آیه 129 سوره طه: تفاوت بین نسخهها
(صفحهای تازه حاوی «{{قرآن در قاب|وَلَوْلَا كَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِنْ رَبِّكَ لَكَانَ لِزَامًا وَأ...» ایجاد کرد) |
مهدی موسوی (بحث | مشارکتها) (←تفسیر آیه) |
||
(۳ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشده) | |||
سطر ۴۱: | سطر ۴۱: | ||
</tabber> | </tabber> | ||
==معانی کلمات آیه== | ==معانی کلمات آیه== | ||
− | + | لزاما: لزام: لازم شدن، آن مصدر به معنى فاعل (ملازم) است.<ref>تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی</ref> | |
== تفسیر آیه == | == تفسیر آیه == | ||
سطر ۵۰: | سطر ۵۰: | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | {{ نمایش فشرده تفسیر| | ||
+ | أَ فَلَمْ يَهْدِ لَهُمْ كَمْ أَهْلَكْنا قَبْلَهُمْ مِنَ الْقُرُونِ يَمْشُونَ فِي مَساكِنِهِمْ إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِأُولِي النُّهى «128» | ||
+ | |||
+ | پس آيا مردمانى كه پيش از اين مورد قهر و هلاكت ما قرار گرفتند و (اينان امروز) در خانههاى آنان رفت و آمد مىكنند، براى هوشيارى و هدايتشان كافى نيست؟! همانا در آن (حوادث) براى صاحبان عقل و انديشه نشانهها و عبرتهاست. | ||
+ | |||
وَ لَوْ لا كَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِنْ رَبِّكَ لَكانَ لِزاماً وَ أَجَلٌ مُسَمًّى «129» | وَ لَوْ لا كَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِنْ رَبِّكَ لَكانَ لِزاماً وَ أَجَلٌ مُسَمًّى «129» | ||
سطر ۶۳: | سطر ۶۷: | ||
اهل مكّه در سفرهاى خود از مكانهاى قوم عاد و ثمود مىگذشتند و آثار باقيمانده و خرابههاى آنها را مىديدند. خداوند در اين آيات به آنان هشدار مىدهد كه سرنوشت آنان را | اهل مكّه در سفرهاى خود از مكانهاى قوم عاد و ثمود مىگذشتند و آثار باقيمانده و خرابههاى آنها را مىديدند. خداوند در اين آيات به آنان هشدار مىدهد كه سرنوشت آنان را | ||
− | + | ------ | |
«1». تفسير الميزان. | «1». تفسير الميزان. | ||
سطر ۸۰: | سطر ۸۴: | ||
3- تحوّلات تاريخى به دست خداوند است. أَهْلَكْنا ... | 3- تحوّلات تاريخى به دست خداوند است. أَهْلَكْنا ... | ||
− | 4- علم به تنهايى كافى نيست، عبرت لازم است. آنان با رفت و آمد خود ماجرا را مىبينند، ولى غافلند. «يَمْشُونَ فِي مَساكِنِهِمْ» | + | 4- علم به تنهايى كافى نيست، عبرت لازم است. آنان با رفت و آمد خود ماجرا را مىبينند، ولى غافلند. «يَمْشُونَ فِي مَساكِنِهِمْ» |
− | «لَآياتٍ لِأُولِي النُّهى» | + | 5- مناطق مخروبه و مقهوره، براى هر صاحب عقلى مايه تأمل و انديشه است. «لَآياتٍ لِأُولِي النُّهى» |
6- در بازديد از آثار باستانى، تنها به جنبه تفريحى آن اكتفا نشود. «لَآياتٍ لِأُولِي النُّهى» هركس عبرت نگيرد بىخرد است. | 6- در بازديد از آثار باستانى، تنها به جنبه تفريحى آن اكتفا نشود. «لَآياتٍ لِأُولِي النُّهى» هركس عبرت نگيرد بىخرد است. | ||
سطر ۹۷: | سطر ۱۰۱: | ||
12- عمر انسانها براساس برنامه و زمانبندى است. «أَجَلٌ مُسَمًّى» | 12- عمر انسانها براساس برنامه و زمانبندى است. «أَجَلٌ مُسَمًّى» | ||
− | + | ---------- | |
«1». تفاسير الميزان وتبيان. | «1». تفاسير الميزان وتبيان. | ||
نسخهٔ کنونی تا ۳۰ ژوئیهٔ ۲۰۱۹، ساعت ۱۱:۲۱
<<128 | آیه 129 سوره طه | 130>> | |||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
اگر نه این بود که کلمه پروردگار (و تقدیر ازلیش بر این کار) سبقت یافته (که کافران و بدکاران این امت در قیامت به کیفر رسند) همانا عذاب (در دنیا بر آنها) لزوم مییافت و آن اجل معین فرا میرسید.
