یعقوب بن یزید قمی: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(ویرایش)
سطر ۱: سطر ۱:
 
{{بخشی از یک کتاب}}
 
{{بخشی از یک کتاب}}
  
{{و}}
+
== سیمای محدث ==
 +
در خانواده‌ای که معطر به شمیم دل‌انگیز مهر به [[ائمه اطهار|امامان]] پاک [[شیعه|شیعه]] بود، کودکی دیده به جهان گشود که نام یعقوب را بر این نورسیده نهادند. کنیه‌اش ابویوسف است و به «انباری» - منسوب به شهر انبار در [[عراق]] - و نیز «قمی» اشتهار دارد. «سَلْمی‌‌» و «کاتب» هم به او گفته شده است.<ref> رجال نجاشی، ص ۴۵۰، جامعه مدرسین قم، ۱۴۰۷ ق؛ رجال طوسی، ص ۳۹۵ و ۴۲۵؛ فهرست طوسی، ص ۲۴۴، نشر الفقاهه، ۱۴۱۷ ق؛ معجم رجال الحدیث، ج ۲۰، ص ۱۴۷؛ بهجةالآمال، علیاری تبریزی، ج ۶، ص، ۳۲۷، چاپ علمیه قم، ۱۳۶۷ ش.</ref> پدرش یزید بن حماد، در گروه راویان بوده و به گفته [[احمد بن علی نجاشی|نجاشی]] «از چهره‌های موجه و بلندمرتبه شیعی» است.<ref> رجال نجاشی، ص ۴۵۰، چاپ داوری قم و رجال طوسی، ص ۳۹۵.</ref>
  
 +
یعقوب بن یزید شایستگی درک محضر امامان [[معصوم]] شیعه را پیدا کرد و از این سرچشمه‌های فیاض و زلال دانش، جان تشنه خویش را سیراب کرد. نوشته‌اند که او در شمار یاران سه پیشوای معصوم قرار داشته که به ترتیب عبارتند از: حضرت [[امام رضا]]، حضرت [[امام جواد]] و حضرت [[امام هادی]] علیهم‌السلام.<ref> رجال طوسی، ص ۳۹۵ و ۴۲۵ و رجال نجاشی، ص ۴۵۰.</ref>
  
 +
در این که یعقوب، در چه سالی و در کدام سده ولادت یافت، نظر قطعی نمی‌‌توان داد، ولی با توجه به تاریخ حیات یا وفات استادان و شاگردانش می‌‌توان حدس زد که او در اواخر سده دوم هجری قمری به دنیا آمده است. برای نمونه، یکی از استادان معروف او، [[محمد بن ابی عمیر|محمد بن ابی عمیر]] است که در سال ۲۱۷ بدورد حیات گفت.<ref> رجال نجاشی، ص ۲۲۹.</ref> استاد دیگرش [[حماد بن عیسی|حماد بن عیسی]] است که حدود سال ۲۱۵ از دنیا رفت.<ref> همان، ص ۱۰۲.</ref>
  
 +
یکی از شاگردان روایتی او، [[احمد ابن ادریس|احمد بن ادریس قمی]] ‌‌است که در سال ۳۰۶ ق.<ref> همان، ص ۶۷.</ref> و شاگرد دیگرش [[احمد بن محمد بن خالد برقى|احمد بن محمد بن خالد برقی]] قمی ‌‌است که در سال ۲۷۴ ق. جان به جان آفرین تسلیم کرد.<ref> همان، ص ۵۶.</ref>
  
 +
گروه زیادی از ترجمه‌نویسان به قمی ‌‌بودن این [[محدث]] اشاره کرده‌اند. [[علم رجال|رجال]] شناسان برجسته شیعی، مانند [[ابوعمرو کشی|کشی]]، [[ابن داوود حلی|ابن داود]]، [[آقا بزرگ تهرانی]] و [[آیت الله سید ابوالقاسم خویی|آیت الله خویی]] همه از او با نام «قمی» یاد کرده‌‌اند. همچنین رجالی برجسته معاصر، آیت الله شبیری زنجانی و نیز [[جعفر سبحانی|آیت الله سبحانی]] - که هر دو در قید حیاتند - هنگام پرسش نگارنده این سطور، قمی ‌‌بودن این راوی را تأیید فرموده‌اند.
  
'''سيماي محدث'''
+
از برخی نشانه‌ها برمی‌‌آید که این راوی مدتی در [[قم]] زیسته است، اگر نگوییم که در این شهر ولادت یافته؛ از جمله این که او روزگاری از نویسندگان «ابودُلَف» بوده و ابودلف آن روزگار در [[ایران|ایران]] می‌‌زیسته و شهری را بنیاد نهاده به نام کرج، که در نزدیک همدان قرار داشته است. دیگر این که، برجسته‌ترین و پرآوازه‌ترین شاگردان روایتی او، قمی ‌‌بوده‌اند که در ادامه این نوشتار بیان خواهد شد؛ وی گویا در شهر انبار [[عراق]] به دنیا آمده، اما برهه‌ای از عمر خویش را در قم، که پایگاه [[شیعه|تشیع]] و محدثان شیعه بوده، سپری کرده است.
  
در خانواده‌اي كه معطر به شميم دل‌انگيز مهر به امامان پاك [[شیعه|شيعه]] بود، كودكي ديده به جهان گشود كه نام يعقوب را بر اين نورسيده نهادند. كنيه‌اش ابويوسف است و به «انباري» - منسوب به شهر انبار در عراق - و نيز «قمي» اشتهار دارد. «سَلْمی‌‌» و «كاتب» هم به او گفته شده است.<ref> رجال نجاشي، ص 450، جامعه مدرسين قم، 1407 ق؛ رجال طوسي، ص 395 و 425؛ فهرست طوسي، ص 244، نشر الفقاهه، 1417 ق؛ معجم رجال الحديث، ج 20، ص 147؛ بهجةالآمال، علياري تبريزي، ج 6، ص، 327، چاپ علميه قم، 1367 ش.</ref> پدرش يزيد بن حماد، در گروه راويان بوده و به گفته نجاشي «از چهره‌هاي موجه و بلندمرتبه شيعي» است.<ref> رجال نجاشي، ص 450، چاپ داوري قم و رجال طوسي، ص 395.</ref>
+
== استادان ==
 +
یعقوب بن یزید قمی ‌‌از لحاظ تعداد استاد، شاید از کم‌نظیرترین محدثان شیعی است که این، حکایت‌گر جان تشنه او در کسب آموزه‌های دین است. انگیزه فراگیری چنان بود که او را از نزد این استاد به سوی استاد دیگر روانه می‌‌کرد. مجموع استادان او به پنجاه نفر می‌‌رسد که بیشتر آن‌ها از پرآوازه‌ترین راویان شیعه هستند. از آنجا که ذکر همه آنان در این نوشتار کوتاه نمی‌‌گنجد، تنها به نام چند نفر اکتفا می‌‌شود:
  
در اين كه يعقوب، در چه سالي و در كدام سده ولادت يافت، نظر قطعي نمی‌‌توان داد، ولي با توجه به تاريخ حيات يا وفات استادان و شاگردانش می‌‌توان حدس زد كه او در اواخر سده دوم هجري قمري به دنيا آمده است. براي نمونه، يكي از استادان معروف او، [[محمد بن ابی عمیر|محمد بن ابي عمير]] است كه در سال 217 بدورد حيات گفت.<ref> رجال نجاشي، ص 229.</ref> استاد ديگرش [[حماد بن عيسی|حماد بن عيسي]] است كه حدود سال 215 از دنيا رفت.<ref> همان، ص 102.</ref>
+
. [[محمد بن ابی عمیر|محمد بن ابی عمیر]]. به گفته آیت الله خویی، بیشتر روایات یعقوب از این استاد فرزانه [[حدیث]] است و شاید شماره آن روایات به ۱۲۵ مورد برسد؛<ref> معجم الرجال، ج ۲۰، ص ۱۴۷.</ref>
  
