آیه 59 سوره انبیاء: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(صفحه‌ای تازه حاوی «{{قرآن در قاب|قَالُوا مَنْ فَعَلَ هَٰذَا بِآلِهَتِنَا إِنَّهُ لَمِنَ الظَّا...» ایجاد کرد)
 
(تفسیر آیه)
 
(یک نسخهٔ میانیِ همین کاربر نمایش داده نشده است)
سطر ۵۰: سطر ۵۰:
  
 
{{ نمایش فشرده تفسیر|
 
{{ نمایش فشرده تفسیر|
 +
فَجَعَلَهُمْ جُذاذاً إِلَّا كَبِيراً لَهُمْ لَعَلَّهُمْ إِلَيْهِ يَرْجِعُونَ «58»
 +
 +
پس (سرانجام، ابراهيم در يك فرصت مناسب) همه آنها، جز بزرگشان را كاملًا خرد كرد تا شايد آنها به سراغ آن بيايند (و وجدان‌هاى خفته‌ى آنها بيدار شود).
 +
 
قالُوا مَنْ فَعَلَ هذا بِآلِهَتِنا إِنَّهُ لَمِنَ الظَّالِمِينَ «59»
 
قالُوا مَنْ فَعَلَ هذا بِآلِهَتِنا إِنَّهُ لَمِنَ الظَّالِمِينَ «59»
  
 
گفتند: چه كسى با خدايان ما اين چنين كرده؟ قطعاً او از ستمكاران است.
 
گفتند: چه كسى با خدايان ما اين چنين كرده؟ قطعاً او از ستمكاران است.
 +
 +
قالُوا سَمِعْنا فَتًى يَذْكُرُهُمْ يُقالُ لَهُ إِبْراهِيمُ «60»
 +
 +
گفتند: شنيده‌ايم جوانى كه به او ابراهيم مى‌گويند، بت‌ها را (به بدى) ياد مى‌كرد.
 +
 +
===نکته ها===
 +
 +
حضرت ابراهيم عليه السلام روزى كه همه‌ى مردم از شهر بيرون مى‌رفتند، با آنها نيز همراه شد، امّا در ميانه راه با عنوان كردن عذرى به شهر بازگشت و با فرصت مناسب بدست آمده، هدف خويش را عملى ساخت.
 +
 +
كلمه «جذاذ» بمعناى قطعه قطعه شدن است.
 +
 +
اگر چه پيامبر گرامى اسلام صلى الله عليه و آله نيز در روز فتح مكّه حدود 360 بت را شكست، امّا اين كار به اتّفاق همراهان و لشكريان ايشان بود، ولى حضرت ابراهيم عليه السلام به تنهايى و يك تنه آن همه بت را خرد كرد.
 +
 +
شايد اگر حضرت ابراهيم بت بزرگ را هم مى‌شكست، با جريحه‌دار كردن كامل احساسات آنان، نه تنها به مقصود خود دست نمى‌يافت، بلكه نتيجه معكوس مى‌گرفت و زمينه تفكّر
 +
 +
جلد 5 - صفحه 466
 +
 +
بكلّى از ميان مى‌رفت. «إِلَّا كَبِيراً لَهُمْ»
 +
 +
===پیام ها===
 +
 +
1- بت شكنى، از جمله وظايف اصلى پيامبران الهى است. «فَجَعَلَهُمْ جُذاذاً»
 +
 +
2- اگر استدلال و موعظه فايده‌اى نبخشد، نوبت به برخورد انقلابى مى‌رسد. «فَجَعَلَهُمْ جُذاذاً»
 +
 +
3- قدرت جسمانى و جسارت، يك ارزش، و ناتوانى و زبونى يك نقيصه است. «فَجَعَلَهُمْ جُذاذاً»
 +
 +
4- براى بيدار كردن افكار عمومى و محو شرك، تلف كردنِ برخى اشيا و اموال لازم است. (بت‌هاى زمان ابراهيم و گوساله سامرى داراى قيمت و ارزشى بودند). «فَجَعَلَهُمْ جُذاذاً»
 +
 +
5- بت از احترام ومالكيّت ساقط است وشكستن آن جايز است. «فَجَعَلَهُمْ جُذاذاً»
 +
 +
6- بت‌هاى بزرگ، در ديد بت‌پرستان بزرگ است نه در نزد موحّدان. «كَبِيراً لَهُمْ»
 +
 +
7- شكستن بت‌ها مقدّمه رهايى فكر از جمود و فراهم آمدن زمينه‌ى سؤال و جواب است. «لَعَلَّهُمْ إِلَيْهِ يَرْجِعُونَ»
 +
 +
8- عقيده‌ى انحرافى، انسان را دچار قضاوت انحرافى مى‌كند. «إِنَّهُ لَمِنَ الظَّالِمِينَ»
 +
 +
(گاهى انسان چنان سقوط مى‌كند كه بالاترين ظلم (شرك) را حقّ، و روشن‌ترين حقايق (توحيد) را ظلم مى‌پندارد)
 +
 +
9- كفّار، ابتدا حضرت ابراهيم عليه السلام را ظالم معرفى كردند تا بتوانند براحتى او را محاكمه كنند. «إِنَّهُ لَمِنَ الظَّالِمِينَ»
 +
 +
10- فرياد مبارزه و ظلم ستيزى ابراهيم عليه السلام به همه جا رسيده بود. «سَمِعْنا»
 +
 +
11- جوانان هم مى‌توانند در راه حقّ، موج آفرينى كنند. «سَمِعْنا فَتًى»
 +
 +
12- حضرت ابراهيم عليه السلام قبل از عمليات تخريب، با تبليغات خود زمينه انقلاب عليه بت‌ها را فراهم آورده بود. «يَذْكُرُهُمْ»
 +
 +
تفسير نور(10جلدى)، ج‌5، ص: 467
 