و اگر سنت و روشی از پروردگارت [نسبت به تأخیر افتادن عذاب از آنان] نگذشته بود و نیز مدتی که [برای زندگی آنان] مشخص و معین شده است، قطعاً عذاب خدا بدون تأخیر بر آنان لازم و حتم می شد.
و اگر سخنى از پروردگارت پيشى نگرفته و موعدى معين مقرر نشده بود، قطعاً [عذاب آنها] لازم مىآمد.
اگر نه سخنى بود كه پروردگارت پيش از اين گفته و زمان را معين كرده بود، عذابشان در اين جهان حتمى مىبود.
و اگر سنّت و تقدیر پروردگارت و ملاحظه زمان مقرّر نبود، عذاب الهی بزودی دامان آنان را میگرفت!
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
لزاما: لزام: لازم شدن، آن مصدر به معنى فاعل (ملازم) است.[۱]
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
أَ فَلَمْ يَهْدِ لَهُمْ كَمْ أَهْلَكْنا قَبْلَهُمْ مِنَ الْقُرُونِ يَمْشُونَ فِي مَساكِنِهِمْ إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِأُولِي النُّهى «128»
پس آيا مردمانى كه پيش از اين مورد قهر و هلاكت ما قرار گرفتند و (اينان امروز) در خانههاى آنان رفت و آمد مىكنند، براى هوشيارى و هدايتشان كافى نيست؟! همانا در آن (حوادث) براى صاحبان عقل و انديشه نشانهها و عبرتهاست.
وَ لَوْ لا كَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِنْ رَبِّكَ لَكانَ لِزاماً وَ أَجَلٌ مُسَمًّى «129»
و اگر سنّت و تقدير پروردگارت و (ملاحظهى) زمان مقرّر نبود، هر آينه عذاب الهى لازم مىآمد (و دامان آنان را نيز مىگرفت).
نکته ها
كلمه «نُهى» جمع «نُهيه» به معناى چيزى است كه انسان را از زشتىها نهى مىكند و از اين روى به عقل، «نهيه» گفته مىشود، زيرا انسان را از هوسها بازمىدارد. بنابراين عقل واقعى، علاوه بر انديشيدن و فهميدن، سبب دور شدن از خطرها و بدىها مىشود.
«قَرن» به معناى قوم و مردمى است كه در يك زمان زندگى مىكنند و گاهى به خود زمان نيز گفته مىشود. «لزام» به معناى امر ملازم و حتمى است.
مراد از «كَلِمَةٌ سَبَقَتْ» همان جملهاى است كه خداوند هنگام هبوط به حضرت آدم فرمود: «1» «وَ لَكُمْ فِي الْأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَ مَتاعٌ إِلى حِينٍ» «2»*
اهل مكّه در سفرهاى خود از مكانهاى قوم عاد و ثمود مىگذشتند و آثار باقيمانده و خرابههاى آنها را مىديدند. خداوند در اين آيات به آنان هشدار مىدهد كه سرنوشت آنان را
«1». تفسير الميزان.
«2». بقره، 36.
جلد 5 - صفحه 408
فراموش نكنيد وبا تفكّر وانديشه در آثار آنان، درس عبرت بگيريد. «1»
پیام ها
1- تاريخ، بهترين معلّم و صادقترين واعظ است، هر كس از آن عبرت نگيرد، سزاوار توبيخ است. أَ فَلَمْ يَهْدِ ...
2- تهديدات الهى را جدّى بگيريم. كَمْ أَهْلَكْنا ...
3- تحوّلات تاريخى به دست خداوند است. أَهْلَكْنا ...
4- علم به تنهايى كافى نيست، عبرت لازم است. آنان با رفت و آمد خود ماجرا را مىبينند، ولى غافلند. «يَمْشُونَ فِي مَساكِنِهِمْ»
5- مناطق مخروبه و مقهوره، براى هر صاحب عقلى مايه تأمل و انديشه است. «لَآياتٍ لِأُولِي النُّهى»
6- در بازديد از آثار باستانى، تنها به جنبه تفريحى آن اكتفا نشود. «لَآياتٍ لِأُولِي النُّهى» هركس عبرت نگيرد بىخرد است.
