میرزا حبیب الله رشتی: تفاوت بین نسخهها
جز (پروژه4: اولویت بندی و رتبه بندی) |
مهدی موسوی (بحث | مشارکتها) (ویرایش) |
||
سطر ۱: | سطر ۱: | ||
{{خوب}} | {{خوب}} | ||
− | میرزا حبیب الله | + | میرزا حبیب الله رشتی (م، ۱۳۱۲ ق)، از فقهای ژرفنگر و مجتهدین محقق [[شیعه]] و یگانهی دوران خود بود. ویژگی های اخلاقی میرزا حبیب الله رشتی او را به شخصیتی وارسته تبدیل کرد که [[زهد|زهدش]] زبانزد خاص و عام بود. |
− | = | + | {{شناسنامه عالم |
+ | |نام کامل = میرزا حبیب الله رشتی | ||
+ | ||تصویر=[[پرونده:Rashti.jpg|220px|center]] | ||
+ | |زادروز = 1234 قمری | ||
+ | |زادگاه = گیلان | ||
+ | |وفات = 1312 قمری | ||
+ | |مدفن = نجف | ||
+ | |اساتید = [[شیخ مرتضی انصاری|شیخ انصاری]]، [[شیخ محمدحسن نجفی]]،... | ||
+ | |شاگردان = [[سید ابوالحسن اصفهانی]]، [[آقا ضیاءالدین عراقی|آقا ضیاء الدین عراقی]]،... | ||
+ | |آثار = التعادل والتراجیح، بدایع الافکار،... | ||
+ | }} | ||
− | + | ==ولادت و خاندان == | |
− | میرزا حبیب الله سال | + | میرزا حبیب الله فرزند میرزا محمدعلی خان در سال ۱۲۳۴ قمری در املش<ref>ر.ک: دایره المعارف تشیع، ج۲، ص۵۰۹.</ref> چشم به جهان گشود. قبل از تولد او، پدرش که از نیکمردان روزگار و حاکم منطقه بود خواب هایی دیده بود که این فرزند را از طلایه داران قرن نشان میداد.<ref>زندگانی و شخصیت شیخ انصاری، مرتضی انصاری، ص۲۶۱.</ref> پدرانش در اصل اهل قوچان بودند که در سالهای آغازین قرن یازدهم به گیلان کوچانده شده و از آن پس در گیلان ساکن شدند.<ref>گوشههایی از تاریخ گیلان، شیخ بهاءالدین املشی، ص۳۵.</ref> |
− | ==تحصیلات | + | ==تحصیلات و استادان== |
− | + | پدرش در سالهای نخستین زندگی حبیب الله در تکاپوی یافتن معلمی مؤمن و دانا بود تا فرزندش گامهای اول ترقی را در زادگاه بپیماید.<ref>مقدمهی کتاب القضاء (میرزای رشتی)، تحقیق: سید احمد حسینی، ج۱، ص۹.</ref> چنین بود که حبیب الله در خانه، نخستین کلمات را از [[قرآن]] آموخت. دوازده ساله بود که از املش به لنگرود و سپس به رشت عزیمت نمود تا بر اندوختهاش افزوده و پاسخی در خور پرسش هایش بیابد. هیجده بهار را دیده بود که به خواست پدر در میهمانی یکی از خوانین (امین دیوان لاهیجی) منطقه حضور یافت. خان حاکم با استفاده از قدرت و نفوذش تصمیم به پایمالی حق رعیتی داشت که با مخالفت سرسخت شیخ حبیب الله جوان روبرو شد. چون نصایح روحانی جوان کارگر نیفتاد به نشانی اعتراض مجلس مهمانی را ترک کرد و از همان روز تصمیم به ترک دیار گرفت.<ref> نقل از: حاج فتح الله صوفی.</ref> | |
− | + | '''در حوزه قزوین:''' | |
− | + | شیخ حبیب الله در پی آرمانی بلند راه هجرت پیش گرفت و عازم [[حوزه علمیه|حوزه علمیه]] قزوین شد. او در قزوین استادی عالی مقام یافت که «شیخ عبدالکریم ایروانی» نام داشت. استادی که در [[فقه]] و [[اصول فقه|اصول]] نامور و ممتاز بود. شیخ حبیب الله هفت سال پیاپی از محضر ایشان بهره گرفت و در همان شهر به خواست پدر، با خانوادهی ارباب وصلت نمود. مشی زاهدانهی استاد تأثیر شگرفی در او نهاد به گونهای که از آن پس خود به زندگی زاهدانه روی کرد و تا پایان عمر بر روش پسندیدهی استاد وفادار ماند. در ۲۵ سالگی، سیراب از سرچشمه معارف دینی به مقام عالی [[اجتهاد]] نائل آمد<ref> گنجینه دانشمندان، شیخ محمد رازی، ج ۵، ص ۱۷۴.</ref> و با نظر شیخ عبدالکریم ایروانی خود را مهیای سفر به املش نمود. | |
