عابس بن ابی شبیب الشاکری: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
جز (افزودن محتوا با منبع جدید)
(ویرایش)
 
(۱ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۱ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
{{نیازمند ویرایش فنی}}
+
او از [[شهدای کربلا]] است. به قولی عابس بن ابی شبیب الشاکری همان «عابس بن شبیب» است.<ref>جواد محدثی، فرهنگ عاشورا، جلد۲، صفحه۶۸۸.</ref> عابس، از رجال برجسته [[شیعه]] و مردى دلیر، سخنور، کوشا و تلاشگر، شب زنده دار از طایفه بنى شاکر بود.
  
از شهدای [[کربلا]]ست. به قولی عابس بن ابی شبیب الشاکری همان «عابس بن شبیب » است.<ref> جواد محدثی، فرهنگ عاشورا، جلد 2، صفحه 688. </ref> عابس، از رجال برجسته [[شيعه]] و مردى دلير، سخنور، كوشا و تلاشگر، شب زنده دار، از طايفه بنى شاكر بود.
+
==خاندان عابس ==
 
 
== خاندان عابس بن ابی شبیب الشاکری==
 
  
 
عابس فرزند ابی شبیب بن شاکر شاکری است و از طایفه بنوشاکر شمرده می شود که در حقیقت تیره ای از طایفه همدان است.
 
عابس فرزند ابی شبیب بن شاکر شاکری است و از طایفه بنوشاکر شمرده می شود که در حقیقت تیره ای از طایفه همدان است.
  
این طایفه از جمله قبایلی بودند که اخلاص و وفاداری شان به علی(ع)بسیار مشهور است. و همین اخلاص و ولایشان باعث آن همه رشادتها و فداکاری ها در جنگ صفین بود. امیرمومنان(ع)در تقدیر وستایش از بنوشاکر در صفین فرمود:
+
این طایفه از جمله قبایلی بودند که اخلاص و وفاداری شان به [[امام علی علیه السلام|امام علی]] علیه السلام بسیار مشهور است و همین اخلاص و ولایشان باعث آن همه رشادتها و فداکاری ها در [[جنگ صفین]] بود. امیرمومنان علیه السلام در تقدیر و ستایش از بنوشاکر در صفین فرمود: «لو تمت عدتهم الفا لعبدالله حق عبادته؛ اگر عده آنها به هزار می رسید، خداوند به حقیقت عبادت می شد».
  
«لو تمت عدتهم الفا لعبدالله حق عبادته »
+
این طایفه از [[شیعه|شیعیان]] مخلص و فداکار در راه ولایت [[امیرالمومنین]] بودند و از شجاعان عرب بشمار مى آمدند. به آنان «فتیان العرب» مى گفتند.
  
اگر عده آنها به هزار می رسید، خداوند به حقیقت عبادت می شد.
+
عشق و ولایی که عابس به [[اهل البیت|اهل بیت]] علیهم السلام و خصوصاً [[امام علی علیه السلام|علی بن ابی طالب]] علیه السلام داشت، وی را بر آن داشت تا ندای امامش را لبیک گفته، در جنگ صفین حضور یابد و نقش بسزایی داشته باشد و هنگامی که با دشمن خدا در [[کربلا]] به جنگ می پردازد، ربیع بن تمیم همدانی به یاد دلاوری هایش در جنگ صفین می افتد و چنین می گوید: وقتی عابس را دیدم به طرف ما می آید، وی را شناختم زیرا قبلاً او را در مغازی و جنگها و خصوصاً در جنگ صفین دیده بودم و از شجاعترین مردم بود.
  
اين طايفه از شيعيان مخلص و فداكار در راه ولايت [[امیرالمومنین]] بودند و از شجاعان عرب بشمار مى آمدند. به آنان «فتيان العرب» مى گفتند.
+
==نقش عابس در کربلا==
  
==  همراهی با علی(ع)در جنگ صفین ==
+
به نقل [[شیخ طوسی]]، یکی از یاران [[امام حسین]] علیه السلام که در [[کربلا]] همراه آن حضرت به شهادت رسیده است و در [[زیارت ناحیه مقدسه|زیارت ناحیه]] و [[زیارت رجبیه امام حسین علیه السلام|رجبیه]] بر او سلام داده شده، عابس بن ابی شبیب بود.
  