7- هركسى چشم عبرت بين ندارد، عبرت گرفتن مخصوص كسانى است كه نفس خود را از آلودگىها باز دارند. «لَآياتٍ لِأُولِي النُّهى»
8- تاريخ داراى فلسفه وبراساس قانون علّت و معلول است. «كَمْ أَهْلَكْنا- لَآياتٍ لِأُولِي النُّهى» آرى هلاكت اقوام پيشين براساس دلايلى بود كه اگر امروز نيز آن امور باشد، همان هلاكتها خواهد بود.
9- سنّت الهى بر مبناى برنامه وزمانبندى و مهلت دادن است وگرنه مجرمان فوراً به هلاكت مىرسيدند. وَ لَوْ لا كَلِمَةٌ ... (هر امّتى زمانى خاص دارد)
10- ستمكاران بىايمان از تأخير عذاب الهى مغرور نشوند. «كَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِنْ رَبِّكَ»
11- خداوند، مجرمان را پس از اتمام حجّت عذاب مىكند. «لَوْ لا كَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِنْ رَبِّكَ»
12- عمر انسانها براساس برنامه و زمانبندى است. «أَجَلٌ مُسَمًّى»
«1». تفاسير الميزان وتبيان.
تفسير نور(10جلدى)، ج5، ص: 409
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ لَوْ لا كَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِنْ رَبِّكَ لَكانَ لِزاماً وَ أَجَلٌ مُسَمًّى (129)
بعد از آن در مقام تهديد مىفرمايد:
وَ لَوْ لا كَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِنْ رَبِّكَ: و اگر نبود كلمهاى كه سبقت يافته از پروردگار توبه تأخير عذاب اين امت در آخرت. حاصل آنكه اگر نه علم ازلى الهى پيشى گرفته كه عذاب منكران اين امت را به تأخير اندازد به سبب شرافت پيغمبر اكرم. لَكانَ لِزاماً: هر آينه بود عذاب ايشان لازم مر آنها را كه به هيچ وجه مفارقت نكردى تا وقتى كه مستأصل ساختى آنها را. وَ أَجَلٌ مُسَمًّى: و اگر نبود اجل نامبرده شده به جهت عمرهاى ايشان، يا عذاب ايشان.
يعنى اگر اين دو چيز نبودى: يكى سبقت كلمه الهيه به تأخير عذاب آنها، و ديگر مدت عمر ايشان، هر آينه عذاب سبحانى لازم گشتى آنها را، و آنچه به عاد و ثمود و هود و ساير امم از سخط قهارى وارد شدى، به منكران و مكذبان اين امت نيز نازل گرديدى. نزد بعضى مراد آنكه: اگر نبود اجل مسمى در دنيا براى اين عذاب كه روز «بدر» باشد. لكن قول اول اقرب است.
نكته: در آيه شريفه تقديم و تأخير است (و لو لا كلمة سبقت من ربّك و اجل مسمّى لكان لزاما).
