معجزات حضرت موسی(ع): تفاوت بین نسخهها
(←منابع) |
|||
سطر ۱۸۵: | سطر ۱۸۵: | ||
==منابع== | ==منابع== | ||
− | دو مقاله "معجزات حضرت موسی(ع) بر فرعون و قبطیان" و "معجزات حضرت موسی علیه السلام بر قوم خود"، سایت | + | دو مقاله "معجزات حضرت موسی(ع) بر فرعون و قبطیان" و "معجزات حضرت موسی علیه السلام بر قوم خود"، سایت پژوهه، نوشته يوسف دهقان. |
− | |||
[[رده:پیامبران اولوالعزم]] | [[رده:پیامبران اولوالعزم]] | ||
+ | [[رده:یهودیت]] |
نسخهٔ ۸ اکتبر ۲۰۱۹، ساعت ۱۱:۳۵
معجزه عبارت است از امر خارقالعادهای که با ارادهی خدای متعال بدست مدعی نبوت، انجام می گیرد و نشانهی صدق ادعای نبوت وی می باشد. طبق آیات قرآن، حضرت موسی علیه السلام شش معجزه برای قوم خود آشکار کرد و نُه معجزه نیز برای فرعون و قوم او نازل شد.
محتویات
معنای معجزه
اعجاز از ماده "عجز" است که در لغت به معنای ضعف بوده؛[۱] و در اصطلاح قرآنی به این معناست که انسان کار فوقالعادهای انجام دهد و با آن کار، هم دشمن خویش را ناتوان کند و هم غیر او از انجام آن کار ناتوان باشد.[۲]
پس معجزه عبارت است از امر خارقالعادهای که با ارادهی خدای متعال از شخص مّدعی نبوت ظاهر شود و نشانهی صدق نبوت وی باشد.[۳]
حضرت موسی علیه السلام در قرآن
"موسی" لفظ عبری است، به معنای از آب گرفته شده؛ نام مبارک "موسی" علیه السلام 136 بار در قرآن بکار رفته است.[۴] نسب آن بزرگوار با چهار واسطه (وهیب، لاوی، یعقوب و اسحاق) به ابراهیم خلیلالله علیه السلام میرسد.[۵]
حالات حضرت موسی در قرآن مجید بیشتر از حالات دیگر پیغمبران ذکر شده است؛[۶] چون کشور مصر وسیعتر و مردم مصر دارای تمدن پیشرفتهتری از قوم نوح، هود، شعیب و مانند آنها بود، مقاومت دستگاه فراعنه به همین جهت بیشتر بود؛ لذا قیام حضرت موسی علیه السلام از اهمیت بیشتری برخوردار بوده و نکات عبرتانگیز فراوانتری دربردارد؛ به همین دلیل در قرآن به مناسبتهای مختلف، روی فرازهای گوناگون زندگی موسی و بنیاسرائیل تکیه شده است.[۷]
ایشان یکی از پیامبران اولوالعزم الهی است که دارای شریعت و کتاب (تورات) بوده[۸] و جهت هدایت بنیاسرائیل و نجات آنها از دست فرعون مبعوث شد که ماجرای ولادت آن حضرت، پرورش یافتن او در خانهی فرعون، خروج از مصر، استقرار وی در مدین، داستان وادی طور، بازگشت به مصر، درگیری با فرعون، نجات بنیاسرائیل و نابودی فرعون و فرعونیان، معجزات حضرت بر فرعونیان و قوم خویش و... از جمله مباحثی است که در برخی سورههای قرآن[۹] بیان شده است.[۱۰]
معجزات حضرت موسی(ع) بر فرعون و قبطیان
خداوند در سورهی مبارکهی إسراء، آیات و معجزات حضرت موسی(ع) را نه تا معرفی میکند:
«وَ لَقَدْ آتَینا مُوسى تِسْعَ آیاتٍ بَیناتٍ»[۱۱]
«ما به موسى نُه معجزهی روشن دادیم»
طبق آیات قرآن، معجزات حضرت موسی(ع)، بیش از نُه تاست؛ اما مراد در این بیان، معجزاتی است که موسی برای فرعون و قبطیان آورد و غیر از این معجزاتی دیگر نیز برای قوم بنیاسرائیل داشت. این نه معجزه، همان معجزاتی است که در طول آیات 103 تا 133 سورهی مبارکهی اعراف بیان شده است.[۱۲]
عصا و ید بیضاء
از جمله معجزات بارز حضرت موسی(ع)، تبدیل شدن عصای او به اژدها (مار بزرگ) و یدبیضا (دست درخشان) است که خدای متعال در قرآن به آنها اشاره کرده است. بر اساس آیات سورهی طه، هنگامی که خداوند در سرزمین مقدّس طوی، موسی را به پیامبری برگزید، دو معجزهی آشکار نیز به او عطا کرد:
الف. عصای حضرت موسی:
خدای متعال به موسی(ع) فرمود: «چه چیزی در دست راست تو است، موسی(ع) در جواب عرض کرد: این عصای من است، بر آن تکیه میزنم، با آن برگ درختان را برای گوسفندانم میریزم و نیازهای دیگری را نیز با آن برطرف میکنم.»[۱۳]
سؤال خداوند مطلق و مبهم است، اما از جواب آن که ناظر به ماهیت عصا بود، فهمیده میشود که مراد خدای متعال اسم آن جسم نبوده؛ بلکه سؤال از پیرامون عصا و کارایی آن بوده است؛ یعنی آن چوب دستی موسی که به عنوان عصا در دست گرفته، دارای این ویژگیها و این منافع است و از این جواب توضیحی موسی به دست میآید که خداوند همین عصا را که یک تکه چوب بوده و دارای این ماهیت است، به اژدهای واقعی تبدیل میکند؛ و این إعجاز بزرگی است.[۱۴]
پس از این سؤال و جواب، خدای متعال به موسی دستور داد که عصایش را به زمین بیندازد:
«أَلْقِها یا مُوسى! فَأَلْقاها فَإِذا هِی حَیةٌ تَسْعى»[۱۵]
«اى موسى! آن را بیفکن؛ پس موسى آن(عصا) را افکند، که ناگهان اژدهایی شد که به هر سو میشتافت.»
