کیفیت پژوهش متوسط است
مقاله مورد سنجش قرار گرفته است

عزت نفس

از دانشنامه‌ی اسلامی
نسخهٔ تاریخ ‏۱۱ دسامبر ۲۰۲۵، ساعت ۱۰:۲۸ توسط مهدی موسوی (بحث | مشارکت‌ها)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو

«عزّت نفس» در برابر «ذلّت نفس»، به معنای داشتن حالت مناعت طبع و احساس شرافت و بزرگی در انسان است. قرآن کریم، «عزّت» را از آنِ خدا و پیامبر و مؤمنان می‌داند و اعتقاد درست و عمل صالح را راه دستیابی به آن معرفی می‌کند. در روایات نیز بر اهمیت بالای عزّت نفس تأکید شده و از انجام کارهایی که به عزّت نفس ضربه می‌زند پرهیز داده شده است.

مفهوم‌شناسی عزت

عزت در اصل از «ارض عزاز»؛ یعنی زمین محکم و نفوذناپذیر، گرفته شده است[۱] و با توجه به نظر اصحاب لغت و نیز موارد بکار رفتن آن در قرآن، به معنای غیرقابل غلبه بودن و نفوذ ناپذیری و تفوّق و برتری است.[۲]

از نظر اسلام، مؤمن بایستی حالت مناعت طبع و احساس شرافت داشته باشد، که از آن تحت عنوان «عزّت نفس» تعبیر شده است.[۳]

عزت نفس در قرآن

در قرآن کریم، عزت -به معنای غالب و قاهر بودن- به نحو حقیقی آن مختص به خدای عزوجل است؛ زیرا غیر از خداوند همه موجودات ذاتا فقیر و در نفس خویش، ذلیل هستند و مالک هیچ چیزی برای خود نیستند، مگر آن که خداوند با رحمت خود، بهره ای از آن بدانان بخشد. و خداوند این را با مؤمنان انجام داده و فرموده است: «... وَلِلَّهِ الْعِزَّةُ وَلِرَسُولِهِ وَلِلْمُؤْمِنِينَ ...».[۴][۵] این آیه عزت را پس از خدا و رسول، اختصاصا در انحصار مؤمنان می داند. شهید مطهری با توجه به این آیه می گوید: مؤمن باید بداند عزت اختصاصا در انحصار مؤمنان است و اوست که باید عزیز باشد؛ عزت شایسته اوست و او شایسته عزت است. این یک نوع توجه دادن به نفس است.[۶]

در مورد راه دستیابی به عزت نیز قرآن می گوید: «مَنْ كَانَ يُرِيدُ الْعِزَّةَ فَلِلَّهِ الْعِزَّةُ جَمِيعًا ۚ إِلَيْهِ يَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّيِّبُ وَالْعَمَلُ الصَّالِحُ يَرْفَعُهُ ...»؛‏[۷] کسى که عزت مى‌‏خواهد، پس [باید آن را از خدا بخواهد، زیرا] همه عزت ویژه خداست. حقایق پاک [چون عقاید و اندیشه‏‌هاى صحیح‏] به سوى او بالا مى‌‏رود و عمل شایسته آن را بالا مى‌‏برد.

تعبیر دیگر قرآن در این مورد تحت عنوان «علوّ» و برتری است: «وَلَا تَهِنُوا وَلَا تَحْزَنُوا وَأَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ»؛[۸] سست نشوید، محزون هم نباشید، اگر مؤمن باشید شما برتر از همه خواهید بود.

عزت نفس در احادیث

اهمیت عزت نفس

از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل شده که فرمود: «لیس الغِنی عن کثرة العروض، انّما الغِنی غِنَی النفس»؛[۹] بی نیازی به داشتن مال بسیار نیست، بی نیازی حقیقی بی نیازی نفس است.

در حدیثی از امام صادق علیه السلام آمده است: خداوند همه چیز را به خود مومن واگذار کرده، مگر ذلیل کردن و بی ارزش کردن خود.[۱۰]

اهمیت عزت نفس در اسلام را می توان از جملات تاریخی امام حسین علیه السلام در واقعه عاشورا درک نمود. سخن معروف حضرت سیدالشهدا در روز عاشورا این بود که: «اَلْمَوْتُ اَوْلی مِنْ رُکوبِ الْعارِ»؛[۱۱] مرگ از متحمل شدن یک ننگ بالاتر است. و جمله «هَیْهاتَ مِنَّا الذِّلَّةُ»؛[۱۲] سخن دیگر آن حضرت است که در دوران بعدی برای شیعیان به صورت یک شعار در آمد. همچنین جزء کلماتی که از ایشان ذکر کرده اند این جمله است: «مَوْتٌ فی عِزٍّ خَیْرٌ مِنْ حَیاةٍ فی ذُلٍّ»؛[۱۳] مردن با عزّت از زندگی با ذلّت بهتر است.

امام هادی علیه السلام می فرماید: «مَن‌ هانَت علیه نفسُه فلا تأمَن شرّه»؛[۱۴] کسی که نزد خودش احساس شخصیت نکند، از شرّ او ایمن مباش.

عزت نفس در طلب حاجت و روزی

در حدیث نبوی در این باره آمده است: «اُطْلُبُوا الْحَوائِجَ بِعِزَّةِ الاَْنْفُسِ»[۱۵]؛ اگر حاجتی به دیگران دارید از آنها بخواهید ولی با عزت نفس بخواهید. و امام علی علیه السلام می فرماید: «اَلْمَنِیَّةُ وَلاَ الدَّنِیَّةُ وَالتَّقَلُّلُ وَلاَ التَّوَسُّلُ»؛[۱۶] مرگ و نه پستی و قناعت به کم نه دست درازی پیش دیگران.