}}
 
}}
  

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۸ اکتبر ۲۰۱۹، ساعت ۱۱:۱۱

مشاهده آیه در سوره

قَالُوا مَنْ فَعَلَ هَٰذَا بِآلِهَتِنَا إِنَّهُ لَمِنَ الظَّالِمِينَ

مشاهده آیه در سوره


<<58 آیه 59 سوره انبیاء 60>>
سوره : سوره انبیاء (21)
جزء : 17
نزول : مکه

ترجمه های فارسی

قوم ابراهیم گفتند: کسی که چنین کاری با خدایان ما کرده همانا بسیار ستمکار است.

[چون به بتخانه آمدند، با شگفتی] گفتند: چه کسی این کار را با معبودانمان انجام داده است؟ به یقین او از ستمکاران است.

گفتند: «چه كسى با خدايان ما چنين [معامله‌اى‌] كرده، كه او واقعاً از ستمكاران است؟»

گفتند: چه كس به خدايان ما چنين كرده است؟ هر آينه او از ستمكاران است.

(هنگامی که منظره بتها را دیدند،) گفتند: «هر کس با خدایان ما چنین کرده، قطعاً از ستمگران است (و باید کیفر سخت ببیند)!»

ترجمه های انگلیسی(English translations)

They said, ‘Whoever has done this to Our gods?! He is indeed a wrongdoer!’

They said: Who has done this to our gods? Most surely he is one of the unjust.

They said: Who hath done this to our gods? Surely it must be some evil-doer.

They said, "Who has done this to our gods? He must indeed be some man of impiety!"

معانی کلمات آیه

«إِنَّهُ لَمِنَ الظَّالِمِینَ»: مراد این است کسی که چنین کرده است، خویشتن را در معرض هلاک انداخته و به خود و دیگران ستم روا داشته است.

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


فَجَعَلَهُمْ جُذاذاً إِلَّا كَبِيراً لَهُمْ لَعَلَّهُمْ إِلَيْهِ يَرْجِعُونَ «58»

پس (سرانجام، ابراهيم در يك فرصت مناسب) همه آنها، جز بزرگشان را كاملًا خرد كرد تا شايد آنها به سراغ آن بيايند (و وجدان‌هاى خفته‌ى آنها بيدار شود).