يكي از شاگردان روايتي او، احمد بن ادريس قمی ‌‌است كه در سال 306 ق.<ref> همان، ص 67.</ref> و شاگرد ديگرش احمد بن محمد بن [[خالد برقی|خالد برقي]] قمی ‌‌است كه در سال 274 ق. جان به جان آفرين تسليم كرد.<ref> همان، ص 56.</ref>
+
. [[حسن بن محبوب السراد|حسن بن محبوب]]؛
  
'''قمی ‌‌بودن'''
+
*۳. [[حسن بن علی بن فضال|حسن بن علی بن فضال]]؛
  
گروه زيادي از ترجمه‌نويسان به قمی ‌‌بودن اين محدث اشاره كرده‌اند. [[علم رجال|رجال]] شناسان برجسته شيعي، مانند كشي، ابن داود، [[آقا بزرگ تهرانی]] و [[آیت الله سید ابوالقاسم خویی|آيت الله خويي]] همه از او با نام «قمي» ياد كرده‌‌اند. همچنين رجالي برجسته معاصر، آيت الله شبيري زنجاني و نيز آيت الله سبحاني - كه هر دو در قيد حياتند - هنگام پرسش نگارنده اين سطور، قمی ‌‌بودن اين راوي را تأييد فرموده‌اند.
+
. [[حسن بن علی وشاء|حسن بن علی بن وشاء]]؛
  
از برخي نشانه‌ها برمی‌‌آيد كه اين راوي مدتي در [[قم]] زيسته است، اگر نگوييم كه در اين شهر ولادت يافته؛ از جمله اين كه او روزگاري از نويسندگان «ابودُلَف» بوده و ابودلف آن روزگار در ايران می‌‌زيسته و شهري را بنياد نهاده به نام كرج، كه در نزديك همدان قرار داشته است.
+
*۵. [[حماد بن عیسی|حماد بن عیسی]]؛
  
ديگر اين كه، برجسته‌ترين و پرآوازه‌ترين شاگردان روايتي او، قمی ‌‌بوده‌اند كه در ادامه اين نوشتار بيان خواهد شد؛ وي گويا در شهر انبار [[عراق]] به دنيا آمده، اما برهه‌اي از عمر خويش را در قم، كه پايگاه تشيع و محدثان شيعه بوده، سپري كرده است.
+
*۶. [[محمد بن اسماعیل بن بزیع]]؛
  
'''استادان'''
+
*۷. یاسر خادم قمی<ref> شرح زندگی این محدث، توسط نگارنده، نگاشته شده است ر.ک: ستارگان حرم، ج ۱۴، ص ۴۶-۶۰.</ref>؛
  
يعقوب بن يزيد قمی ‌‌از لحاظ تعداد استاد، شايد از كم‌نظيرترين محدثان شيعي است كه اين، حكايت‌گر جان تشنه او در كسب آموزه‌هاي دين است. انگيزه فراگيري چنان بود كه او را از نزد اين استاد به سوي استاد ديگر روانه می‌‌كرد.
+
*۸. احمد بن حسن میثمی.<ref> معجم الرجال، ج ۲۰، ص ۱۴۷؛ فهرست طوسی، ص ۲۴۴ و رجال نجاشی، ص ۴۵۰.</ref>
  
مجموع استادان او به پنجاه نفر می‌‌رسد كه بيشتر آن‌ها از پرآوازه‌ترين راويان شيعه هستند. از آنجا كه ذكر همه آنان در اين نوشتار كوتاه نمی‌‌گنجد، تنها به نام چند نفر اكتفا می‌‌شود:
+
== شاگردان ==
 +
این محدث بزرگ، در عمل به توصیه و تأکید امامان بزرگوار که به یاران خویش می‌‌فرمود: «اخبار ما را در میان مردم، به ویژه شیعیان گسترش دهید» گوهرهای ارزشمند و انسان‌ساز خود را به صاحبان استعدادهای درخشان و لایق و شیدا داد. بدین گونه بود که جمعی از خالص‌ترین راویان شیعی گرد این شمع پرفروغ را احاطه کردند و از محضر پرفیض او توشه‌ها اندوختند و بهره‌ها بردند. در اینجا نیز به نام گروهی از شاگردان او بسنده می‌‌شود:
  
*1. محمد بن ابي عمير. به گفته آيت الله خويي، بيشتر روايات يعقوب از اين استاد فرزانه [[حديث]] است و شايد شماره آن روايات به 125 مورد برسد؛<ref> معجم الرجال، ج 20، ص 147.</ref>
+
*۱. [[عبدالله بن جعفر حمیری|عبدالله بن جعفر حمیری]] قمی؛
  
*2. [[حسن بن محبوب السراد|حسن بن محبوب]]؛
+
*۲. سعد بن عبدالله اشعری قمی؛
  
*3. حسن بن علي بن فضال؛
+
*۳. [[محمد بن یحیى عطار قمى|محمد بن یحیی]] قمی؛
  
*4. حسن بن علي بن وشاء؛
+
*۴. [[احمد ابن ادریس|احمد بن ادریس]] قمی؛
  
*5. حماد بن عيسي؛
+
*۵. [[محمد بن على بن محبوب قمى|محمد بن علی بن محبوب]] قمی؛
  
*6. محمد بن اسماعيل بن بزيع؛
+
*۶. [[احمد بن محمد بن خالد برقى|احمد بن محمد بن خالد]] قمی؛
  
*7. ياسر خادم قمي<ref> شرح زندگي اين محدث، توسط نگارنده، نگاشته شده است ر.ك: ستارگان حرم، ج 14، ص 46-60.</ref>؛
+
*۷. [[احمد بن محمد بن عیسی اشعری|احمد بن محمد بن عیسی]] قمی؛
  
*8. احمد بن حسن ميثمي.<ref> معجم الرجال، ج 20، ص 147؛ فهرست طوسي، ص 244 و رجال نجاشي، ص 450.</ref>
+
*۸. [[علی بن ابراهیم قمی|علی بن ابراهیم]] قمی؛
  
'''دانش آموختگان'''
+
*۹. موسی بن حسن بن عمران قمی؛
  
اين محدث بزرگ، در عمل به توصيه و تأكيد امامان بزرگوار كه به ياران خويش می‌‌فرمود: «اخبار ما را در ميان مردم، به ويژه شيعيان گسترش دهيد» گوهرهاي ارزشمند و انسان‌ساز خود را به صاحبان استعدادهاي درخشان و لايق و شيدا داد. بدين گونه بود كه جمعي از خالص‌ترين راويان شيعي گرد اين شمع پرفروغ را احاطه كردند و از محضر پرفيض او توشه‌ها اندوختند و بهره‌ها بردند. در اينجا نيز به نام گروهي از شاگردان او بسنده می‌‌شود:
+
*۱۰. [[محمد بن حسن صفار]] قمی؛
  
*1. عبدالله بن جعفر حميري قمي؛
+
*۱۱. [[محمد بن احمد بن یحیی اشعری قمی|محمد بن احمد بن یحیی]] قمی.<ref> همان و جامع الروات، ج ۲، ص ۴۴۹، منشورات کتابخانه آیت الله مرعشی، ۱۴۰۷ ق.</ref>
  
*2. سعد بن عبدالله اشعري قمي؛
+
== از دیدگاه علمای رجال ==
 +
از آنچه گفته شد، به خوبی می‌‌توان به شخصیت والا و ارزشمند این محدث پی برد؛ اما برای شناخت کامل‌ترین سیمای پرفروغش، او را در آیینه سخنان بزرگان نیز می‌‌نگریم.
  
