیت علیهم‌السلام، ۱۴۰۴ هـ.ق؛ الغیبة، شیخ طوسى، ص ۳۴۹، مؤسسة المعارف الاسلامیه، ۱۴۱۱ هـ.ق.</ref>
  
==توجه وعنایت امام رضا علیه السلام به عبدالعزیز==
+
تاریخ و [[احادیث]]، نشانگر آن است که عبدالعزیز بن مهتدى مورد توجه و عنایت [[امام رضا علیه السلام|امام على بن موسى الرضا]] علیه‌السلام و [[امام جواد علیه السلام|امام جواد]] علیه‌السلام بوده است. اما در مورد امام هشتم علیه‌السلام دو مطلب شاهد گفتار ماست:
  
تاريخ و [[احاديث]]، نشانگر آن است كه عبدالعزيز بن مهتدى مورد توجه و عنايت امام على بن موسى الرضا علیه‌السلام و امام جواد علیه‌السلام بوده است. اما در مورد امام هشتم علیه‌السلام دو مطلب شاهد گفتار ماست:
+
'''<I>۱. وکالت:</I>'''
  
'''<I>1. وكالت:</I>'''
+
دوران امام هشتم علیه‌السلام و بعد از آن به دلیل برخوردارى از حساسیت هاى زیاد، تشکلى منظم تحت عنوان «وکالت» را ایجاد مى کرد. این حساسیت ها عبارت بودند از: سرعت فزاینده فعالیت هاى علمى، پیدایش گروه‌هاى فلسفى و کلامى، کنترل شدید و جو خفقان از سوى [[عباسیان]]، پیدایش بعضى از افکار انحرافى به اسم [[شیعه|شیعه]] مانند [[تصوف]] و [[غلو]]، لزوم تغذیه فکرى و تأمین مسائل اقتصادى شیعیان.
  
دوران امام هشتم علیه‌السلام و بعد از آن به دليل برخوردارى از حساسيت هاى زياد، تشكلى منظم تحت عنوان «وكالت» را ايجاد مى كرد. اين حساسيت ها عبارت بودند از: سرعت فزاينده فعاليت هاى علمى، پيدايش گروه‌هاى فلسفى و كلامى كنترل شديد و جو خفقان از سوى [[عباسيان]]، پيدايش بعضى از افكار انحرافى به نام شيعه مانند تصوف و غلو، لزوم تغذيه فكرى و تأمين مسائل اقتصادى شيعيان.
+
وکلا، نمایندگان [[ائمه اطهار|ائمه]] علیه‌السلام بودند که ضمن دریافت حقوق شرعى مربوط به مقام امامت ([[معصوم]]) وظایف سنگین فرهنگى را نیز بر عهده داشتند و خود از موقعیت سیاسى خاص برخوردار بودند.<ref> ر.ک، حیات فکرى و سیاسى امان شیعه، رسول جعفریان، ج ۲، ص ۱۵۴، نشر سازمان تبلیغات اسلامى.</ref>
  
وكلا، نمايندگان ائمه علیه‌السلام بودند كه ضمن دريافت حقوق شرعى مربوط به مقام امامت (معصوم) وظايف سنگين فرهنگى را نيز بر عهده داشتند و خود از موقعيت سياسى خاص برخوردار بودند.<ref> ر.ك، حيات فكرى و سياسى امان شيعه، رسول جعفريان، ج ص 154، نشر سازمان تبليغات اسلامى.</ref>
+
افتخار وکالت على بن موسى علیه‌السلام شامل عبدالعزیز بن مهتدى نیز گردید و او به دلیل لیاقت هاى خاص به این مقام نائل آمد.<ref> رجال الکشى، ج ۲، ص ۷۹۵.</ref> گرچه حدود اختیارات و این که در کدام ناحیه وکالت آن حضرت بر عهده وى بوده معلوم نیست. آرى، ملاک گزینش، در فرهنگ امام معصوم و اولیاى خدا همانا ارزش‌هاى والاى انسانى و الهى است و عبدالعزیز به همین جهت به این جایگاه بلند دست یافت و مورد انتخاب امامانش قرار گرفت.
  
افتخار وكالت على بن موسى علیه‌السلام شامل عبدالعزيز بن مهتدى نيز گرديد و او به دليل لياقت هاى خاص به اين مقام نائل آمد.<ref> رجال الكشى، ج 2، ص 795.</ref گرچه حدود اختيارات و اين كه در كدام ناحيه وكالت آن حضرت بر عهده وى بوده معلوم نيست. آرى، ملاك گزينش، در فرهنگ امام معصوم و اولياى خدا همانا ارزش‌هاى والاى انسانى و الهى است و عبدالعزيز به همين جهت به اين جايگاه بلند دست يافت و مورد انتخاب امامانش قرار گرفت.
+
'''<I>۲. صحابى خاص:</I>'''
  
'''<I>2. صحابى خاص:</I>'''
+
اصحاب ائمه علیه‌السلام در یک رتبه قرار نداشتند. برخى از آنان از شاگردان ضعیف محسوب مى شدند و تعدادى در حد متوسط و جمعى از یاران خاص به شمار مى آمدند. در نتیجه، [[ائمه اطهار|امامان]] معصوم علیهم‌السلام نیز به گونه هاى متفاوت با آنان برخورد مى کردند و براى هر کس با توجه به مرتبه علمى و منزلتى که در [[تقوا]] و [[عرفان]] الهى داشت جایگاه ویژه اى در نظر مى گرفتند. از این روى از یاران ائمه علیهم‌السلام عنوان «صحابى خاص» اطلاق شده است. عبدالعزیز مهتدى نیز از زمره اصحاب خاص امام هشتم علیه‌السلام به شمار مى رود.
  
اصحاب ائمه علیه‌السلام در يك رتبه قرار نداشتند. برخى از آنان از شاگردان ضعيف محسوب مى شدند و تعدادى در حد متوسط و جمعى از ياران خاص به شمار مى آمدند. در نتيجه، امامان معصوم علیهم‌السلام نيز به گونه هاى متفاوت با آنان برخورد مى كردند و براى هر كس با توجه به مرتبه علمى و منزلتى كه در [[تقوا]] و عرفان الهى داشت جايگاه ويژه اى در نظر مى گرفتند. از اين روى از ياران ائمه علیهم‌السلام عنوان «صحابى خاص» اطلاق شده است.
+
[[فضل بن شاذان]] بزرگ فقیه و راوى شیعه در این مورد مى گوید: عبدالعزیز بن مهتدى از اصحاب خاص امام على بن موسى الرضا علیه‌السلام بود.<ref>همان کتاب، ص ۷۷۹.</ref>
  
عبدالعزيز مهتدى نيز از زمره اصحاب خاص امام هشتم علیه‌السلام به شمار مى رود.
+
این، در شرایطى است که بعضى از شیعیان آشنا به مقام [[اهل بیت]] علیهم‌السلام به مجرد این که نامشان در شمار شیعیان باشد بسیار خرسند بودند. نمونه آن، مرزبان بن عمران قمى است که به امام هشتم علیه‌السلام عرض مى کند: سؤالى دارم که پاسخ آن براى من بسیار اهمیت دارد، آیا نام من در شمار شیعیان شما قرار دارد؟ حضرت فرمود: آرى.<ref>همان کتاب، ص ۷۹۴.</ref>
  
فضل بن شاذان بزرگ فقيه و راوى شيعه در اين مورد مى گويد: عبدالعزيز بن مهتدى از اصحاب خاص امام، على بن موسى الرضا علیه‌السلام بود.<ref>همان كتاب، ص 779.</ref>
+
با وجود این دیدگاه، صحابى خاص امام معصوم بودن از جایگاه بلند برخوردار بوده و نشانه اوج کمال و معرفت الهى است.  
  
اين، در شرايطى است كه بعضى از شيعيان آشنا به مقام [[اهل بيت]] علیهم‌السلام به مجرد اين كه نامشان در شمار شيعيان باشد بسيار خرسند بودند. نمونه آن، مرزبان بن عمران قمى است كه به امام هشتم علیه‌السلام عرض مى كند: سؤالى دارم كه پاسخ آن براى من بسيار اهميت دارد آيا نام من در شمار شيعيان شما قرار دارد؟ حضرت فرمود: آرى.<ref>همان كتاب، ص 794.</ref>
+
'''''۳. رضایت امام:'''''
  
با وجود اين ديدگاه، صحابى خاص امام معصوم بودن از جايگاه بلند برخوردار بوده و نشانه اوج كمال و معرفت الهى است. و اما نظر امام جواد علیه‌السلام در مورد عبدالعزيز بن مهتدى از نامه اى كه آن حضرت در پاسخ وى نوشتند معلوم مى شود: «نامه تو به دستم رسيد خداوند گناهان تو را بخشيد و ما و تو را مورد رحمت خودش قرار دهد و همان گونه كه من از تو راضى هستم او نيز از تو راضى باشد».<ref>همان كتاب، ص 795، رحمنا و اياك و رضى اللّه عنك برضاى عنك.</ref>
+
و اما نظر [[امام جواد علیه السلام|امام جواد]] علیه‌السلام در مورد عبدالعزیز بن مهتدى از نامه اى که آن حضرت در پاسخ وى نوشتند معلوم مى شود: «نامه تو به دستم رسید، خداوند گناهان تو را ببخشاید و ما و تو را مورد رحمت خودش قرار دهد و همان گونه که من از تو راضى هستم او نیز از تو راضى باشد».<ref>همان کتاب، ص ۷۹۵، رحمنا و ایاک و رضى اللّه عنک برضاى عنک.</ref>
  
اين جملات، بيانگر احترام خاص امام علیه‌السلام نسبت به وى و حاكى از [[تقوا]] و [[عدالت]] و مقام قدسى اوست علاوه بر اين كه مى تواند دلالت كننده بر تدبير و سياست او در جهت پيشبرد اهداف آن حضرت تلقى گردد.
+
این جملات، بیانگر احترام خاص امام علیه‌السلام نسبت به وى و حاکى از [[تقوا]] و [[عدالت]] و مقام قدسى اوست، علاوه بر این که مى تواند دلالت کننده بر تدبیر و سیاست او در جهت پیشبرد اهداف آن حضرت تلقى گردد.
  