قالُوا مَنْ فَعَلَ هذا بِآلِهَتِنا إِنَّهُ لَمِنَ الظَّالِمِينَ «59»

گفتند: چه كسى با خدايان ما اين چنين كرده؟ قطعاً او از ستمكاران است.

قالُوا سَمِعْنا فَتًى يَذْكُرُهُمْ يُقالُ لَهُ إِبْراهِيمُ «60»

گفتند: شنيده‌ايم جوانى كه به او ابراهيم مى‌گويند، بت‌ها را (به بدى) ياد مى‌كرد.

نکته ها

حضرت ابراهيم عليه السلام روزى كه همه‌ى مردم از شهر بيرون مى‌رفتند، با آنها نيز همراه شد، امّا در ميانه راه با عنوان كردن عذرى به شهر بازگشت و با فرصت مناسب بدست آمده، هدف خويش را عملى ساخت.

كلمه «جذاذ» بمعناى قطعه قطعه شدن است.

اگر چه پيامبر گرامى اسلام صلى الله عليه و آله نيز در روز فتح مكّه حدود 360 بت را شكست، امّا اين كار به اتّفاق همراهان و لشكريان ايشان بود، ولى حضرت ابراهيم عليه السلام به تنهايى و يك تنه آن همه بت را خرد كرد.

شايد اگر حضرت ابراهيم بت بزرگ را هم مى‌شكست، با جريحه‌دار كردن كامل احساسات آنان، نه تنها به مقصود خود دست نمى‌يافت، بلكه نتيجه معكوس مى‌گرفت و زمينه تفكّر

جلد 5 - صفحه 466

بكلّى از ميان مى‌رفت. «إِلَّا كَبِيراً لَهُمْ»

پیام ها

1- بت شكنى، از جمله وظايف اصلى پيامبران الهى است. «فَجَعَلَهُمْ جُذاذاً»

2- اگر استدلال و موعظه فايده‌اى نبخشد، نوبت به برخورد انقلابى مى‌رسد. «فَجَعَلَهُمْ جُذاذاً»

3- قدرت جسمانى و جسارت، يك ارزش، و ناتوانى و زبونى يك نقيصه است. «فَجَعَلَهُمْ جُذاذاً»

4- براى بيدار كردن افكار عمومى و محو شرك، تلف كردنِ برخى اشيا و اموال لازم است. (بت‌هاى زمان ابراهيم و گوساله سامرى داراى قيمت و ارزشى بودند). «فَجَعَلَهُمْ جُذاذاً»

5- بت از احترام ومالكيّت ساقط است وشكستن آن جايز است. «فَجَعَلَهُمْ جُذاذاً»

6- بت‌هاى بزرگ، در ديد بت‌پرستان بزرگ است نه در نزد موحّدان. «كَبِيراً لَهُمْ»

7- شكستن بت‌ها مقدّمه رهايى فكر از جمود و فراهم آمدن زمينه‌ى سؤال و جواب است. «لَعَلَّهُمْ إِلَيْهِ يَرْجِعُونَ»

8- عقيده‌ى انحرافى، انسان را دچار قضاوت انحرافى مى‌كند. «إِنَّهُ لَمِنَ الظَّالِمِينَ»

(گاهى انسان چنان سقوط مى‌كند كه بالاترين ظلم (شرك) را حقّ، و روشن‌ترين حقايق (توحيد) را ظلم مى‌پندارد)

9- كفّار، ابتدا حضرت ابراهيم عليه السلام را ظالم معرفى كردند تا بتوانند براحتى او را محاكمه كنند. «إِنَّهُ لَمِنَ الظَّالِمِينَ»

10- فرياد مبارزه و ظلم ستيزى ابراهيم عليه السلام به همه جا رسيده بود. «سَمِعْنا»