− | + | سال ۱۲۵۹ ق. از قزوین به املش بازگشت و چهار سال مرجع امور دینی مردم بود. برپایی [[نماز جماعت]]، هدایت و ارشاد مردم، پاسخ گویی به پرسش های اعتقادی و قضاوت عادلانه او موجب شده بود مردم ارادتی عاشقانه به مجتهد جوان داشته باشند اما او دوست داشت سفری به [[نجف]] اشرف رفته و از حوزهی علمیهی آن شهر مقدس جرعه جرعه شراب [[معرفت]] نوشد. | |
− | + | '''ورود به نجف:''' | |
− | + | شیخ حبیب الله مجتهد املشی در سال ۱۲۶۳ ق. وارد [[نجف]] شد و در حلقهی شاگردان فقیه کبیر [[شیخ محمدحسن نجفی]] (صاحب [[جواهر الکلام (کتاب)|جواهر]]) به کامجویی نشست. او تا سال ۱۲۶۶ ق. که سال وفات صاحب جواهر بود از کلاسش بهره برد و از آن فقیه نامور اجازهی [[اجتهاد]] دریافت داشت.<ref> اعیان الشیعه، علامه سید محسن امین، ج ۹، ص ۱۴۹.</ref> | |
− | + | پس از آن به درس [[شیخ مرتضی انصاری|شیخ اعظم انصاری]] دل بست و تا پایان زندگی پرافتخار شیخ اعظم از شاگردان ممتاز درس وی بود. شیخ حبیب الله فرموده بود: «با آن که هفت سال پیش از فوت شیخ از درس او مستغنی بودم ولی از هنگام ورود در جلسهی شیخ تا موقع [[تشییع جنازه|تشییع جنازهاش]] بحثی از ابحاث او از من فوت نشد».<ref> زندگانی و شخصیت شیخ انصاری، ص ۲۶۲ و ۹۵.</ref> | |
− | + | ==شاگردان== | |
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | == | ||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | + | از شاگردان میرزا حبیب الله رشتی برخی مرجع دینی شدند و عدهای رهبر حرکت های سیاسی و اجتماعی دیار خویش و دستهای نیز در عرصهی تدریس و تحقیق طلایه دار حوزه بودند. از جمله شاگردان او این افراد را می توان نام برد: | |
− | + | آیت الله العظمی [[سید محمدکاظم طباطبائی یزدی|سید محمدکاظم یزدی]]، آیت الله العظمی [[آقا ضیاءالدین عراقی]]، آیت الله العظمی حاج [[میرزا محمدحسین نائینی|میرزا حسین نائینی]]، آیت الله شیخ شعبان دیوشلی (لنگرودی)، آیت الله شیخ عبدالله مازندرانی (لنگرودی)، آیت الله شهید [[شيخ فضل الله نورى|شیخ فضل الله نوری]]، آیت الله شهید حاج آقا میر بحرالعلوم رشتی، آیت الله شهید شیخ علی رشتی، آیت الله شهید شیخ عبدالغنی بادکوبهای، آیت الله العظمی [[سید ابوالحسن اصفهانی]]، آیت الله سید ابوالقاسم اشکوری. | |
− | + | '''اجازات:''' | |
− | محقق رشتی | + | محقق رشتی از صدور اجازهی [[اجتهاد]] به شدت پرهیز داشت و تنها برای اندکی از شاگردان برگزیده اجازهی اجتهاد نگاشت. نام برخی شاگردان ارجمند وی که مفتخر به [[اجازه (علم الحدیث)|اجازه]] نقل روایت و اجتهادند ذکر میشود: |
− | + | حاج آقا مجتهد رشتی (اجتهاد)، سید عبدالکریم فرزند سید حسن اعرجی (روایت)، حاج میرزا احمد دیلارستاقی لاریجانی (اجتهاد)، سید علی آقا میری دزفولی (اجتهاد)،... | |
− | + | ==آثار و تألیفات== | |
− | + | * آثار او در [[علم اصول]] عبارتند از: رساله فی الضد و اقتضاء الامر بشیء النهی عنه و عدمه، التعادل والتراجیح، [[بدایع الافکار]]، اجتماع الامر والنهی، رساله فی مقدمه الواجب، رساله فی المشتق، التقریرات. | |
+ | * در [[علم فقه]]: کتاب الطهاره، الحاشیه علی [[المکاسب]]، کتاب الزکاه، کتاب الاجاره، الالتقاط، کتاب الغصب، کتاب القضاء والشهادات، الوقوف والصدقات، رساله فی اللباس المشکوک، حاشیه علی منهج الرشاد، حاشیه علی نجاة العباد، حاشیه علی النخبه. | ||
+ | * در [[علم تفسیر]]: حواشی بر [[تفسير الجلالين (کتاب)|تفسیر جلالین]]. | ||
+ | * در [[ علم کلام]]: الامامة و کاشف الظلام فی حل معضلات الکلام. | ||