==فضیلت های عبدالعزیز بن مهتدی قمی==
+
==جایگاه عبدالعزیز در نظر شیعه==
  
فرزند مهتدى، خصوصياتى را در روح و روان خويش جاى داد كه هر كدام آن‌ها براى پيروان اهل بيت علیه‌السلام قابل توجه و عنايت است.
+
ابن مهتدى در پیشگاه دانشمندان [[شیعه]] جایگاهى خاص داشته و همه او را امین در نقل [[حدیث]]، بزرگوار و علاقه مند به [[اهل البیت|اهل بیت]] علیهم‌السلام مى دانند. شاهد گفتار ما این است که همه نقدکنندگان حدیثى و رجالى و اصولى، روایت او را در مورد [[یونس بن عبدالرحمن|یونس بن عبدالرحمان]] نقل کرده اند و به آن در موارد مختلف استدلال کرده اند و حدیث را به سبب وجود عبدالعزیز در سند مخدوش ندانسته اند. این، حاکى از مقبول بودن او نزد همگان است.
  
'''<I>الف) تسليم امام علیه‌السلام:</I>'''
+
علاوه بر این، دانشوران مذکور به تصریح در جلالت وى سخن گفته اند: [[فضل بن شاذان]] عالم و راوى بزرگ که داراى یکصد و شصت کتاب بوده در مورد او مى گوید: عبدالعزیز بن مهتدى بهترین اهل [[قم]] است. من هیچ قمى را به مانند وى ندیده ام، او وکیل حضرت رضا علیه‌السلام و از اصحاب خاص آن بزرگوار بود.<ref>رجال الکشى، ج ۲، ص ۷۹۵ و ۷۷۹.</ref>
  
او با اين كه وكالت هشتمين اختر آسمان امامت و ولايت را بر عهده داشت اما بعد از شهادت آن بزرگوار، نامه اى به [[امام جواد]] علیه‌السلام نوشت و در مورد صرف اموال و بيت المالى كه در اختيار داشت راهنمايى خواست.<ref>تاريخ قم، ناصرالشريعه، ص 203، با مقدمه و تصحيح استاد على دوانى.</ref>
+
این سخن فضل بن شاذان داراى اهمیت زیاد است، چه این که او خود داراى عظمت بسیار و با عده بیشمارى از راویان آشنا بوده است.  
  
اين در حالى بود كه بعضى از وكلاى [[امام كاظم]] علیه‌السلام به سبب اموالى كه در اختيار داشتند امامت حضرت [[امام رضا]] علیه‌السلام را انكار كردند و مدعى شدند موسى بن جعفر علیه‌السلام براى هميشه زنده هستند. اين انكار بدان جهت بود كه [[بيت المال]] را به امام هشتم تحويل نداده خود مصرف كنند.
+
رجالى سترگ، [[احمد بن علی نجاشی|نجاشى]] مى گوید: عبدالعزیز بن مهتدى اشعرى مورد اعتماد است و از [[امام رضا]] علیه‌السلام روایت کرده است.<ref>رجال النجاشى، ابوالعباس احمد بن على النجاشى، ص ۲۴۵؛ مؤسسة النشر الاسلامى، چاپ پنجم، ۱۴۱۶ هـ.ق.</ref>
  
اينان، بنيانگذران واقفيه بودند كه علاقه به دنيا آن‌ها را از مسير حق منحرف كرد. آن‌ها عبارت بودند از: على بن حمزه بطائنى، زياد بن مروان قندى و عثمان بن عيسى رواسى.<ref>الغيبة، ص 42 و 43، نشر بصيرتى، 1385 هـ.ق.</ref>
+
[[شیخ طوسى]] که صاحب دو کتاب از کتاب‌هاى چهارگانه معتبر شیعه است او را مورد اطمینان دانسته طریق خود را به کتاب وى ذکر مى کند.<ref>الفهرست، شیخ طوسى، ص ۱۱۹، انتشارات رضىّ.
 +
</ref>  
  
'''<I>ب) صراط مستقيم:</I>'''
+
[[سید بن طاووس]] نیز او را توثیق کرده و سخن فضل بن شاذان را در مورد وى یادآور مى شود.<ref> تحریر الطاوسى، شیخ حسن بن زین الدین، ص ۴۴۵، نشر مکتبه آیت الله مرعشى، ۱۴۱۱ هـ.ق.</ref>
  
ابن مهتدى، هدايت يافته بود و بعد از شهادت امام كاظم علیه‌السلام هيچ گونه ترديدى در امامت حضرت رضا علیه‌السلام نكرده بر صراط مستقيم پا بر جاى ماند. در حالى كه عده اى از شيعيان (و بعضى بلندمرتبه) به علت تبليغات واقفيه حداقل براى مدتى در امامت آن حضرت دچار شك و تحير گرديدند. از اين روست كه نمى بينيم كسى از دانشمندان رجال و تاريخ وى را جزء واقفيان به شمار آورد.
+
[[علامه حلى]]، عبدالعزیز را در بخش اول کتاب خود (کسانى را که مورد اعتماد مى داند) قرار داده و از او تمجید کرده است.<ref> رجال العلامة الحلى، حسن بن یوسف الحلى، ص ۱۱۶، نشر رضى، ۱۴۰۲ هـ.ق.
 +
</ref>
  
'''<I>ج) احتياط در دين:</I>'''
+
==ویژگی‌های عبدالعزیز بن مهتدی==
  
دين، امرى حساس و بس خطير است پس در فراگيرى معارف آن اعتماد به هر كسى نمى توان كرد.
+
فرزند مهتدى، خصوصیاتى را در روح و روان خویش جاى داد که هر کدام آن‌ها براى پیروان [[اهل البیت|اهل بیت]] علیهم السلام قابل توجه است:
  
عبدالعزيز با يكى از اصحاب بزرگ امام رضا علیه‌السلام و [[امام جواد]] علیه‌السلامبه نام «يونس بن عبدالرحمان» ارتباط داشت. جلالت و مقام يونس بر همگان آشكار بود ولى فرزند مهتدى با اين همه، جانب احتياط را از دست نداده نامه اى خدمت [[امام رضا]] علیه‌السلام نوشت و سؤال كرد: من همه اوقات نمى توانم خدمت شما برسم. آيا يونس بن عبدالرحمان موثق (مورد اطمينان) است تا از او مطلب دينم را سؤال كنم؟ حضرت فرمود: آرى.<ref>وسائل الشيعه، حر عاملى، ج 27، ص 147، مؤسسه آل البيت علیهم‌السلام، 1409 هـ.ق، [[بحارالانوار]]، محمدباقر مجلسى، ح 2، ص 251، داراحياء الترث العربى، 1403 هـ.ق. دانشمندان علم اصول و از جمله شيخ اعظم، انصارى قدس سره در مورد حجيت خبر واحد به اين حديث استدلال كرده اند به اين بيان كه او از مؤثق بودن يونس سؤال مى كند و اين بدان معنى است كه اگر كسى موثق باشد سخن او پذيرفتنى است (فرائدالاصول، شيخ انصارى، ص 85، نشر مصطفوى، 1374 هـ.ق).</ref>
+
'''<I>الف) تسلیم امام علیه‌السلام:</I>'''
  
'''<I>د) تواضع:</I>'''
+
او با این که وکالت هشتمین اختر آسمان [[امامت]] و ولایت را بر عهده داشت اما بعد از شهادت آن بزرگوار، نامه اى به [[امام جواد]] علیه‌السلام نوشت و در مورد صرف اموال و بیت المالى که در اختیار داشت راهنمایى خواست.<ref>تاریخ قم، ناصرالشریعه، ص ۲۰۳، با مقدمه و تصحیح استاد على دوانى.</ref> این در حالى بود که بعضى از وکلاى [[امام کاظم]] علیه‌السلام به سبب اموالى که در اختیار داشتند امامت حضرت [[امام رضا]] علیه‌السلام را انکار کردند و مدعى شدند موسى بن جعفر علیه‌السلام براى همیشه زنده هستند. این انکار بدان جهت بود که [[بیت المال]] را به امام هشتم تحویل نداده خود مصرف کنند. اینان، بنیانگذران [[واقفیه|واقفیه]] بودند که علاقه به دنیا آن‌ها را از مسیر حق منحرف کرد. آن‌ها عبارت بودند از: [[علی بن ابی حمزه بطائنی|على بن ابی حمزه بطائنى]]، زیاد بن مروان قندى و عثمان بن عیسى رواسى.<ref>الغیبة، ص ۴۲ و ۴۳، نشر بصیرتى، ۱۳۸۵ هـ.ق.</ref>
  
مطلب ديگرى كه از [[حديث]] ذكر شده به دست مى آيد اين كه عبدالعزيز بن مهتدى با اين كه از اصحاب خاص و وكيل امام رضا علیه‌السلام و داراى موقعيت و مقام سياسى و اجتماعى بود اما براى كسى معارف دينى سراغ يونس بن عبدالرحمان را گرفت و در مورد آنچه نمى دانست به اهل دانش مراجعه كرد. اين نيز درسى براى طالبان حقيقت و شيفتگان علم مى باشد.
+
'''<I>ب) صراط مستقیم:</I>'''
  
==جایگاه عبدالعزیز==
+
ابن مهتدى، هدایت یافته بود و بعد از شهادت امام کاظم علیه‌السلام هیچ گونه تردیدى در امامت حضرت رضا علیه‌السلام نکرده بر صراط مستقیم پا بر جاى ماند. در حالى که عده اى از شیعیان (و بعضى بلندمرتبه) به علت تبلیغات واقفیه حداقل براى مدتى در امامت آن حضرت دچار شک و تحیر گردیدند. از این روست که نمى بینیم کسى از دانشمندان [[علم رجال|رجال]] و تاریخ وى را جزء واقفیان به شمار آورد.
  