*3. [[محمد بن يحيى عطار قمى|محمد بن يحيي]] قمي؛
+
نجاشی می‌‌نگارد: «یعقوب بن یزید ابویوسف، یکی از نویسندگان [[منتصر]] خلیفه عباسی بود و بعد به [[بغداد]] رفت و صاحب دو ویژگی بود: وجاهت و صداقت».<ref> رجال نجاشی، ص ۴۵۰.</ref>
  
*4. [[احمد ابن ادریس|احمد بن ادريس]] قمي؛
+
[[شیخ طوسی]] می‌‌گوید: «یعقوب بن یزید کاتب انباری، محدثی موجه و مورد اطمینان و از امتیازاتش این بود که بسیار روایت می‌‌کرد و از این رو، اخبار فراوانی از این راوی به یادگار مانده است».<ref> رجال طوسی، ص ۳۹۵ و ۴۲۵ و فهرست طوسی، ص ۲۴۴.</ref>
  
*5. محمد بن علي بن محبوب قمي؛
+
بعد از نجاشی و طوسی نیز تمام راوی شناسان که در این مورد پژوهش کرده‌اند، از روزگار شیخ طوسی تا روزگار حاضر، همگی شخصیت درخشان او را ستوده و به سخنان نجاشی و طوسی بسنده کرده‌اند.<ref> وسائل الشیعه، ج ۲۰، ص ۳۶۸، اسلامیه، تهران، ۱۳۹۸ ق؛ منتهی المقال، ج ۷، ص ۲۵۰، مؤسسه آل البیت، ۱۴۱۶ ق.</ref>
  
*6. احمد بن محمد بن خالد قمي؛
+
== چند نکته ==
  
*7. [[احمد بن محمد بن عيسي اشعري|احمد بن محمد بن عيسي]] قمي؛
+
*۱- کاتب بودن؛ اشاره شد که یکی از لقب‌های این راوی «کاتب» است. از سخن کشی برمی‌‌آید که او نویسنده ابودُلَف عِجلی بود<ref> رجال کشی، ج ۲، ص ۸۶۹.</ref>؛ ولی نجاشی او را از نویسندگان [[منتصر]]، خلیفه عباسی فرزند [[متوکل|متوکل]] عباسی به شمار آورده که بین این دو منافاتی ندارد؛ چون ابودُلف در سال ۲۲۶ ق. از دنیا رفت، ولی منتصر عباسی در سال ۲۲۲ ق. به دنیا آمد و قهراً در زمان ولایتعهدی منتصر، نویسنده او بوده که چندین سال بعد از مرگ ابودلف است. بنابراین کاتب بودن او برای دو نفر، همزمان نبوده است.<ref> مروج الذهب، مسعودی، ج ۳، ص ۴۷۴، دارالاندلس، بیروت؛ ریحانةالادب، ج ۷، ص ۹۹، کتابفروشی خیام، تهران؛ ۱۳۶۹ ش؛ الاغانی، ج ۸، ص ۲۵۶، دارالکتب العلمیه، بیروت و دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ج ۵، ص ۴۶۳.</ref> گفته شد که این محدث، نویسنده ابودلف و منتصر بوده و بدین جهت، اشاره‌ای گذرا به شرح حال آنان خالی از فایده نیست. ابودلف قاسم بن عیسی عجلی، یکی از افراد فاضل، ادیب، شجاع و بخشنده بود. از زندگینامه او به دست می‌‌آید که به تشیع گرایش داشت و به خاندان عصمت و طهارت، به ویژه حضرت [[امام علی علیه السلام|امیرمؤمنان علی]] علیه‌السلام، احترام ویژه‌ای قائل بود که البته این اعتقاد ارزشمند را از پدرش عیسی به میراث برده بود. او در سال ۲۲۶ ق. دیده از جهان فروبست.<ref> وفیات الاعیان، ج ۴، ص ۷۳ والکنی والالقاب، ج ۱، ص ۶۹، انتشارات بیدار، قم.</ref><ref> مروج الذهب، ج ۳، ص ۴۷۴.</ref> اما ابوجعفر محمد، و معروف به منتصر بالله، یازدهمین خلیفه از سلسله خلفای [[حکومت بنی عباس|بنی عباس]] بود، که در سال ۲۲۲ ق. متولد شد و در سال ۲۴۸ ق. از دنیا رفت. منتصر بالله، عمر کوتاهی داشت و در زندگی ۲۴ ساله خود، بیش از شش ماه خلافت نکرد.<ref> تاریخ الخلفاء، سیوطی، ص ۲۸۵، دارالکتب العلمیه، بیروت؛ مروج الذهب، ج ۴، ص ۵۱ و حیوةالحیوان، دمیری، ج ۱، ص ۱۱۹، مادّه اَوَز.</ref> پدرش متوکل عباسی، از سرسخت‌ترین دشمنان پیشوایان معصوم شیعه، به ویژه حضرت [[امیرالمومنین]] علیه‌السلام و [[حضرت فاطمه]] سلام الله علیها بود؛ اما پسرش منتصر، برخلاف پدرش ستم کمتری را در حق شیعیان روا داشت و او بود که به غلامانش دستور داد تا شبانه به کاخ پدرش حمله برند و او را در حالی که مست بود از پای درآورند. کشته شدن متوکل در [[شوال]] ۲۴۷ رخ داد و او بعد از پدرش به [[خلافت]] رسید.<ref> حیوةالحیوان، ج ۱، ص ۱۱۹.</ref>
  
*8. [[علی بن ابراهیم قمی|علي بن ابراهيم]] قمي؛
+
*۲- کثرت روایت؛ دومین نکته‌ای که توجه صاحب‌نظران را به خود معطوف کرده، این است که او از گروه راویانی است که به «کثیرالروایه» اشتهار دارند. [[شیخ طوسی]] در منزلت او می‌‌گوید: «از امتیازات او این است که از امامان معصوم علیهم السلام بسیار روایت نقل کرده است».<ref> فهرست طوسی، ص ۲۴۴.</ref> بنابر سخن آیت الله خویی از این محدث، حدود ۳۶۵ روایت در کتاب‌های روایتی شیعه به ما رسیده که این شمار، رقم بالایی است.<ref> معجم الرجال، ج ۲، ص ۱۴۷.</ref>
  
*9. موسي بن حسن بن عمران قمي؛
+
*۳- گرایش روایتی؛ هر یک از محدثان شیعی غالباً در نقل روایت گرایش ویژه‌ای دارند؛ بعضی بیشتر درباره ولایت و [[امامت]] و فضائل [[اهل البیت|اهل بیت]] علیهم‌السلام و گروهی دیگر روایات [[علم کلام|کلامی‌‌]] و... اخباری را نقل کرده‌اند. گرایش این محدث بزرگ، بیشتر در عرصه مسائل [[فقه|فقهی]] است و البته کم و بیش در مسائل اعتقادی و [[اخلاق|اخلاقی]] نیز از او روایت نقل شده است که برخی از آن‌ها در پایان این نوشتار خواهد آمد.
  
