دعای دوازدهم صحیفه سجادیه/ شرح‌ها و ترجمه‌ها (بخش سوم)

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو

فهرست دعاهای صحیفه سجادیه

متن دعای دوازدهم صحیفه سجادیه

شرح و ترجمه دعا:

بخش اول - بخش دوم - بخش سوم - بخش چهارم

توبه آگاهانه؛

مَا أَنَا بِأَعْصَی مَنْ عَصَاک فَغَفَرْتَ لَهُ، وَ مَا أَنَا بِأَلْوَمِ مَنِ اعْتَذَرَ إِلَیک فَقَبِلْتَ مِنْهُ، وَ مَا أَنَا بِأَظْلَمِ مَنْ تَابَ إِلَیک فَعُدْتَ عَلَیهِ.

أَتُوبُ إِلَیک فِی مَقَامِی هَذَا تَوْبَةَ نَادِمٍ عَلَی مَا فَرَطَ مِنْهُ، مُشْفِقٍ مِمَّا اجْتَمَعَ عَلَیهِ، خَالِصِ الْحَیاءِ مِمَّا وَقَعَ فِیهِ، عَالِمٍ بِأَنَّ الْعَفْوَ عَنِ الذَّنْبِ الْعَظِیمِ لَا یتَعَاظَمُک، وَ أَنَّ التَّجَاوُزَ عَنِ الْإِثْمِ الْجَلِیلِ لَا یسْتَصْعِبُک، وَ أَنَّ احْتِمَالَ الْجِنَایاتِ الْفَاحِشَةِ لَا یتَکأَّدُک، وَ أَنَّ أَحَبَّ عِبَادِک إِلَیک مَنْ تَرَک الِاسْتِکبَارَ عَلَیک، وَ جَانَبَ الْإِصْرَارَ، وَ لَزِمَ الِاسْتِغْفَارَ.

وَ أَنَا أَبْرَأُ إِلَیک مِنْ أَنْ أَسْتَکبِرَ، وَ أَعُوذُ بِک مِنْ أَنْ أُصِرَّ، وَ أَسْتَغْفِرُک لِمَا قَصَّرْتُ فِیهِ، وَ أَسْتَعِینُ بِک عَلَی مَا عَجَزْتُ عَنْهُ.

ترجمه‌ها

ترجمه انصاریان

من نه از گناهکارترین گناهکارانم که تو او را آمرزیده‌ای و نه از نکوهیده‌ترین افرادی که به درگاهت عذر آورده و تو عذرش را قبول کرده‌ای و نه از ستمکارترین ستمکاران که نزد تو موفق به توبه شده و تو به او احسان کرده‌ای،

در چنین حال به جانب تو باز می‌گردم بازگشت کسی که از کرده گذشته خود پشیمان و از آنچه بر سرش آمده نگران و از ورطه‌ای که در آن افتاده از روی خلوص شرمگین است

و می‌داند که گذشت از گناه بزرگ در نظر تو عظیم نمی‌نماید، و بخشیدن معصیت خطیر بر تو گران نمی‌باشد و تحمل جنایات سنگین بر تو دشوار نمی‌آید و محبوب‌ترین بندگانت نزد تو کسی است که در پیشگاه تو دست از سرکشی و نافرمانی بردارد و از پافشاری بر گناه اجتناب نماید و درخواست آمرزش را ادامه دهد

و من در برابر تو بیزاری می‌جویم از اینکه سرکشی کنم و به تو پناه می‌برم از اینکه بر گناه اصرار ورزم و برای آنچه در آن کوتاهی ورزیده‌ام طلب آمرزش دارم و بر آنچه از انجامش فرومانده‌ام از تو درخواست یاری می‌کنم.