ابن مهتدى در پيشگاه دانشمندان [[شيعه]] جايگاهى خاص داشته و همه او را امين در نقل [[حديث]]، بزرگوار و علاقه مند به اهل بيت علیهم‌السلام مى دانند شاهد گفتار ما اين است كه همه نقدكنندگان حديثى و رجالى و اصولى روايت او را در مورد يونس بن عبدالرحمان نقل كرده اند و به آن در موارد مختلف استدلال كرده اند و حديث را به سبب وجود عبدالعزيز در سند مخدوش ندانسته اند. اين، حاكى از مقبول بودن او نزد همگان است.
+
'''<I>ج) احتیاط در دین:</I>'''
  
علاوه بر اين، دانشوران مذكور به تصريح در جلالت وى سخن گفته اند: فضل بن شاذان عالم و راوى بزرگ كه داراى يكصد و شصت كتاب بوده در مورد او مى گويد: عبدالعزيز بن مهتدى بهترين اهل قم است. من هيچ قمى را به مانند وى نديده ام او وكيل حضرت رضا علیه‌السلام و از اصحاب خاص آن بزرگوار بود.<ref>رجال الكشى، ج ص 795 و 779.</ref>
+
[[دین|دین]]، امرى حساس و بس خطیر است پس در فراگیرى معارف آن اعتماد به هر کسى نمى توان کرد. عبدالعزیز با یکى از اصحاب بزرگ [[امام رضا علیه السلام|امام رضا]] علیه‌السلام و [[امام جواد]] علیه‌السلام به نام «[[یونس بن عبدالرحمن|یونس بن عبدالرحمان]]» ارتباط داشت. جلالت و مقام یونس بر همگان آشکار بود ولى فرزند مهتدى با این همه، جانب احتیاط را از دست نداده نامه اى خدمت امام رضا علیه‌السلام نوشت و سؤال کرد: من همه اوقات نمى توانم خدمت شما برسم. آیا یونس بن عبدالرحمان موثق (مورد اطمینان) است تا از او مطلب دینم را سؤال کنم؟ حضرت فرمود: آرى.<ref>وسائل الشیعه، حر عاملى، ج ۲۷، ص ۱۴۷، مؤسسه آل البیت علیهم‌السلام، ۱۴۰۹ هـ.ق، [[بحارالانوار]]، محمدباقر مجلسى، ح ۲، ص ۲۵۱، داراحیاء الترث العربى، ۱۴۰۳ هـ.ق. دانشمندان علم اصول و از جمله شیخ اعظم، انصارى قدس سره در مورد حجیت خبر واحد به این حدیث استدلال کرده اند به این بیان که او از مؤثق بودن یونس سؤال مى کند و این بدان معنى است که اگر کسى موثق باشد سخن او پذیرفتنى است (فرائدالاصول، شیخ انصارى، ص ۸۵، نشر مصطفوى، ۱۳۷۴ هـ.ق).</ref>
  
اين سخن فضل بن شاذان داراى اهميت زياد است چه اين كه او خود داراى عظمت بسيار و با عده بيشمارى از راويان آشنا بوده است. رجالى سترگ، نجاشى مى گويد: عبدالعزيز بن مهتدى اشعرى مورد اعتماد است و از [[امام رضا]] علیه‌السلام روايت كرده است.<ref>رجال النجاشى، ابوالعباس احمد بن على النجاشى، ص 245؛ مؤسسة النشر الاسلامى، چاپ پنجم، 1416 هـ.ق.</ref>
+
'''<I>د) تواضع:</I>'''
  
[[شيخ طوسى]] كه صاحب دو كتاب از كتاب‌هاى چهارگانه معتبر شيعه است او را مورد اطمينان دانسته طريق خود را به كتاب وى ذكر مى كند.<ref>الفهرست، شيخ طوسى، ص 119، انتشارات رضىّ.
+
مطلب دیگرى که از [[حدیث]] ذکر شده به دست مى آید این که عبدالعزیز بن مهتدى با این که از اصحاب خاص و وکیل امام رضا علیه‌السلام و داراى موقعیت و مقام سیاسى و اجتماعى بود، اما براى کسب معارف دینى سراغ یونس بن عبدالرحمان را گرفت و در مورد آنچه نمى دانست به اهل دانش مراجعه کرد. این نیز درسى براى طالبان حقیقت و شیفتگان علم مى باشد.
</ref> [[سيد بن طاووس]] نيز او را توثيق كرده سخن فضل بن شاذان را در مورد وى يادآور مى شود.<ref> تحرير الطاوسى، شيخ حسن بن زين الدين، ص 445، نشر مكتبه آيت الله مرعشى، 1411 هـ.ق.</ref>
 
  
[[علامه حلى]]، عبدالعزيز را در بخش اول كتاب خود (كسانى را كه مورد اعتماد مى داند) قرار داده و از او تمجيد كرده است.<ref> رجال العلامة الحلى، حسن بن يوسف الحلى، ص 116، نشر رضى، 1402 هـ.ق.
+
==اساتید و شاگردان عبدالعزیز==
</ref>
 
  
==وارثان عبدالعزیز==
+
*۱. [[سعد بن سعد اشعری قمی|سعد بن سعد]]؛
  
نجاشى تبار وى را بدين گونه ياد مى كند: عبدالعزيز بن مهتدى بن محمد بن عبدالعزيز.<ref>رجال النجاشى، ص 245.</ref> هيچ يك از پدران وى را جزء راويان و علماى [[قم]] نيافتيم. گرچه بدون شك همه آن‌ها شيفتگان و علاقه مندان به اهل بيت علیهم‌السلام بوده اند.
+
*۲. سیف بن مبارک بن یزید؛
  
تنها كسانى را كه از بستگان او جزء راويان مى توان به شمار آورد، دو تن از نوه هاى وى مى باشند:
+
*۳. [[عبدالله بن ابی یعفور|عبدالله بن ابى یعفور]]؛
  
'''<I>1. حسن بن حسين بن عبدالعزيز:</I>'''
+
. [[عبدالله بن جندب بجلى كوفى|عبدالله بن جندب]]؛
  
علامه مجلسى او را نوه عبدالعزيز معرفى كرده و هرگاه در كتاب پرارزش [[بحارالانوار]] از «ابن المهتدى» ياد مى كند مقصودش هموست.<ref>[[بحارالانوار]]، ج 1، ص 61.</ref>
+
. محمد بن نصیر؛
  
حسن بن حسين بن عبدالعزيز اين روايت را از [[امام صادق]] علیه‌السلام با چند واسطه روايت كرده است.
+
*۶. [[یونس بن عبدالرحمن|یونس بن عبدالرحمان]].
  
روز اول ماه [[رجب]] [[حضرت نوح]] علیه‌السلام سوار بر كشتى شد و به همراهان خود دستور داد اين روز را [[روزه]] بگيرند و فرمود: كسى كه اين روز را روزه بدارد به مقدار يك سال از آتش جهنم دور مى گردد و كسى كه هفت روز را روزه بگيرد درهاى هفت گانه جهنم به روى او بسته خواهد شد و كسى كه هشت روز را روزه داشته باشد درهاى هشتگانه [[بهشت]] به رويش باز خواهد شد و كسى كه پانزده روز روزه بگيرد حاجتش عنايت مى شود كسى كه بيشتر روزه بگيرد خداوند نيز پاداش بيشتر عطا مى فرمايد.<ref>[[وسائل الشيعه]]، ج 10، ص 472.</ref>
+
و شاگردان او بدین ترتیب مى باشد:
  
'''<I>2. محمد بن حسين بن عبدالعزيز:</I>'''
+
. [[ابراهیم بن هاشم قمی|ابراهیم بن هاشم]]؛
  