*10. محمد بن حسن صفار قمي؛
+
*۴- علت همکاری با مخالفان؛ یعقوب بن یزید، با این که از محدثان شیعی است، ولی روزگاری از عمر خویش را در همراهی ابودلف، سردار معروف [[مأمون]] گذرانده و در مقطعی هم «کاتب» دربار [[منتصر]] عباسی بوده است. انگیزه او در انتخاب این شغل، آن هم با بعضی سلاطین ستمگر، معلوم نیست؛ آیا جهت رفع مشکلات اقتصادی‌اش بوده و یا جهات دیگر؟ ولی به هر حال، این کار از قدر و منزلت او نمی‌‌کاهد؛ در تاریخ محدثان شیعی، بزرگانی بوده‌اند که کم و بیش روابطی با پاره‌ای از خلفای بنی عباس داشته‌اند؛ همانند عبدالله بن سنان که یکی از نام‌آورترین راویان شیعی است و در حکومت [[منصور (خلیفه عباسی)|منصور دوانیقی]] و پسرانش [[هادی (خلیفه عباسی)|هادی]] و [[هارون الرشید|هارون]]، خزانه‌دار آنان بوده است. ممکن است هدف آنان کمک به شیعیان بوده باشد؛ چنان که از پاره‌ای از روایات برمی‌‌آید.<ref> ر.ک: رجال کشی، ج ۲، ص ۷۳۰، مؤسسه آل البیت، قم و رجال نجاشی، ص ۱۴۸، داوری، قم.</ref>
  
*11. محمد بن احمد بن يحيي قمي.<ref> همان و جامع الروات، ج 2، ص 449، منشورات كتابخانه آيت الله مرعشي، 1407 ق.</ref>
+
== آثار ==
 +
این محدث گرانمایه، در راستای نشر و گسترش اخبار امامان [[اهل بیت]] علیهم‌السلام کوشش‌های پیگیری نمود؛ هم در مسند تدریس و استادی و انتقال روایات به شاگردان و هم در عرصه تألیف. او کتاب‌های گوناگونی را تألیف کرد که از آن جمله است: کتاب البداء، المسائل، نوادر الحجج و الطعن علی یونس.<ref> نجاشی، ص ۴۵۰، جامعه مدرسین.</ref>
  
'''ستايش‌ها'''
+
شیخ طوسی می‌‌گوید: «له کتب و منها کتاب النوادر؛ او دارای کتاب‌های متعدد است که یکی از آن‌ها کتاب النوادر است».<ref> فهرست طوسی، ص ۲۴۴ و الذریعه، ج ۴، ص ۵۵.</ref>
  
از آنچه گفته شد، به خوبي می‌‌توان به شخصيت والا و ارزشمند اين محدث پي برد؛ اما براي شناخت كامل‌ترين سيماي پرفروغش، او را در آيينه سخنان بزرگان نيز می‌‌نگريم.
+
== رحلت ==
 +
یعقوب بن یزید انباری قمی ‌‌بعد از عمری تلاش و کوشش در راه ترویج مکتب پیشوایان معصوم علیهم‌السلام، عاقبت جان عرشی اش از فرش، به ملکوت اعلی پیوست؛ اما زمان و محل وفاتش معلوم نیست.
  
نجاشي می‌‌نگارد: «يعقوب بن يزيد ابويوسف، يكي از نويسندگان منتصر خليفه عباسي بود و بعد به [[بغداد]] رفت و صاحب دو ويژگي بود: وجاهت و صداقت».<ref> رجال نجاشي، ص 450.</ref>
+
== احادیثی از این راوی ==
 
+
در پایان این نوشتار، چند روایت اخلاقی آن بزرگوار، به خوانندگان تقدیم می‌‌شود.
[[شيخ طوسی]] می‌‌گويد: «يعقوب بن يزيد كاتب انباري، محدثي موجه و مورد اطمينان و از امتيازاتش اين بود كه بسيار روايت می‌‌كرد و از اين رو، اخبار فراواني از اين راوي به يادگار مانده است».<ref> رجال طوسي، ص 395 و 425 و فهرست طوسي، ص 244.</ref>
 
 
 
بعد از [[احمد بن علی نجاشی|نجاشي]] و طوسي نيز تمام راوي شناسان كه در اين مورد پژوهش كرده‌اند، از روزگار شيخ طوسي تا روزگار حاضر، همگي شخصيت درخشان او را ستوده و به سخنان نجاشي و طوسي بسنده كرده‌اند.<ref> وسائل الشيعه، ج 20، ص 368، اسلاميه، تهران، 1398 ق؛ منتهي المقال، ج 7، ص 250، مؤسسه آل البيت، 1416 ق.</ref>
 
 
 
'''در محضر نور'''
 
 
 
يعقوب بن يزيد شايستگي درك محضر امامان معصوم شيعه را پيدا كرد و از اين سرچشمه‌هاي فياض و زلال دانش، جان تشنه خويش را سيراب كرد. نوشته‌اند كه او در شمار ياران سه پيشواي مصعوم قرار داشته كه به ترتيب عبارتند از: حضرت [[امام رضا]]، حضرت [[امام جواد]] و حضرت [[امام هادی]] علیهم‌السلام.<ref> رجال طوسي، ص 395 و 425 و رجال نجاشي، ص 450.</ref>
 
 
 
چند نكته:
 
 
 
*1- كاتب بودن؛ اشاره شد كه يكي از لقب‌هاي اين راوي «كاتب» است. از سخن كشي برمی‌‌آيد كه او نويسنده ابودُلَف عِجلي بود<ref> رجال كشي، ج 2، ص 869.</ref>؛ ولي نجاشي او را از نويسندگان [[منتصر]]، خليفه عباسي فرزند [[متوکل|متوكل]] عباسي به شمار آورده كه بين اين دو منافاتي ندارد؛ چون ابودُلف در سال 226 ق. از دنيا رفت، ولي منتصر عباسي در سال 222 ق. به دنيا آمد و قهراً در زمان ولايتعهدي منتصر، نويسنده او بوده كه چندين سال بعد از [[مرگ]] ابودلف است. بنابراين كاتب بودن او براي دو نفر، همزمان نبوده است.<ref> مروج الذهب، مسعودي، ج 3، ص 474، دارالاندلس، بيروت؛ ريحانةالادب، ج 7، ص 99، كتابفروشي خيام، تهران؛ 1369 ش؛ الاغاني، ج 8، ص 256، دارالكتب العلميه، بيروت و دائرةالمعارف بزرگ اسلامي، ج 5، ص 463.</ref>
 
 
 
'''ابودلف و منتصر'''
 
 
 
گفته شد كه اين محدث، نويسنده اين دو بوده و بدين جهت، اشاره‌اي گذرا به شرح حال آنان خالي از فايده نيست. ابودلف قاسم بن عيسي عجلي، يكي از افراد فاضل، اديب، شجاع و بخشنده بود. از زندگينامه او به دست می‌‌آيد كه به تشيع گرايش داشت و به خاندان عصمت و طهارت، به ويژه حضرت اميرمؤمنان علي علیه‌السلام، احترام ويژه‌اي قائل بود كه البته اين اعتقاد ارزشمند را از پدرش عيسي به ميراث برده بود. او در سال 226 ق. ديده از جهان فروبست.<ref> وفيات الاعيان، ج 4، ص 73 والكني والالقاب، ج 1، ص 69، انتشارات بيدار، قم.</ref><ref> مروج الذهب، ج 3، ص 474.</ref>
 
 
 
اما ابوجعفر محمد، و معروف به منتصر بالله، يازدهمين خليفه از سلسله خلفاي [[حکومت بنی عباس|بني عباس]] بود، كه در سال 222 ق. متولد شد و در سال 248 ق. از دنيا رفت. منتصر بالله، عمر كوتاهي داشت و در زندگي 24 ساله خود، بيش از شش ماه خلافت نكرد.<ref> تاريخ الخلفاء، سيوطي، ص 285، دارالكتب العلميه، بيروت؛ مروج الذهب، ج 4، ص 51 و حيوةالحيوان، دميري، ج 1، ص 119، مادّه اَوَز.</ref>
 
 
 
پدرش متوكل عباسي، از سرسخت‌ترين دشمنان پيشوايان معصوم شيعه، به ويژه حضرت [[امیرالمومنین]] علیه‌السلام و [[حضرت فاطمه]] سلام الله علیها بود؛ اما پسرش منتصر، برخلاف پدرش ستم كمتري را در حق شيعيان روا داشت و او بود كه به غلامانش دستور داد تا شبانه به كاخ پدرش حمله برند و او را در حالي كه مست بود از پاي درآورند. كشته شدن متوكل در [[شوال]] 247 رخ داد و او بعد از پدرش به خلافت رسيد.<ref> حيوةالحيوان، ج 1، ص 119.</ref>
 