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ كَذلِكَ نَجْزِي مَنْ أَسْرَفَ وَ لَمْ يُؤْمِنْ بِآياتِ رَبِّهِ وَ لَعَذابُ الْآخِرَةِ أَشَدُّ وَ أَبْقى (127) أَ فَلَمْ يَهْدِ لَهُمْ كَمْ أَهْلَكْنا قَبْلَهُمْ مِنَ الْقُرُونِ يَمْشُونَ فِي مَساكِنِهِمْ إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِأُولِي النُّهى (128) وَ لَوْ لا كَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِنْ رَبِّكَ لَكانَ لِزاماً وَ أَجَلٌ مُسَمًّى (129) فَاصْبِرْ عَلى ما يَقُولُونَ وَ سَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَ قَبْلَ غُرُوبِها وَ مِنْ آناءِ اللَّيْلِ فَسَبِّحْ وَ أَطْرافَ النَّهارِ لَعَلَّكَ تَرْضى (130) وَ لا تَمُدَّنَّ عَيْنَيْكَ إِلى ما مَتَّعْنا بِهِ أَزْواجاً مِنْهُمْ زَهْرَةَ الْحَياةِ الدُّنْيا لِنَفْتِنَهُمْ فِيهِ وَ رِزْقُ رَبِّكَ خَيْرٌ وَ أَبْقى (131)
وَ أْمُرْ أَهْلَكَ بِالصَّلاةِ وَ اصْطَبِرْ عَلَيْها لا نَسْئَلُكَ رِزْقاً نَحْنُ نَرْزُقُكَ وَ الْعاقِبَةُ لِلتَّقْوى (132)
ترجمه
و همچنين جزا ميدهيم كسى را كه تجاوز نمود و نگرويد بآيتهاى پروردگارش و هر آينه عذاب آخرت سختتر و پايندهتر است
آيا هدايت نكرد آنها را آنكه چه بسيار هلاك كرديم پيش از آنها از اهل اعصار سابقهئيكه سير ميكنند در مسكنهاى آنان همانا در آن نشانهها است مر صاحبان خرد را
و اگر نبود سخنى كه سبقت گرفت از پروردگارت هر آينه بود لازم و مدّتى نامبرده
پس صبر كن بر آنچه ميگويند و تسبيح كن بستايش پروردگارت پيش از طلوع آفتاب و پيش از غروب آن و بعضى از اوقات شب را پس تسبيح كن و جوانب روز را باشد كه تو خوشنود شوى
و مدوز دو چشمت را بسوى آنچه كامياب نموديم بآن اصنافى را از آنها كه آن زينت و خوشى زندگانى دنيا است براى آنكه مبتلا نمائيم آنها را در آن و روزى پروردگار تو بهتر و پايندهتر است
و امر كن خانواده خود را بنماز و مداومت كن بر آن نميخواهيم از تو روزى ما روزى ميدهيم تو را و انجام نيك مخصوص بپرهيزكارى است.
تفسير
- خداوند متعال چنانچه بيان فرمود مجازات معرض از ذكر را در آيات سابقه كه معيشت ضنك و كور محشور شدن بود تصريح فرموده در اين آيه بمجازات كسيكه تجاوز نمايد از حدّ و ايمان نياورد بآيات الهى خواه شريك نمايد مصنوع را با صانع در عبادت خواه شريك كند رعيّت را با امام در قبول ولايت چون هر دو مصداق اسراف و تجاوز است و خواه منكر شود آيات تدوينى را كه قرآن است يا آيات تكوينى را كه انبياء و ائمه عليهم السلامند چون در هر صورت مستحق عذاب دائم اخروى است كه اشدّ و ادوم است از كلّيه عذابهاى دنيوى از قبيل معيشت ضنك و كورى و خسف و غرق و حرق و غيرها آيا آيات وافى هدايات قرآنيه بآنها نرسيده و بيان نشده است براى آنان كه چه بسيار از پيشينيان از قبيل قوم نوح و عاد و ثمود مبتلا بانواع عذابها شدند و نيست و نابود گرديدند و بلاد ويران شده آنها در مسير اينها از مكّه بشام براى تجارت واقع شده كه راه ميروند در خانههاى ويران آنها و مشاهده مينمايند آثار هلاك آنها را و با وجود اين متنبّه نميشوند و نميترسند خداوند با آنها همان معامله را بنمايد در صورتى كه اين نشانهها و اين قصص و حكايات كافى است براى تذكّر و تنبّه صاحبان عقول صافيه
جلد 3 صفحه 534
و افهام مستقيمه خالى از تغافل و عناد و تعامى و الحاد و اگر نبود وعده خداوند تعالى پيش از اين به پيغمبر اكرم كه عذاب نفرمايد امّت او را در دنيا براى كرامت آنحضرت و نبود مدّتى كه مقدّر شده براى عمرهاى آنها يا نزول عذاب بر آنها لازم بود كه همان معامله عاد و ثمود با آنها بشود و بنابراين اجل مسمّى عطف است بر كلمه كه بمعناى وعده است و گفتهاند تقدّم لكان لزاما براى دلالت هر يك از معطوف و معطوف عليه است بر استقلال بنفى لزوم عذاب و محتمل است عطف باشد بر اسم كان كه عذاب است يعنى اگر وعده الهى نبود هر آينه بود عذاب و ضرب الاجل براى نزول آن بعد از دو يا سه روز مانند بعضى از امم سابقه لازم و