بنا به گواهى نجاشى، محمد بن حسين، نوه عبدالعزيز مى باشد.<ref> رجال النجاشى، ص 245.</ref> و بعضى از اسناد نيز آن را تأييد مى نمايد. بنابراين آنچه در يكى از سندهاى كتاب كافى آمده و محمد بن حسين را جد عبدالعزيز معرفى كرده<ref> كافى، ج 7، ص 64.</ref> ناتمام به نظر مى رسد و صحيح آن اين است: عن عبدالعزيز بن مهتدى جد محمد بن الحسين.<ref>معجم رجال الحديث، آيت الله خويى قدس سره، ج 11، ص 42، چاپ پنجم، 1413 هـ.ق.</ref>
+
*۲. [[احمد بن محمد بن خالد برقى|احمد بن محمد بن خالد]]؛
  
محمد بن حسين نقل كننده كتاب «دعوات الايام» محمد بن عيسى طلحى است ولى توثيق خاص نشده است.
+
*۳. [[احمد بن محمد بن عیسی اشعری|احمد بن محمد بن عیسى]]؛
  
==روایات عبدالعزیز==
+
*۴. بکر بن زیاد؛
  
عبدالعزيز بن مهتدى در زندگى علمى خود موفق به گردآورى مجموعه روايى گرديد و از صاحبان، «كتاب» به شمار مى آيد بدين جهت است كه ابوالعباس نجاشى از وى نام مى برد چرا كه قصد او معرفى صاحبان كتاب است.
+
*۵. حسن بن حسین؛
  
روايت او هر چند زياد نيست اما در بيشتر كتاب‌هاى معتبر شيعه احاديثى از وى به چشم مى خورد. در كتاب‌هاى چهارگانه معتبر شيعيان پانزده حديث، در [[وسائل الشيعه]] هفده و در [[بحارالانوار]] نوزده مورد از او [[حديث]] نقل شده است. مجموع روايات وى بدون تكرار به بيست و يك مورد بالغ مى گردد. بيشتر [[احاديث]] عبدالعزيز بن مهتدى از امام هشتم علیه‌السلام و به صورت شفاهى و كتبى است و از [[امام صادق]] علیه‌السلام نيز رواياتى با واسطه نقل كرده است.
+
. [[حسن بن محبوب]]؛
  
==اساتيد عبدالعزیز بن مهتدی قمی در حديث ==
+
*۷. [[علی بن مهزیار اهوازی|على بن مهزیار]]؛
  
* 1. سعد بن سعد؛
+
*۸. [[عبدالله بن صلت قمی|عبدالله بن صلت قمى]]؛
  
* 2. سيف بن مبارك بن يزيد؛
+
*۹. [[فضل بن شاذان]]؛
  
* 3. عبدالله بن ابى يعفور؛
+
*۱۰. محمد بن عیسى بن عبید؛
  
* 4. عبدالله بن جندب؛
+
*۱۱. نوح بن شعیب نیشابورى.
  
* 5. محمد بن نصير؛
+
===وارثان علمی عبدالعزیز===
  
* 6. يونس بن عبدالرحمان.
+
تنها کسانى را که از بستگان او جزء راویان مى توان به شمار آورد، دو تن از نوه هاى وى مى باشند:
  
و شاگردان او بدين ترتيب مى باشد:
+
'''<I>۱. حسن بن حسین بن عبدالعزیز:</I>'''
  
* 1. ابراهيم بن هاشم؛
+
[[علامه مجلسى]] حسن بن حسین را نوه عبدالعزیز معرفى کرده و هرگاه در کتاب پرارزش [[بحارالانوار]] از «ابن المهتدى» یاد مى کند مقصودش هموست.<ref>بحارالانوار، ج ۱، ص ۶۱.</ref>
  
* 2. احمد بن محمد بن خالد؛
+
حسن بن حسین بن عبدالعزیز این روایت را از [[امام صادق]] علیه‌السلام با چند واسطه روایت کرده است: روز اول ماه [[رجب]] [[حضرت نوح]] علیه‌السلام سوار بر کشتى شد و به همراهان خود دستور داد این روز را [[روزه]] بگیرند و فرمود: کسى که این روز را روزه بدارد به مقدار یک سال از آتش [[جهنم]] دور مى گردد و کسى که هفت روز را روزه بگیرد درهاى هفت گانه جهنم به روى او بسته خواهد شد و کسى که هشت روز را روزه داشته باشد درهاى هشتگانه [[بهشت]] به رویش باز خواهد شد و کسى که پانزده روز روزه بگیرد حاجتش عنایت مى شود کسى که بیشتر روزه بگیرد خداوند نیز پاداش بیشتر عطا مى فرماید.<ref>[[وسائل الشیعه]]، ج ۱۰، ص ۴۷۲.</ref>
  
* 3. احمد بن محمد بن عيسى؛
+
'''<I>۲. محمد بن حسین بن عبدالعزیز:</I>'''
  
* 4. بكر بن زياد؛
+
بنا به گواهى [[احمد بن علی نجاشی|نجاشى]]، محمد بن حسین، نوه عبدالعزیز مى باشد.<ref> رجال النجاشى، ص ۲۴۵.</ref> بعضى از اسناد نیز آن را تأیید مى نماید. بنابراین آنچه در یکى از سندهاى کتاب [[الکافی (کتاب)|کافى]] آمده و محمد بن حسین را جد عبدالعزیز معرفى کرده<ref> کافى، ج ۷، ص ۶۴.</ref> ناتمام به نظر مى رسد و صحیح آن این است: عن عبدالعزیز بن مهتدى جد محمد بن الحسین.<ref>معجم رجال الحدیث، آیت الله خویى قدس سره، ج ۱۱، ص ۴۲، چاپ پنجم، ۱۴۱۳ هـ.ق.</ref>
  
* 5. حسن بن حسين؛
+
محمد بن حسین نقل کننده کتاب «دعوات الایام» محمد بن عیسى طلحى است ولى توثیق خاص نشده است.
  
* 6. حسن بن محجوب؛
+
==روایات عبدالعزیز بن مهتدی==
  
* 7. على بن مهزيار؛
+
عبدالعزیز بن مهتدى در زندگى علمى خود موفق به گردآورى مجموعه روایى گردید و از صاحبان «کتاب» به شمار مى آید، بدین جهت است که [[احمد بن علی نجاشی|ابوالعباس نجاشى]] از وى نام مى برد چرا که قصد او معرفى صاحبان کتاب است.
  
* 8. عبدالله بن صلت قمى؛
+
روایات او هر چند زیاد نیست اما در بیشتر کتاب‌هاى معتبر [[شیعه|شیعه]] احادیثى از وى به چشم مى خورد. در کتاب‌هاى چهارگانه معتبر شیعیان پانزده [[حدیث|حدیث]]، در [[وسائل الشیعه]] هفده و در [[بحارالانوار]] نوزده مورد از او حدیث نقل شده است. مجموع روایات وى بدون تکرار به بیست و یک مورد بالغ مى گردد. بیشتر [[احادیث]] عبدالعزیز بن مهتدى از امام هشتم علیه‌السلام و به صورت شفاهى و کتبى است و از [[امام صادق]] علیه‌السلام نیز روایاتى با واسطه نقل کرده است.
  
* 9. فضل بن شاذان؛
+
در یک تقسیم‌بندى کلى روایاتى که عبدالعزیز بن مهتدى نقل کرده پیرامون این محورهاست: مقام [[ائمه اطهار|ائمه]] علیهم‌السلام، عظمت [[شیعه|شیعیان]]، مسائل [[فقه|فقهى]] و [[اخلاق|اخلاقى]]، موثق بودن [[یونس بن عبدالرحمن|یونس بن عبدالرحمان]]، علاج بعضى امراض به وسیله [[صدقه]] و [[دعا]] و خواص بعضى از میوه ها. یادآورى چند حدیث از آنچه او نقل کرده و مى تواند زینت بخش سخن و چراغى فرا راهمان باشد:
  
* 10. محمد بن عيسى بن عبيد؛
+
'''امامان وارثان انبیا:'''
  
* 11. نوح بن شعيب نيشابورى.
+
عبدالعزیز بن مهتدى نقل مى کند که [[امام رضا]] علیه‌السلام ضمن نامه اى خطاب به [[عبدالله بن جندب بجلى كوفى|عبدالله بن جندب]] نوشتند: اما بعد، همانا [[پیامبر اسلام|محمد]] صلی الله علیه و آله امین خدا در میان خلق بود و چون رحلت فرمود ما [[اهل البیت|اهل البیت]] وارث او شدیم. پس ما هستیم امین هاى خدا در زمین. علم بلاها و مرگ‌ها و نژاد عرب نزد ماست. ما هستیم که کافر و مسلمان را مى شناسیم. ما هستیم که وقتى مردى را ببینیم مى دانیم حقیقتا مؤمن است یا منافق. اسامى شیعیان ما و پدرانشان نوشته شده و خداوند در مورد [[امامت]] ما از آن‌ها پیمان گرفته و آن‌ها مطیع ما مى باشند. جز ما و ایشان کسى در کیش [[اسلام]] نیست. مائیم نجیب و رستگار، ما هستیم بازماندگان [[پیامبران]] و فرزندان اوصیاء، ما در کتاب خداوند عزوجل خصوصیت داریم و سزاوارتر به کتاب خدا و رسول او هستیم. و ما چنان کسانى هستیم که خداوند دینش را براى ما مقرر داشته آنجا که مى فرماید: آنچه به نوح و ابراهیم و موسى و عیسى علیهم السلام سفارش کردیم و آنچه به تو اى پیامبر [[وحى]] کردیم همه براى شما (آل محمد صلی الله علیه و آله) مقرر کردیم. آن سفارش این بود که اى آل محمد دین را بپادارید و متفرق نشوید و این بر (منکران [[ولایت]] على علیه‌السلام) گران آمد. اى محمد صلی الله علیه و آله خداوند کسى را که ولایت [[امام علی علیه السلام|على]] علیه‌السلام را بپذیرد هدایت مى کند.<ref>اصول کافى، ج ۱، ص ۳۲۴ و ۲۸۴، دفتر نشر فرهنگ اهل بیت علیهم‌السلام.
 