عشق و ولایی که عابس به اهل بیت(علیهم السلام)و خصوصا علی بن ابی طالب(ع) داشت، وی را بر آن داشت تا ندای امامش را لبیک گفته،در جنگ صفین حضور یابد و نقش به سزایی داشته باشد. و هنگامی که با دشمن خدا در کربلا به جنگ می پردازد، ربیع بن تمیم همدانی به یاد دلاوریهایش در جنگ صفین می افتد و چنین می گوید: وقتی عابس رادیدم به طرف ما می آید، وی راشناختم; زیرا قبلا او را در مغازی و جنگها و خصوصا در جنگ صفین دیده بودم و از شجاعترین مردم بود...  
+
او از کسانى بود که وقتى [[مسلم بن عقیل]]، نامه [[امام حسین]] علیه السلام را براى اهل [[کوفه]] خواند، بپاخاست و اعلام هوادارى و حمایت کرد و پس از بیعت کوفیان با مسلم بن عقیل، به عنوان پیک، نامه اى از سوى آنان به امام حسین  علیه السلام در [[مکه]] رساند.<ref>ابصارالعین فى انصارالحسین، ص۷۴، مقتل الحسین، مقرم، ص۱۶۷.</ref>
  
== نقش عابس بن ابی شبیب در کربلا ==
+
دلاوری‌هاى او در [[کربلا]] مشهور است. وى همراه هم‌پیمان خود «[[شوذب]]»، در حماسه [[عاشورا]] به نبرد پرداخت و شهید شد.<ref>معارف و معاریف، ج۴، ص۱۴۷۶.</ref> رشادت‌هاى او چنان بود که سپاه کوفه از نبرد تن به تن با وى ناتوان بودند.
  
و به نقل شیخ طوسی، یکی از یاران امام حسین(ع)که در کربلاهمراه آن حضرت به شهادت رسیده است و در زیارت ناحیه و رجبیه براو سلام داده شده است.
+
==دیدار آخر و شهادت ==
از كسانى بود كه وقتى [[مسلم بن عقيل]]، نامه [[امام حسين ]] علیه السلام را براى اهل [[كوفه]]  خواند، بپا خاست و اعلام هوادارى و حمايت كرد و پس از بيعت كوفيان با مسلم بن  عقيل، به عنوان پيك، نامه اى از سوى آنان به امام حسين  علیه السلام در [[مكه]] رساند.<ref> ابصارالعين فى انصارالحسين، ص 74، مقتل الحسين، مقرم، ص 167.</ref>
 
  
دلاوري‌هاى او در [[كربلا]] مشهور است. وى همراه هم‌پيمان خود «شوذب»، در حماسه [[عاشورا]] به نبرد پرداخت و شهيد شد.<ref> معارف و معاريف، ج4، ص1476.</ref> رشادت‌هاى او چنان بود كه سپاه كوفه از نبرد تن به تن با وى ناتوان بودند.  
+
پس از شهادت [[شوذب]]، عابس بن ابی شبیب نزد امام علیه السلام شتافته، نخست سلام کرد و سپس عرضه داشت: یا اباعبدالله! هیچ آفریده ای چه نزدیک و چه دور، چه خویش و چه بیگانه در روی زمین در نزد من عزیزتر و محبوبتر از تو نیست و اگر قدرت داشتم این ظلم و ستم و کشتن را از تو دفع کنم... در آن سستی نمی کردم و آن را به پایان می رسانیدم. آنگاه آن حضرت را سلام داد و گفت: گواه باش که من بر دین تو و دین پدرت هستم. سپس راهی میدان شد.  
  
==  آخرین دیدار و آخرین سخن با معشوق ==
+
به دستور [[عمر بن سعد|عمر سعد]]، از اطراف او را سنگباران کردند. او هم‌ زره از تن بیرون آورد و کلاهخود از سر برداشت و لخت شد و با تیغ بر دشمن حمله کرد و یک تنه آنقدر جنگید تا در قلب میدان و محاصره دشمن به شهادت رسید.<ref>سفینة البحار، ج۲، ص۱۴۷، انصارالحسین، ص۸۰.</ref> سر او را از پیکرش جدا ساختند. سر مطهرش در دست عده اى بود و هر کدام مدعى بودند که من بودم که او را کشتم، تا به  جایزه اى دست یابند،<ref>ابصارالعین، ص۷۴.</ref> در نهایت عمر آن سر را نزد امام پرتاب کرد.
  