− | + | نسخههای خطی از آثار محقق رشتی که میرفت در غبار زمان به فراموشی سپرده شود اخیراً به کتابخانه [[سید شهاب الدین مرعشی نجفی|آیت الله مرعشی]] سپرده شد و اکنون در کاروان نسخههای خطی آن کتابخانه ماندگار است. | |
− | + | '''تقریرات:''' | |
− | + | از انبوه شاگردان کوشا و دانشمند محقق رشتی، بسیاری تقریرات درس ایشان را نوشتهاند که در گرامی داشت مقامشان نام برخی از آنان میآید: سید حاج میرزا حسن همدانی، [[سيد صادق قمی|سید صادق قمی]]، میرزا باقر فرزند میرزا محمدعلی، شیخ حسن تویسرکانی، شیخ محمدباقر فرزند محمدجعفر بهاری همدانی، سید ابوالقاسم فرزند معصوم حسینی اشکوری. | |
− | == | + | ==ویژگیهای اخلاقی == |
− | + | ۱. میرزا حبیب الله پس از مرگ پدرش که حاکم منطقه بود برای پاسداشت مقامش به گیلان سفر نمود اما اختلاف برادران بر میراث پدری موجب بازگشت او به [[نجف]] اشرف شد. او با این که زندگی بسیار فقیرانهای داشت از سهم [[ارث]] چشم پوشید. میرزای رشتی پس از رسیدن به نجف، برای تأمین معاش، به تدریج لوازم زندگی را یکی پس از دیگری فروخت به گونهای که در گرمای طاقت فرسای تابستان از خرید آب نیز عاجز بود. | |
− | در [[ | + | ۲. یاد خدا در جان او چنان عجین شده بود که از هر فرصتی برای [[ذکر|ذکر]] و [[تسبیح]] و قرائت [[قرآن]] کریم بهره میجست. حتی هنگامی که برای تدریس به سوی حرم مطهر میرفت [[وضو]] میگرفت و [[سوره یس]] را در راه از حفظ میخواند تا به در قبلهی صحن [[امیرالمومنین]] علیه السلام میرسید، خواندن سوره را در کنار آرامگاه استاد خود [[شیخ مرتضی انصاری]] به پایان میرسانید.<ref> مرگی در نور، عبدالحسین کفایی، ص ۸۲ و سیمای فرزانگان، رضا مختاری، ج ۳، ص ۲۶۶.</ref> |
− | در [[ | + | ۳. در دقت و احتیاط ضرب المثل بود. همین امر وی را از پاسخگویی سریع و بدون تحقیق بازمیداشت. از دیگر سو مردم را تشویق مینمود تا استفتائات خود را به [[میرزا محمدحسن شیرازی|میرزای شیرازی]] ارجاع دهند. نوشتهاند پس از پایان ماه [[رمضان]] برای اثبات اولین روز [[شوال]] بیش از ۴۰ نفر شهادت دادند و او فرمود «نزدیک قطع شده است» کنایه از این که هنوز برایم قطعی و یقین نشده است.<ref> [[اعیان الشیعه]]، ج ۴، ص ۵۵۹.</ref> |
− | در [[ | + | ۴. او در ادب عشق نیز ممتاز بود. آن گاه که جان به حضرت [[عزرائیل]] میسپرد، هر چه پایش را رو به [[قبله]] دراز میکردند او پای خود را جمع میکرد و چیزی نمیگفت. چون چند بار این کار تکرار شد، از او علت را پرسیدند، به زحمت فرمود: «چون [[وضو]] ندارم پایم را رو به قبله دراز نمیکنم».<ref> سیمای فرزانگان، ج ۳، ص ۲۷۴.</ref> |
− | + | ۵. نوشتهاند: چهار نفر از شاگردان شیخ انصاری ارکان پایدار اعلمیت و ریاست بودند ولی مقام علمی و تدریس منحصر به میرزا حبیب الله رشتی بود. او جز تدریس منظوری نداشت. ریاست نمیخواست، از روی عمد تجاهل میورزید و شاگردان خود را نمیشناخت برای این که از او اجازهی [[اجتهاد]] نخواهند و تنها درس بخواهند... در خط [[مرجعیت]] هم نبود. کسی از مجتهدین به خوش نیتی و سلامت نفس میرزای رشتی نبود، از پرتگاههای ریاست خود را نجات داد. [[قناعت]] پیشه نمود...».<ref> تاریخ روابط ایران و عراق، مرتضی مدرسی، ص ۲۰۸.</ref> | |