 
==موضوع نقل احلدیث عبدالعزیز بن مهتدی قمی==
 
 
 
در يك تقسيم‌بندى كلى رواياتى كه عبدالعزيز بن مهتدى نقل كرده پيرامون اين محورهاست: مقام ائمه علیهم‌السلام عظمت شيعيان، مسائل فقهى و اخلاقى، موثق بودن يونس بن عبدالرحمان، علاج بعضى امراض به وسيله [[صدقه]] و [[دعا]] و خواص بعضى از ميوه ها. يادآورى چند حديث از آنچه او نقل كرده و مى تواند زينت بخش سخن و چراغى فرا راهمان باشد:
 
 
 
==امامان وارثان انبیا==
 
 
 
عبدالعزيز بن مهتدى از عبدالله بن جندب نقل مى كند كه [[امام رضا]] علیه‌السلام ضمن نامه اى خطاب به عبدالله نوشتند: اما بعد، همانا محمد صلی الله علیه و آله امين خدا در ميان خلق بود و چون رحلت فرمود ما اهل البيت وارث او شديم پس ما هستيم امين هاى خدا در زمين. علم بلاها و مرگ‌ها و نژاد عرب نزد ماست. ما هستيم كه كافر و مسلمان را مى شناسيم. ما هستيم كه وقتى مردى را ببينيم مى دانيم حقيقتا مؤمن است يا منافق.
 
 
 
اسامى شيعيان ما و پدرانشان نوشته شده و خداوند در مورد امامت ما از آن‌ها پيمان گرفته و آن‌ها مطيع ما مى باشند. جز ما و ايشان كسى در كيش [[اسلام]] نيست. مائيم نجيب و رستگار، ما هستيم بازماندگان [[پيامبران]] و فرزندان اوصياء، ما در كتاب خداوند عزوجل خصوصيت داريم و سزاوارتر به كتاب خدا و رسول او هستيم.
 
 
 
و ما چنان كسانى هستيم كه خداوند دينش را براى ما مقرر داشته آنجا كه مى فرمايد: آنچه به نوح و ابراهيم و موسى و عيسى علیه‌السلام سفارش كرديم و آنچه به تو اى پيامبر [[وحى]] كرديم همه براى شما (آل محمد صلی الله علیه و آله) مقرر كرديم. آن سفارش اين بود كه اى آل محمد دين را بپاداريد و متفرق نشويد و اين بر (مشركان ولايت على علیه‌السلام) گران آمد. اى محمد صلی الله علیه و آله خداوند كسى را كه ولايت على علیه‌السلام را بپذيرد هدايت مى كند.<ref>اصول كافى، ج ص 324 و 284، دفتر نشر فرهنگ اهل بيت علیهم‌السلام.
 
 
</ref>
 
</ref>
  
==روایت حدیث==
+
'''<I>توحید:</I>'''
 
 
'''<I>توحيد:</I>'''
 
  
عبدالعزيز بن مهتدى مى گويد: از امام رضا علیه‌السلام در مورد توحيد سؤال كردم حضرت فرمود: هر كس ([[سوره اخلاص]]) قل هو اللّه احد را بخواند و به آن [[ايمان]] داشته باشد توحيد را شناخته است. عرض كردم: چگونه بخواند؟ فرمود: همان گونه كه مردم مى خوانند و بعد سه مرتبه بگويد: كذلك اللّه ربى؛<ref>التوحيد، [[شيخ صدوق]]، ص 284، نشر جامعه مدرسين، 1398 هـ.ق.</ref> خداى من اين چنين است.
+
عبدالعزیز بن مهتدى مى گوید: از امام رضا علیه‌السلام در مورد [[توحید|توحید]] سؤال کردم حضرت فرمود: هر کس قل هو اللّه احد ([[سوره اخلاص]]) را بخواند و به آن [[ایمان]] داشته باشد توحید را شناخته است. عرض کردم: چگونه بخواند؟ فرمود: همان گونه که مردم مى خوانند و بعد سه مرتبه بگوید: کذلک اللّه ربى؛<ref>التوحید، [[شیخ صدوق]]، ص ۲۸۴، نشر جامعه مدرسین، ۱۳۹۸ هـ.ق.</ref> خداى من این چنین است.
  
 
'''<I>حضور قلب:</I>'''
 
'''<I>حضور قلب:</I>'''
  
عبدالعزيز بن مهتدى از عبدالله بن ابى يعفور نقل مى كند كه [[امام صادق]] علیه‌السلام خطاب به ابن ابى يعفور فرمودند: يا عبداللّه اذا صليت صلاة فريضه فصلها لو قتلها صلاة مودع يخاف ان لايعود اليها ثم اصرف ببصرك الى موضع سجودك فلو من عن يمينك و شمالك لاحسنت صلاتك واعلم انك بين يدى من يراك ولاتراه.<ref>وسائل الشيعه، ج ص 475.</ref>
+
عبدالعزیز بن مهتدى از [[عبدالله بن ابی یعفور|عبدالله بن ابى یعفور]] نقل مى کند که [[امام صادق]] علیه‌السلام خطاب به ابن ابى یعفور فرمودند: یا عبداللّه اذا صلیت صلاة فریضه فصلها لو قتلها صلاة مودع یخاف ان لایعود الیها ثم اصرف ببصرک الى موضع سجودک فلو من عن یمینک و شمالک لاحسنت صلاتک واعلم انک بین یدى من یراک ولاتراه.<ref>وسائل الشیعه، ج ۵، ص ۴۷۵.</ref> یعنى اى عبدالله، نماز واجب را در وقت خود به جاى آور بدان گونه که آخرین [[نماز]] توست و چشمت را به محل سجده ات متوجه ساز. اگر بدانى چه کسى بر تو احاطه دارد نمازت را کامل به جاى مى آورى. بدان که تو در پیشگاه کسى هستى که تو را مى بیند ولى تو او را نمى بینى.
 
 
يعنى اى عبدالله، نماز واجب را در وقت خود به جاى آور بدان گونه كه آخرين [[نماز]] توست و چشمت را به محل سجده ات متوجه ساز. اگر بدانى چه كسى بر تو احاطه دارد نمازت را كامل به جاى مى آورى. بدان كه تو در پيشگاه كسى هستى كه تو را مى بيند ولى تو او را نمى بينى.
 
  
 
'''<I>دعاى مستجاب:</I>'''
 
'''<I>دعاى مستجاب:</I>'''
  
عبدالعزيز با يك واسطه از [[امام كاظم]] علیه‌السلام نقل مى كند كه آن حضرت فرمود: هرگاه يك نفر از شما مريض شد اجازه دهد كه مردم به عيادت او بيايند (تا در حق او دعا كنند) زيرا هر كسى يك دعاى مستجاب دارد.<ref> كافى، ج ص 117؛ وسائل، ج ص 414.</ref>
+
عبدالعزیز با یک واسطه از [[امام کاظم]] علیه‌السلام نقل مى کند که آن حضرت فرمود: هرگاه یک نفر از شما مریض شد، اجازه دهد که مردم به عیادت او بیایند (تا در حق او دعا کنند) زیرا هر کسى یک دعاى مستجاب دارد.<ref> کافى، ج ۳، ص ۱۱۷؛ وسائل، ج ۲، ص ۴۱۴.</ref>
  
 
'''<I>قرض الحسنه:</I>'''
 
'''<I>قرض الحسنه:</I>'''
  
ابن مهتدى با يك واسطه از [[امام كاظم]] علیه‌السلام نقل مى كند كه آن حضرت در تفسير اين آيه قرآن (كيست كه به خدا قرض الحسنه دهد تا خداوند آن را چند برابر كند و اجر زيادى عنايت فرمايد).<ref>[[سوره حديد]]، آيه 11، «من ذاالذى يقرض اللّه قرضا حسنا يضاعفه له و له اجر كريم».</ref> فرمودند: مقصود خداوند كمك به امام (معصوم) است در دولة فاسق.<ref>كافى، ج ص 302، تفسير نورالثقلين، عبدالعلى بن جمعه، ج ص 239 با تصحيح و تعليق سيد هاشم رسولى محلاتى.</ref>
+
ابن مهتدى با یک واسطه از امام کاظم علیه‌السلام نقل مى کند که آن حضرت در تفسیر این آیه قرآن (کیست که به خدا [[قرض الحسنه]] دهد تا خداوند آن را چند برابر کند و اجر زیادى عنایت فرماید)<ref>[[سوره حدید]]، آیه ۱۱، «من ذاالذى یقرض اللّه قرضا حسنا یضاعفه له و له اجر کریم».</ref> فرمودند: مقصود خداوند کمک به امام (معصوم) است در دولة فاسق.<ref>کافى، ج ۸، ص ۳۰۲، تفسیر نورالثقلین، عبدالعلى بن جمعه، ج ۵، ص ۲۳۹ با تصحیح و تعلیق سید هاشم رسولى محلاتى.</ref>
  