11- جوانان هم مى‌توانند در راه حقّ، موج آفرينى كنند. «سَمِعْنا فَتًى»

12- حضرت ابراهيم عليه السلام قبل از عمليات تخريب، با تبليغات خود زمينه انقلاب عليه بت‌ها را فراهم آورده بود. «يَذْكُرُهُمْ»

تفسير نور(10جلدى)، ج‌5، ص: 467

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



قالُوا مَنْ فَعَلَ هذا بِآلِهَتِنا إِنَّهُ لَمِنَ الظَّالِمِينَ (59)

وقتى از عيدگاه برگشته، بتان را شكسته ديدند:

قالُوا مَنْ فَعَلَ هذا بِآلِهَتِنا: گفتند چه كسى جرئت نمود و بجا آورد اين كار را به خدايان ما. إِنَّهُ لَمِنَ الظَّالِمِينَ‌: بدرستى كه او هر آينه از ستمكاران است بر نفس خود، زيرا كشته مى‌شود هر گاه دانسته شود كه او اين كار را نموده.

تنبيه: اين مطلب معلوم است كه اين بت‌پرستان، عاقل و بالضروره عالم بودند كه اصنام، جماد هستند، لكن معتقد بودند كه بتان، تماثيل كواكب و طلسمات موضوعه باشند به حيثيتى كه هر كس ستايش كند آنها را، نفع برد، هر كس استخفاف كند آنها را، ضرر شديد رسد. حضرت ابراهيم اهانت نمود و آنها را شكست و هيچ ضررى به او نرسيد، پس فعل آن حضرت دال است بر فساد مذهب آنان از اين جهت.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ لَقَدْ آتَيْنا إِبْراهِيمَ رُشْدَهُ مِنْ قَبْلُ وَ كُنَّا بِهِ عالِمِينَ (51) إِذْ قالَ لِأَبِيهِ وَ قَوْمِهِ ما هذِهِ التَّماثِيلُ الَّتِي أَنْتُمْ لَها عاكِفُونَ (52) قالُوا وَجَدْنا آباءَنا لَها عابِدِينَ (53) قالَ لَقَدْ كُنْتُمْ أَنْتُمْ وَ آباؤُكُمْ فِي ضَلالٍ مُبِينٍ (54) قالُوا أَ جِئْتَنا بِالْحَقِّ أَمْ أَنْتَ مِنَ اللاَّعِبِينَ (55)

قالَ بَلْ رَبُّكُمْ رَبُّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ الَّذِي فَطَرَهُنَّ وَ أَنَا عَلى‌ ذلِكُمْ مِنَ الشَّاهِدِينَ (56) وَ تَاللَّهِ لَأَكِيدَنَّ أَصْنامَكُمْ بَعْدَ أَنْ تُوَلُّوا مُدْبِرِينَ (57) فَجَعَلَهُمْ جُذاذاً إِلاَّ كَبِيراً لَهُمْ لَعَلَّهُمْ إِلَيْهِ يَرْجِعُونَ (58) قالُوا مَنْ فَعَلَ هذا بِآلِهَتِنا إِنَّهُ لَمِنَ الظَّالِمِينَ (59) قالُوا سَمِعْنا فَتًى يَذْكُرُهُمْ يُقالُ لَهُ إِبْراهِيمُ (60)

قالُوا فَأْتُوا بِهِ عَلى‌ أَعْيُنِ النَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَشْهَدُونَ (61)

ترجمه‌

- و بتحقيق داديم به ابراهيم رشادتش را از پيش و بوديم باو دانايان‌

چون گفت بپدر و كسانش چيست اين تمثالهائى كه شمائيد مر آنها را براى عبادت اقامت كنندگان‌

گفتند يافتيم پدرانمان را براى آنها عبادت كنندگان‌

گفت بتحقيق باشيد شما و پدرانتان در گمراهى آشكار

گفتند آيا آمدى نزد ما براستى يا توئى از شوخى كنندگان‌

گفت بلى پروردگار شما پروردگار آسمانها و زمين است كه آفريد آنها را و منم بر آن از گواهان‌

و بخدا هر آينه چاره جوئى كنم البتّه‌

جلد 3 صفحه 558

براى بتهاى شما بعد از آنكه روى گردانيد از آنها پشت كنندگان‌

پس گردانيد آنها را پاره پاره مگر بت بزرگى را كه بود از براى آنها، باشد كه آنها باو رجوع كنند

گفتند كه كرد اين عمل را بخدايان ما همانا او باشد هر آينه از ستمكاران‌

گفتند شنيديم جوانى را كه ببدى ياد ميكرد آنها را كه گفته ميشود باو ابراهيم‌

گفتند پس بياوريد او را در برابر چشمهاى مردم شايد كه آنها گواهى دهند.

تفسير

- خداوند متعال بعد از ذكر حضرت موسى و هارون شروع بقصّه حضرت ابراهيم عليه السّلام فرمود باين تقريب كه ما به ابراهيم عطا نموديم رشد و صلاح و كفايت و فلاح و كليّه استعدادات لازمه مقام رسالت را كه در خور او بود و قابليّت آنرا داشت پيش از موسى و هارون و پيش از بروز كمالات حضرت ختمى مرتبت در عالم شهود با آنكه ميدانستيم او قابل و لايق اين خلعت است و بايد علم توحيد را در جهان افراشته نمايد در وقتى كه بعمو يا جدّ مادرى خود آزر و اقوام خويش بعنوان توبيخ و تحقير فرمود اين مجسمه‌هاى بى‌شعور چيست كه شما معتكف در گاه و خاضع در پيشگاه آنها شديد و در برابرشان بخاك مى‌افتيد و سجده ميكنيد گفتند ما تقليد از رويّه و طريقه آباء و اجدادمان مينمائيم كه بعبادت آنها قيام داشتند فرمود تحقيقا شما و پدرانتان در گمراهى و ضلالت واضح و آشكارى بوده و ميباشيد چون دليلى بر ادّعاء خودتان كه اينها مستحق پرستش و ستايشند نداشته و نداريد حضرات چون گمان نميكردند كسى از رويّه آنها جدّا تكذيب نمايد و نسبت گمراهى بآنها دهد تصوّر كردند حضرت ابراهيم با آنها شوخى و ملاعبه مينمايد لذا پرسيدند كه آيا براستى و از روى جد اين سخنان را ميگوئى يا مقصودت شوخى و ملعبه است حضرت فرمود اين چه تصوّر باطلى است شما ميكنيد كه من ملاعبه ميكنم و اينها خدايان شما هستند پروردگار شما پروردگار آسمانها و زمين است كه تمام آنها و موجوداتشان را از مكمن غيب بى‌سابقه بعرصه شهود آورده و من بگفته خود يقين دارم بحجّت و برهان بلكه بمشاهده و عيان و قسم بخدا فكر اساسى و تدبير مفيدى براى از بين بردن بتهاى شما خواهم نمود بعد از آنكه شما از آنها رو گردان شويد و پشت به بتها كنيد و بجانب صحرا براى مراسم عيد متوجّه گرديد چون گفته‌اند حضرات عيدى داشتند كه سالى يكروز براى تفريح و

