آیه 87 سوره هود

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
مشاهده آیه در سوره

قَالُوا يَا شُعَيْبُ أَصَلَاتُكَ تَأْمُرُكَ أَنْ نَتْرُكَ مَا يَعْبُدُ آبَاؤُنَا أَوْ أَنْ نَفْعَلَ فِي أَمْوَالِنَا مَا نَشَاءُ ۖ إِنَّكَ لَأَنْتَ الْحَلِيمُ الرَّشِيدُ

مشاهده آیه در سوره


<<86 آیه 87 سوره هود 88>>
سوره : سوره هود (11)
جزء : 12
نزول : مکه

ترجمه های فارسی

قوم گفتند: ای شعیب، آیا این نماز تو، تو را مأمور می‌کند که ما دست از پرستش خدایان پدرانمان و از تصرف در اموال به دلخواه خودمان برداریم؟ (آفرین) تو بسیار مرد بردبار خردمندی هستی!

گفتند: ای شعیب! آیا نمازت به تو فرمان می دهد که آنچه را پدرانمان می پرستیدند رها کنیم؟ یا از اینکه در اموالمان به هر کیفیتی که می خواهیم تصرف کنیم دست برداریم؟ به راستی که تو [انسانی] بردبار و راه یافته ای [پس چرا می خواهی در برابر آزادی ما نسبت به بت پرستی وهزینه کردن اموالمان به هر کیفیتی که بخواهیم بایستی؟!]

گفتند: «اى شعيب، آيا نماز تو به تو دستور مى‌دهد كه آنچه را پدران ما مى‌پرستيده‌اند رها كنيم، يا در اموال خود به ميل خود تصرّف نكنيم؟ راستى كه تو بردبار فرزانه‌اى.»

گفتند: اى شُعيب، آيا نمازت به تو فرمان مى‌دهد كه ما آنچه را پدرانمان مى‌پرستيدند ترك گوييم، يا در اموال خود آنچنان كه خود مى‌خواهيم تصرف نكنيم؟ به راستى تو مردى بردبار و خردمند هستى.

گفتند: «ای شعیب! آیا نمازت به تو دستور می‌دهد که آنچه را پدرانمان می‌پرستیدند، ترک کنیم؛ یا آنچه را می‌خواهیم در اموالمان انجام ندهیم؟! تو که مرد بردبار و فهمیده‌ای هستی!»

ترجمه های انگلیسی(English translations)

They said, ‘O Shu‘ayb, does your worship require that we abandon what our fathers have been worshiping, or that we should not do with our wealth whatever we wish? You are indeed [a] gentle and sensible [person].’

They said: O Shu'aib! does your prayer enjoin you that we should forsake what our fathers worshipped or that we should not do what we please with regard to our property? Forsooth you are the forbearing, the right-directing one.

They said: O Shu'eyb! Doth thy way of prayer command thee that we should forsake that which our fathers (used to) worship, or that we (should leave off) doing what we will with our own property. Lo! thou art the mild, the guide to right behaviour.

They said: "O Shu'aib! Does thy (religion of) prayer command thee that we leave off the worship which our fathers practised, or that we leave off doing what we like with our property? truly, thou art the one that forbeareth with faults and is right-minded!"

معانی کلمات آیه

حليم: حلم: بردبارى و عقل (هود/ 75) الحليم الرشيد: عاقل كامل..[۱]

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


قالُوا يا شُعَيْبُ أَ صَلاتُكَ تَأْمُرُكَ أَنْ نَتْرُكَ ما يَعْبُدُ آباؤُنا أَوْ أَنْ نَفْعَلَ فِي أَمْوالِنا ما نَشؤُا إِنَّكَ لَأَنْتَ الْحَلِيمُ الرَّشِيدُ «87»

(امّا مردم مدين در جواب) گفتند: اى شعيب! آيا نمازت به تو فرمان مى‌دهد كه (به ما بگويى) آنچه را كه پدرانمان مى‌پرستيدند رها كنيم؟ (و) يا اينكه (نتوانيم) آن گونه كه خود مى‌خواهيم، در اموالمان تصرّف كنيم؟! تو كه مرد بردبار و فهميده‌اى هستى! (اين چه توقّعى است كه از ما دارى؟)

پیام ها

1- همه‌ى انبيا عليهم السلام با مخالفانى روبرو بوده‌اند. قالُوا يا شُعَيْبُ‌ ...

