شناسه ناقص است
مقاله مورد سنجش قرار گرفته است

ابن ام مکتوم

از دانشنامه‌ی اسلامی
(تغییرمسیر از عمرو بن ام مكتوم)
پرش به ناوبری پرش به جستجو

«عبداللّه ابن ‌ام ‌مکتوم» صحابی بزرگوار پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و مؤذن نابینای آن حضرت بود. نام ابن ‌ام ‌مکتوم در شأن نزول برخی آیات قرآن کریم ذکر شده است.

زندگی‌نامه

عبداللّه یا عمرو[۱] بن قیس بن زایدة، از قبیله بنى ‌عامر بود. نام مادر او عاتکه بنت عبدالله‌ بن عنکثه، و کنیه اش ام‌مکتوم است.[۲] عبدالله پسر دایى خدیجه[۳] و از نخستین اسلام آورندگان به شمار مى‌رود[۴] که در کودکى نابینا شد.

از زندگى وى در مکه اطلاع زیادى در دست نیست. بر پایه روایتى، ابن ‌ام ‌مکتوم نخستین صحابى رسول ‌خدا صلی الله علیه و آله بود که با مُصعب ‌بن ‌عمیر پیش از هجرت پیامبر صلى الله علیه و آله وارد یثرب شد تا مردم آن‌جا را با قرآن آشنا کند.[۵] گرچه از واقدى نقل است که او اندکى پس از جنگ بدر به مدینه هجرت کرد.[۶]

عبدالله و بلال در مدینه، اذان ‌گوى پیامبر صلى الله علیه و آله بودند و هر یک پیش‌تر مى‌رسید، اذان مى‌گفت و دیگرى هنگام نماز، اقامه مى‌گفت.[۷] بر پایه روایتى، حضرت رسول فرمود: (در ماه رمضان) چون بلال شبانگاه ندا مى‌دهد، بخورید و بیاشامید، تا زمانى که عبدالله ندا در دهد.[۸]

برخى این حدیث قدسى را درباره ابن ‌ام ‌مکتوم دانسته‌اند که خداوند فرمود: هرگاه چیز ارزشمندى از بنده‌ام بگیرم، پاداشى جز بهشت براى او نمى‌یابم.[۹]

عبدالله از علاقه‌مندان به پیامبر صلى الله علیه و آله بود. در غزوه اُحد وقتى شایعه قتل پیامبر در مدینه پیچید، وى که به جاى آن حضرت در مدینه نماز مى‌گزارد، به ‌تندى فراریان را سرزنش کرد و از آنان خواست تا او را به اُحد ببرند. در میان راه به هر کسى که مى‌رسید از حال پیامبر مى‌پرسید تا از سلامت حضرت آگاهى یافت؛ آنگاه به مدینه بازگشت.[۱۰]

برخى از مورخان، عبدالله ‌را در بسیارى از غزوات و گویا در سیزده جنگ، جانشین رسول ‌خدا صلى الله علیه و آله در ‌مدینه دانسته‌اند.[۱۱] بیش از این، یادى از او در تاریخ نیست تا این ‌که گویا در نبرد قادسیه (۱۶‌ هجرى) شرکت کرد و پرچم سیاهى بدست داشت.[۱۲] برخى گفته‌اند: او در همان نبرد به شهادت رسید؛[۱۳] اما به نقلى پذیرفتنى‌تر، وى پس از آن به مدینه بازگشت و در آن‌جا درگذشت.[۱۴]

ابن ‌ام‌مکتوم در شأن نزول

  1. به نظر بعضى از مفسران، پس‌ از جنگ‌ تبوک‌ آیۀ ۹۵ سورۀ نساء که‌ در سرزنش‌ کسانی‌ که‌ از رفتن‌ به‌ پیکار سرباز زده‌ بودند، نازل‌ شد و مجاهدان را بر راحت‌طلبان‌ برتری‌ داد، و ابن‌ ام‌ مکتوم‌ نابینا و دیگر ناتوانان‌ را با عبارت «غَیرُ أُولِى الضَّررِ» مستثنی ساخت‌: «لاَّ یسْتَوِی الْقَاعِدُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ غَیرُ أُوْلِی الضَّرَرِ وَالْمُجَاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ...».[۱۵]
  2. دیگر جایى که مفسران از عبدالله یاد کرده‌اند، در ذیل آیات ۱ تا ۱۰ سوره عبس است که گفته‌اند: مقصود از «أعمى»، ابن ‌ام ‌مکتوم است: «عَبَسَ وَتَوَلَّى * أَن جَاءهُ الْأَعْمَى * وَمَا یدْرِیک لَعَلَّهُ یزَّکى * أَوْ یذَّکرُ فَتَنفَعَهُ الذِّکرَى * أَمَّا مَنِ اسْتَغْنَى * فَأَنتَ لَهُ تَصَدَّى * وَمَا عَلَیک أَلَّا یزَّکى * وَأَمَّا مَن جَاءک یسْعَى * وَهُوَ یخْشَى * فَأَنتَ عَنْهُ تَلَهَّى»؛ (روى را ترش کرد و سر برگردانید؛ چون آن نابینا به نزدش آمد و تو چه دانى؟ شاید که او پاکیزه شود یا پند گیرد و این پند تو سودمندش افتد؛ اما آن‌که او توان‌گر است، تو روى خود بدو مى‌کنى و ‌اگر هم پاک نگردد، چیزى بر عهده تو نیست و ‌اما آن‌که با کوشش و شتاب آمده، در حالى که مى‌ترسد تو از او (به دیگران) مى‌پردازى).