حضرت موسی این دستور الهی را سریعاً انجام داد و عصایش به صورت مار عظیمی در آمد؛ سپس به موسی دستور داده شد که آن را بگیرد، بدون اینکه ترسی در دل داشته باشد؛ تا به صورت اولیه(چوب دستی) در بیاورد.[۱۶]
ب. یدبیضاء:
بعد از معجزهی عصا، خداوند جهت عطای معجزهی دیگر، به موسی فرمان دیگری میدهد:
«وَ اضْمُمْ یدَکَ إِلى جَناحِکَ تَخْرُجْ بَیضاءَ مِنْ غَیرِ سُوءٍ آیةً أُخْرى»[۱۷]
«دستت را در گریبانت ببر، تا سفید و بىعیب بیرون آید؛ این نشانهی دیگرى (از سوی خداوند) است.»
این سفیدی و درخشانی دست، به خاطر درد و مرض، مثل پیسی و مشکلات پوستی نیست؛ بلکه نشانهای از اعجاز و قدرت الهی است.[۱۸]
خدای منان بعد از این که این دو معجزه بزرگ را در اختیار موسی قرار میدهد، میفرماید: ما این معجزات را در اختیار تو قرار دادیم تا آیات بزرگ خود را به تو نشان دهیم.[۱۹]
کاربرد دو معجزهی عصا و ید بیضا
حضرت موسی(ع) طبق مأموریت الهی، به سوی فرعون رفت؛ فرعون فردی طغیانگر و سرکشی بود که در رأس گروهی به نام قبطیان که فامیلها و اطرافیان فرعون بودند، صاحب قدرت و شوکت بود.[۲۰]
لازم به ذکر است که لفظ "فرعون" از القاب سلاطین مصر بوده، چنانچه "قیصر" از القاب سلاطین روم و "نمرود" لقب سلطان بابل بوده است.[۲۱]
حضرت موسی وقتی نزد فرعون رفت، به او گفت: من رسول خدا هستم و دلیلی روشن برای رسالت خود دارم، بنیاسرائیل را با من بفرست و آنها را رها کن؛ ولی جواب فرعون به موسی این بود که اگر راست میگویی، دلیل و نشانهات را بیاور؟![۲۲] موسی بلافاصله آن دو معجزه را که خدای متعال در وادی طور به او داده بود، ارائه داد:
«فَأَلْقى عَصاهُ فَإِذا هِی ثُعْبانٌ مُبِینٌ وَ نَزَعَ یدَهُ فَإِذا هِی بَیضاءُ لِلنَّاظِرِینَ»[۲۳]
«(موسی) عصاى خود را افکند؛ ناگهان اژدهاى آشکارى شد؛ و دست خود را (از گریبان) بیرون آورد؛ سفید (و درخشان) برای بینندگان بود.»
کاربرد اصلی معجزهی عصا در مجلس ساحران فرعون بود؛ وقتی ساحران زبردست فرعون، طبق برنامهی از پیش تعیین شده، با سحر و جادوی خود در مجلس بزرگ با نظارهگری انبوهی از جمعیت، برای شکست موسی حاضر شدند و ریسمانها و طنابهای خود را به صورت شیء متحرک و مارهای خیالی درآوردند، این کار ساحران در چشم مردم، عجیب و بزرگ به نظر آمد،[۲۴] در همان حین حضرت موسی(ع)، طبق وحی الهی عصای خود را به زمین افکند و به صورت اژدهایی بزرگ و واقعی در آمد که تمام جادوی ساحران را بلعید و عظمت و حقانیت پروردگار عالمیان و رسالت خود را اثبات کرد:[۲۵]
«وَ أَوْحَینا إِلى مُوسى أَنْ أَلْقِ عَصاکَ فَإِذا هِی تَلْقَفُ ما یأْفِکُونَ»[۲۶]
«(ما) به موسى وحى کردیم که: عصای خود را بیفکن؛ ناگهان (به صورت مار عظیمی درآمد که) وسائل دروغین آنها را به سرعت برمیگرفت.»