اين ضرب الاجل براى آن بود كه شايد در آنمدّت توبه كنند پس امر فرمود پيغمبر اكرم را كه صبر و شكيبائى فرمايد در برابر گفتار و كردار ناهنجار آنها و تسبيح و تقديس فرمايد بحمد و ثناء پروردگار خود را پيش از طلوع آفتاب و پيش از غروب آن و از جوانب روز و پارههاى شب نيز از منه و اوقاتى را مخصوص بتسبيح و تقديس الهى فرمايد تا خداوند توفيق تحمّل و بردبارى در مصائب و آلام را باو كرامت فرمايد و راضى و خوشنود شود برضا و خوشنودى خداوند و بعضى ترضى بصيغه مجهول قرائت نمودهاند و بنابراين نتيجه تسبيح خوشنودى خداوند از او است و در خصال از امام صادق عليه السّلام روايت نموده كه در جواب سؤال از اين آيه فرمود واجب است بر هر مسلمانى كه بگويد پيش از طلوع آفتاب و پيش از غروب آن ده مرتبه لا اله الا اللّه وحده لا شريك له له الملك و له الحمد يحيى و يميت و هو حى لا يموت بيده الخير و هو على كلّ شىء قدير و در كافى از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه مراد از اطراف النّهار بجا آوردن نافله در روز است و نهى فرمود آنحضرت را از دوختن چشم حسرت و طمع بزخارف دنيا كه در دست اصنافى از كفّار و فجّار است براى تنبه خلق كه نبايد اين زينتهاى ظاهره و زرق و برق دو روزه جلب توجّه آنها را بنمايد چون خداوند ميخواهد آنانرا سر گرم نمايد باين مزخرفات تا از ياد خدا غافل شوند و استحقاقشان براى عذاب كامل گردد يا در آن حال امتحان كند آنها را كه چه ميكنند با آن مال و ثروت و اقبال دنيا و اين تجمّلات در نزد خدا ارزشى ندارد كه آنرا از اهل دنيا دريغ فرمايد و روزى هر كس و بهرهاى كه خدا مقدّر فرموده براى او در آخرت از اهل
جلد 3 صفحه 535
ايمان خصوصا پيغمبر اكرم بهتر و برتر است از تمام نعمتهاى دنيا كه در دست كفّار و فجّار است علاوه بر آنكه پاينده و جاويد و دائم و باقى است و اينها محدود و موقت و داثر و زائل است و در صافى رزق ربّك بهدايت و نبوّت كه باقى و ثابت است تفسير شده و قمّى ره از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه چون اين آيه نازل شد پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم راست نشست و فرمود كسيكه دستور پذير نشود و منتسب نسازد خود را بنسبت عمل بدستور خدا بند ميآيد نفس او با حسرتهاى دنيا يعنى آنها را با خود بگور ميبرد و كسيكه چشم بيندازد بچيزهائى كه در دست مردم است اندوهش بطول انجامد و غيظش فرو ننشيند و كسيكه از خدا براى خود نعمتى نه بيند مگر خوردنى و آشاميدنى عمرش كوتاه و عذابش نزديك گردد و نيز از آنحضرت روايت شده كه نگاه نكنيد به بالاتر از خودتان و نگاه كنيد به پائينتر از خودتان چون اين دورتر است از ناشكرى و نزديكتر است بشكر گذارى و ظاهرا منظور بالاتر و پائينتر از حيث جاه و جلال دنيوى است نه از جهت علم و تقوى كه جمال و كمال اخروى است و استدلال باين آيه فرموده در نهى از توجّه نمودن بما فوق در روايت ديگر و نيز مأمور فرمود آنحضرت را كه امر فرمايد اهل بيت خود را بنماز و مداومت كند بر آن و فرموده ما از تو نميخواهيم روزى خود و اهل بيتت را فراهم نمائى ما رزق تو و ايشانرا ميرسانيم تا فارغ البال مشغول بامر آخرت باشى و عاقبت محموده از آن اهل تقوى است و در چند روايت معتبر از ائمه اطهار عليهم السلام تصريح شده بآنكه خداوند مأمور فرمود پيغمبر خود را كه اختصاص دهد اهل بيت خود را بخطاب خاص راجع بنماز بعد از آنكه مأمور فرموده بود آنحضرت را كه امر فرمايد امّت را بخطاب عام تا معلوم كند فضل ايشانرا بر مردم و مخصوص فرمايد آنانرا بكرامتى كه اختصاص بآنها داشته باشد و پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم در تمام مدّت عمر يا تا نه ماه بعد از نزول اين آيه در مواقع نماز مىآمد در خانه امير المؤمنين و فاطمه زهرا عليهما السلام و ميفرمود بشتابيد بنماز خدا شما را رحمت كند و آيه تطهير را تلاوت ميفرمود و اهل سنّت هم قريب به اين معنى را نقل نمودهاند و از اينجا معلوم ميشود كه مراد از اهل همان عترت طاهرهاند.