'''<I>خواص بعضى از ميوه ها و خوراكى ها:</I>'''
+
'''<I>خواص بعضى از میوه ها و خوراکى ها:</I>'''
  
فرزند مهتدى با يك واسطه از [[امام صادق]] علیه‌السلام نقل مى كند: در هر كسى ريشه اى از مرض جذام وجود دارد پس شلغم را در زمان خودش بخوريد تا آن و هر درد ديگر را از بين ببرد.<ref>المحاسن، احمد بن محمد بن خالد برقى، ج ص 333، نشر مجمع جهانى اهل بيت علیهم‌السلام، 1416 هـ.ق. [[بحارالانوار]]، ج 66، ص 220، كافى، ج ص 72. سوران سرزمينى است در [[عراق]] و جزء بابل به حساب مى آمده. (معجم البلدان، ياقوت حموى، ج 3، ص 278، دار صادر و بيروت)</ref>
+
فرزند مهتدى با یک واسطه از [[امام صادق]] علیه‌السلام نقل مى کند: در هر کسى ریشه اى از مرض جذام وجود دارد، پس شلغم را در زمان خودش بخورید تا آن و هر درد دیگر را از بین ببرد.<ref>المحاسن، احمد بن محمد بن خالد برقى، ج ۲، ص ۳۳۳، نشر مجمع جهانى اهل بیت علیهم‌السلام، ۱۴۱۶ هـ.ق. بحارالانوار، ج ۶۶، ص ۲۲۰، کافى، ج ۶، ص ۷۲. </ref>
  
و نيز در [[حديث]] ديگرى كه با يك واسطه از امام صادق علیه‌السلام نقل كرده آن حضرت فرمودند: چهار چيز مزاج را تعديل مى كند. انار سورانى، خرماى نارس به پخته شده و بنفشه و كاسنى.<ref>الخصال، [[شيخ صدوق]]، ج ص 249، نشر جامعه مدرسين، چاپ پنجم، 1414 هـ.ق. بحارالانوار، ج 66، ص 124.
+
و نیز در [[حدیث]] دیگرى که با یک واسطه از امام صادق علیه‌السلام نقل کرده آن حضرت فرمودند: چهار چیز مزاج را تعدیل مى کند. انار سورانى<ref>سوران سرزمینى است در [[عراق]] و جزء بابل به حساب مى آمده. (معجم البلدان، یاقوت حموى، ج ۳، ص ۲۷۸، دار صادر و بیروت).</ref>، خرماى نارس، به پخته شده و بنفشه و کاسنى.<ref>الخصال، شیخ صدوق، ج ۱، ص ۲۴۹، نشر جامعه مدرسین، چاپ پنجم، ۱۴۱۴ هـ.ق. بحارالانوار، ج ۶۶، ص ۱۲۴.
 
[[رده:علمای قرن سوم]]</ref>
 
[[رده:علمای قرن سوم]]</ref>
  
 
==پى نوشت==
 
==پى نوشت==
<references/>
+
<references />
 
   
 
   
 
==منابع==
 
==منابع==
ستارگان حرم، جلد 2/ نویسنده: سيد جعفر ربانى
+
 
 +
* [[ستارگان حرم (کتاب)|ستارگان حرم]]، جلد ۲/ نویسنده: سید جعفر ربانى.

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۱ آوریل ۲۰۲۰، ساعت ۱۱:۴۲

این مدخل از دانشنامه هنوز نوشته نشده است.

Icon book.jpg

محتوای فعلی بخشی از یک کتاب متناسب با عنوان است.

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)

نجاشى تبار عبدالعزیز قمی را بدین گونه یاد مى کند: عبدالعزیز بن مهتدى بن محمد بن عبدالعزیز.[۱] هیچ یک از پدران وى را جزء راویان و علماى قم نیافتیم. گرچه بدون شک همه آن‌ها شیفتگان و علاقه مندان به اهل بیت علیهم‌السلام بوده اند. این که شیخ طوسى او را هم جزء اصحاب (راویان) امام رضا علیه‌السلام دانسته[۲] و هم جزء کسانى که از ائمه علیهم‌السلام روایت نکرده اند،[۳] جاى بسى تعجب است.

عبدالعزیز در عصر امامان

بیشتر دانشوران، وى را از اصحاب امام رضا علیه‌السلام دانسته اند ولى احتمال این که از اصحاب امام کاظم علیه‌السلام به حساب آید نیز وجود دارد، چه این که خود نقل می‌کند: از «ابالحسن علیه‌السلام سوال کردم: آیا در پنبه و زعفران زکات وجود دارد؟ حضرت فرمود: نه».[۴] معمولاً مقصود از ابالحسن، امام کاظم علیه‌السلام است.

و اما در مورد امام جواد علیه‌السلام احتمال این که او از اصحاب آن حضرت باشد بسیار قوى است، چرا که وى نامه اى خدمت آن حضرت نوشته و در مورد وجوهات شرعى و اموالى که در اختیار داشته توضیح خواسته است.[۵]

تاریخ و احادیث، نشانگر آن است که عبدالعزیز بن مهتدى مورد توجه و عنایت امام على بن موسى الرضا علیه‌السلام و امام جواد علیه‌السلام بوده است. اما در مورد امام هشتم علیه‌السلام دو مطلب شاهد گفتار ماست:

۱. وکالت:

دوران امام هشتم علیه‌السلام و بعد از آن به دلیل برخوردارى از حساسیت هاى زیاد، تشکلى منظم تحت عنوان «وکالت» را ایجاد مى کرد. این حساسیت ها عبارت بودند از: سرعت فزاینده فعالیت هاى علمى، پیدایش گروه‌هاى فلسفى و کلامى، کنترل شدید و جو خفقان از سوى عباسیان، پیدایش بعضى از افکار انحرافى به اسم شیعه مانند تصوف و غلو، لزوم تغذیه فکرى و تأمین مسائل اقتصادى شیعیان.

وکلا، نمایندگان ائمه علیه‌السلام بودند که ضمن دریافت حقوق شرعى مربوط به مقام امامت (معصوم) وظایف سنگین فرهنگى را نیز بر عهده داشتند و خود از موقعیت سیاسى خاص برخوردار بودند.[۶]

افتخار وکالت على بن موسى علیه‌السلام شامل عبدالعزیز بن مهتدى نیز گردید و او به دلیل لیاقت هاى خاص به این مقام نائل آمد.[۷] گرچه حدود اختیارات و این که در کدام ناحیه وکالت آن حضرت بر عهده وى بوده معلوم نیست. آرى، ملاک گزینش، در فرهنگ امام معصوم و اولیاى خدا همانا ارزش‌هاى والاى انسانى و الهى است و عبدالعزیز به همین جهت به این جایگاه بلند دست یافت و مورد انتخاب امامانش قرار گرفت.

۲. صحابى خاص:

اصحاب ائمه علیه‌السلام در یک رتبه قرار نداشتند. برخى از آنان از شاگردان ضعیف محسوب مى شدند و تعدادى در حد متوسط و جمعى از یاران خاص به شمار مى آمدند. در نتیجه، امامان معصوم علیهم‌السلام نیز به گونه هاى متفاوت با آنان برخورد مى کردند و براى هر کس با توجه به مرتبه علمى و منزلتى که در تقوا و عرفان الهى داشت جایگاه ویژه اى در نظر مى گرفتند. از این روى از یاران ائمه علیهم‌السلام عنوان «صحابى خاص» اطلاق شده است. عبدالعزیز مهتدى نیز از زمره اصحاب خاص امام هشتم علیه‌السلام به شمار مى رود.

فضل بن شاذان بزرگ فقیه و راوى شیعه در این مورد مى گوید: عبدالعزیز بن مهتدى از اصحاب خاص امام على بن موسى الرضا علیه‌السلام بود.[۸]

این، در شرایطى است که بعضى از شیعیان آشنا به مقام اهل بیت علیهم‌السلام به مجرد این که نامشان در شمار شیعیان باشد بسیار خرسند بودند. نمونه آن، مرزبان بن عمران قمى است که به امام هشتم علیه‌السلام عرض مى کند: سؤالى دارم که پاسخ آن براى من بسیار اهمیت دارد، آیا نام من در شمار شیعیان شما قرار دارد؟ حضرت فرمود: آرى.[۹]

با وجود این دیدگاه، صحابى خاص امام معصوم بودن از جایگاه بلند برخوردار بوده و نشانه اوج کمال و معرفت الهى است.

۳. رضایت امام:

و اما نظر امام جواد علیه‌السلام در مورد عبدالعزیز بن مهتدى از نامه اى که آن حضرت در پاسخ وى نوشتند معلوم مى شود: «نامه تو به دستم رسید، خداوند گناهان تو را ببخشاید و ما و تو را مورد رحمت خودش قرار دهد و همان گونه که من از تو راضى هستم او نیز از تو راضى باشد».[۱۰]

این جملات، بیانگر احترام خاص امام علیه‌السلام نسبت به وى و حاکى از تقوا و عدالت و مقام قدسى اوست، علاوه بر این که مى تواند دلالت کننده بر تدبیر و سیاست او در جهت پیشبرد اهداف آن حضرت تلقى گردد.