از امام صادق علیه السلام نقل شده که امیرالمؤمنین همیشه می فرمود: «لیجتمع فی قلبک الافتقار الی الناس والاستغناء عنهم، فیکون افتقارک الیهم فی لین کلامک و حسن بشرک، و یکون استغناؤک عنهم فی نزاهة عرضک و بقاء عزک»؛[۱۷] در دل خود نیاز به مردم و بی نیازی از آنان را جمع کن؛ که نیاز تو به آنان در نرمی سخن و خوشرویی باشد و بی نیازی تو از ایشان در نگه داشتن آبرو و حفظ عزتت باشد.

در حدیث دیگری هست: «لِیَکنْ طَلَبُک لِلْمَعیشَةِ فَوْقَ کسْبِ الْمُضَیِّعِ تَرَفَّعْ نَفْسَک عَنْ مَنْزِلَةِ الْواهِنِ الضَّعیفِ»؛[۱۸] دنبال روزی باش ولی دنبال روزی رفتن تو از حد کسانی که خود را تضییع می کنند، بالاتر باشد. نفس خود را برتر بگیر از این که در مظهر افراد سست و ضعیف درآیی.

عوامل تضعیف کننده عزت نفس

امام علی علیه السلام در حکمتی می فرماید: «أَزْرَى بِنَفْسِهِ مَنِ اسْتَشْعَرَ الطَّمَعَ، وَ رَضِی بِالذُّلِّ مَنْ کشَفَ عَنْ ضُرِّهِ، وَ هَانَتْ عَلَیهِ نَفْسُهُ مَنْ أَمَّرَ عَلَیهَا لِسَانَه»؛[۱۹] آن که طمع را شعار خود نمود نفسش را خوار ساخت، و کسى که گرفتاری ها و سختى های زندگی خود را فاش کرد به ذلت خود راضى شد، و آدمى که زبانش را بر خود امیر نمود بى مقدار گشت.»

در منابع حدیثی آمده است که مردی خدمت امام صادق علیه السلام آمد و شکایت از روزگار کرد که چنین و چنانم، درمانده ام و قرض دارم. حضرت مقداری پول به او دادند. او گفت: من مقصودم این نبود که بخواهم چیزی بگیرم، خواستم شرح حالم را بگویم که دعایی بفرمایید. فرمودند: من هم نگفتم مقصود تو این بود، ولی این را بگیر و به مصرف خودت برسان، چیزی هم می گویم و آن این است: «وَلا تُخْبِرِ النّاسَ بِکلِّ ما اَنْتَ فیهِ فَتَهونَ عَلَیْهِمْ»؛[۲۰] هر گرفتاری که داری جلو مردم بازگو نکن [زیرا] نزد ایشان خوار می شوی.

در حدیثی از امام حسین علیه السلام، دروغ موجب عجز و ذلت انسان معرفی شده: «اَلصِّدْقُ عِزٌّ وَالْکذْبُ عَجْزٌ»؛[۲۱] صدق و راستی عزّت است و دروغگویی ناتوانی است.

پانویس

  1. راغب اصفهانی، المفردات، ص ۳۳۲؛ مجمع البیان، ج ۱، ص ۴۰۷.
  2. مفهوم شناسی تطبیقی عزت نفس در قرآن و روانشناسی انسان‌گرا، پیمان کمالوند، فصلنامه فرهنگ مشاوره و روان درمانی، شماره ۲۷، پاییز ۱۳۹۵.
  3. مرتضی مطهری، مجموعه آثار شهید مطهری، ج۲۲، ص۸۱۶.
  4. سوره منافقون، آیه ۸.
  5. المیزان، ج ۱۷، ص ۲۰، ذیل آیه ۱۰ سوره فاطر.
  6. مرتضی مطهری، مجموعه آثار شهید مطهری، ج۲۲، ص۸۱۶.
  7. سوره فاطر، آیه ۱۰.
  8. سوره آل عمران، آیه ۱۳۹.
  9. علم اخلاق اسلامی (ترجمه جامع السعادات)، مهدی نراقی، ترجمه سید جلال الدین مجتبوی، انتشارات حکمت، تهران، ۱۳۷۶، ج۲، ص۵۴۴.
  10. کافی، ج۵، ص ۶۳.
  11. بحارالانوار، ج۷۸، ص۱۲۸.
  12. مقتل خوارزمی، ج۲، ص۶.
  13. بحارالانوار، ج۴۴، ص۱۹۲، چاپ جدید.
  14. حرانی، حسن بن شعبه، تحف العقول، قم، انتشارات جامعه مدرسین حوزه علمیه، ۱۴۰۴ق، ص۴۸۳.
  15. نهج الفصاحه، حدیث ۳۲۵، ص۶۴.
  16. نهج البلاغه، حکمت ۳۹۶.
  17. وسائل الشیعه، ج ۲، ص ۲۰۳.
  18. وسائل الشیعه، ج ۱۲، ص ۳۰.
  19. نهج البلاغه، حکمت ۲.
  20. بحارالانوار، ج۴۷، ص۳۴.
  21. تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۴۶.


مسابقه از خطبه ۱۱۱ نهج البلاغه