− | + | ۶. محقق رشتی دیانت و سیاست را به هم سرشته بود. پس از رحلت شیخ انصاری بسیاری از دانشمندان مردم را برای [[تقلید]] به میرزای رشتی ارجاع داده بودند. اما او با پیشنهادها مخالفت میکرد و نیک میدانست که دنیای [[اسلام]] به مرجعی سیاستمدار نیازمند است. او [[میرزا محمدحسن شیرازی|میرزای شیرازی]] را مجتهدی آگاه به مسائل سیاسی و چهرهای سرشناس و محبوب یافته بود. محقق رشتی بر آن بود تا مرجعیت میرزای شیرازی را به علمای نجف پیشنهاد کرده از آن حمایت کند. این امر موجب شد تا توطئهی دشمن برای لطمه زدن به وحدت [[شیعه|شیعیان]] نقش بر آب شود. ژرف اندیشی سیاسی میرزای رشتی را در گفتارش میجوییم. وقتی پرسیدند از چه کسی تقلید کنیم؟ در پاسخ گفت: «از مرجعی تقلید کنید که تقلیدش جایز باشد. امروز پرچم بر دوش عالم جلیل سید محمدحسن (شیرازی) است و همه پیرامون اویند که پرچم ساقط نشود».<ref> مجله نور علم، جامعه مدرسین حوزهی علمیه قم، ش ۴۲. نقل از پندهایی از رفتار علمای اسلام، ص ۶۵.</ref> | |
− | از | + | ۷. نظم از دیگر ویژگی های محقق رشتی بود. او پس از ادای [[نماز]] مغرب و عشا و انجام مستحبات مربوط به آن و پس از صرف مقدار کمی شام، اندکی میخفت تا جان را آمادهی خدمت [[روح]] کند و جان خود را در چشمهی نور بشوید و عاشقانهتر با خدای خویش راز و نیاز کند. |
− | + | ۸. [[تواضع]] و فروتنی (از دستورات عالی اسلامی) در جای جای رفتار محقق رشتی نمایان است. او دانشمندان را به دیدهی احترام مینگریست و با بهرهگیری از نظر نیک، برترین روش را برمیگزید. در پی سفر محقق رشتی به [[ایران]]، حوزهی درس ایشان تعطیل شد و دانشوران از خورشید وجودش محروم شدند. آن گاه که به سفری دیگر باربست، دانشمندان [[نجف]] بر آن شدند تا او را از سفر بازدارند. وی به وساطت شیخ حسن مامقانی برنامهی سفر را لغو کرد و به او فرمود: «چون شما مجتهد عادل هستید، حکمتان را واجب الاطاعه میدانم». این در حالی است که شیخ حسن مامقانی در ردیف شاگردان محقق رشتی بود و نسبت میان آن دو مثل استاد و شاگرد بود».<ref> نقل از حضرت آیت الله سید موسی شبیری زنجانی، از شیخ عزالدین زنجانی از پدرش.</ref> | |
− | محقق رشتی | + | ۹. اعزام شاگردان برجسته برای تبلیغ، از دیگر ویژگی های این محقق بود. از جملهی آنان آیت الله سید علیاکبر فال اسیری از شاگردانی بود که در پرتو اندیشهی والای آن استاد پرورش یافت. او به تشویق محقق رشتی و میرزای شیرازی به شیراز بازگشت و با کوششی در خور به تبلیغ و هدایتگری پرداخت. همچنین در نهضت توتون و تنباکو نیز عهدهدار نقشی سترگ در تثبیت فتوای میرزای شیرازی بود.<ref> نقش مجتهد فارس در نهضت تنباکو، محمدرضا رحمتی، ص ۶۲ و ر.ک: وقایع اتفاقیه، به کوشش سعیدی سیرجانی، ص مکرر.</ref> |
− | |||
− | |||
− | + | ۱۰. سپاسگزاری او در حق پدر و مادر آموختنی و بینظیر است و نشانهی بالندگی او در مراحل عالی شکر به درگاه حضرت ربوبی است. درخشندگی معنوی او مدیون دعاهای پدر و مادر در روزگاران دور بود. نوشتهاند او نمازهای پدر و مادر خود را سه بار خواند. یک بار به تقلید از مراجع آنان و دوبار به اجتهاد خودش و این مطلب دربارهی هیچ یک از علمای تاریخ ذکر نشده است.<ref> نقباءالبشر، شیخ آقا بزرگ تهرانی، ج ۱، ص ۳۵۸ و ۳۵۹.</ref> | |
− | + | ۱۱. او را باید به حق از حافظان حریم روحانیت در عصر خویش خواند. شخصی در نجف بود که به هنگام سخن حرمت علما را پاس نمیداشت و بارها از او پرخاشگری و اهانت نسبت به علمای سابق و معاصر شنیده میشد. محقق رشتی در جمعی که وی نیز حضور داشت دستور داد استکانش را آب بکشند، به گونهای که مردم گمان بر تکفیر وی برده و او را راندند. پس از آن هرگز نتوانست جایگاه از دست رفته خود را بازیابد. باری رفتار شدید میرزای رشتی و شیوه [[امر به معروف و نهی از منکر|نهی از منکر]] او موجب شد تا آنان که در پی چنین خیالی بودند از گمان خویش بازگردند. | |