جلد 3 صفحه 536
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ لَو لا كَلِمَةٌ سَبَقَت مِن رَبِّكَ لَكانَ لِزاماً وَ أَجَلٌ مُسَمًّي (129)
و اگر نبود كلمه از پروردگار تو در تأخير عذاب هر آينه نزول عذاب بر آنها لازم و حتم بود و اگر نبود اجل و مدّتي که خدا بر آنها معيّن فرموده بمجرّد طغيان آنها عذاب نازل ميشد.
(وَ لَو لا كَلِمَةٌ سَبَقَت مِن رَبِّكَ) خداوند وعده فرمود پيغمبر خود را که آن نحوه که عذاب بر امم سابقه نازل ميشد و بكلّي از بين ميرفتند بر اينکه امّت نازل نفرمايد لذا اينکه امّت را امت مرحومه نام نهادند و سرّ آن اينست که دين مقدّس اسلام آخرين اديان عالم است و بايد تا دامنه قيامت باقي باشد و روز بروز علم اسلام بلندتر ميگردد لكن عذاب آنها را خداوند مقرر فرمود از حين موت سختي جان دادن و گودال قبر و برزخ و حشر در قيامت و عذاب جهنّم لذا ميفرمايد:
(وَ لَو لا كَلِمَةٌ سَبَقَت مِن رَبِّكَ) اگر اينکه حكمت و مصلحت نبود و اينکه وعده الهي.
(لَكانَ لِزاماً) البتّه بر اينها هم عذابها نازل ميشد، و لازم ميشد، بلكه عذاب آنها بمراتب سختتر بود از عذابهاي امم سابقه زيرا آنها بعض انواع معاصي را داشتند و اينکه امّت بتمام انواع معاصي از كفر و شرك و ضلالت و ظلم و فسق و فجور مبتلي هستند نظر كنيد از صدر اسلام خلفاء جور و بني اميّه و بني العبّاس و هكذا تا دوره
جلد 13 - صفحه 125
حاضر اينکه هايي که اسم خود را شيعه گذاردند چه ميكنند و چه كردند.
(وَ أَجَلٌ مُسَمًّي) مدتي که بر هر فرد و جامعه مقرّر فرموده شخصا و نوعا از بلاهاي دنيوي و اخروي اعاذنا اللّه منها مثل تسلّط ظالم قحطي گراني امراض مستحدثه كوتاهي عمر پريشاني حال و نحو اينها.
برگزیده تفسیر نمونه
(آیه 129)- این آیه در حقیقت پاسخ به سؤالی است که در اینجا مطرح میشود و آن این که چرا خداوند همان برنامهای را که برای مجرمان پیشین ترتیب داد برای این گروه ترتیب نمیدهد، قرآن میگوید: «و اگر سنّت و تقدیر پروردگارت و ملاحظه زمان مقرّر نبود، به زودی عذاب الهی دامان آنها را میگرفت» (وَ لَوْ لا کَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِنْ رَبِّکَ لَکانَ لِزاماً وَ أَجَلٌ مُسَمًّی).
این سنت الهی، اشارهای به فرمان آفرینش دایر به آزادی انسانهاست، زیرا اگر هر مجرمی بلافاصله و بدون هیچ گونه مهلت مجازات شود، ایمان و عمل صالح، تقریبا جنبه اضطراری و اجباری پیدا میکند، و بیشتر به خاطر ترس و وحشت از مجازات فوری خواهد بود، بنا بر این وسیله تکامل که هدف اصلی است نخواهد شد.
ج3، ص150
به علاوه اگر حکم شود که همه مجرمان فورا مجازات شوند، کسی در روی زمین زنده نخواهد ماند. (نحل/ 61) بنا بر این، باید مهلتی باشد تا گنهکاران به خود آیند و راه اصلاح در پیش گیرند، و هم فرصتی برای خود سازی، به همه پویندگان راه حق داده شود.
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
- ↑ تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم