آیه 9 سوره مطففین

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
مشاهده آیه در سوره

كِتَابٌ مَرْقُومٌ

مشاهده آیه در سوره


<<8 آیه 9 سوره مطففین 10>>
سوره : سوره مطففین (83)
جزء : 30
نزول : مکه

ترجمه های فارسی

کتابی است (که به قلم حق) نوشته شده.

قضا و سرنوشتی حتمی [برای خائنان] است.

كتابى است نوشته‌شده.

كتابى است نوشته.

نامه‌ای است رقم زده شده و سرنوشتی است حتمی!

ترجمه های انگلیسی(English translations)

It is a written record.

It is a written book.

A written record.

(There is) a Register (fully) inscribed.

معانی کلمات آیه

  • مرقوم: رقم: نوشتن. نقطه گذاشتن. آشكار كردن (اقرب الموارد) «مرقوم» نوشته شده.[۱]

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


كَلَّا إِنَّ كِتابَ الفُجَّارِ لَفِي سِجِّينٍ «7» وَ ما أَدْراكَ ما سِجِّينٌ «8» كِتابٌ مَرْقُومٌ «9» وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِلْمُكَذِّبِينَ «10» الَّذِينَ يُكَذِّبُونَ بِيَوْمِ الدِّينِ «11» وَ ما يُكَذِّبُ بِهِ إِلَّا كُلُّ مُعْتَدٍ أَثِيمٍ «12» إِذا تُتْلى‌ عَلَيْهِ آياتُنا قالَ أَساطِيرُ الْأَوَّلِينَ «13»

چنين نيست (كه آنان مى‌پندارند)، همانا پرونده بدكاران در سجّين است. و تو چه مى‌دانى كه سجّين چيست؟ اين، سرنوشتى است رقم خورده (و حتمى). واى بر تكذيب كنندگان در آن روز. كسانى كه روز جزا را انكار مى‌كنند. و جز تجاوزگر گناهكار، كسى آن را تكذيب نمى‌كند. هرگاه آيات ما بر او تلاوت شود، گويد: افسانه‌هاى پيشينيان است.

نکته ها

«سِجِّينٍ» از «سجن» به معناى زندان و وزنِ فِعّيل براى مبالغه است: زندان ابد و سخت.

«مَرْقُومٌ» از «رقم»، به معناى خط درست و مشخص است، به گونه‌اى كه با ديگر نوشته‌ها اشتباه نشود. بنابراين، «كِتابٌ مَرْقُومٌ» يعنى سرنوشت فاجران، كاملًا مشخص و معيّن است و آنان گرفتار زندانِ هميشگى در دوزخ‌اند.

مراد از «دين» در آيات مربوط به قيامت، جزاست. «يُكَذِّبُونَ بِيَوْمِ الدِّينِ» همان گونه كه در سوره حمد، آيه‌ «مالِكِ يَوْمِ الدِّينِ» به معناى مالك روز جزاست.

«أَثِيمٍ» از «اثم» به كسى گويند كه در گناه فرو رفته باشد.

جلد 10 - صفحه 416

جمله‌ «وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِلْمُكَذِّبِينَ» را دو گونه مى‌توان تفسير كرد:

الف: واى به كم فروشى كه سرنوشتش به تكذيب قيامت مى‌انجامد.

ب: واى به كسانى كه كيفر كم فروشان در قيامت را باور ندارند.

«أَساطِيرُ» جمع «اسطورة» به معناى افسانه است كه مطالب زيبا و دل‌نشين دارد ولى واقعيّت ندارد و بافته ذهن و خيال داستان سرايان است. «أَساطِيرُ الْأَوَّلِينَ» يعنى آنكه پيشينيان افسانه‌ها را ساخته‌اند و پيامبر آنها را بازگو مى‌كند.

در تاريخ عاشورا مى‌خوانيم كه امام حسين عليه السلام چندين مرتبه لشگر يزيد را موعظه كرد و از آنان اقرار گرفت كه مگر من فرزند فاطمه دختر پيامبر شما نيستم، مگر حلالى را حرام يا حرامى را حلال كرده‌ام؟ مگر شما با هزاران نامه از من دعوت نكرديد؟ و ... در پايان فرمود:

«قد ملات بطونكم من الحرام» شكم‌هاى شما از حرام پر شده و ديگر سخن حق در روح شما اثرى ندارد.