بعد از اعجاز موسی(ع) که حق از باطل روشن شد، فرعون و ساحران او شکست خورده و احساس شرم و حقارت نمودند. ساحران که آشنایی کامل به فنون سحر و جادوگری داشتند، هیبت و عظمت این اعجاز واقعی را دیدند، و فهمیدند که این کار موسی از جنس سحر آنها نبود؛ در نتیجه به خدای موسی ایمان آوردند و حتی تهدید فرعون تأثیری در وجود آنها نگذاشت و با اخلاص تمام در راه خدا ایستادگی کردند؛ چرا که واقعیت را دریافته بودند؛ ولی فرعون نه تنها ایمان نیاورد، بلکه موسی را نیز ساحر خواند و ساحران را در تسلط به منطقه، همدست موسی خواند؛ زیرا بزرگترین شکست فرعون، ایمان ساحران در انظار آن جمعیت عظیم بود.[۲۷]
معجزات پنجگانهی حضرت موسی(ع)
در سورهی مبارکهی اعراف، در یک آیه به پنج معجزه از معجزات حضرت موسی اشاره شده است. قبل از بیان این معجزات، بیان این نکته لازم است که علت نزول و وقوع این معجزات متعدد، سرکشی، لجاجت، ایمان نیاوردن و عدم وفای به عهد فرعون و طرفدارانش نسبت به حضرت موسی(ع) و بنیاسرائیل بود که حتی بعد از این همه اعجاز، استکبار ورزیدند و بر کفر خود اصرار داشتند.[۲۸]
بعد از این که فرعون خواستهی موسی مبنی بر رها کردن بنیاسرائیل را نپذیرفت، وعدهی موسی که نزول عذاب بود، محقق شد و اولین عذاب (طوفان) بر سر آنان فرود آمد؛ چون بنیاسرائیل در اسارت فرعون بودند و فرعون مثل بردگان از آنها کار میکشید؛ لذا در رنج و سختی شدیدی بودند؛ بعد از مدّت کوتاهی، آنها به حضرت قول دادند و درخواست کردند که عذاب را رفع کند تا ایمان بیاورند و بنیاسرائیل را آزاد کنند؛ اما وقتی به عنایت موسی، خدا عذاب را از آنها برداشت، ایمان نیاوردند و دوباره به آزار و اذیت بنیاسرائیل ادامه دادند، تا جایی که این ماجرا پنج مرتبه با پنج اعجاز و بلای گوناگون تکرار شد: [۲۹]
«فَأَرْسَلْنا عَلَیهِمُ الطُّوفانَ وَ الْجَرادَ وَ الْقُمَّلَ وَ الضَّفادِعَ وَ الدَّمَ آیاتٍ مُفَصَّلاتٍ فَاسْتَکْبَرُوا وَ کانُوا قَوْماً مُجْرِمِینَ»[۳۰]
«سپس (بلاها را پشت سرهم بر آنها نازل کردیم) طوفان و ملخ و آفت گیاهى و قورباغهها و خون را که نشانههایى از هم جدا بودند، بر آنها فرستادیم (ولى باز بیدار نشدند) و تکبر ورزیدند و جمعیت گنهکارى بودند.»
الف. طوفان: باریدن باران و طغیان رود نیل بود که ناگهان به صورت سیلاب از هر سو شهر را تهدید نمود، خانهها را فرا گرفته و فرو ریخت و کشتزارها را گل و لجن دریا فراگرفته، زراعتها را به کلى خراب و فاسد نمود.[۳۱]
ب. جَراد: همان ملخ است و به آن جراد میگویند چون زمین را از گیاه، زرع و درختان خالی میکند. وجود ملخها در شهر آن قدر کثرت پیدا کرد که حتی چوب، آهن، درب منازل، درختان و سقف عمارات را از بین بردند و تمام لباسهاى آنها را جویدند و بر سر و صورت آنها مینشستند.[۳۲]
ج. قمّل: یک نوع آفت نباتى بوده که به غلات قبطیان(قوم فرعون) افتاد، و همه را فاسد کرد.[۳۳]
د. ضفادع: ضفادع، همان وزغ و قورباغه است که در غذاها و در زیر لباسهاى قبطیان و جایگاه خواب آنها میرفتند.[۳۴]
و. خون: آب رود نیل به خون تبدیل شد و قبطیان آب را، خون میدیدند اما اسرائیلیان (بنیاسرائیل که در اسارت و بردگی فرعون بودند) آن را آب میدیدند. وقتی اسرائیلی مینوشید، آب بود و وقتی قبطی آن را مینوشید، خون بود؛ تا آنجا که افراد قبطی به افراد بنیاسرائیلی میگفتند: آب را در دهانت بگذار و بعد آن را در دهان من بریز؛ اما وقتی آب را در دهان قبطی میریخت، باز تبدیل به خون میشد.[۳۵]
یکی از خارقالعاده بودن این معجزات این بود که این عقوبتها اختصاص به قبطیان داشته و طوفان و حشرات نامبرده، نسبت به پیروان موسى(ع)، وسیلهی تهدید نبود؛ بلکه نشانهی رحمت و مسرّت آنان بود؛ زیرا مىدانستند که پروردگار عالم به منظور پشتیبانى از دعوت موسى(ع)، قبطیان را که در مقام مبارزه با دعوت به توحید برآمدهاند، عقوبت و تهدید میکند.[۳۶]
دو معجزهی دیگر حضرت موسی
در سورهی مبارکه اعراف به این دو معجزه که خشکسالی(قحطی) و کمبود انواع میوهها بود، اشاره کرده و میفرماید:
«وَ لَقَدْ أَخَذْنا آلَفِرْعَوْنَ بِالسِّنِینَ وَ نَقْصٍ مِنَالثَّمَراتِ لَعَلَّهُمْ یَذَّکَّرُونَ»[۳۷]
«ما آلفرعون را به قحطى و خشکسالى و کمبود میوهها گرفتار ساختیم، شاید متذکر گردند و بیدار شوند!»