2- نماز، در اديان گذشته نيز بوده است. «أَ صَلاتُكَ»

3- نماز، بارزترين نمود آئين شعيب بوده است. «أَ صَلاتُكَ»

4- نماز واقعى، انسان را به ارشاد ديگران و امر به معروف و نهى از منكر آنها وامى‌دارد. «أَ صَلاتُكَ تَأْمُرُكَ أَنْ نَتْرُكَ»

5- تقليد از نياكان، درمقابل دليل ونصّ، سرچشمه‌ى بسيارى از انحرافات است.

«يَعْبُدُ آباؤُنا»

6- دين، نه از سياست جداست و نه از اقتصاد. أَ صَلاتُكَ‌ ... نَتْرُكَ‌ ... فِي أَمْوالِنا

7- راه انبيا، مانع از آزادى بى‌قيد و شرط است. «نَفْعَلَ فِي أَمْوالِنا ما نَشؤُا»

جلد 4 - صفحه 109

8- مالكيّت بر چيزى، دليل جواز بر هر نوع مصرف كردن آن نيست. نَتْرُكَ‌ ... أَنْ نَفْعَلَ فِي أَمْوالِنا ما نَشؤُا (در قوانين شعيب، قانون كنترل مصرف بوده است)

9- تجليل و ستايش مخالفان از ما، گاهى به خاطر سكوت ونگفتن حقّ است.

«إِنَّكَ لَأَنْتَ الْحَلِيمُ الرَّشِيدُ»

10- تعريف وتمجيد مخالفان، گاهى جنبه‌ى استهزا دارد. «لَأَنْتَ الْحَلِيمُ الرَّشِيدُ»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



قالُوا يا شُعَيْبُ أَ صَلاتُكَ تَأْمُرُكَ أَنْ نَتْرُكَ ما يَعْبُدُ آباؤُنا أَوْ أَنْ نَفْعَلَ فِي أَمْوالِنا ما نَشؤُا إِنَّكَ لَأَنْتَ الْحَلِيمُ الرَّشِيدُ (87)

بعد از آن بر سبيل استهزاء و تهكم:

قالُوا يا شُعَيْبُ أَ صَلاتُكَ تَأْمُرُكَ‌: گفتند اى شعيب آيا نمازهائى كه گزارى فرمان دهد تو را، أَنْ نَتْرُكَ ما يَعْبُدُ آباؤُنا: به تكليف اينكه ما واگذاريم و ترك كنيم آنچه پرستيده‌اند پدران ما از بتان. چون شعيب عليه السّلام بسيار نماز بجا مى‌آورد و مى‌فرمود: نماز مانع از شرّ و ناهى از فحشاء و منكر است، لذا قوم گفتند: نمازى كه گمان مى‌كنى امر به خير و نهى از شر نمايد تو را، فرمان داده به تكليف اينكه ترك كنيم كيش بت‌پرستى پدران خود را؛ يا صلاة كنايه از دين باشد، يعنى دين تو ما را چنين تكليفى نمايد. أَوْ أَنْ نَفْعَلَ فِي أَمْوالِنا ما نَشؤُا: يا دست بداريم از آنچه بجا آوريم در مالهاى خود آنچه خواهيم از نقصان كيل و وزن، يا بازگرفتن قيمت، يا قطع اطراف دراهم و دنانير. بعد بعنوان سرزنش گفتند: إِنَّكَ لَأَنْتَ الْحَلِيمُ الرَّشِيدُ: بدرستيكه تو هر آينه بردبارى در امور و با رشد و صلاح هستى. به اين كلام، اراده ضدّ آن نمودند، يعنى تو سفيه و غاوى هستى، يا آنكه چون تو حليم و رشيد هستى نزد مردم، پس اين نوع سخنان از تو بديع و بعيد است.

جلد 6 - صفحه 123


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ إِلى‌ مَدْيَنَ أَخاهُمْ شُعَيْباً قالَ يا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ ما لَكُمْ مِنْ إِلهٍ غَيْرُهُ وَ لا تَنْقُصُوا الْمِكْيالَ وَ الْمِيزانَ إِنِّي أَراكُمْ بِخَيْرٍ وَ إِنِّي أَخافُ عَلَيْكُمْ عَذابَ يَوْمٍ مُحِيطٍ (84) وَ يا قَوْمِ أَوْفُوا الْمِكْيالَ وَ الْمِيزانَ بِالْقِسْطِ وَ لا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْياءَهُمْ وَ لا تَعْثَوْا فِي الْأَرْضِ مُفْسِدِينَ (85) بَقِيَّتُ اللَّهِ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ وَ ما أَنَا عَلَيْكُمْ بِحَفِيظٍ (86) قالُوا يا شُعَيْبُ أَ صَلاتُكَ تَأْمُرُكَ أَنْ نَتْرُكَ ما يَعْبُدُ آباؤُنا أَوْ أَنْ نَفْعَلَ فِي أَمْوالِنا ما نَشؤُا إِنَّكَ لَأَنْتَ الْحَلِيمُ الرَّشِيدُ (87) قالَ يا قَوْمِ أَ رَأَيْتُمْ إِنْ كُنْتُ عَلى‌ بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّي وَ رَزَقَنِي مِنْهُ رِزْقاً حَسَناً وَ ما أُرِيدُ أَنْ أُخالِفَكُمْ إِلى‌ ما أَنْهاكُمْ عَنْهُ إِنْ أُرِيدُ إِلاَّ الْإِصْلاحَ مَا اسْتَطَعْتُ وَ ما تَوْفِيقِي إِلاَّ بِاللَّهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَ إِلَيْهِ أُنِيبُ (88)

وَ يا قَوْمِ لا يَجْرِمَنَّكُمْ شِقاقِي أَنْ يُصِيبَكُمْ مِثْلُ ما أَصابَ قَوْمَ نُوحٍ أَوْ قَوْمَ هُودٍ أَوْ قَوْمَ صالِحٍ وَ ما قَوْمُ لُوطٍ مِنْكُمْ بِبَعِيدٍ (89) وَ اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ إِنَّ رَبِّي رَحِيمٌ وَدُودٌ (90) قالُوا يا شُعَيْبُ ما نَفْقَهُ كَثِيراً مِمَّا تَقُولُ وَ إِنَّا لَنَراكَ فِينا ضَعِيفاً وَ لَوْ لا رَهْطُكَ لَرَجَمْناكَ وَ ما أَنْتَ عَلَيْنا بِعَزِيزٍ (91) قالَ يا قَوْمِ أَ رَهْطِي أَعَزُّ عَلَيْكُمْ مِنَ اللَّهِ وَ اتَّخَذْتُمُوهُ وَراءَكُمْ ظِهْرِيًّا إِنَّ رَبِّي بِما تَعْمَلُونَ مُحِيطٌ (92) وَ يا قَوْمِ اعْمَلُوا عَلى‌ مَكانَتِكُمْ إِنِّي عامِلٌ سَوْفَ تَعْلَمُونَ مَنْ يَأْتِيهِ عَذابٌ يُخْزِيهِ وَ مَنْ هُوَ كاذِبٌ وَ ارْتَقِبُوا إِنِّي مَعَكُمْ رَقِيبٌ (93)

وَ لَمَّا جاءَ أَمْرُنا نَجَّيْنا شُعَيْباً وَ الَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ بِرَحْمَةٍ مِنَّا وَ أَخَذَتِ الَّذِينَ ظَلَمُوا الصَّيْحَةُ فَأَصْبَحُوا فِي دِيارِهِمْ جاثِمِينَ (94) كَأَنْ لَمْ يَغْنَوْا فِيها أَلا بُعْداً لِمَدْيَنَ كَما بَعِدَتْ ثَمُودُ (95)

ترجمه‌

و فرستاديم بسوى اهل مدين برادرشان شعيب را گفت اى قوم من بپرستيد خدا را نيست مر شما را هيچ خدائى جز او و كم مكنيد پيمانه و ترازو را

جلد 3 صفحه 102

همانا من مى‌بينم شما را با ثروت و همانا من ميترسم بر شما عذاب روزى را فرا گيرنده‌

و اى قوم من تمام كنيد پيمانه و ترازو را بعدالت و كم مكنيد از مردم چيزهاى آنها را و فساد مكنيد در زمين كه از فساد كنندگان باشيد

باقى گذارده خدا بهتر است از براى شما اگر باشيد گروندگان و نيستم من بر شما نگهبان‌

گفتند اى شعيب آيا نماز تو امر ميكند تو را كه ترك كنيم آنچه را مى‌پرستيدند پدران ما يا آنكه بجا آوريم در مالهامان آنچه را ميخواهيم همانا تو هر آينه توئى بردبار راه يافته‌