جایگاه عبدالعزیز در نظر شیعه

ابن مهتدى در پیشگاه دانشمندان شیعه جایگاهى خاص داشته و همه او را امین در نقل حدیث، بزرگوار و علاقه مند به اهل بیت علیهم‌السلام مى دانند. شاهد گفتار ما این است که همه نقدکنندگان حدیثى و رجالى و اصولى، روایت او را در مورد یونس بن عبدالرحمان نقل کرده اند و به آن در موارد مختلف استدلال کرده اند و حدیث را به سبب وجود عبدالعزیز در سند مخدوش ندانسته اند. این، حاکى از مقبول بودن او نزد همگان است.

علاوه بر این، دانشوران مذکور به تصریح در جلالت وى سخن گفته اند: فضل بن شاذان عالم و راوى بزرگ که داراى یکصد و شصت کتاب بوده در مورد او مى گوید: عبدالعزیز بن مهتدى بهترین اهل قم است. من هیچ قمى را به مانند وى ندیده ام، او وکیل حضرت رضا علیه‌السلام و از اصحاب خاص آن بزرگوار بود.[۱۱]

این سخن فضل بن شاذان داراى اهمیت زیاد است، چه این که او خود داراى عظمت بسیار و با عده بیشمارى از راویان آشنا بوده است.

رجالى سترگ، نجاشى مى گوید: عبدالعزیز بن مهتدى اشعرى مورد اعتماد است و از امام رضا علیه‌السلام روایت کرده است.[۱۲]

شیخ طوسى که صاحب دو کتاب از کتاب‌هاى چهارگانه معتبر شیعه است او را مورد اطمینان دانسته طریق خود را به کتاب وى ذکر مى کند.[۱۳]

سید بن طاووس نیز او را توثیق کرده و سخن فضل بن شاذان را در مورد وى یادآور مى شود.[۱۴]

علامه حلى، عبدالعزیز را در بخش اول کتاب خود (کسانى را که مورد اعتماد مى داند) قرار داده و از او تمجید کرده است.[۱۵]

ویژگی‌های عبدالعزیز بن مهتدی

فرزند مهتدى، خصوصیاتى را در روح و روان خویش جاى داد که هر کدام آن‌ها براى پیروان اهل بیت علیهم السلام قابل توجه است:

الف) تسلیم امام علیه‌السلام:

او با این که وکالت هشتمین اختر آسمان امامت و ولایت را بر عهده داشت اما بعد از شهادت آن بزرگوار، نامه اى به امام جواد علیه‌السلام نوشت و در مورد صرف اموال و بیت المالى که در اختیار داشت راهنمایى خواست.[۱۶] این در حالى بود که بعضى از وکلاى امام کاظم علیه‌السلام به سبب اموالى که در اختیار داشتند امامت حضرت امام رضا علیه‌السلام را انکار کردند و مدعى شدند موسى بن جعفر علیه‌السلام براى همیشه زنده هستند. این انکار بدان جهت بود که بیت المال را به امام هشتم تحویل نداده خود مصرف کنند. اینان، بنیانگذران واقفیه بودند که علاقه به دنیا آن‌ها را از مسیر حق منحرف کرد. آن‌ها عبارت بودند از: على بن ابی حمزه بطائنى، زیاد بن مروان قندى و عثمان بن عیسى رواسى.[۱۷]

ب) صراط مستقیم:

ابن مهتدى، هدایت یافته بود و بعد از شهادت امام کاظم علیه‌السلام هیچ گونه تردیدى در امامت حضرت رضا علیه‌السلام نکرده بر صراط مستقیم پا بر جاى ماند. در حالى که عده اى از شیعیان (و بعضى بلندمرتبه) به علت تبلیغات واقفیه حداقل براى مدتى در امامت آن حضرت دچار شک و تحیر گردیدند. از این روست که نمى بینیم کسى از دانشمندان رجال و تاریخ وى را جزء واقفیان به شمار آورد.

ج) احتیاط در دین:

دین، امرى حساس و بس خطیر است پس در فراگیرى معارف آن اعتماد به هر کسى نمى توان کرد. عبدالعزیز با یکى از اصحاب بزرگ امام رضا علیه‌السلام و امام جواد علیه‌السلام به نام «یونس بن عبدالرحمان» ارتباط داشت. جلالت و مقام یونس بر همگان آشکار بود ولى فرزند مهتدى با این همه، جانب احتیاط را از دست نداده نامه اى خدمت امام رضا علیه‌السلام نوشت و سؤال کرد: من همه اوقات نمى توانم خدمت شما برسم. آیا یونس بن عبدالرحمان موثق (مورد اطمینان) است تا از او مطلب دینم را سؤال کنم؟ حضرت فرمود: آرى.[۱۸]

د) تواضع:

مطلب دیگرى که از حدیث ذکر شده به دست مى آید این که عبدالعزیز بن مهتدى با این که از اصحاب خاص و وکیل امام رضا علیه‌السلام و داراى موقعیت و مقام سیاسى و اجتماعى بود، اما براى کسب معارف دینى سراغ یونس بن عبدالرحمان را گرفت و در مورد آنچه نمى دانست به اهل دانش مراجعه کرد. این نیز درسى براى طالبان حقیقت و شیفتگان علم مى باشد.

اساتید و شاگردان عبدالعزیز

  • ۲. سیف بن مبارک بن یزید؛
  • ۵. محمد بن نصیر؛

و شاگردان او بدین ترتیب مى باشد:

  • ۴. بکر بن زیاد؛
  • ۵. حسن بن حسین؛
  • ۱۰. محمد بن عیسى بن عبید؛
  • ۱۱. نوح بن شعیب نیشابورى.

وارثان علمی عبدالعزیز

تنها کسانى را که از بستگان او جزء راویان مى توان به شمار آورد، دو تن از نوه هاى وى مى باشند:

۱. حسن بن حسین بن عبدالعزیز:

علامه مجلسى حسن بن حسین را نوه عبدالعزیز معرفى کرده و هرگاه در کتاب پرارزش بحارالانوار از «ابن المهتدى» یاد مى کند مقصودش هموست.[۱۹]

حسن بن حسین بن عبدالعزیز این روایت را از امام صادق علیه‌السلام با چند واسطه روایت کرده است: روز اول ماه رجب حضرت نوح علیه‌السلام سوار بر کشتى شد و به همراهان خود دستور داد این روز را روزه بگیرند و فرمود: کسى که این روز را روزه بدارد به مقدار یک سال از آتش جهنم دور مى گردد و کسى که هفت روز را روزه بگیرد درهاى هفت گانه جهنم به روى او بسته خواهد شد و کسى که هشت روز را روزه داشته باشد درهاى هشتگانه بهشت به رویش باز خواهد شد و کسى که پانزده روز روزه بگیرد حاجتش عنایت مى شود کسى که بیشتر روزه بگیرد خداوند نیز پاداش بیشتر عطا مى فرماید.[۲۰]

۲. محمد بن حسین بن عبدالعزیز:

بنا به گواهى نجاشى، محمد بن حسین، نوه عبدالعزیز مى باشد.[۲۱] بعضى از اسناد نیز آن را تأیید مى نماید. بنابراین آنچه در یکى از سندهاى کتاب کافى آمده و محمد بن حسین را جد عبدالعزیز معرفى کرده[۲۲] ناتمام به نظر مى رسد و صحیح آن این است: عن عبدالعزیز بن مهتدى جد محمد بن الحسین.[۲۳]

محمد بن حسین نقل کننده کتاب «دعوات الایام» محمد بن عیسى طلحى است ولى توثیق خاص نشده است.

روایات عبدالعزیز بن مهتدی

عبدالعزیز بن مهتدى در زندگى علمى خود موفق به گردآورى مجموعه روایى گردید و از صاحبان «کتاب» به شمار مى آید، بدین جهت است که ابوالعباس نجاشى از وى نام مى برد چرا که قصد او معرفى صاحبان کتاب است.

روایات او هر چند زیاد نیست اما در بیشتر کتاب‌هاى معتبر شیعه احادیثى از وى به چشم مى خورد. در کتاب‌هاى چهارگانه معتبر شیعیان پانزده حدیث، در وسائل الشیعه هفده و در بحارالانوار نوزده مورد از او حدیث نقل شده است. مجموع روایات وى بدون تکرار به بیست و یک مورد بالغ مى گردد. بیشتر احادیث عبدالعزیز بن مهتدى از امام هشتم علیه‌السلام و به صورت شفاهى و کتبى است و از امام صادق علیه‌السلام نیز روایاتى با واسطه نقل کرده است.