امروزه هيچ يك از دانشكده‌هاى علوم تربيتى و روانشناسى دنيا، سخنى از تأثير لقمه‌ى حلال و حرام در تربيت و روح انسان مطرح نمى‌كنند و دانشمندان شرق و غرب عالم از تأثير تغذيه بر تربيت غافلند.

پیام ها

1- كم فروش، فاجر است و پرده ديانت را مى‌درد. لِلْمُطَفِّفِينَ‌ ... الفُجَّارِ

2- سرنوشت فاجران، قطعى و مشخص است. «كِتابٌ مَرْقُومٌ»

3- گناه، انسان را به كفر و انكار حقايق وامى‌دارد. «وَ ما يُكَذِّبُ بِهِ إِلَّا كُلُّ مُعْتَدٍ أَثِيمٍ»

4- كسانى آيات قرآن را افسانه و اسطوره مى‌خوانند كه در گرداب گناه و طغيان فرو رفته‌اند. «كُلُّ مُعْتَدٍ أَثِيمٍ إِذا تُتْلى‌ عَلَيْهِ آياتُنا قالَ أَساطِيرُ الْأَوَّلِينَ»

5- توجيه وحى به افسانه، راهى است براى كافر ماندن. «قالَ أَساطِيرُ الْأَوَّلِينَ»

6- لقمه‌ى حرام، انسان را تا مرز كفر پيش مى‌برد. (در آغاز سوره سخن از كم فروشى بود كه عامل كسب لقمه حرام است، در آيات بعد سخن از فجور شد و در ادامه سخن از تكذيب است.) «وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِلْمُكَذِّبِينَ»

جلد 10 - صفحه 417

7- رفتار انسان، در عقائد و باورهاى او اثر مى‌گذارد. تجاوز و گناه پى‌درپى، انسان را به تكذيب وامى‌دارد. «وَ ما يُكَذِّبُ بِهِ إِلَّا كُلُّ مُعْتَدٍ أَثِيمٍ»

8- به يك تذكّر و انذار نبايد قناعت كرد، تذكّر و تلاوت بايد دائمى باشد. «تُتْلى‌ عَلَيْهِ آياتُنا» (فعل مضارع، نشان استمرار است.)

9- قرآن، حتّى نزد مخالفان پرجاذبه است. «قالَ أَساطِيرُ الْأَوَّلِينَ» (اسطوره به داستان‌هاى زيبا و پر جاذبه گفته مى‌شود.)

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



كِتابٌ مَرْقُومٌ «9»

كِتابٌ مَرْقُومٌ‌: كتابى است نوشته شده كه حروف آن بيّن و نمايان است.

يا نشانه كرده شده به علامتى كه هر كه بيند، داند كه اصلا در آن خير نيست.

براء بن عازب از حضرت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم روايت نموده كه سجّين پائين زمين هفتم است. «1» در مجمع از حضرت باقر عليه السّلام [نقل است كه‌] فرمود: امّا مؤمنان، پس برداشته شود اعمال و ارواح ايشان به آسمان، پس باز شود براى ايشان درهاى آن. اما كافر صعود كند عمل و روح او، تا برسد به آسمان. منادى ندا كند پائين آرند او را به سوى سجين، و آن وادى است يا چاهى است به حضر موت با هول و هيبت، آن را برهوت نامند. «2» بنابراين سجّين اسم مكان است نه ديوان اعمال.

تتمه- در كتاب كافى- از حضرت كاظم سؤال شد از اين آيه فرمود ايشان‌

«1» مجمع البيان، (چ 1403 هج.) ج 5 ص 453.

«2» كفاية الموحدين (علميه اسلاميه- تهران)، ج 4، فصل 9، ص 290.

جلد 14 - صفحه 100

كسانى‌اند [كه‌] فاجر شدند در حق ائمه و تعدّى نمودند بر ايشان. «1»


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‌

وَيْلٌ لِلْمُطَفِّفِينَ «1» الَّذِينَ إِذَا اكْتالُوا عَلَى النَّاسِ يَسْتَوْفُونَ «2» وَ إِذا كالُوهُمْ أَوْ وَزَنُوهُمْ يُخْسِرُونَ «3» أَ لا يَظُنُّ أُولئِكَ أَنَّهُمْ مَبْعُوثُونَ «4»

لِيَوْمٍ عَظِيمٍ «5» يَوْمَ يَقُومُ النَّاسُ لِرَبِّ الْعالَمِينَ «6» كَلاَّ إِنَّ كِتابَ الفُجَّارِ لَفِي سِجِّينٍ «7» وَ ما أَدْراكَ ما سِجِّينٌ «8» كِتابٌ مَرْقُومٌ «9»

وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِلْمُكَذِّبِينَ «10» الَّذِينَ يُكَذِّبُونَ بِيَوْمِ الدِّينِ «11» وَ ما يُكَذِّبُ بِهِ إِلاَّ كُلُّ مُعْتَدٍ أَثِيمٍ «12» إِذا تُتْلى‌ عَلَيْهِ آياتُنا قالَ أَساطِيرُ الْأَوَّلِينَ «13» كَلاَّ بَلْ رانَ عَلى‌ قُلُوبِهِمْ ما كانُوا يَكْسِبُونَ «14»

كَلاَّ إِنَّهُمْ عَنْ رَبِّهِمْ يَوْمَئِذٍ لَمَحْجُوبُونَ «15» ثُمَّ إِنَّهُمْ لَصالُوا الْجَحِيمِ «16» ثُمَّ يُقالُ هذَا الَّذِي كُنْتُمْ بِهِ تُكَذِّبُونَ «17»

ترجمه‌

واى بر كم فروشان‌

آنانكه چون ميستانند به پيمانه از مردم تمام مى‌ستانند

و چون پيمانه ميكنند براى دادن مال آنان يا وزن مى‌نمايند زيان ميرسانند

آيا گمان ندارند آن گروه كه آنها بر انگيخته ميشوند

در روزى بزرگ‌

روز كه مى‌ايستند مردم نزد پروردگار جهانيان‌

نه چنين است همانا نوشته اعمال گناهكاران در مكان پست و زندان سخت است‌

و چه ميدانى تو چيست زندان سخت آن‌

نوشته‌ئى است واضح نوشته شده‌

واى در چنين روز بر تكذيب كنندگان‌

آنانكه تكذيب ميكنند روز جزا را

و تكذيب نميكند آنرا مگر هر متجاوز گناهكارى‌

چون خوانده ميشود بر او آيات ما گويد افسانه‌هاى پيشينيان است‌

نه چنين است بلكه احاطه كرده بر دلهاشان آنچه بودند كه عمل ميكردند

نه چنين است همانا آنها از پروردگارشان در چنين روز محروم شدگانند

پس همانا آنها در افتادگانند بدوزخ‌

پس گفته ميشود اين است آنچه كه بوديد آنرا تكذيب مينموديد.

تفسير

قمّى ره از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه نازل شد بر پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم در