 
 
*2- كثرت روايت؛ دومين نكته‌اي كه توجه صاحب‌نظران را به خود معطوف كرده، اين است كه او از گروه راوياني است كه به «كثيرالروايه» اشتهار دارند. [[شيخ طوسی]] در منزلت او می‌‌گويد: «از امتيازات او اين است كه از امامان معصوم علیه‌السلام بسيار روايت نقل كرده است».<ref> فهرست طوسي، ص 244.</ref> بنابر سخن آيت الله خويي از اين محدث، حدود 365 روايت در كتاب‌هاي روايتي شيعه به ما رسيده كه اين شمار، رقم بالايي است.<ref> معجم الرجال، ج 2، ص 147.</ref>
 
 
 
*3- گرايش روايتي؛ هر يك از محدثان شيعي غالباً در نقل روايت گرايش ويژه‌اي دارند؛ بعضي بيشتر درباره ولايت و امامت و فضائل اهل بيت علیهم‌السلام و گروهي ديگر روايات كلامی‌‌ و... اخباري را نقل كرده‌اند. گرايش اين محدث بزرگ، بيشتر در عرصه مسائل [[فقه|فقهي]] است و البته كم و بيش در مسائل اعتقادي و اخلاقي نيز از او روايت نقل شده است كه برخي از آن‌ها در پايان اين نوشتار خواهد آمد.
 
 
 
*4- علت همكاري با مخالفان؛ يعقوب بن يزيد، با اين كه از محدثان شيعي است، ولي روزگاري از عمر خويش را در همراهي ابودلف، سردار معروف مأمون گذرانده و در مقطعي هم «كاتب» دربار منتصر عباسي بوده است. انگيزه او در انتخاب اين شغل، آن هم با بعضي سلاطين ستمگر، معلوم نيست؛ آيا جهت رفع مشكلات اقتصادي‌اش بوده و يا جهات ديگر؟ ولي به هر حال، اين كار از قدر و منزلت او نمی‌‌كاهد؛ در تاريخ محدثان شيعي، بزرگاني بوده‌اند كه كم و بيش روابطي با پاره‌اي از خلفاي بني عباس داشته‌اند؛ همانند عبدالله بن سنان كه يكي از نام‌آورترين راويان شيعي است و در حكومت [[منصور (خلیفه عباسی)|منصور دوانيقي]] و پسرش هادي و [[هارون الرشید|هارون]]، خزانه‌دار آنان بوده است. ممكن است هدف آنان كمك به شيعيان بوده باشد؛ چنان كه از پاره‌اي از روايات برمی‌‌آيد.<ref> ر.ك: رجال كشي، ج 2، ص 730، مؤسسه آل البيت، قم و رجال نجاشي، ص 148، داوري، قم.</ref>
 
 
 
'''آثار'''
 
 
 
اين محدث گرانمايه، در راستاي نشر و گسترش اخبار امامان [[اهل بيت]] علیهم‌السلام كوشش‌هاي پيگيري نمود؛ هم در مسند تدريس و استادي و انتقال روايات به شاگردان و هم در عرصه تأليف. او كتاب‌هاي گوناگوني را تأليف كرد كه از آن جمله است: كتاب البداء، المسائل، نوادر الحجج و الطعن علي يونس.<ref> نجاشي، ص 450، جامعه مدرسين.</ref>
 
 
 
شيخ طوسي می‌‌گويد: «له كتب و منها كتاب النوادر؛ او داراي كتاب‌هاي متعدد است كه يكي از آن‌ها كتاب النوادر است».<ref> فهرست طوسي، ص 244 و الذريعه، ج 4، ص 55.</ref>
 
 
 
'''رحلت'''
 
 
 
يعقوب بن يزيد انباري قمی ‌‌بعد از عمري تلاش و كوشش در راه ترويج مكتب پيشوايان معصوم علیهم‌السلام، عاقبت جان عرشي اش از فرش، به ملكوت اعلي پيوست؛ اما زمان و محل وفاتش معلوم نيست.
 
 
 
'''نگاه آخر'''
 
 
 
در پايان اين نوشتار، چند روايت اخلاقي آن بزرگوار، به خوانندگان تقديم می‌‌شود.
 
  
 
'''<I>مروت:</I>'''
 
'''<I>مروت:</I>'''
  
با واسطه از [[امام صادق]] علیه‌السلام روايت می‌‌كند كه فرمود: «مروت و جوانمردي، دو گونه است: مروت در حضر (وطن) و مروت در سفر. مروتِ حضر؛ تلاوت [[قرآن]]، حضور در نمازهاي جماعت، همنشيني با نيكان و يادگرفتن احكام ديني است، اما مروت در سفر عبارت است از: بخشش در هنگام سفر، شوخي با همسفران؛ به گونه‌اي كه از چهارچوب نزاكت و ادب خارج نشود، با همسفر كمتر مخالفت و بگومگو كردن و هنگامی‌‌ كه از آنان جدا می‌‌شود، آن‌ها را بدگويي نكردن».<ref> امالي، مفيد، ص 44.</ref>
+
با واسطه از [[امام صادق]] علیه‌السلام روایت می‌‌کند که فرمود: «[[مروت]] و جوانمردی، دو گونه است: مروت در حضر (وطن) و مروت در سفر. مروتِ حضر؛ [[تلاوت قرآن]]، حضور در [[نماز جماعت]]، همنشینی با نیکان و یادگرفتن [[احکام]] دینی است. اما مروت در سفر عبارت است از: بخشش در هنگام سفر، شوخی با همسفران؛ به گونه‌ای که از چهارچوب نزاکت و ادب خارج نشود، با همسفر کمتر مخالفت و بگومگو کردن و هنگامی‌‌ که از آنان جدا می‌‌شود، آن‌ها را بدگویی نکردن».<ref> امالی، مفید، ص ۴۴.</ref>
  
'''<I>سخت‌ترين واجب:</I>'''
+
'''<I>سخت‌ترین واجب:</I>'''
  
باز با واسطه از حضرت صادق علیه‌السلام روايت می‌‌كند كه به يكي از ياران خود به نام ابوعبيده حذّاء فرمود: «آيا به تو خبر دهم از سخت‌ترين چيزي كه خداوند بر مردم واجب فرموده؟ با مردم با عدل و انصاف رفتاركردن، با برادران ديني در مال و ثروت مساوات كردن و ياد خداوند در همه حال؛ به گونه‌اي كه اگر اطاعت خداوند برايش پيش آمد، آن را انجام دهد و اگر گناه بر او عرضه شد، از آن دوري كند».<ref> همان، ص 317.</ref>
+
باز با واسطه از حضرت صادق علیه‌السلام روایت می‌‌کند که به یکی از یاران خود به نام ابوعبیده حذّاء فرمود: «آیا به تو خبر دهم از سخت‌ترین چیزی که خداوند بر مردم [[واجب]] فرموده؟ با مردم با [[عدل]] و [[انصاف]] رفتارکردن، با برادران دینی در مال و ثروت مساوات کردن و [[ذکر|یاد خداوند]] در همه حال؛ به گونه‌ای که اگر اطاعت خداوند برایش پیش آمد، آن را انجام دهد و اگر گناه بر او عرضه شد، از آن دوری کند».<ref> همان، ص ۳۱۷.</ref>
  
 
'''<I>ثواب لا اله الاّ الله:</I>'''
 
'''<I>ثواب لا اله الاّ الله:</I>'''
  