جلد 3 صفحه 559

گردش بيرون ميرفتند و در مراجعت بحضور در معابد و سجده بتها ميپرداختند و اين فرمايش بعد از قسم را حضرت ابراهيم محرمانه ببعضى از آنها فرموده بود و در آنروز با آنها بيرون نرفت و عذرى آورد يا او را نمرود مستحفظ بتها قرار داده بود و او تمام بتها را با تبر خرد و پاره پاره كرد و بت بزرگ آنها را بحال خود باقى گذارد و تبر را بگردن او آويخت براى آنكه در مراجعت آنها از گردشگاه و مراجعه بآنحضرت بفرمايد اين كار را او كرده و نتيجه بگيرد كه بعدا ذكر خواهد شد و بنابر اين ضمير در اليه ممكن است بآنحضرت عود نمايد و ممكن است به بت بزرگ بعد از ارجاع آنحضرت آنان را بآن و مراجعه آنها باو و توجّه بحالش كه قابل پرسش نيست چه رسد بپرستش و گفته‌اند تاء قسم كه براى افاده تعجب است اينجا از آسان شدن اين كار بزرگ است بخواست خدا براى او و كلمه جذاذ بر وزن و بمعناى حطام است و بكسر نيز قرائت شده و چون قوم از صحرا مراجعت نمودند و اوضاع را دگرگون مشاهده كردند گفتند كه اين عمل ناروا را با خدايان ما نموده مسلّما چنين كسى ظلم بخود كرده كه مستوجب عقوبت شده و همان بعض كه شنيده بودند از حضرت ابراهيم آن جمله محرمانه را يا كسانيكه حضرت آنها را ملامت فرموده بود بر ستايش و پرستش بتها گفتند ما از جوانيكه باو ابراهيم ميگفتند شنيديم كه ميگفت من چنين قصدى دارم يا ملامت ميكرد ما و مردم را بر ستايش و پرستش بتها و ميگفت اينها مجسمه‌هاى بى‌روحى بيش نيستند و نميتوانند نفع و ضررى بكسى برسانند و نبايد در برابر آنها سجده نمود خلاصه آنكه صحبت بتها را ميكرد و در مقام عيب گيرى و چاره‌جوئى براى آنها بود و در نتيجه رأى دادند بأحضار حضرت و گفتند برويد او را بياوريد در حضور مردم استنطاق كنيد تا اقرارى كه ميكند مردم بشنوند و شهادت بدهند و حجّت بر تقصير او تمام شود يا مشاهده نمايند عقوبتى را كه ما بر او وارد مينمائيم و موجب عبرت شود.

جلد 3 صفحه 560

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


قالُوا مَن‌ فَعَل‌َ هذا بِآلِهَتِنا إِنَّه‌ُ لَمِن‌َ الظّالِمِين‌َ (59)

گفتند مشركين‌: كي‌ چنين‌ عمل‌ نموده‌ ‌به‌ خدايان‌ ‌ما محققا ‌او‌ ‌از‌ ظلم‌ كننده‌گان‌ ‌است‌.

(قالُوا) جمله‌ ‌در‌ تقدير ‌است‌ ‌يعني‌ ‌پس‌ ‌از‌ آنكه‌ مراجعت‌ كردند و رفتند ‌در‌ بتخانه‌ و مشاهده‌ كردند ‌که‌ چه‌ ‌بر‌ سر بتهاي‌ ‌آنها‌ آمده‌ گفتند ‌به‌ يكديگر ‌اينکه‌ ‌از‌ ‌آن‌ مي‌پرسيد ‌او‌ ‌از‌ ديگري‌.

(مَن‌ فَعَل‌َ هذا بِآلِهَتِنا): واقعا حماقت‌ و خريت‌ ‌تا‌ چه‌ پايه‌ ‌است‌ ‌اگر‌ اينها الهه‌ هستند كي‌ ‌را‌ قدرت‌ ‌که‌ نسبت‌ ‌به‌ ‌آنها‌ كوچكترين‌ المي‌ وارد كند. همين‌ فعل‌ ابراهيم‌ ‌خود‌ يك‌ دليل‌ حسّي‌ وجداني‌ ‌است‌ ‌که‌ اينها يك‌ جمادي‌ بيش‌ نيستند ‌که‌ بدست‌ يك‌ نفر ريز ريز مي‌شوند إله‌ ‌آن‌ كسي‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌به‌ آتش‌ بفرمايد: برد و سلامت‌ شو، و ‌به‌ كارد بفرمايد: نبر نتوانند تخلف‌ كنند.