جلد 5 صفحه 359

وقت ورود بمدينه طيّبه و اهل آن در آن روز بدترين مردم بودند در كيل نمودن و بعد خوب شدند و آن عمل را ترك كردند و ويل نقل شده كه نام چاهى است در جهنّم و ظاهرا كلمه عذاب و تهديد است يعنى واى بحال كم فروشان كه وقتى ميخواهند بكيل و پيمانه مال خود را از مردم بگيرند كاملا استيفاء حق خودشان را مينمايند و وقتى بخواهند مال مردم را بكيل و وزن تحويل بدهند كمتر ميدهند و زيان ميرسانند بصاحب مال آيا يقين ندارند كه آنها در روز بزرگى مبعوث ميشوند براى حساب و جزا چنانچه از امير المؤمنين عليه السّلام نقل شده و آن روزى است كه مردم در پيشگاه الهى مى‌ايستند و در عرق خودشان غوطه ورند و از تنگى جا قادر بر حركت نيستند چنانچه مستفاد از روايات وارده در اين مقام است نبايد كم فروشى كنند و از روز جزا غافل باشند همانا كتاب و نامه اعمال گناهكاران در سجّين است كه ظاهرا براى مبالغه در سجن و بمعناى زندان سخت است و خداوند براى اهميّت بسختى آن فرموده و چه ميدانى تو كه سجّين چيست و چه جاى بدى است و قمّى ره نقل فرموده كه آنچه خداوند نوشته براى فجّار از عذاب در سجين است و از امام باقر عليه السّلام نقل فرموده كه سجين طبقه هفتم زمين است و علّيّين آسمان هفتم است و در مجمع از آن حضرت نقل نموده كه امّا اهل ايمان پس بالا برده ميشود اعمال و ارواحشان بسوى آسمان و باز ميشود براى ايشان درهاى آن و امّا كافر پس بالا برده ميشود كار و روحش ولى چون بآسمان رسد منادى حق ندا كند كه فرود آوريد او را بسوى سجين و آن واديى است در حضرموت كه نامش برهوت است و مستفاد از نقل كافى از امام كاظم و قمّى ره از امام صادق عليهما السلام آنست كه سجّين مقام اعداء و ستمكاران بائمه اطهار است و توضيح زيادترى از اين آيات در آيات آتيه بيايد ان شاء اللّه تعالى و آن كتاب كه در سجّين است كتابى است نوشته شده واضح و آشكار كه شياطين از آن آگاه و آنرا ميخوانند واى در روز قيامت بحال كسانيكه منكر روز جزا بودند و منكر آن روز نميشود مگر هر متجاوز از حقّ و حقيقت كه بسيار گناهكار و متجرّى و بى‌مروّت باشد كه چون قرآن بر او خوانده شود گويد مسطورات بى‌اصل پيشينيان است نه چنين‌

جلد 5 صفحه 360

است و نبايد تفوّه بآن شود بلى گناهان آنها غلبه و احاطه بر دلهاشان نموده چنانچه در كافى و عيّاشى ره از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه نيست هيچ بنده مؤمنى مگر آنكه در قلبش نقطه سفيدى است پس چون گناه كند در آن نقطه نقطه سياهى ظاهر گردد پس اگر توبه نمود آن نقطه زائل ميگردد و اگر اصرار در گناه پيدا كرد آن نقطه سياه زياد ميشود تا ميپوشاند آن سفيدى را و چون پوشاند آنرا هرگز صاحبش رجوع بهيچ خيرى ننمايد و اين مراد است از قول خداوند كلا بل ران على قلوبهم ما كانوا يكسبون حقّا و قطعا آنها از رحمت و ثواب و كرامت پروردگارشان در آن روز محجور و ممنوع و محجوبند چنانچه از روايات ائمه اطهار استفاده ميشود و فرموده‌اند چون خداوند حالّ در مكان نيست تا كسى از خود او محجوب شود پس آنان فرود آيندگان و گداخته شوندگان در آتش جهنّم خواهند بود پس براى مزيد خفّت و ملامت بآنها گفته شود اين جهنّمى است كه شما در دنيا تكذيب مينموديد آنرا و منكر بوديد و در كافى از امام كاظم عليه السّلام نقل نموده كه مراد امير المؤمنين عليه السّلام است و ظاهرا مشار اليه كلمه هذا را بيان فرموده و اشاره بآنست كه انكار ولايت هم مانند انكار معاد موجب خلود در آتش است و اللّه اعلم.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


وَ ما أَدراك‌َ ما سِجِّين‌ٌ «8» كِتاب‌ٌ مَرقُوم‌ٌ «9»

‌که‌ نفس‌ كتاب‌ مرقوم‌ ‌را‌ سجين‌ ميفرمايد، و ‌اگر‌ گفتيم‌ كتاب‌ فجار همان‌ نامه‌ عمل‌