− | ==وفات | + | ==وفات == |
− | شب پنج شنبه چهاردهم [[جمادی الثانی]] | + | شب پنج شنبه چهاردهم [[جمادی الثانی]] ۱۳۱۲ ق. محقق رشتی در [[نجف]] دار فانی را وداع گفت<ref>ریحانه الادب، محمدعلی مدرس تبریزی، ج۲، ص۳۰۸.</ref> و جسد مطهر او در یکی از حجرههای [[حرم امیرالمؤمنین علیه السلام|صحن مطهر علوی]] دفن گردید.<ref>نقل از خانم عزت صوفی دختر آیت الله شیخ اسحاق رشتی.</ref> |
==پانویس== | ==پانویس== | ||
− | <references/> | + | <references /> |
==منابع== | ==منابع== | ||
− | * | + | *تلخیص از مجموعه [[گلشن ابرار (کتاب)|گلشن ابرار]]، جلد ۱، زندگی نامه "میرزا حبیب الله رشتی" از رضا مظفری. |
− | * چهل سال تاریخ ایران، به کوشش ایرج افشار، ج۱، ص۱۹۴، ۲۲۳، ۲۳۴، ۲۴۵ و ۷۵۰. | + | *چهل سال تاریخ ایران، به کوشش ایرج افشار، ج۱، ص۱۹۴، ۲۲۳، ۲۳۴، ۲۴۵ و ۷۵۰. |
{{سنجش کیفی | {{سنجش کیفی | ||
|سنجش=شده | |سنجش=شده |
نسخهٔ ۱۸ سپتامبر ۲۰۱۹، ساعت ۰۵:۵۸
میرزا حبیب الله رشتی (م، ۱۳۱۲ ق)، از فقهای ژرفنگر و مجتهدین محقق شیعه و یگانهی دوران خود بود. ویژگی های اخلاقی میرزا حبیب الله رشتی او را به شخصیتی وارسته تبدیل کرد که زهدش زبانزد خاص و عام بود.
نام کامل | میرزا حبیب الله رشتی |
زادروز | 1234 قمری |
زادگاه | گیلان |
وفات | 1312 قمری |
مدفن | نجف |
اساتید | |
شاگردان |
|
آثار |
التعادل والتراجیح، بدایع الافکار،... |
محتویات
ولادت و خاندان
میرزا حبیب الله فرزند میرزا محمدعلی خان در سال ۱۲۳۴ قمری در املش[۱] چشم به جهان گشود. قبل از تولد او، پدرش که از نیکمردان روزگار و حاکم منطقه بود خواب هایی دیده بود که این فرزند را از طلایه داران قرن نشان میداد.[۲] پدرانش در اصل اهل قوچان بودند که در سالهای آغازین قرن یازدهم به گیلان کوچانده شده و از آن پس در گیلان ساکن شدند.[۳]
تحصیلات و استادان
پدرش در سالهای نخستین زندگی حبیب الله در تکاپوی یافتن معلمی مؤمن و دانا بود تا فرزندش گامهای اول ترقی را در زادگاه بپیماید.[۴] چنین بود که حبیب الله در خانه، نخستین کلمات را از قرآن آموخت. دوازده ساله بود که از املش به لنگرود و سپس به رشت عزیمت نمود تا بر اندوختهاش افزوده و پاسخی در خور پرسش هایش بیابد. هیجده بهار را دیده بود که به خواست پدر در میهمانی یکی از خوانین (امین دیوان لاهیجی) منطقه حضور یافت. خان حاکم با استفاده از قدرت و نفوذش تصمیم به پایمالی حق رعیتی داشت که با مخالفت سرسخت شیخ حبیب الله جوان روبرو شد. چون نصایح روحانی جوان کارگر نیفتاد به نشانی اعتراض مجلس مهمانی را ترک کرد و از همان روز تصمیم به ترک دیار گرفت.[۵]
در حوزه قزوین:
شیخ حبیب الله در پی آرمانی بلند راه هجرت پیش گرفت و عازم حوزه علمیه قزوین شد. او در قزوین استادی عالی مقام یافت که «شیخ عبدالکریم ایروانی» نام داشت. استادی که در فقه و اصول نامور و ممتاز بود. شیخ حبیب الله هفت سال پیاپی از محضر ایشان بهره گرفت و در همان شهر به خواست پدر، با خانوادهی ارباب وصلت نمود. مشی زاهدانهی استاد تأثیر شگرفی در او نهاد به گونهای که از آن پس خود به زندگی زاهدانه روی کرد و تا پایان عمر بر روش پسندیدهی استاد وفادار ماند. در ۲۵ سالگی، سیراب از سرچشمه معارف دینی به مقام عالی اجتهاد نائل آمد[۶] و با نظر شیخ عبدالکریم ایروانی خود را مهیای سفر به املش نمود.