گفت اى قوم من خبر دهيد مرا كه اگر بوده باشم داراى دليل واضحى از پروردگارم و روزى داده باشد مرا از خود روزى خوب و نميخواهم كه مخالفت كنم با شما در آنچه نهى ميكنم شما را از آن نميخواهم مگر بصلاح آوردن را بقدريكه بتوانم و نيست توفيق من مگر بكمك خدا بر او توكّل كردم و بسوى او بازگشت مينمايم‌

و اى قوم من بر آن ندارد شما را مخالفت با من كه برسد شما را مانند آنچه رسيد قوم نوح يا قوم هود يا قوم صالح را و نباشد قوم لوط از شما دور

و طلب آمرزش كنيد از پروردگارتان پس بازگشت كنيد بسوى او همانا پروردگار من مهربان و دوست دار است‌

گفتند اى شعيب نميفهميم بسيارى را از آنچه ميگوئى و همانا ما هر آينه مى‌بينيم تو را در ميان خودمان ناتوان و اگر نبودند قبيله تو هر آينه سنگسار ميكرديم تو را و نيستى تو بر ما غالب‌

گفت اى قوم من آيا قبيله من عزيزترند نزد شما از خدا و قرار داديد او را پشت سر خودتان همانا پروردگار من بآنچه ميكنيد احاطه دارنده است‌

و اى قوم من كار كنيد بر حدّ توانائى خودتان همانا من كار كننده‌ام زود باشد كه بدانيد كيست كه مى‌آيد او را عذابى كه رسوا كند او را و كيست او دروغگو و منتظر باشيد كه من با شما منتظرم‌

و چون آمد فرمان ما نجات داديم شعيب و آنانرا كه گرويدند با او برحمتى از خودمان و گرفت آنانرا كه ستم كردند فرياد آسمانى پس صبح نمودند در خانه‌هاشان بر جاى ماندگان‌

كه گويا اقامت نداشتند در آنها آگاه باشيد دورى از رحمت خدا است براى قوم مدين چنانچه دور شدند قوم ثمود.

تفسير

خداوند حضرت شعيب را مبعوث فرمود بر قوم خود كه اهل بلد مدين بودند و اطلاق برادر بمناسبت قوميّت است و شمه‌اى از حالات و نسب آنحضرت در سوره اعراف گذشت و مأموريّت او مانند ساير أنبياء عظام اوّلا دعوت بتوحيد بود و ثانيا نهى از كم فروشى چون قوم او با آنكه داراى مكنت و وسعت بودند عادت باين عمل قبيح‌

جلد 3 صفحه 103

نموده بودند لذا آنحضرت در مقام ارشاد آنها اشاره باين نكته فرموده است كه مى‌بينم شما را مقرون بخير و بركت و نعمت الهى و اين مقتضى شكر و استغناء از كم فروشى است و ميترسم بر شما عذاب روزى را كه احاطه دارد آنروز بعذابش بر شما بطوريكه احدى از شما از دائره آن خارج نيست و بنابراين محيط در معنى صفت عذاب است اگر چه در لفظ صفت يوم باشد و محتمل است محيط بمعناى مهلك باشد كه گاهى استعمال ميشود و بنابراين محتمل است در معنى هم صفت يوم باشد چنانچه ظاهر است و اينكه ثانيا امر فرموده است بتمام فروشى علاوه بر تأكيد شايد براى اشاره بآن باشد كه در مقام ايفاء حقّ مشترى بايد يقين باداء تمام مقدار نمود و يقين نداشتن بكم بودن كافى نيست بلكه در مورد لزوم بايد قدرى زيادتر تسليم نمود تا يقين بوفاء حاصل شود و شايد براى تقييد بقسط باشد كه مراد عدل و مساوات در ميزان و مكيال است و در كافى از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه وقتى قومى كم فروشى كنند خداوند آنها را بسنوات قحطى و كمى ارزاق گرفتار ميفرمايد و در روايت ديگر شدّت مؤنه و جور سلطان اضافه شده است و چون كم فروشى اختصاص بكيل و وزن ندارد اخيرا نهى صريح از مطلق اين عمل شده تا شامل شود مكيل و موزون و معدود و غير آنها را با اشاره بآنكه اين عمل از اقسام فساد در زمين است كه آن بهر عنوان باشد از سرقت و غارت و راهزنى و غيرها ممنوع و قبيح عقلى است و بايد پيرامون اين امور نگشت و خود را در زمره اهل فساد نياورد كه آنها مبغوض خدا و منفور خلقند و بايد دانست كه آنچه خداوند باقى بدارد براى بنده از مال حلال بعد از اجتناب از حرام بهتر است از آنچه در نتيجه كم فروشى و ساير تعدّيات بحقوق و اموال مردم اشخاص براى خودشان جمع آورى نمايند چون بركت و عزّت در مال حلال و ذلّت و خسران دنيا و آخرت در حرام است و اگر كسى مؤمن باشد بايد باين امر معتقد باشد و بر خلاف اين عمل ننمايد و وظيفه پيغمبر ارشاد و هدايت است نه مراقبت و حفظ بلكه مردم بايد خودشان حفظ نمايند خود را از ارتكاب قبايح عقليّه و منهيّات شرعيّه تا در دنيا و آخرت رستگار شوند خصوصا پيغمبرى مانند حضرت شعيب كه روايت شده مأمور بجهاد نبوده روزها مردم را موعظه ميفرمود و شبها نماز ميگذارد لذا قوم بطور استهزاء در جواب مواعظ حسنه او گفتند مفاد آيه سوم را كه مشعر است‌