خداى سبحان آلفرعون را که قبطىها و فامیلهای فرعون بودند، به قحطىهاى و کمبودهای متعدد دچار کرد، تا شاید با این وسیله متذکر شوند.[۳۸] چون قوم فرعون پیش از عذاب الهی، به رودخانههاى خود و به رود نیل که همهی خیرات سرزمینشان از ناحیهی آن بود، مىبالیدند؛ باران مراتعشان را سرسبز کرده بود و آب نیل باغهایشان را پر از درختان میوه ساخته بود؛ تا اینکه باران رو به نقصان نهاد و همهی باغ و بستانشان خشک شد. این عذاب برای آن بود که بدانند این شکوه نعمت و آبادانی از خداى تعالى است، نه از ناحیهی دیگر.[۳۹]
نکتهی قابل توجه این است که این خشکسالى، چند سال ادامه یافت و براى مصر بلاى بزرگى محسوب مىشد؛ زیرا مصر یک کشور کاملاً کشاورزى بود و خشکسالى همهی طبقات آن را تحت فشار شدید قرار مىداد، ولى آلفرعون که صاحبان اصلى زمینها و منافع آن بودند، بیش از همه زیان مىدیدند.[۴۰]
اهداف معجزات نه گانه
1. معجزات نهگانهی موسی بر فرعونیان، براى اثبات رسالت موسای کلیمالله ارائه شد؛ در نتیجه فرعون از خودستایى بازگردد و از کردار خویش پشیمان شده و با تصدیق رسالت موسی هدایت شده و عموم مردم را نیز به توحید دعوت کند.[۴۱]
2. مردم به کفر، معصیت و انحراف خویش آگاه شوند و با مشاهدهی این معجزات الهی پند گرفته و رقّت قلب یابند؛ در نتیجه به سوی خدای یگانه گرویده و رضای الهی را در نظر بگیرند.[۴۲]
معجزات حضرت موسی بر بنیاسرائیل
طبق آیات قرآن، حضرت موسی علیه السلام شش معجزه برای قوم خود آشکار کرد و این معجزات، غیر از آن نُه معجزهای است که بر فرعون و قوم او نازل شد (معجزهی عصا، یدبیضاء، نزول طوفان، قمّل، جَراد، ضفادع، خون، قحطی و کمبود میوهها)؛ یعنی از مجموع پانزده معجزهای که قرآن برای حضرت موسی علیه السلام ذکر کرده، شش معجزه برای قوم موسی (بنیاسرائیل) نازل شده.[۴۳] که عبارتند از:
شکافته شدن دریا و عبور بنیاسرائیل:
حضرت موسی علیه السلام پس از تبلیغ فراوان و دعوت فرعون و آل فرعون با ارائهی معجزات گوناگون و عدم پذیرش آنها، مأمور میشود که نیمهشب با بنیاسرائیل از مصر کوچ کند.[۴۴] فرعون فردی طغیانگر و سرکشی بود که در رأس گروهی به نام قبطیان که فامیلها و اطرافیان او بودند، صاحب قدرت و شوکت بود.[۴۵]
موسای نبی، بنیاسرائیل را شبانه حرکت داد و فرعون نیز به دنبال آنان با هزاران اسب سوار حرکت کرد؛ همراهان موسی که 620 هزار نفر بودند، فرعون با دیدن آنان به همراهان خود گفت: اینها گروه کمی هستند که موجب خشم و ناراحتی ما شدهاند، ولی همهی ما آمادهی مبارزه با آنها هستیم؛[۴۶] حضرت موسی علیه السلام، بنیاسرائیل را حرکت داد تا به دریا رسیدند و آل فرعون نیز به دستور فرعون به دنبال آنان به راه خود ادامه دادند؛ در همان حال قوم حضرت موسی ابراز ناراحتی کردند از این که همراه موسی بوده و هستند و هر روز مورد آزار فرعونیان قرار میگیرند؛ چون در وضعیتی بودند که از پیشرو دریا و از پشتسر، لشگر نیرومند فرعون قرار گرفته بود؛ اما بعد از این که حضرت موسی وعدهی هلاکت آنها را بر قوم خود داد، فرمان الهی نازل شد:[۴۷] «فَأَوْحَینا إِلی مُوسی أَنِ اضْرِبْ بِعَصاکَ الْبَحْرَ فَانْفَلَقَ فَکانَ کُلُّ فِرْقٍ کَالطَّوْدِ الْعَظِیمِ»؛[۴۸] و به دنبال آن به موسی وحی کردیم، عصایت را به دریا زن، دریا از هم شکافته شد و هر بخشی همچون کوه عظیمی بود.