سال ۱۲۵۹ ق. از قزوین به املش بازگشت و چهار سال مرجع امور دینی مردم بود. برپایی نماز جماعت، هدایت و ارشاد مردم، پاسخ گویی به پرسش های اعتقادی و قضاوت عادلانه او موجب شده بود مردم ارادتی عاشقانه به مجتهد جوان داشته باشند اما او دوست داشت سفری به نجف اشرف رفته و از حوزهی علمیهی آن شهر مقدس جرعه جرعه شراب معرفت نوشد.
ورود به نجف:
شیخ حبیب الله مجتهد املشی در سال ۱۲۶۳ ق. وارد نجف شد و در حلقهی شاگردان فقیه کبیر شیخ محمدحسن نجفی (صاحب جواهر) به کامجویی نشست. او تا سال ۱۲۶۶ ق. که سال وفات صاحب جواهر بود از کلاسش بهره برد و از آن فقیه نامور اجازهی اجتهاد دریافت داشت.[۷]
پس از آن به درس شیخ اعظم انصاری دل بست و تا پایان زندگی پرافتخار شیخ اعظم از شاگردان ممتاز درس وی بود. شیخ حبیب الله فرموده بود: «با آن که هفت سال پیش از فوت شیخ از درس او مستغنی بودم ولی از هنگام ورود در جلسهی شیخ تا موقع تشییع جنازهاش بحثی از ابحاث او از من فوت نشد».[۸]
شاگردان
از شاگردان میرزا حبیب الله رشتی برخی مرجع دینی شدند و عدهای رهبر حرکت های سیاسی و اجتماعی دیار خویش و دستهای نیز در عرصهی تدریس و تحقیق طلایه دار حوزه بودند. از جمله شاگردان او این افراد را می توان نام برد:
آیت الله العظمی سید محمدکاظم یزدی، آیت الله العظمی آقا ضیاءالدین عراقی، آیت الله العظمی حاج میرزا حسین نائینی، آیت الله شیخ شعبان دیوشلی (لنگرودی)، آیت الله شیخ عبدالله مازندرانی (لنگرودی)، آیت الله شهید شیخ فضل الله نوری، آیت الله شهید حاج آقا میر بحرالعلوم رشتی، آیت الله شهید شیخ علی رشتی، آیت الله شهید شیخ عبدالغنی بادکوبهای، آیت الله العظمی سید ابوالحسن اصفهانی، آیت الله سید ابوالقاسم اشکوری.
اجازات:
محقق رشتی از صدور اجازهی اجتهاد به شدت پرهیز داشت و تنها برای اندکی از شاگردان برگزیده اجازهی اجتهاد نگاشت. نام برخی شاگردان ارجمند وی که مفتخر به اجازه نقل روایت و اجتهادند ذکر میشود:
حاج آقا مجتهد رشتی (اجتهاد)، سید عبدالکریم فرزند سید حسن اعرجی (روایت)، حاج میرزا احمد دیلارستاقی لاریجانی (اجتهاد)، سید علی آقا میری دزفولی (اجتهاد)،...
آثار و تألیفات
- آثار او در علم اصول عبارتند از: رساله فی الضد و اقتضاء الامر بشیء النهی عنه و عدمه، التعادل والتراجیح، بدایع الافکار، اجتماع الامر والنهی، رساله فی مقدمه الواجب، رساله فی المشتق، التقریرات.
- در علم فقه: کتاب الطهاره، الحاشیه علی المکاسب، کتاب الزکاه، کتاب الاجاره، الالتقاط، کتاب الغصب، کتاب القضاء والشهادات، الوقوف والصدقات، رساله فی اللباس المشکوک، حاشیه علی منهج الرشاد، حاشیه علی نجاة العباد، حاشیه علی النخبه.
- در علم تفسیر: حواشی بر تفسیر جلالین.
- در علم کلام: الامامة و کاشف الظلام فی حل معضلات الکلام.
نسخههای خطی از آثار محقق رشتی که میرفت در غبار زمان به فراموشی سپرده شود اخیراً به کتابخانه آیت الله مرعشی سپرده شد و اکنون در کاروان نسخههای خطی آن کتابخانه ماندگار است.
تقریرات:
از انبوه شاگردان کوشا و دانشمند محقق رشتی، بسیاری تقریرات درس ایشان را نوشتهاند که در گرامی داشت مقامشان نام برخی از آنان میآید: سید حاج میرزا حسن همدانی، سید صادق قمی، میرزا باقر فرزند میرزا محمدعلی، شیخ حسن تویسرکانی، شیخ محمدباقر فرزند محمدجعفر بهاری همدانی، سید ابوالقاسم فرزند معصوم حسینی اشکوری.