جلد 18 - صفحه 37

‌است‌ ميتوان‌ ‌گفت‌ نفس‌ نامه‌ عمل‌ ‌خود‌ دلالت‌ دارد ‌بر‌ سجين‌ زيرا همان‌ آمدن‌ بدست‌ چپ‌ ‌ يا ‌ ‌از‌ پشت‌ سر دليل‌ ‌بر‌ سجين‌ ‌است‌ بلكه‌ همين‌ باز كردن‌ نامه‌ ‌که‌ غرق‌ معاصي‌ ‌است‌ و هيچ‌ عمل‌ خيري‌ ‌در‌ ‌او‌ نيست‌ ‌خود‌ صاحب‌ نامه‌ ميفهمد ‌که‌ حكم‌ ‌آن‌ سجين‌ ‌است‌ چنانچه‌ ميفرمايد: اقرَأ كِتابَك‌َ كَفي‌ بِنَفسِك‌َ اليَوم‌َ عَلَيك‌َ حَسِيباً اسراء ‌آيه‌ 14 بلكه‌ خودش‌ اعتراف‌ ميكند ‌که‌ ميفرمايد: وَ وُضِع‌َ الكِتاب‌ُ فَتَرَي‌ المُجرِمِين‌َ مُشفِقِين‌َ مِمّا فِيه‌ِ وَ يَقُولُون‌َ يا وَيلَتَنا ما لِهذَا الكِتاب‌ِ لا يُغادِرُ صَغِيرَةً وَ لا كَبِيرَةً إِلّا أَحصاها وَ وَجَدُوا ما عَمِلُوا حاضِراً وَ لا يَظلِم‌ُ رَبُّك‌َ أَحَداً كهف‌ ‌آيه‌ 49.

تنبيه‌: قبلا گفتيم‌ ‌که‌ آنچه‌ ‌در‌ نامه‌ عمل‌ ثبت‌ ‌شده‌ افعال‌ و اعمال‌ ظاهريه‌ ‌است‌ امور قلبيه‌ جز خداي‌ متعال‌ نميداند، و ‌در‌ بعض‌ اخبار ‌که‌ بعض‌ عصات‌ مؤمنين‌ چون‌ نامه‌ عملش‌ ‌را‌ ميبيند و ‌خود‌ ‌را‌ مستحق‌ جهنم‌ ميداند ‌خود‌ رو بجهنم‌ ميرود خطاب‌ ميرسد ‌که‌: نزد ‌من‌ يك‌ ذخيره‌اي‌ داري‌ و بواسطه‌ ‌آن‌ گناهانت‌ ‌را‌ عفو كردم‌ و آمرزيدم‌ مأيوس‌ مباش‌ تو ‌را‌ نجات‌ ميدهم‌ و بهشت‌ ميبرم‌. اللهم‌ عفوك‌ عفوك‌ مغفرتك‌ مغفرتك‌.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 9)- «نامه‌ای است رقم زده شده و سرنوشتی است حتمی» (کتاب مرقوم).

در تفسیر این آیات عمدتا دو نظریه وجود دارد:

1- منظور از «کتاب» همان نامه اعمال انسانهاست که هیچ کار کوچک و بزرگ و صغیره و کبیره‌ای نیست مگر این که آن را احصا کرده، و همه چیز بی‌کم و کاست در آن ثبت است.

و منظور از «سجّین» کتاب جامعی است که نامه اعمال همه بدکاران بطور مجموعی در آن گردآوری شده است. و به تعبیر ساده مانند دفتر کلی است که حساب هر یک از بستانکاران و بدهکاران را در صفحه مستقلی در آن ثبت می‌کنند.

و تعبیر از آن به عنوان «سجین» شاید به خاطر این باشد که محتویات این

ج5، ص437

دیوان سبب زندانی شدن آنها در جهنّم است، یا خود این دیوان در قعر جهنّم جای دارد، به عکس کتاب ابرار و نیکان که در «اعلی علیین» بهشت است.

2- تفسیر دوم این است که «سجین» به همان معنی مشهور و معروف یعنی «دوزخ» است که زندان عظیمی است برای همه بدکاران، و یا محل سختی از دوزخ می‌باشد، و منظور از «کتاب فجار» همان سرنوشتی است که برای آنها رقم زده شده.

بنابر این، معنی آیه چنین است: «سرنوشت مقرّر و مسلم بدکاران در جهنم است».

جمع میان این دو تفسیر نیز مانعی ندارد، چرا که سجّین در تفسیر اول به معنی دیوان کل اعمال بدکاران است، و در تفسیر دوم به معنی دوزخ یا قعر زمین و معلوم است که اینها علت و معلول یکدیگرند، یعنی هنگامی که نامه عمل انسان در دیوان کل اعمال بدکاران قرار گرفت همان سبب می‌شود که او را به پست‌ترین مقام و قعر دوزخ بکشاند.

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

  1. تفسير احسن الحديث، سید علی اکبر قرشی، ج12، ص131

منابع