پس از شهادت شوذب، عابس بن ابی شبیب نزد امام شتافته، نخست سلام کرد و سپس عرضه داشت: یا اباعبدالله! هیچ آفریده ای چه نزدیک و چه دور، چه خویش و چه بیگانه در روی زمین در نزد من عزیزتر و محبوبتر از تو نیست و اگر قدرت داشتم این ظلم و ستم وکشتن را از تو دفع کنم... در آن سستی نمی کردم و آن را به پایان می رسانیدم. آنگاه آن حضرت را سلام داد و گفت: گواه باش که من بردین تو و دین پدرت هستم. سپس راهی میدان شد.
+
گرچه روشن نیست عمر بن سعد از پرتاب کردن برخی سرهای شهدا به سوی [[امام حسین]] علیه السلام چه هدفی را دنبال می کرد، اما این روشن است که وی سر مقدس سه تن از شهدا را به طرف امام حسین علیه السلام پرتاب کرد: [[عبد الله بن عمیر بن جناب الکلبی|عبدالله بن عمیر کلبی]]، [[عمرو بن جنادة الانصاری|عمرو بن جناده]] و عابس بن ابی شبیب شاکری.
 
 
== شهادت عابس ==
 
 
 
به دستور عمر سعد، از اطراف او را سنگباران كردند. او هم‌ زره از تن بيرون آورد و كلاهخود از سر برداشت و لخت شد و با تيغ بر دشمن حمله كرد و يك تنه آنقدر جنگيد تا در قلب ميدان و محاصره دشمن به شهادت رسيد.<ref>سفينة البحار، ج2، ص147، انصارالحسين، ص80.</ref> سر او را از پيكرش جدا ساختند. سر مطهرش در دست عده اى بود و هر كدام مدعى بودند كه من بودم كه او را كشتم، تا به  جايزه اى دست يابند.<ref>ابصارالعين، ص 74.</ref>
 
 
 
==  پرتاب کردن سرعابس به سوی امام حسین(ع) ==
 
 
 
گرچه روشن نیست عمر بن سعد از پرتاب کردن برخی سرهای شهدا به سوی امام حسین(ع) چه هدفی را دنبال می کرد، اما این روشن است که وی سرمقدس سه تن از شهدا را به طرف امام حسین(ع)پرتاب کرد:
 
 
 
1- عبدالله بن عمیر کلبی.
 
 
 
2- عمروبن جناده.
 
 
 
3- عابس بن ابی شبیب شاکری.  
 
  
 
==پانویس==
 
==پانویس==
<references/>
+
<references />
  
 
==منابع==
 
==منابع==
* جواد محدثی، فرهنگ عاشورا.
+
 
*محمدجواد طبسی،محمدجواد طبسی،مجله فرهنگ كوثر ،اردیبهشت 1379، شماره 38 .
+
*جواد محدثی، [[فرهنگ عاشورا (کتاب)|فرهنگ عاشورا]].
 +
*محمدجواد طبسی، مجله فرهنگ کوثر، اردیبهشت ۱۳۷۹، شماره ۳۸.
  
 
[[رده:شهدای کربلا]]
 
[[رده:شهدای کربلا]]
 
{{الگو:واقعه عاشورا}}
 
{{الگو:واقعه عاشورا}}

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۰ مارس ۲۰۲۰، ساعت ۰۸:۴۵

او از شهدای کربلا است. به قولی عابس بن ابی شبیب الشاکری همان «عابس بن شبیب» است.[۱] عابس، از رجال برجسته شیعه و مردى دلیر، سخنور، کوشا و تلاشگر، شب زنده دار از طایفه بنى شاکر بود.

خاندان عابس

عابس فرزند ابی شبیب بن شاکر شاکری است و از طایفه بنوشاکر شمرده می شود که در حقیقت تیره ای از طایفه همدان است.

این طایفه از جمله قبایلی بودند که اخلاص و وفاداری شان به امام علی علیه السلام بسیار مشهور است و همین اخلاص و ولایشان باعث آن همه رشادتها و فداکاری ها در جنگ صفین بود. امیرمومنان علیه السلام در تقدیر و ستایش از بنوشاکر در صفین فرمود: «لو تمت عدتهم الفا لعبدالله حق عبادته؛ اگر عده آنها به هزار می رسید، خداوند به حقیقت عبادت می شد».