شرح‌ها

دیار عاشقان (انصاریان)

«مَا أَنَا بِأَعْصَى مَنْ عَصَاک فَغَفَرْتَ لَهُ وَ مَا أَنَا بِأَلْوَمِ مَنِ اعْتَذَرَ إِلَیک فَقَبِلْتَ مِنْهُ وَ مَا أَنَا بِأَظْلَمِ مَنْ تَابَ إِلَیک فَعُدْتَ عَلَیهِ

أَتُوبُ إِلَیک فِی مَقَامِی هَذَا تَوْبَةَ نَادِم عَلَى مَا فَرَطَ مِنْهُ مُشْفِق مِمَّا اجْتَمَعَ عَلَیهِ خَالِصِ الْحَیاءِ مِمَّا وَقَعَ فِیهِ

عَالِم بِأَنَّ الْعَفْوَ عَنِ الذَّنْبِ الْعَظِیمِ لاَ یتَعَاظَمُک وَ أَنَّ التَّجَاوُزَ عَنِ الْإِثْمِ الْجَلِیلِ لاَ یسْتَصْعِبُک

وَ أَنَّ احْتِمَالَ الْجِنَایاتِ الْفَاحِشَةِ لاَ یتَکأَّدُک وَ أَنَّ أَحَبَّ عِبَادِک إِلَیک مَنْ تَرَک الاِسْتِکبَارَ عَلَیک وَ جَانَبَ الْإِصْرَارَ وَ لَزِمَ الاِسْتِغْفَارَ

وَ أَنَا أَبْرَأُ إِلَیک مِنْ أَنْ أَسْتَکبِرَ وَ أَعُوذُ بِک مِنْ أَنْ أُصِرَّ وَ أَسْتَغْفِرُک لِمَا قَصَّرْتُ فِیهِ وَ أَسْتَعِینُ بِک عَلَى مَا عَجَزْتُ عَنْهُ»:

اى مولاى فقیران، اى پناه گدایان، اى دستگیر عاصیان، اى بخشنده تائبان، اى آمرزنده خطاکاران، من عاصى تر از آن که به تو عصیان ورزیده، و تو او را از باب لطف و محبت آمرزیده اى نیستم، و نکوهیده تر از آن که به بارگاه باعظمتت عذر آورده و تو از باب رحمت و رأفت عذرش را پذیرفته اى نیستم، در این مقام ستمکارتر از کسى که نزدت توبه کرده و تو با احسان و کرم توبه اش را قبول فرموده اى نمى باشم، در پیشگاه مبارکت از تمام کرده هاى ناپسندم بسویت باز مى گردم، بازگشت کسى که از گذشته اش سخت پشیمان است، از آنچه به سرش امده ترسان و رد وحشت است و از آنچ در آن در افتاده شرمسار حقیقى و واقعى است.

مولاى من این عبد ضعیف، این موجود ناتوان، این خسته وامانده به این معنا واقف و آگاه است که عفو از گناه بزرگ بر تو بزرگ نمى نماید، و گذشت از خطاى بسیار بر حضرت تو که قدرت بى نهایت در بى نهایتى دشوار نیست، و چشم پوشى از جرمهاى از اندازه گذشته بر تو گران نمى آید، و دوست ترین و محبوبترین بندگانت کسى است که بر تو سرکشى ننماید و از اصرار بر گناه دورى گزیند، و هماره آمرزش تو را بطلبد.

آى اى محبوب من این معنى را باتمام وجود اعلام مى کنم که من در پیشگاهت ازسرکشى بیزارى مى جویم، و از اصرار بر گناه به تو پناه مى برم، و از آنچه در تمام عمرم از دستورات تو و پیامبر و ائمه کوتاهى کردم از تو طلب عفو و بخشش دارم، و از هر طاعتى که از انجامش ناتوانم از حضرتت طلب یارى مى نمایم.

از در یار گذر نتوان کرد *** رخ سوى یار دگر نتوان کرد

ناگذشته زسر هر دو جهان *** بر سر کوش گذر نتوان کرد

زان چنان رخ که تمناى دل است *** صبر از این بیش مگر نتوان کرد

با چنین دیده که پرخونابست *** بچنان روى نظر نتوان کرد

چون حدیث لب شیرینش رود *** یاد حلوا و شکر نتوان کرد

سخن زلف مشوش بگذار *** دل از این شیفته تر نتوان کرد

قصه درد دل خود چکنم *** راز خود جمله سمر نتوان کرد

غم او مایه عیش و طربست *** از طرب بیش حذر نتوان کرد

گرچه دل خون شود از تیمارش *** غمش از سینه بدر نتوان کرد

ابتلائى است در این راه مرا *** که از آن رنج هیچ خبر نتوان کرد

گفتم اى دل بگذر زین منزل *** محنت اباد مقر نتوان کرد

گفت جائى که عراقى باشد *** زود از آنجاى سفر نتوان کرد