در یک تقسیم‌بندى کلى روایاتى که عبدالعزیز بن مهتدى نقل کرده پیرامون این محورهاست: مقام ائمه علیهم‌السلام، عظمت شیعیان، مسائل فقهى و اخلاقى، موثق بودن یونس بن عبدالرحمان، علاج بعضى امراض به وسیله صدقه و دعا و خواص بعضى از میوه ها. یادآورى چند حدیث از آنچه او نقل کرده و مى تواند زینت بخش سخن و چراغى فرا راهمان باشد:

امامان وارثان انبیا:

عبدالعزیز بن مهتدى نقل مى کند که امام رضا علیه‌السلام ضمن نامه اى خطاب به عبدالله بن جندب نوشتند: اما بعد، همانا محمد صلی الله علیه و آله امین خدا در میان خلق بود و چون رحلت فرمود ما اهل البیت وارث او شدیم. پس ما هستیم امین هاى خدا در زمین. علم بلاها و مرگ‌ها و نژاد عرب نزد ماست. ما هستیم که کافر و مسلمان را مى شناسیم. ما هستیم که وقتى مردى را ببینیم مى دانیم حقیقتا مؤمن است یا منافق. اسامى شیعیان ما و پدرانشان نوشته شده و خداوند در مورد امامت ما از آن‌ها پیمان گرفته و آن‌ها مطیع ما مى باشند. جز ما و ایشان کسى در کیش اسلام نیست. مائیم نجیب و رستگار، ما هستیم بازماندگان پیامبران و فرزندان اوصیاء، ما در کتاب خداوند عزوجل خصوصیت داریم و سزاوارتر به کتاب خدا و رسول او هستیم. و ما چنان کسانى هستیم که خداوند دینش را براى ما مقرر داشته آنجا که مى فرماید: آنچه به نوح و ابراهیم و موسى و عیسى علیهم السلام سفارش کردیم و آنچه به تو اى پیامبر وحى کردیم همه براى شما (آل محمد صلی الله علیه و آله) مقرر کردیم. آن سفارش این بود که اى آل محمد دین را بپادارید و متفرق نشوید و این بر (منکران ولایت على علیه‌السلام) گران آمد. اى محمد صلی الله علیه و آله خداوند کسى را که ولایت على علیه‌السلام را بپذیرد هدایت مى کند.[۲۴]

توحید:

عبدالعزیز بن مهتدى مى گوید: از امام رضا علیه‌السلام در مورد توحید سؤال کردم حضرت فرمود: هر کس قل هو اللّه احد (سوره اخلاص) را بخواند و به آن ایمان داشته باشد توحید را شناخته است. عرض کردم: چگونه بخواند؟ فرمود: همان گونه که مردم مى خوانند و بعد سه مرتبه بگوید: کذلک اللّه ربى؛[۲۵] خداى من این چنین است.

حضور قلب:

عبدالعزیز بن مهتدى از عبدالله بن ابى یعفور نقل مى کند که امام صادق علیه‌السلام خطاب به ابن ابى یعفور فرمودند: یا عبداللّه اذا صلیت صلاة فریضه فصلها لو قتلها صلاة مودع یخاف ان لایعود الیها ثم اصرف ببصرک الى موضع سجودک فلو من عن یمینک و شمالک لاحسنت صلاتک واعلم انک بین یدى من یراک ولاتراه.[۲۶] یعنى اى عبدالله، نماز واجب را در وقت خود به جاى آور بدان گونه که آخرین نماز توست و چشمت را به محل سجده ات متوجه ساز. اگر بدانى چه کسى بر تو احاطه دارد نمازت را کامل به جاى مى آورى. بدان که تو در پیشگاه کسى هستى که تو را مى بیند ولى تو او را نمى بینى.

دعاى مستجاب:

عبدالعزیز با یک واسطه از امام کاظم علیه‌السلام نقل مى کند که آن حضرت فرمود: هرگاه یک نفر از شما مریض شد، اجازه دهد که مردم به عیادت او بیایند (تا در حق او دعا کنند) زیرا هر کسى یک دعاى مستجاب دارد.[۲۷]

قرض الحسنه:

ابن مهتدى با یک واسطه از امام کاظم علیه‌السلام نقل مى کند که آن حضرت در تفسیر این آیه قرآن (کیست که به خدا قرض الحسنه دهد تا خداوند آن را چند برابر کند و اجر زیادى عنایت فرماید)[۲۸] فرمودند: مقصود خداوند کمک به امام (معصوم) است در دولة فاسق.[۲۹]

خواص بعضى از میوه ها و خوراکى ها:

فرزند مهتدى با یک واسطه از امام صادق علیه‌السلام نقل مى کند: در هر کسى ریشه اى از مرض جذام وجود دارد، پس شلغم را در زمان خودش بخورید تا آن و هر درد دیگر را از بین ببرد.[۳۰]

و نیز در حدیث دیگرى که با یک واسطه از امام صادق علیه‌السلام نقل کرده آن حضرت فرمودند: چهار چیز مزاج را تعدیل مى کند. انار سورانى[۳۱]، خرماى نارس، به پخته شده و بنفشه و کاسنى.[۳۲]

پى نوشت

  1. رجال النجاشى، ص ۲۴۵.
  2. رجال الطوسى، شیخ طوسى، ص ۳۸۰؛ دارالذخائر، چاپ دوم، ۱۴۱۱ هـ.ق.
  3. همان کتاب، ص ۴۸۷.
  4. اصول کافى، محمد بن یعقوب کلینى، ج ۳، ص ۵۱۲؛ دارالکتب الاسلامیة، چاپ سوم، ۱۳۶۷ هجرى شمسى.
  5. رجال الکشى، ابوعمر والکشى، ج ۲، ص ۷۹۵؛ مؤسسه آل البیت علیهم‌السلام، ۱۴۰۴ هـ.ق؛ الغیبة، شیخ طوسى، ص ۳۴۹، مؤسسة المعارف الاسلامیه، ۱۴۱۱ هـ.ق.
  6. ر.ک، حیات فکرى و سیاسى امان شیعه، رسول جعفریان، ج ۲، ص ۱۵۴، نشر سازمان تبلیغات اسلامى.
  7. رجال الکشى، ج ۲، ص ۷۹۵.
  8. همان کتاب، ص ۷۷۹.
  9. همان کتاب، ص ۷۹۴.
  10. همان کتاب، ص ۷۹۵، رحمنا و ایاک و رضى اللّه عنک برضاى عنک.
  11. رجال الکشى، ج ۲، ص ۷۹۵ و ۷۷۹.
  12. رجال النجاشى، ابوالعباس احمد بن على النجاشى، ص ۲۴۵؛ مؤسسة النشر الاسلامى، چاپ پنجم، ۱۴۱۶ هـ.ق.
  13. الفهرست، شیخ طوسى، ص ۱۱۹، انتشارات رضىّ.
  14. تحریر الطاوسى، شیخ حسن بن زین الدین، ص ۴۴۵، نشر مکتبه آیت الله مرعشى، ۱۴۱۱ هـ.ق.
  15. رجال العلامة الحلى، حسن بن یوسف الحلى، ص ۱۱۶، نشر رضى، ۱۴۰۲ هـ.ق.
  16. تاریخ قم، ناصرالشریعه، ص ۲۰۳، با مقدمه و تصحیح استاد على دوانى.
  17. الغیبة، ص ۴۲ و ۴۳، نشر بصیرتى، ۱۳۸۵ هـ.ق.
  18. وسائل الشیعه، حر عاملى، ج ۲۷، ص ۱۴۷، مؤسسه آل البیت علیهم‌السلام، ۱۴۰۹ هـ.ق، بحارالانوار، محمدباقر مجلسى، ح ۲، ص ۲۵۱، داراحیاء الترث العربى، ۱۴۰۳ هـ.ق. دانشمندان علم اصول و از جمله شیخ اعظم، انصارى قدس سره در مورد حجیت خبر واحد به این حدیث استدلال کرده اند به این بیان که او از مؤثق بودن یونس سؤال مى کند و این بدان معنى است که اگر کسى موثق باشد سخن او پذیرفتنى است (فرائدالاصول، شیخ انصارى، ص ۸۵، نشر مصطفوى، ۱۳۷۴ هـ.ق).
  19. بحارالانوار، ج ۱، ص ۶۱.
  20. وسائل الشیعه، ج ۱۰، ص ۴۷۲.
  21. رجال النجاشى، ص ۲۴۵.
  22. کافى، ج ۷، ص ۶۴.
  23. معجم رجال الحدیث، آیت الله خویى قدس سره، ج ۱۱، ص ۴۲، چاپ پنجم، ۱۴۱۳ هـ.ق.
  24. اصول کافى، ج ۱، ص ۳۲۴ و ۲۸۴، دفتر نشر فرهنگ اهل بیت علیهم‌السلام.
  25. التوحید، شیخ صدوق، ص ۲۸۴، نشر جامعه مدرسین، ۱۳۹۸ هـ.ق.
  26. وسائل الشیعه، ج ۵، ص ۴۷۵.
  27. کافى، ج ۳، ص ۱۱۷؛ وسائل، ج ۲، ص ۴۱۴.
  28. سوره حدید، آیه ۱۱، «من ذاالذى یقرض اللّه قرضا حسنا یضاعفه له و له اجر کریم».
  29. کافى، ج ۸، ص ۳۰۲، تفسیر نورالثقلین، عبدالعلى بن جمعه، ج ۵، ص ۲۳۹ با تصحیح و تعلیق سید هاشم رسولى محلاتى.
  30. المحاسن، احمد بن محمد بن خالد برقى، ج ۲، ص ۳۳۳، نشر مجمع جهانى اهل بیت علیهم‌السلام، ۱۴۱۶ هـ.ق. بحارالانوار، ج ۶۶، ص ۲۲۰، کافى، ج ۶، ص ۷۲.
  31. سوران سرزمینى است در عراق و جزء بابل به حساب مى آمده. (معجم البلدان، یاقوت حموى، ج ۳، ص ۲۷۸، دار صادر و بیروت).
  32. الخصال، شیخ صدوق، ج ۱، ص ۲۴۹، نشر جامعه مدرسین، چاپ پنجم، ۱۴۱۴ هـ.ق. بحارالانوار، ج ۶۶، ص ۱۲۴.

منابع