این طایفه از شیعیان مخلص و فداکار در راه ولایت امیرالمومنین بودند و از شجاعان عرب بشمار مى آمدند. به آنان «فتیان العرب» مى گفتند.

عشق و ولایی که عابس به اهل بیت علیهم السلام و خصوصاً علی بن ابی طالب علیه السلام داشت، وی را بر آن داشت تا ندای امامش را لبیک گفته، در جنگ صفین حضور یابد و نقش بسزایی داشته باشد و هنگامی که با دشمن خدا در کربلا به جنگ می پردازد، ربیع بن تمیم همدانی به یاد دلاوری هایش در جنگ صفین می افتد و چنین می گوید: وقتی عابس را دیدم به طرف ما می آید، وی را شناختم زیرا قبلاً او را در مغازی و جنگها و خصوصاً در جنگ صفین دیده بودم و از شجاعترین مردم بود.

نقش عابس در کربلا

به نقل شیخ طوسی، یکی از یاران امام حسین علیه السلام که در کربلا همراه آن حضرت به شهادت رسیده است و در زیارت ناحیه و رجبیه بر او سلام داده شده، عابس بن ابی شبیب بود.

او از کسانى بود که وقتى مسلم بن عقیل، نامه امام حسین علیه السلام را براى اهل کوفه خواند، بپاخاست و اعلام هوادارى و حمایت کرد و پس از بیعت کوفیان با مسلم بن عقیل، به عنوان پیک، نامه اى از سوى آنان به امام حسین علیه السلام در مکه رساند.[۲]

دلاوری‌هاى او در کربلا مشهور است. وى همراه هم‌پیمان خود «شوذب»، در حماسه عاشورا به نبرد پرداخت و شهید شد.[۳] رشادت‌هاى او چنان بود که سپاه کوفه از نبرد تن به تن با وى ناتوان بودند.

دیدار آخر و شهادت

پس از شهادت شوذب، عابس بن ابی شبیب نزد امام علیه السلام شتافته، نخست سلام کرد و سپس عرضه داشت: یا اباعبدالله! هیچ آفریده ای چه نزدیک و چه دور، چه خویش و چه بیگانه در روی زمین در نزد من عزیزتر و محبوبتر از تو نیست و اگر قدرت داشتم این ظلم و ستم و کشتن را از تو دفع کنم... در آن سستی نمی کردم و آن را به پایان می رسانیدم. آنگاه آن حضرت را سلام داد و گفت: گواه باش که من بر دین تو و دین پدرت هستم. سپس راهی میدان شد.

به دستور عمر سعد، از اطراف او را سنگباران کردند. او هم‌ زره از تن بیرون آورد و کلاهخود از سر برداشت و لخت شد و با تیغ بر دشمن حمله کرد و یک تنه آنقدر جنگید تا در قلب میدان و محاصره دشمن به شهادت رسید.[۴] سر او را از پیکرش جدا ساختند. سر مطهرش در دست عده اى بود و هر کدام مدعى بودند که من بودم که او را کشتم، تا به جایزه اى دست یابند،[۵] در نهایت عمر آن سر را نزد امام پرتاب کرد.

گرچه روشن نیست عمر بن سعد از پرتاب کردن برخی سرهای شهدا به سوی امام حسین علیه السلام چه هدفی را دنبال می کرد، اما این روشن است که وی سر مقدس سه تن از شهدا را به طرف امام حسین علیه السلام پرتاب کرد: عبدالله بن عمیر کلبی، عمرو بن جناده و عابس بن ابی شبیب شاکری.

پانویس

  1. جواد محدثی، فرهنگ عاشورا، جلد۲، صفحه۶۸۸.
  2. ابصارالعین فى انصارالحسین، ص۷۴، مقتل الحسین، مقرم، ص۱۶۷.
  3. معارف و معاریف، ج۴، ص۱۴۷۶.
  4. سفینة البحار، ج۲، ص۱۴۷، انصارالحسین، ص۸۰.
  5. ابصارالعین، ص۷۴.

منابع

  • جواد محدثی، فرهنگ عاشورا.
  • محمدجواد طبسی، مجله فرهنگ کوثر، اردیبهشت ۱۳۷۹، شماره ۳۸.
11.jpg
واقعه عاشورا
قبل از واقعه
شرح واقعه
پس از واقعه
بازتاب واقعه
وابسته ها