از [[امام صادق]] علیه‌السلام نقل می‌‌كند: «هر كس كه با [[اخلاص]] بگويد: «لا اله الاّ الله»، داخل [[بهشت]] می‌‌شود. معناي اخلاص اين است كه گفتن اين ذكر، او را باز دارد از آنچه خداوند [[حرام]] فرموده است».<ref> توحيد، صدوق، ص 27، جامعه مدرسين قم.</ref>
+
از امام صادق علیه‌السلام نقل می‌‌کند: «هر کس که با [[اخلاص]] بگوید: «لا اله الاّ الله»، داخل [[بهشت]] می‌‌شود. معنای اخلاص این است که گفتن این ذکر، او را باز دارد از آنچه خداوند [[حرام]] فرموده است».<ref> توحید، صدوق، ص ۲۷، جامعه مدرسین قم.</ref>
  
'''<I>همه چيز هلاك می‌‌شود.</I>'''
+
'''<I>همه چیز هلاک می‌‌شود:</I>'''
  
همچنين از آن بزرگوار روايت می‌‌كند: «اين كه خدا می‌‌فرمايد: «هر چيز هلاك و نابود می‌‌شود، مگر وجه خدا» هر چيزي نابود است، مگر كساني كه راه حق را پيشه خود سازند».<ref> همان، ص 149.</ref>
+
همچنین از آن بزرگوار روایت می‌‌کند: «این که خدا می‌‌فرماید: «هر چیز هلاک و نابود می‌‌شود، مگر وجه خدا» هر چیزی نابود است، مگر کسانی که راه حق را پیشه خود سازند».<ref> همان، ص ۱۴۹.</ref>
  
'''<I>فايده مرگ:</I>'''
+
'''<I>فایده مرگ:</I>'''
  
از امام ششم علیه‌السلام [[حديث]] می‌‌كند: «گروهي از مردم نزد پيامبر زمان خود رفتند و گفتند: از خداوند طلب كن تا [[مرگ]] را از ميان ما بردارد. پيامبرشان دعا كرد، خداوند دعاي او را اجابت كرد و مرگ از بين آن‌ها برطرف شد. آن قدر جمعيت آنان فزوني يافت كه خانه‌هايشان تنگ شد، نسل آنان افزايش يافت؛ به طوري كه هر مردي ناچار بود هر روز خوراك مادر، پدربزرگ و مادربزرگش را آماده كند و كم‌كم از طلب روزي بازماندند. آنگاه پشيمان شدند و نزد پيامبرشان رفتند و گفتند: از خدا بخواه كه مرگ را به سوي ما برگرداند. دوباره خداوند مرگ را به ميان آنان فرستاد».<ref> همان، ص 401.</ref>
+
از امام ششم علیه‌السلام [[حدیث]] می‌‌کند: «گروهی از مردم نزد پیامبر زمان خود رفتند و گفتند: از خداوند طلب کن تا [[مرگ]] را از میان ما بردارد. پیامبرشان دعا کرد، خداوند دعای او را اجابت کرد و مرگ از بین آن‌ها برطرف شد. آن قدر جمعیت آنان فزونی یافت که خانه‌هایشان تنگ شد، نسل آنان افزایش یافت؛ به طوری که هر مردی ناچار بود هر روز خوراک مادر، پدربزرگ و مادربزرگش را آماده کند و کم‌کم از طلب روزی بازماندند. آنگاه پشیمان شدند و نزد پیامبرشان رفتند و گفتند: از خدا بخواه که مرگ را به سوی ما برگرداند. دوباره خداوند مرگ را به میان آنان فرستاد».<ref> همان، ص ۴۰۱.</ref>
  
 
==پانویس==
 
==پانویس==
سطر ۱۴۲: سطر ۱۱۳:
 
==منبع==
 
==منبع==
  
ابوالحسن رباني سبزواري، "يعقوب بن يزيد انباري قمي؛ آیینه صداقت" از مجموعه ستارگان حرم، جلد 17، صفحه 89-97
+
ابوالحسن رباني سبزواري، "يعقوب بن يزيد انباري قمي؛ آیینه صداقت" از مجموعه [[ستارگان حرم]]، جلد 17، صفحه 89-97
  
 
[[رده: علمای قرن دوم]]
 
[[رده: علمای قرن دوم]]

نسخهٔ ‏۱۲ مهٔ ۲۰۱۹، ساعت ۰۵:۰۵

این مدخل از دانشنامه هنوز نوشته نشده است.

Icon book.jpg

محتوای فعلی بخشی از یک کتاب متناسب با عنوان است.

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)


سیمای محدث

در خانواده‌ای که معطر به شمیم دل‌انگیز مهر به امامان پاک شیعه بود، کودکی دیده به جهان گشود که نام یعقوب را بر این نورسیده نهادند. کنیه‌اش ابویوسف است و به «انباری» - منسوب به شهر انبار در عراق - و نیز «قمی» اشتهار دارد. «سَلْمی‌‌» و «کاتب» هم به او گفته شده است.[۱] پدرش یزید بن حماد، در گروه راویان بوده و به گفته نجاشی «از چهره‌های موجه و بلندمرتبه شیعی» است.[۲]

یعقوب بن یزید شایستگی درک محضر امامان معصوم شیعه را پیدا کرد و از این سرچشمه‌های فیاض و زلال دانش، جان تشنه خویش را سیراب کرد. نوشته‌اند که او در شمار یاران سه پیشوای معصوم قرار داشته که به ترتیب عبارتند از: حضرت امام رضا، حضرت امام جواد و حضرت امام هادی علیهم‌السلام.[۳]

در این که یعقوب، در چه سالی و در کدام سده ولادت یافت، نظر قطعی نمی‌‌توان داد، ولی با توجه به تاریخ حیات یا وفات استادان و شاگردانش می‌‌توان حدس زد که او در اواخر سده دوم هجری قمری به دنیا آمده است. برای نمونه، یکی از استادان معروف او، محمد بن ابی عمیر است که در سال ۲۱۷ بدورد حیات گفت.[۴] استاد دیگرش حماد بن عیسی است که حدود سال ۲۱۵ از دنیا رفت.[۵]

یکی از شاگردان روایتی او، احمد بن ادریس قمی ‌‌است که در سال ۳۰۶ ق.[۶] و شاگرد دیگرش احمد بن محمد بن خالد برقی قمی ‌‌است که در سال ۲۷۴ ق. جان به جان آفرین تسلیم کرد.[۷]

گروه زیادی از ترجمه‌نویسان به قمی ‌‌بودن این محدث اشاره کرده‌اند. رجال شناسان برجسته شیعی، مانند کشی، ابن داود، آقا بزرگ تهرانی و آیت الله خویی همه از او با نام «قمی» یاد کرده‌‌اند. همچنین رجالی برجسته معاصر، آیت الله شبیری زنجانی و نیز آیت الله سبحانی - که هر دو در قید حیاتند - هنگام پرسش نگارنده این سطور، قمی ‌‌بودن این راوی را تأیید فرموده‌اند.

از برخی نشانه‌ها برمی‌‌آید که این راوی مدتی در قم زیسته است، اگر نگوییم که در این شهر ولادت یافته؛ از جمله این که او روزگاری از نویسندگان «ابودُلَف» بوده و ابودلف آن روزگار در ایران می‌‌زیسته و شهری را بنیاد نهاده به نام کرج، که در نزدیک همدان قرار داشته است. دیگر این که، برجسته‌ترین و پرآوازه‌ترین شاگردان روایتی او، قمی ‌‌بوده‌اند که در ادامه این نوشتار بیان خواهد شد؛ وی گویا در شهر انبار عراق به دنیا آمده، اما برهه‌ای از عمر خویش را در قم، که پایگاه تشیع و محدثان شیعه بوده، سپری کرده است.