(إِنَّه‌ُ لَمِن‌َ الظّالِمِين‌َ): ‌آن‌ ‌هم‌ چه‌ ظلمي‌ ‌که‌ ‌از‌ ظلم‌ ‌به‌ نفس‌، و ظلم‌ ‌به‌ ‌غير‌، و ظلم‌ ‌در‌ دين‌ بالاتر ‌است‌ ظلم‌ ‌به‌ آلهه‌. خاك‌ ‌بر‌ سر ‌آنها‌ ‌که‌ آلهه ‌خود‌ ‌را‌ مظلوم‌ و گرفتار دست‌ ظالم‌ مي‌دانند ‌حتي‌ ميتوان‌ ‌گفت‌ ‌که‌ ‌اينکه‌ عمل‌ ابراهيم‌ مهم‌تر ‌از‌ عمل‌ پيغمبر صلّي‌ اللّه‌ ‌عليه‌ و ‌سلّم‌ و امير المؤمنين‌ ‌عليه‌ ‌السلام‌ ‌بود‌. زيرا ‌آنها‌ ‌پس‌ ‌از‌ فتح‌ مكه‌ و مقهوريت‌

جلد 13 - صفحه 201

مشركين‌ ‌که‌ قدرت‌ ‌بر‌ نفس‌ كشيدن‌ نداشتند و ‌خود‌ ‌را‌ ‌در‌ معرض‌ قتل‌ ميدانستند ‌اينکه‌ عمل‌ ‌را‌ انجام‌ دادند ‌که‌ امير المؤمنين‌ پا ‌بر‌ شانه پيغمبر صلّي‌ اللّه‌ ‌عليه‌ و ‌سلّم‌ گذاشت‌ و بتهاي‌ مشركين‌ ‌را‌ ‌در‌ ‌هم‌ كوبيد ولي‌ ابراهيم‌ يك‌ نفر ‌در‌ ميان‌ الوف‌ الوف‌ مشركين‌ برود و چنين‌ عملي‌ انجام‌ دهد آنهم‌ ‌با‌ چه‌ نيرويي‌. زيرا ‌هر‌ ‌که‌ ‌بود‌ و ‌هر‌ قدر نيرو و شجاعت‌ داشت‌ ‌پس‌ ‌از‌ ‌اينکه‌ عمل‌ ‌تا‌ مشركين‌ مراجعت‌ نكرده‌ بودند و مطلع‌ ‌بر‌ ‌اينکه‌ امر نشده‌ بودند فرار ميكرد و مخفي‌ مي‌شد چنانچه‌ حضرت‌ موسي‌ يك‌ نفر ‌از‌ ‌آنها‌ ‌را‌ كشته‌ ‌بود‌ فرار كرد ‌حتي‌ ‌پس‌ ‌از‌ چندين‌ سال‌ ‌که‌ ‌در‌ مدين‌ ‌بود‌ و مأمور شد ‌به‌ دعوت‌ فرعون‌ عرض‌ كرد: «وَ لَهُم‌ عَلَي‌َّ ذَنب‌ٌ فَأَخاف‌ُ أَن‌ يَقتُلُون‌ِ» شعراء آيه 13. «قال‌َ رَب‌ِّ إِنِّي‌ قَتَلت‌ُ مِنهُم‌ نَفساً فَأَخاف‌ُ أَن‌ يَقتُلُون‌ِ» قصص‌ آيه 33.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 59)- سر انجام بت پرستان وارد بتخانه شدند و با صحنه‌ای رو برو گشتند که هوش از سرشان پرید، به جای آن بتخانه آباد، با تلی از بتهای دست و پا شکسته و به هم ریخته رو برو شدند! فریادشان بلند شد «صدا زدند: چه کسی این بلا را بر سر خدایان ما آورده است»؟! (قالُوا مَنْ فَعَلَ هذا بِآلِهَتِنا).

«مسلما او (هر کس بوده) از ظالمان و ستمگران است» (إِنَّهُ لَمِنَ الظَّالِمِینَ).

او هم به خدایان ما ستم کرده، و هم به جامعه و جمعیت ما و هم به خودش!

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

منابع