ویژگیهای اخلاقی
۱. میرزا حبیب الله پس از مرگ پدرش که حاکم منطقه بود برای پاسداشت مقامش به گیلان سفر نمود اما اختلاف برادران بر میراث پدری موجب بازگشت او به نجف اشرف شد. او با این که زندگی بسیار فقیرانهای داشت از سهم ارث چشم پوشید. میرزای رشتی پس از رسیدن به نجف، برای تأمین معاش، به تدریج لوازم زندگی را یکی پس از دیگری فروخت به گونهای که در گرمای طاقت فرسای تابستان از خرید آب نیز عاجز بود.
۲. یاد خدا در جان او چنان عجین شده بود که از هر فرصتی برای ذکر و تسبیح و قرائت قرآن کریم بهره میجست. حتی هنگامی که برای تدریس به سوی حرم مطهر میرفت وضو میگرفت و سوره یس را در راه از حفظ میخواند تا به در قبلهی صحن امیرالمومنین علیه السلام میرسید، خواندن سوره را در کنار آرامگاه استاد خود شیخ مرتضی انصاری به پایان میرسانید.[۹]
۳. در دقت و احتیاط ضرب المثل بود. همین امر وی را از پاسخگویی سریع و بدون تحقیق بازمیداشت. از دیگر سو مردم را تشویق مینمود تا استفتائات خود را به میرزای شیرازی ارجاع دهند. نوشتهاند پس از پایان ماه رمضان برای اثبات اولین روز شوال بیش از ۴۰ نفر شهادت دادند و او فرمود «نزدیک قطع شده است» کنایه از این که هنوز برایم قطعی و یقین نشده است.[۱۰]
۴. او در ادب عشق نیز ممتاز بود. آن گاه که جان به حضرت عزرائیل میسپرد، هر چه پایش را رو به قبله دراز میکردند او پای خود را جمع میکرد و چیزی نمیگفت. چون چند بار این کار تکرار شد، از او علت را پرسیدند، به زحمت فرمود: «چون وضو ندارم پایم را رو به قبله دراز نمیکنم».[۱۱]
۵. نوشتهاند: چهار نفر از شاگردان شیخ انصاری ارکان پایدار اعلمیت و ریاست بودند ولی مقام علمی و تدریس منحصر به میرزا حبیب الله رشتی بود. او جز تدریس منظوری نداشت. ریاست نمیخواست، از روی عمد تجاهل میورزید و شاگردان خود را نمیشناخت برای این که از او اجازهی اجتهاد نخواهند و تنها درس بخواهند... در خط مرجعیت هم نبود. کسی از مجتهدین به خوش نیتی و سلامت نفس میرزای رشتی نبود، از پرتگاههای ریاست خود را نجات داد. قناعت پیشه نمود...».[۱۲]
۶. محقق رشتی دیانت و سیاست را به هم سرشته بود. پس از رحلت شیخ انصاری بسیاری از دانشمندان مردم را برای تقلید به میرزای رشتی ارجاع داده بودند. اما او با پیشنهادها مخالفت میکرد و نیک میدانست که دنیای اسلام به مرجعی سیاستمدار نیازمند است. او میرزای شیرازی را مجتهدی آگاه به مسائل سیاسی و چهرهای سرشناس و محبوب یافته بود. محقق رشتی بر آن بود تا مرجعیت میرزای شیرازی را به علمای نجف پیشنهاد کرده از آن حمایت کند. این امر موجب شد تا توطئهی دشمن برای لطمه زدن به وحدت شیعیان نقش بر آب شود. ژرف اندیشی سیاسی میرزای رشتی را در گفتارش میجوییم. وقتی پرسیدند از چه کسی تقلید کنیم؟ در پاسخ گفت: «از مرجعی تقلید کنید که تقلیدش جایز باشد. امروز پرچم بر دوش عالم جلیل سید محمدحسن (شیرازی) است و همه پیرامون اویند که پرچم ساقط نشود».[۱۳]
۷. نظم از دیگر ویژگی های محقق رشتی بود. او پس از ادای نماز مغرب و عشا و انجام مستحبات مربوط به آن و پس از صرف مقدار کمی شام، اندکی میخفت تا جان را آمادهی خدمت روح کند و جان خود را در چشمهی نور بشوید و عاشقانهتر با خدای خویش راز و نیاز کند.