دریا از هم شکافته شد و دو راه پدید آمد و برای هر سبطی یک راه نمایان شد. بنیاسرائیل گفتند: این راه مرطوب است و ما میترسیم غرق شویم. خدا باد صبا را فرستاد تا آن راهها خشک شد؛ البته در حال عبور از بین آب، ایراداتی دیگر به موسی میگرفتند که موسی با اعجاز از ناحیه خدا، بهانهی آنها را برطرف میساخت.[۴۹] اما وقتی که فرعون با یارانش وارد دریا شدند، دریا متلاطم شد: «وَ إِذْ فَرَقْنا بِکُمُ الْبَحْرَ فَأَنْجَیناکُمْ وَأَغْرَقْنا آلَ فِرْعَوْنَ وَأَنْتُمْ تَنْظُرُونَ»؛[۵۰] به خاطر بیاورید هنگامی را که دریا را برای شما شکافتیم و شما را نجات دادیم و فرعونیان را غرق کردیم در حالی که تماشا میکردید.
جسدهای هلاک شدهی لشکر فرعون روی آبها قرار گرفت و بنیاسرائیل با چشم خود دیدند که دشمن به چه روزی افتاده است.[۵۱] در قرآن کریم در چند سوره به این ماجرای عظیم اشاره شده است.[۵۲]
جوشیدن دوازده چشمه:
این معجزه در وادی "تیه" اتفاق افتاد (سرزمین سینا که یک سرزمین بیابانی بوده و حضرت موسی و بنیاسرائیل، بعد از گذشتن از رود نیل، وارد آن سرزمین شدند). وقتی بنیاسرائیل از شدت تشنگی به حضرت موسی، شکایت نمودند و از حضرت طلب آب کردند، حضرت موسی این معجزه را نمایان کرد:[۵۳] «وَ إِذِ اسْتَسْقی مُوسی لِقَوْمِهِ فَقُلْنَا اضْرِبْ بِعَصاکَ الْحَجَرَ فَانْفَجَرَتْ مِنْهُ اثْنَتا عَشْرَةَ عَیناً قَدْ عَلِمَ کُلُّ أُناسٍ مَشْرَبَهُمْ...»؛[۵۴] و (بخاطر بیاور) زمانی را که موسی برای قوم خویش طلب آب کرد به او دستور دادیم عصای خود را بر سنگ مخصوص بزن، ناگاه دوازده چشمه آب از آن جوشید، به طوری که هر یک (از طوائف دوازدهگانهی بنیاسرائیل) چشمهی مخصوص خود را میشناخت...
"حَجَر" آن سنگ مخصوصی بود که موسی علیه السلام از کوه طور برداشته بود و همیشه آن را با خود داشت.[۵۵] وقتی به موسی وحی شد که عصایت را به سنگ بزن، موسی این فرمان الهی را انجام داد؛ در نتیجه دوازده چشمه به عدد دوازده سبط بنیاسرائیل بیرون آمد که برابر هر سبطی، یک چشمه از آن سنگ جاری شد.[۵۶]
لقب حضرت یعقوب اسرائیل است و فرزندان او را بنی اسرائیل می گویند، بنیاسرائیل به صورت دوازده گروه و امت بودند که بازگشت این دوازده گروه به دوازده پسر حضرت یعقوب بود و این دوازده نفر، رؤسای قبایل اسرائیلی بودند.[۵۷]
گرچه در این آیه تعبیر به "إنْفَجَرَتْ" شده ولی در آیه 160 سوره اعراف که همین معجزه را مطرح میکند، تعبیر به "إنْبَجَسَتْ" میکند؛ دلیلش این است که ابتدا حضرت موسی علیه السلام عصا را به سنگ زد، مقدار کمی آب جاری شد که تعبیر "انبجاس" مناسب آن است و بعد از آن، آب به صورت دوازده چشمه به سوی دوازده گروه مانند جوی به مقدار زیاد، جاری شد که تعبیر "انفجار" با آن تناسب دارد.[۵۸]
زنده شدن مقتول بنیاسرائیل:
در میان بنیاسرائیل پیرمرد ثروتمندی بود که برادرزادگانش او را به قتل رساندند تا از او ارث ببرند؛ جسد وی را بر سر راه یکی از قبایل بنیاسرائیل انداختند، سپس در مقام خونخواهی برآمده و برای اقامهی دعوی نزد موسی رفتند، موسی پرسید: چه کسی از این جریان آگاه است؟ گفتند: تو پیامبر خدا هستی و داناتری. در این هنگام خداوند وحی فرستاد و امر کرد که آنان گاوی را کشته و عضوی از آن را به مقتول بزنند تا مقتول زنده شود و واقعه را شرح دهد.[۵۹]
«وَ إِذْ قالَ مُوسی لِقَوْمِهِ إِنَّ اللَّهَ یأْمُرُکُمْ أَنْ تَذْبَحُوا بَقَرَةً...»؛[۶۰] (و بخاطر بیاورید) هنگامی را که موسی به قوم خود گفت: خداوند به شما دستور میدهد ماده گاوی را ذبح کنید (و قطعهای از بدن آن را به مقتولی که قاتل او شناخته نشده بزنید تا زنده شود و قاتل خویش را معرفی کند و غوغا خاموش گردد).