    طبرى از سه طریق، (ابن ‌عباس، عایشه و قتاده) نقل مى‌کند که روزى پیامبر صلى الله علیه و آله در پى اندرز عتبة ‌بن ربیعه، ابوجهل و عباس‌ بن عبدالمطلب بود که ابن ‌ام ‌مکتوم نابینا، به سوى حضرت آمد و بى‌توجه به گفتگوى پیامبر خواست تا آیه‌اى از قرآن را بدو بیاموزد. رسول خدا از وى روى گرداند و با رنجش از سخن او به سران روى کرد. چون کار پیامبر تمام شد و به سوى اهل خویش بازمى‌گشت، خداوند آیات پیش‌ گفته را نازل کرد. از این پس، پیامبر او را گرامى مى‌داشت و نیاز وى را برمى‌آورد.[۱۶] البته انتهای این سخن (که رسول خدا از وى روى گرداند) با باور شیعه، هم‌ساز نیست؛ از این‌رو طبرسى پس از ذکر داستان پیشین، از سید مرتضى نقل مى‌کند که در ظاهر آیات هیچ دلالتى بر این‌که مخاطب آن، پیامبر باشد وجود ندارد،[۱۷] بلکه قراینى وجود دارد که مقصود از آن غیر رسول ‌خدا صلى الله علیه و آله است؛ زیرا عبوسى حتى در مواجهه با دشمنان سرسخت از صفات پیامبر نیست؛ چه رسد با مؤمنان. همچنین از امام صادق علیه‌السلام نیز نقل است که آیه درباره مردى از بنى‌امیه است. علامه طباطبایى[۱۸] و نیز جعفر مرتضى عاملى[۱۹] به تحلیل تاریخى، کلامى و اخلاقى درباره شأن نزول این آیات پرداخته‌اند که برآیند آن، نفى ارتباط آن‌ها با رسول ‌خدا صلی الله علیه و آله است.

پانویس

  1. ابن سعد، الطبقات، ج‌۴، ص‌۱۵۵.
  2. الطبقات، ج‌۴، ص‌۱۵۵.
  3. جمهرة انساب ‌العرب، ص‌ ۱۷۱.
  4. ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج‌۳، ص‌۱۱۹.
  5. الطبقات، ج‌۴، ص‌۱۵۶.
  6. الاستیعاب، ج‌۳، ص‌۱۱۹.
  7. یعقوبى، ج‌۲، ص‌۴۲.
  8. الطبقات، ج‌۴، ص‌۱۵۶.
  9. الطبقات، ج‌۴، ص‌۱۵۶.
  10. المغازى، ج‌۱، ص‌۲۷۷.
  11. تاریخ ابن خیاط، ص‌۶۰‌.
  12. الطبقات، ج‌۴، ص‌۱۶۰.
  13. سیر اعلام النبلا، ج‌۱، ص‌۳۶۵؛ الاصابه، ج‌۴، ص۴۹۵.
  14. الطبقات، ج‌۴، ص‌۱۶۱.
  15. طبری، جامع‌البیان، ج‌۵‌، ص‌۳۰۹‌ـ‌۳۱۱؛ طبرسی‌، مجمع البیان، ج۲ ص۹۶.
  16. جامع‌البیان، مج۱۵، ج ۳۰، ص ۶۴ و ۶۵‌؛ کشف‌الاسرار، ج‌ ۱۰، ص‌ ۳۸۱ و ۳۸۲؛ الدرالمنثور، ج‌ ۸‌، ص‌ ۴۱۶ و ۴۱۷.
  17. مجمع‌البیان، ج‌ ۱۰، ص‌ ۶۶۴‌.
  18. المیزان، ج‌۲۰، ص‌۲۰۳.
  19. الصحیح من سیرة النبى، ج‌۳، ص‌۱۵۵ به بعد.

منابع