۸. تواضع و فروتنی (از دستورات عالی اسلامی) در جای جای رفتار محقق رشتی نمایان است. او دانشمندان را به دیدهی احترام مینگریست و با بهرهگیری از نظر نیک، برترین روش را برمیگزید. در پی سفر محقق رشتی به ایران، حوزهی درس ایشان تعطیل شد و دانشوران از خورشید وجودش محروم شدند. آن گاه که به سفری دیگر باربست، دانشمندان نجف بر آن شدند تا او را از سفر بازدارند. وی به وساطت شیخ حسن مامقانی برنامهی سفر را لغو کرد و به او فرمود: «چون شما مجتهد عادل هستید، حکمتان را واجب الاطاعه میدانم». این در حالی است که شیخ حسن مامقانی در ردیف شاگردان محقق رشتی بود و نسبت میان آن دو مثل استاد و شاگرد بود».[۱۴]
۹. اعزام شاگردان برجسته برای تبلیغ، از دیگر ویژگی های این محقق بود. از جملهی آنان آیت الله سید علیاکبر فال اسیری از شاگردانی بود که در پرتو اندیشهی والای آن استاد پرورش یافت. او به تشویق محقق رشتی و میرزای شیرازی به شیراز بازگشت و با کوششی در خور به تبلیغ و هدایتگری پرداخت. همچنین در نهضت توتون و تنباکو نیز عهدهدار نقشی سترگ در تثبیت فتوای میرزای شیرازی بود.[۱۵]
۱۰. سپاسگزاری او در حق پدر و مادر آموختنی و بینظیر است و نشانهی بالندگی او در مراحل عالی شکر به درگاه حضرت ربوبی است. درخشندگی معنوی او مدیون دعاهای پدر و مادر در روزگاران دور بود. نوشتهاند او نمازهای پدر و مادر خود را سه بار خواند. یک بار به تقلید از مراجع آنان و دوبار به اجتهاد خودش و این مطلب دربارهی هیچ یک از علمای تاریخ ذکر نشده است.[۱۶]
۱۱. او را باید به حق از حافظان حریم روحانیت در عصر خویش خواند. شخصی در نجف بود که به هنگام سخن حرمت علما را پاس نمیداشت و بارها از او پرخاشگری و اهانت نسبت به علمای سابق و معاصر شنیده میشد. محقق رشتی در جمعی که وی نیز حضور داشت دستور داد استکانش را آب بکشند، به گونهای که مردم گمان بر تکفیر وی برده و او را راندند. پس از آن هرگز نتوانست جایگاه از دست رفته خود را بازیابد. باری رفتار شدید میرزای رشتی و شیوه نهی از منکر او موجب شد تا آنان که در پی چنین خیالی بودند از گمان خویش بازگردند.
وفات
شب پنج شنبه چهاردهم جمادی الثانی ۱۳۱۲ ق. محقق رشتی در نجف دار فانی را وداع گفت[۱۷] و جسد مطهر او در یکی از حجرههای صحن مطهر علوی دفن گردید.[۱۸]
پانویس
- ↑ ر.ک: دایره المعارف تشیع، ج۲، ص۵۰۹.
- ↑ زندگانی و شخصیت شیخ انصاری، مرتضی انصاری، ص۲۶۱.
- ↑ گوشههایی از تاریخ گیلان، شیخ بهاءالدین املشی، ص۳۵.
- ↑ مقدمهی کتاب القضاء (میرزای رشتی)، تحقیق: سید احمد حسینی، ج۱، ص۹.
- ↑ نقل از: حاج فتح الله صوفی.
- ↑ گنجینه دانشمندان، شیخ محمد رازی، ج ۵، ص ۱۷۴.
- ↑ اعیان الشیعه، علامه سید محسن امین، ج ۹، ص ۱۴۹.
- ↑ زندگانی و شخصیت شیخ انصاری، ص ۲۶۲ و ۹۵.
- ↑ مرگی در نور، عبدالحسین کفایی، ص ۸۲ و سیمای فرزانگان، رضا مختاری، ج ۳، ص ۲۶۶.
- ↑ اعیان الشیعه، ج ۴، ص ۵۵۹.
- ↑ سیمای فرزانگان، ج ۳، ص ۲۷۴.
- ↑ تاریخ روابط ایران و عراق، مرتضی مدرسی، ص ۲۰۸.
- ↑ مجله نور علم، جامعه مدرسین حوزهی علمیه قم، ش ۴۲. نقل از پندهایی از رفتار علمای اسلام، ص ۶۵.
- ↑ نقل از حضرت آیت الله سید موسی شبیری زنجانی، از شیخ عزالدین زنجانی از پدرش.
- ↑ نقش مجتهد فارس در نهضت تنباکو، محمدرضا رحمتی، ص ۶۲ و ر.ک: وقایع اتفاقیه، به کوشش سعیدی سیرجانی، ص مکرر.
- ↑ نقباءالبشر، شیخ آقا بزرگ تهرانی، ج ۱، ص ۳۵۸ و ۳۵۹.
- ↑ ریحانه الادب، محمدعلی مدرس تبریزی، ج۲، ص۳۰۸.
- ↑ نقل از خانم عزت صوفی دختر آیت الله شیخ اسحاق رشتی.
منابع
- تلخیص از مجموعه گلشن ابرار، جلد ۱، زندگی نامه "میرزا حبیب الله رشتی" از رضا مظفری.
- چهل سال تاریخ ایران، به کوشش ایرج افشار، ج۱، ص۱۹۴، ۲۲۳، ۲۳۴، ۲۴۵ و ۷۵۰.