استادان

یعقوب بن یزید قمی ‌‌از لحاظ تعداد استاد، شاید از کم‌نظیرترین محدثان شیعی است که این، حکایت‌گر جان تشنه او در کسب آموزه‌های دین است. انگیزه فراگیری چنان بود که او را از نزد این استاد به سوی استاد دیگر روانه می‌‌کرد. مجموع استادان او به پنجاه نفر می‌‌رسد که بیشتر آن‌ها از پرآوازه‌ترین راویان شیعه هستند. از آنجا که ذکر همه آنان در این نوشتار کوتاه نمی‌‌گنجد، تنها به نام چند نفر اکتفا می‌‌شود:

  • ۱. محمد بن ابی عمیر. به گفته آیت الله خویی، بیشتر روایات یعقوب از این استاد فرزانه حدیث است و شاید شماره آن روایات به ۱۲۵ مورد برسد؛[۸]
  • ۷. یاسر خادم قمی[۹]؛
  • ۸. احمد بن حسن میثمی.[۱۰]

شاگردان

این محدث بزرگ، در عمل به توصیه و تأکید امامان بزرگوار که به یاران خویش می‌‌فرمود: «اخبار ما را در میان مردم، به ویژه شیعیان گسترش دهید» گوهرهای ارزشمند و انسان‌ساز خود را به صاحبان استعدادهای درخشان و لایق و شیدا داد. بدین گونه بود که جمعی از خالص‌ترین راویان شیعی گرد این شمع پرفروغ را احاطه کردند و از محضر پرفیض او توشه‌ها اندوختند و بهره‌ها بردند. در اینجا نیز به نام گروهی از شاگردان او بسنده می‌‌شود:

  • ۲. سعد بن عبدالله اشعری قمی؛
  • ۹. موسی بن حسن بن عمران قمی؛

از دیدگاه علمای رجال

از آنچه گفته شد، به خوبی می‌‌توان به شخصیت والا و ارزشمند این محدث پی برد؛ اما برای شناخت کامل‌ترین سیمای پرفروغش، او را در آیینه سخنان بزرگان نیز می‌‌نگریم.

نجاشی می‌‌نگارد: «یعقوب بن یزید ابویوسف، یکی از نویسندگان منتصر خلیفه عباسی بود و بعد به بغداد رفت و صاحب دو ویژگی بود: وجاهت و صداقت».[۱۲]

شیخ طوسی می‌‌گوید: «یعقوب بن یزید کاتب انباری، محدثی موجه و مورد اطمینان و از امتیازاتش این بود که بسیار روایت می‌‌کرد و از این رو، اخبار فراوانی از این راوی به یادگار مانده است».[۱۳]

بعد از نجاشی و طوسی نیز تمام راوی شناسان که در این مورد پژوهش کرده‌اند، از روزگار شیخ طوسی تا روزگار حاضر، همگی شخصیت درخشان او را ستوده و به سخنان نجاشی و طوسی بسنده کرده‌اند.[۱۴]

چند نکته

  • ۱- کاتب بودن؛ اشاره شد که یکی از لقب‌های این راوی «کاتب» است. از سخن کشی برمی‌‌آید که او نویسنده ابودُلَف عِجلی بود[۱۵]؛ ولی نجاشی او را از نویسندگان منتصر، خلیفه عباسی فرزند متوکل عباسی به شمار آورده که بین این دو منافاتی ندارد؛ چون ابودُلف در سال ۲۲۶ ق. از دنیا رفت، ولی منتصر عباسی در سال ۲۲۲ ق. به دنیا آمد و قهراً در زمان ولایتعهدی منتصر، نویسنده او بوده که چندین سال بعد از مرگ ابودلف است. بنابراین کاتب بودن او برای دو نفر، همزمان نبوده است.[۱۶] گفته شد که این محدث، نویسنده ابودلف و منتصر بوده و بدین جهت، اشاره‌ای گذرا به شرح حال آنان خالی از فایده نیست. ابودلف قاسم بن عیسی عجلی، یکی از افراد فاضل، ادیب، شجاع و بخشنده بود. از زندگینامه او به دست می‌‌آید که به تشیع گرایش داشت و به خاندان عصمت و طهارت، به ویژه حضرت امیرمؤمنان علی علیه‌السلام، احترام ویژه‌ای قائل بود که البته این اعتقاد ارزشمند را از پدرش عیسی به میراث برده بود. او در سال ۲۲۶ ق. دیده از جهان فروبست.[۱۷][۱۸] اما ابوجعفر محمد، و معروف به منتصر بالله، یازدهمین خلیفه از سلسله خلفای بنی عباس بود، که در سال ۲۲۲ ق. متولد شد و در سال ۲۴۸ ق. از دنیا رفت. منتصر بالله، عمر کوتاهی داشت و در زندگی ۲۴ ساله خود، بیش از شش ماه خلافت نکرد.[۱۹] پدرش متوکل عباسی، از سرسخت‌ترین دشمنان پیشوایان معصوم شیعه، به ویژه حضرت امیرالمومنین علیه‌السلام و حضرت فاطمه سلام الله علیها بود؛ اما پسرش منتصر، برخلاف پدرش ستم کمتری را در حق شیعیان روا داشت و او بود که به غلامانش دستور داد تا شبانه به کاخ پدرش حمله برند و او را در حالی که مست بود از پای درآورند. کشته شدن متوکل در شوال ۲۴۷ رخ داد و او بعد از پدرش به خلافت رسید.[۲۰]
  • ۲- کثرت روایت؛ دومین نکته‌ای که توجه صاحب‌نظران را به خود معطوف کرده، این است که او از گروه راویانی است که به «کثیرالروایه» اشتهار دارند. شیخ طوسی در منزلت او می‌‌گوید: «از امتیازات او این است که از امامان معصوم علیهم السلام بسیار روایت نقل کرده است».[۲۱] بنابر سخن آیت الله خویی از این محدث، حدود ۳۶۵ روایت در کتاب‌های روایتی شیعه به ما رسیده که این شمار، رقم بالایی است.[۲۲]
  • ۳- گرایش روایتی؛ هر یک از محدثان شیعی غالباً در نقل روایت گرایش ویژه‌ای دارند؛ بعضی بیشتر درباره ولایت و امامت و فضائل اهل بیت علیهم‌السلام و گروهی دیگر روایات کلامی‌‌ و... اخباری را نقل کرده‌اند. گرایش این محدث بزرگ، بیشتر در عرصه مسائل فقهی است و البته کم و بیش در مسائل اعتقادی و اخلاقی نیز از او روایت نقل شده است که برخی از آن‌ها در پایان این نوشتار خواهد آمد.
  • ۴- علت همکاری با مخالفان؛ یعقوب بن یزید، با این که از محدثان شیعی است، ولی روزگاری از عمر خویش را در همراهی ابودلف، سردار معروف مأمون گذرانده و در مقطعی هم «کاتب» دربار منتصر عباسی بوده است. انگیزه او در انتخاب این شغل، آن هم با بعضی سلاطین ستمگر، معلوم نیست؛ آیا جهت رفع مشکلات اقتصادی‌اش بوده و یا جهات دیگر؟ ولی به هر حال، این کار از قدر و منزلت او نمی‌‌کاهد؛ در تاریخ محدثان شیعی، بزرگانی بوده‌اند که کم و بیش روابطی با پاره‌ای از خلفای بنی عباس داشته‌اند؛ همانند عبدالله بن سنان که یکی از نام‌آورترین راویان شیعی است و در حکومت منصور دوانیقی و پسرانش هادی و هارون، خزانه‌دار آنان بوده است. ممکن است هدف آنان کمک به شیعیان بوده باشد؛ چنان که از پاره‌ای از روایات برمی‌‌آید.[۲۳]

آثار

این محدث گرانمایه، در راستای نشر و گسترش اخبار امامان اهل بیت علیهم‌السلام کوشش‌های پیگیری نمود؛ هم در مسند تدریس و استادی و انتقال روایات به شاگردان و هم در عرصه تألیف. او کتاب‌های گوناگونی را تألیف کرد که از آن جمله است: کتاب البداء، المسائل، نوادر الحجج و الطعن علی یونس.[۲۴]

شیخ طوسی می‌‌گوید: «له کتب و منها کتاب النوادر؛ او دارای کتاب‌های متعدد است که یکی از آن‌ها کتاب النوادر است».[۲۵]

رحلت

یعقوب بن یزید انباری قمی ‌‌بعد از عمری تلاش و کوشش در راه ترویج مکتب پیشوایان معصوم علیهم‌السلام، عاقبت جان عرشی اش از فرش، به ملکوت اعلی پیوست؛ اما زمان و محل وفاتش معلوم نیست.

احادیثی از این راوی

در پایان این نوشتار، چند روایت اخلاقی آن بزرگوار، به خوانندگان تقدیم می‌‌شود.

مروت:

با واسطه از امام صادق علیه‌السلام روایت می‌‌کند که فرمود: «مروت و جوانمردی، دو گونه است: مروت در حضر (وطن) و مروت در سفر. مروتِ حضر؛ تلاوت قرآن، حضور در نماز جماعت، همنشینی با نیکان و یادگرفتن احکام دینی است. اما مروت در سفر عبارت است از: بخشش در هنگام سفر، شوخی با همسفران؛ به گونه‌ای که از چهارچوب نزاکت و ادب خارج نشود، با همسفر کمتر مخالفت و بگومگو کردن و هنگامی‌‌ که از آنان جدا می‌‌شود، آن‌ها را بدگویی نکردن».[۲۶]

سخت‌ترین واجب:

باز با واسطه از حضرت صادق علیه‌السلام روایت می‌‌کند که به یکی از یاران خود به نام ابوعبیده حذّاء فرمود: «آیا به تو خبر دهم از سخت‌ترین چیزی که خداوند بر مردم واجب فرموده؟ با مردم با عدل و انصاف رفتارکردن، با برادران دینی در مال و ثروت مساوات کردن و یاد خداوند در همه حال؛ به گونه‌ای که اگر اطاعت خداوند برایش پیش آمد، آن را انجام دهد و اگر گناه بر او عرضه شد، از آن دوری کند».[۲۷]

ثواب لا اله الاّ الله:

از امام صادق علیه‌السلام نقل می‌‌کند: «هر کس که با اخلاص بگوید: «لا اله الاّ الله»، داخل بهشت می‌‌شود. معنای اخلاص این است که گفتن این ذکر، او را باز دارد از آنچه خداوند حرام فرموده است».[۲۸]

همه چیز هلاک می‌‌شود:

همچنین از آن بزرگوار روایت می‌‌کند: «این که خدا می‌‌فرماید: «هر چیز هلاک و نابود می‌‌شود، مگر وجه خدا» هر چیزی نابود است، مگر کسانی که راه حق را پیشه خود سازند».[۲۹]

فایده مرگ:

از امام ششم علیه‌السلام حدیث می‌‌کند: «گروهی از مردم نزد پیامبر زمان خود رفتند و گفتند: از خداوند طلب کن تا مرگ را از میان ما بردارد. پیامبرشان دعا کرد، خداوند دعای او را اجابت کرد و مرگ از بین آن‌ها برطرف شد. آن قدر جمعیت آنان فزونی یافت که خانه‌هایشان تنگ شد، نسل آنان افزایش یافت؛ به طوری که هر مردی ناچار بود هر روز خوراک مادر، پدربزرگ و مادربزرگش را آماده کند و کم‌کم از طلب روزی بازماندند. آنگاه پشیمان شدند و نزد پیامبرشان رفتند و گفتند: از خدا بخواه که مرگ را به سوی ما برگرداند. دوباره خداوند مرگ را به میان آنان فرستاد».[۳۰]

پانویس

  1. رجال نجاشی، ص ۴۵۰، جامعه مدرسین قم، ۱۴۰۷ ق؛ رجال طوسی، ص ۳۹۵ و ۴۲۵؛ فهرست طوسی، ص ۲۴۴، نشر الفقاهه، ۱۴۱۷ ق؛ معجم رجال الحدیث، ج ۲۰، ص ۱۴۷؛ بهجةالآمال، علیاری تبریزی، ج ۶، ص، ۳۲۷، چاپ علمیه قم، ۱۳۶۷ ش.
  2. رجال نجاشی، ص ۴۵۰، چاپ داوری قم و رجال طوسی، ص ۳۹۵.
  3. رجال طوسی، ص ۳۹۵ و ۴۲۵ و رجال نجاشی، ص ۴۵۰.
  4. رجال نجاشی، ص ۲۲۹.
  5. همان، ص ۱۰۲.
  6. همان، ص ۶۷.
  7. همان، ص ۵۶.
  8. معجم الرجال، ج ۲۰، ص ۱۴۷.
  9. شرح زندگی این محدث، توسط نگارنده، نگاشته شده است ر.ک: ستارگان حرم، ج ۱۴، ص ۴۶-۶۰.
  10. معجم الرجال، ج ۲۰، ص ۱۴۷؛ فهرست طوسی، ص ۲۴۴ و رجال نجاشی، ص ۴۵۰.
  11. همان و جامع الروات، ج ۲، ص ۴۴۹، منشورات کتابخانه آیت الله مرعشی، ۱۴۰۷ ق.
  12. رجال نجاشی، ص ۴۵۰.
  13. رجال طوسی، ص ۳۹۵ و ۴۲۵ و فهرست طوسی، ص ۲۴۴.
  14. وسائل الشیعه، ج ۲۰، ص ۳۶۸، اسلامیه، تهران، ۱۳۹۸ ق؛ منتهی المقال، ج ۷، ص ۲۵۰، مؤسسه آل البیت، ۱۴۱۶ ق.
  15. رجال کشی، ج ۲، ص ۸۶۹.
  16. مروج الذهب، مسعودی، ج ۳، ص ۴۷۴، دارالاندلس، بیروت؛ ریحانةالادب، ج ۷، ص ۹۹، کتابفروشی خیام، تهران؛ ۱۳۶۹ ش؛ الاغانی، ج ۸، ص ۲۵۶، دارالکتب العلمیه، بیروت و دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ج ۵، ص ۴۶۳.
  17. وفیات الاعیان، ج ۴، ص ۷۳ والکنی والالقاب، ج ۱، ص ۶۹، انتشارات بیدار، قم.
  18. مروج الذهب، ج ۳، ص ۴۷۴.
  19. تاریخ الخلفاء، سیوطی، ص ۲۸۵، دارالکتب العلمیه، بیروت؛ مروج الذهب، ج ۴، ص ۵۱ و حیوةالحیوان، دمیری، ج ۱، ص ۱۱۹، مادّه اَوَز.
  20. حیوةالحیوان، ج ۱، ص ۱۱۹.
  21. فهرست طوسی، ص ۲۴۴.
  22. معجم الرجال، ج ۲، ص ۱۴۷.
  23. ر.ک: رجال کشی، ج ۲، ص ۷۳۰، مؤسسه آل البیت، قم و رجال نجاشی، ص ۱۴۸، داوری، قم.
  24. نجاشی، ص ۴۵۰، جامعه مدرسین.
  25. فهرست طوسی، ص ۲۴۴ و الذریعه، ج ۴، ص ۵۵.
  26. امالی، مفید، ص ۴۴.
  27. همان، ص ۳۱۷.
  28. توحید، صدوق، ص ۲۷، جامعه مدرسین قم.
  29. همان، ص ۱۴۹.
  30. همان، ص ۴۰۱.

منبع

ابوالحسن رباني سبزواري، "يعقوب بن يزيد انباري قمي؛ آیینه صداقت" از مجموعه ستارگان حرم، جلد 17، صفحه 89-97