لازم به ذکر است که بنیاسرائیل بعد از این دستورِ خداوند، بهانههای زیادی مبنی بر مقدار سن گاو، چگونگی شکل، رنگ و نحوهی کار آن گاو گرفتند؛ حتی در ابتدای کار که موسی علیه السلام به آنها دستور ذبح گاو را داد، تصور کردند که موسی آنها را مسخره میکند؛ اما حضرت بعد از هر بهانه، طبق امر خداوند که در قرآن بیان شده، صفات و ویژگی گاو را به آنها بیان نمود تا این که گاو مورد نظر را یافتند و ذبح کردند.[۶۱]
در ادامهی همین آیات کریمه میفرماید: «خداوند اینگونه مردگان را زنده میکند و آیات خود را به شما نشان میدهد، شاید درک کنید».[۶۲] چون پس از آن که پارهای از اعضای گاو را به مقتول زدند، به اراده خداوند زنده شد و در حالی که خون از رگهای گردنش میجوشید، قاتل خود را معرفی کرد تا این که قاتل نیز کشته شده و مورد قصاص گرفت و پس از این ماجرا، هیچ قاتلی از مقتول ارث نبرد.[۶۳]
ابرهای سایبان:
وقتی حضرت موسی علیه السلام بنیاسرائیل را از دریا عبور داد، وارد بیابانی شدند. در آن بیابان بنیاسرائیل به موسی گفتند: ای موسی تو ما را در این بیابان خواهی کشت، برای اینکه ما را از آبادی به بیابانی آوردهای که نه سایهای است، نه درختی و نه آبی. پس از آن به اعجاز حضرت موسی علیه السلام، روزهای آفتابی، ابری از کرانهی افق برمیخاست و بر بالای سر آنان میایستاد و سایه میانداخت تا گرمای آفتاب آنها را آزار ندهد؛ خدای تبارک در قرآن میفرماید:[۶۴] «وَظَلَّلْنا عَلَیکُمُ الْغَمام...»؛[۶۵] و ابر را بر شما سایبان ساختیم...
نزول منّ و سلوی:
"مَنّ" غذای لذیذی است که پروردگار متعال بر بنیاسرائیل منّت نهاد و بر آنان نازل فرمود و "سَلوی" به معنی گواراست و مراد از آن، پرندهای شبیه به کبوتر است که گوشت آن از گواراترین گوشتهای پرندگان است.[۶۶]
«...وَأَنْزَلْنا عَلَیکُمُ الْمَنَّ وَالسَّلْوی کُلُوا مِنْ طَیباتِ ما رَزَقْناکُم...»؛[۶۷] ...و با "منّ" (شیرهی مخصوص و لذیذ درختان) و "سلوی" (مرغان مخصوص شبیه کبوتر) از شما پذیرایی به عمل آوردیم (و گفتیم) از نعمتهای پاکیزهای که به شما روزی دادیم بخورید...
در همان بیابان گرم که آب و غذایی نبود و بنیاسرائیل مدت چهل سال در آن بیابان سرگردان بودند، در شب هنگام به اعجاز حضرت موسی علیه السلام از ناحیهی خدا برای بنیاسرائیل "منّ" نازل میشد و روی گیاهان، بوتهها و سنگها مینشست و بنیاسرائیل آنها را میگرفتند و میخوردند و در آخر شب، "سلوی" (مرغ بریان) بر آنها نازل میشد و داخل سفرههایشان میافتاد. وقتی میخوردند و سیر میشدند، آن مرغها دوباره پرواز کرده و میرفتند.[۶۸]
قرار گرفتن کوه طور بالای سر بنیاسرائیل:
هنگامی که موسی علیه السلام از کوه طور بازگشت و تورات را با خود آورد، به قوم خویش اعلام کرد، کتاب آسمانی آوردهام که حاوی دستورات دینی و حلال و حرام است؛ دستوراتی که خداوند برنامهی کار شما قرار داده، آن را بگیرید و به احکام آن عمل کنید. یهود به بهانهی این که موسی تکالیف مشکلی برای آنان آورده، بنای نافرمانی و سرکشی گذاشتند؛ لذا خدای متعال نیز فرشتگان را مأمور کرد تا قطعهی عظیمی از کوه طور را بالای سر آنها قرار دهند:[۶۹] «وَ إِذْ أَخَذْنا مِیثاقَکُمْ وَ رَفَعْنا فَوْقَکُمُ الطُّورَ...»؛[۷۰] و به خاطر بیاورید زمانی را که از شما پیمان گرفتیم و طور را بالای سر شما قرار دادیم...
در این هنگام حضرت موسی علیه السلام اعلام کرد که چنانچه پیمان ببندید و به دستورات خدا عمل کنید و از سرکشی و تمرّد توبه نمائید، این عذاب و کیفر از شما برطرف میشود وگرنه همه هلاک خواهید شد: «وَظَنُّوا أَنَّهُ واقِعٌ بِهِمْ خُذُوا ما آتَیناکُمْ بِقُوَّةٍ وَاذْکُرُوا ما فیهِ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُون»؛[۷۱] گمان کردند که آن کوه بر سر آنها فرود خواهد آمد (و در این حال از آنها پیمان گرفتیم و گفتیم) آنچه را به شما (از احکام و دستورات) دادهایم با قدرت (و جدّیت) بگیرید و آنچه را در آن است به یاد داشته باشید (و عمل کنید) تا پرهیزگار شوید.
پس آنها تسلیم شدند و تورات را پذیرفتند و برای خدا سجده نمودند، در حالی که هر لحظه انتظار سقوط کوه را بر سر خود میکشیدند؛ ولی سرانجام به برکت توبه، این عذاب الهی از آنها دفع شد.[۷۲]
در چگونگی قرار گرفتن کوه بالای سر بنیاسرائیل، مطالبی ذکر شده که به برخی اشاره میکنیم.
- الف. به فرمان خداوند، کوه طور از جا کنده شد و همچون سایبانی بر سر آنها قرار گرفت.[۷۳]
- ب. بر اثر یک زلزلهی شدید، کوه چنان تکان خورد که افرادی که پای کوه بودند، سایهی قسمت بالای آن را بر سر خود مشاهده کردند.
- ج. قطعهی عظیمی از کوه کنده شد و در یک لحظهی زودگذر بر فراز سر آنها قرار گرفت، سپس از آنجا گذشت و کنار افتاد.
در هر حال شکی نیست که این یک موضوع خارقالعاده بوده، نه یک جریان طبیعی.[۷۴]
علل تعدد معجزات موسی بر قوم خویش
- بنیاسرائیل که قومی لجوج و اهل بهانه بودند، هدایت یافته و عموم مردم به سوی توحید فراخوانده شود.[۷۵]
- تا مردم با مشاهدهی این معجزات الهی پند گرفته و رقّت قلب یابند؛ در نتیجه به سوی خدای یگانه گرویده و رضای الهی را در نظر بگیرند.[۷۶]
- برطرف شدن نیازهای مردم و توجه مردم به لطف و رحمت پروردگار نسبت به بندگانش، به این که جز خدا کسی قادر به رفع مشکلات عظیم آنها نیست و همیشه خدا به یاد آنها و شاهد اعمال آنهاست.[۷۷]
- اطمینان کامل به نبوت موسی و عظمت و حقانیت خدای موسی و همچنین رفع بهانههای مکرر قوم موسی.[۷۸]
پانویس
- ↑ ابن منظور، محمد بن مکرم؛ لسان العرب، بیروت، دار صادر، 1414ق، چاپ سوم، ج5، ص369.
- ↑ طریحی، فخرالدین؛ مجمع البحرین، تحقیق سید احمد حسینی، تهران، کتابفروشی مرتضوی، 1375ش، چاپ سوم، ج4، ص24.
- ↑ مصباح یزدی، محمدتقی؛ آموزش عقاید، قم، سازمان تبلیغات اسلامی، 1377ش، چاپ دوم، ص220.
- ↑ قرشی، سید علیاکبر؛ قاموس قرآن، تهران، دارالکتب الإسلامیه، 1371ش، چاپ ششم، ج6، ص304.
- ↑ نجفی خمینی، محمدجواد؛ تفسیر آسان، تهران، اسلامیه، 1398ق، چاپ اول، ج18، ص88.
- ↑ قاموس قرآن، ج6، ص304.
- ↑ مکارم شیرازی، ناصر و همکاران؛ تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الإسلامیة، 1374ش، چاپ اول، ج6، ص279.
- ↑ طباطبایی(علامه)، سید محمدحسین؛ المیزان فی تفسیر القرآن، قم، جامعهی مدرسین حوزه علمیه قم، 1417ق، چاپ پنجم، ج18، ص218.
- ↑ سوره بقره، سوره اعراف، سوره طه، سوره قصص، سوره شعراء و سوره نمل.
- ↑ تفسیر آسان، ج14، ص330-332.
- ↑ إسراء/101.
- ↑ المیزان فى تفسیر القرآن، ج13، ص218.
- ↑ طه/17و 18.
- ↑ ابن عاشور، محمدبنطاهر؛ التحریر و التنویر، بیروت، مؤسسة التاریخ، 1420ق، چاپ اول، ج16، ص109- 110.
- ↑ طه/19 و 20.
- ↑ طه/21.
- ↑ طه/22.
- ↑ صادقى تهرانى، محمد؛ الفرقان فى تفسیر القرآن بالقرآن، قم، فرهنگ اسلامى، 1365ش، چاپ دوم، ج19، ص71.
- ↑ طه/23.
- ↑ المیزان فى تفسیر القرآن ، ج 14 ص 145
- ↑ حسینى شاهعبدالعظیمى، حسین بن احمد؛ تفسیر اثناعشرى، تهران، میقات، 1363ش، چاپ اول، ج8، ص260.
- ↑ اعراف/104 و 106.
- ↑ اعراف/107 و 108.
- ↑ الفرقان فى تفسیر القرآن، ج11، ص250.
- ↑ اعراف/116 – 118.
- ↑ اعراف/117.
- ↑ اعراف/118 – 126. مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج4، ص712.
- ↑ جرجانى، ابوالمحاسن حسین بن حسن؛ جلاء الأذهان و جلاء الأحزان، تهران، دانشگاه تهران، 1377ش، چاپ اول، ج3، ص237 .
- ↑ فیض کاشانى، ملامحسن،؛ تفسیر صافى، تحقیق حسین اعلمى، تهران، صدر، 1415ق، چاپ دوم، ج2، ص230.
- ↑ اعراف/133.
- ↑ حسینى همدانى، سیدمحمدحسین؛ انوار درخشان، تحقیق محمدباقر بهبودى، تهران، کتابفروشى لطفى، 1404ق، چاپ اول، ج6، ص474 – 475.
- ↑ طیب، سیدعبدالحسین، اطیب البیان فی تفسیر القرآن، تهران، اسلام، 1378ش، چاپ دوم، ج5، ص436.
- ↑ تفسیر نمونه، ج6، ص322.
- ↑ أطیب البیان فى تفسیر القرآن، ج5، ص436.
- ↑ تفسیر صافی، ج2، ص231.
- ↑ انوار درخشان، ج6، ص475.
- ↑ اعراف/130.
- ↑ المیزان فی تفسیر القرآن، ج8، ص226.
- ↑ مترجمان، تفسیر هدایت، مشهد، بنیاد پژوهشهاى اسلامى آستان قدس رضوى، 1377ش، چاپ اول، ج3، ص363.
- ↑ تفسیر نمونه، ج6، ص315.
- ↑ انوار درخشان، ج10، ص163 و ج6، ص472.
- ↑ تفسیر صافی، ج2، ص229.
- ↑ المیزان فی تفسیر القرآن، ج13، ص218 و تفسیر نمونه، ج12، ص309.
- ↑ تفسیر نمونه، ج1، ص251.
- ↑ المیزان فی تفسیر القرآن، ج14، ص145.
- ↑ سوره شعراء/54-56.
- ↑ طبرسی، فضل بن حسن؛ مجمع البیان فی تفسیر القرآن، تهران، ناصرخسرو، 1372ش، چاپ سوم، ج1، ص229.
- ↑ سوره شعراء/63.
- ↑ مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج1، ص229.
- ↑ سوره بقره/50.
- ↑ تفسیر نمونه، ج1، ص251.
- ↑ سوره اعراف/136، سوره انفال/54، سوره إسراء/103، سوره شعراء/63-66، سوره زخرف/55 و سوره دخان/17 به بعد.
- ↑ طیب، سید عبدالحسین، اطیب البیان فی تفسیر القرآن، اسلام، تهران، 1378ش، چاپ دوم، ج2، ص43.
- ↑ سوره بقره/60.
- ↑ حسینی همدانی، سید محمدحسین؛ انوار درخشان، تحقیق محمدباقر بهبودی، تهران، کتابفروشی لطفی، 1404ق، چاپ اول، ج1، ص184.
- ↑ مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج1، ص250.
- ↑ صادقی تهرانی، محمد؛ الفرقان فی تفسیر القرآن بالقرآن، قم، فرهنگ اسلامی، 1365ش، چاپ دوم، ج1، ص432.
- ↑ طوسی، محمد بن حسن؛ التبیان فی تفسیر القرآن، تحقیق احمد قصیر عاملی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ج5، ص8 و الفرقان فی تفسیر القرآن بالقرآن، ج1، ص432.
- ↑ طبرسی، فضل بن حسن؛ تفسیر جوامع الجامع، تهران، دانشگاه تهران و مدیریت حوزه علمیه قم، 1377ش، چاپ اول، ج1، ص52.
- ↑ سوره بقره/67.
- ↑ سوره بقره/67–73.
- ↑ سوره بقره/73.
- ↑ تفسیر جوامع الجامع، ج1، ص55.
- ↑ قمی، علی بن ابراهیم؛ تفسیر قمی، تحقیق سید طیب موسوی جزایری، قم، دارالکتاب، 1367ش، چاپ چهارم، ج1، ص48.
- ↑ سوره بقره/57.
- ↑ أنوار درخشان، ج1، ص176.
- ↑ سوره بقره/57.
- ↑ المیزان فی تفسیر القرآن، ج1، ص191 و تفسیر قمی، ج1، ص48.
- ↑ مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج1، ص262.
- ↑ سوره بقره/63.
- ↑ سوره اعراف/171.
- ↑ مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج1، ص262.
- ↑ مجمع البیان فی تفسیرالقرآن، ج4، ص763، تفسیر من وحی القرآن، ج10، ص280، الفرقان فی تفسیر القرآن بالقرآن، ج12، ص13، تفسیر نمونه، ج1، ص294 و حسینی شیرازی، سید محمد؛ تقریب القرآن إلی الأذهان، بیروت، دارالعلم، 1424ق، چاپ اول، ج2، ص266.
- ↑ تفسیر نمونه، ج6، ص439.
- ↑ انوار درخشان، ج10، ص163.
- ↑ فیض کاشانی، ملامحسن؛ تفسیر الصافی، تهران، صدر، 1415ق، چاپ دوم، ج2، ص229.
- ↑ المیزان فی تفسیر القرآن، ج1، ص191 و تفسیر نمونه، ج1، ص261.
- ↑ مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج1، ص229.
منابع
دو مقاله "معجزات حضرت موسی(ع) بر فرعون و قبطیان" و "معجزات حضرت موسی علیه السلام بر قوم خود"، سایت پژوهه، نوشته يوسف دهقان.