جلد 3 صفحه 104

بحقارت نماز در نظر آنها و صلاحيّت نداشتن آن براى آنكه ناهى از فحشاء و منكر باشد و رسوخ آنها در تقليد آباء و حرص بجمع مال گويا ميخواهند بگويند اين عمل تو موجب مزيّتى براى تو نيست كه ما اختيار اعمال و اموال خودمان را بتو واگذار نمائيم و عبادات و معاملات خودمان را بدستور تو انجام دهيم و بطور طعنه گفتند تو مردى بردبار و داراى رشد و صلاحى خوب است چندى صبر كنى تا امور اصلاح شود و قمّى ره فرموده آنها گفتند انّك لانت السّفيه الجاهل و خداوند حكايت فرمود قول ايشانرا پس فرمود انّك لانت الحليم الرّشيد و شايد مراد آن باشد كه آنها اراده نمودند سفيه و جاهل را و خداوند نقل نمود لفظ آنها را و اعراض فرمود از بيان مراد براى ستّاريّت خود و احترام مقام نبوّت و حضرت شعيب در جواب فرمود اى قوم من اگر خداوند مرا بزيور علم و حلم و رشد و صلاح آراسته باشد و بمنصب نبوّت فائز نموده باشد و از مال حلال روزى وافر عطا فرموده باشد آيا سزاوار است ابلاغ رسالت او را ننمايم با آنكه شكر منعم واجب است و بنابراين جواب شرط براى وضوح حذف شده پس از آن فرمود شما ميدانيد كه من نميخواهم شما را منع نمايم از اموريكه خودم مرتكب ميشوم تا موعظه‌ام در شما مؤثر نشود بلكه ميخواهم حتّى الامكان امور دنيا و آخرت شما را اصلاح نمايم و از خداوند توفيق ميطلبم كه باين مرام نائل شوم و از كسى باك ندارم چون توكّلم بر خدا است كه قدرتش فوق تمام قدرتها است و بازگشت من و شما باو است و هر كس را بجزاى عملش خواهد رسانيد ولى شما متوجّه باشيد كه وادار نكند و مستحقّ ننمايد شما را مخالفت با من كه برسد بر شما عذابى مانند عذاب قوم نوح كه غرق بود يا قوم هود كه باد سام بود يا قوم صالح كه زلزله بود و از همه نزديكتر قوم لوط كه مجاور يا قريب العهد با شما بودند و ديديد كه خداوند با آنها چه معامله‌اى فرمود و بهتر آنستكه هر چه زودتر طلب مغفرت كنيد از گناهان گذشته پس نادم شويد و عازم بترك معاصى در آينده و مطمئن باشيد كه رحمت و مودّت الهى نسبت به بندگان مقتضى قبول توبه آنها است و آنها در جواب گفتند ما بيشتر از سخنان تو را نمى‌فهميم يعنى قابل فهم نيست و تو شخص ناتوانى هستى كه قدرت معارضه با ما را ندارى و ما هر آسيبى بخواهيم ميتوانيم بر تو وارد نمائيم ولى ملاحظه احترام اقارب نزديكت را مينمائيم كه با ما همكيش و هم مسلكند

جلد 3 صفحه 105

و الا سنگسارت مينموديم و ميكشتيم و تو براى آنها عزيز و محترمى براى ما عزيز و محترم نيستى چون گفته‌اند آنحضرت از اشراف و اعزّه قوم بود و قمّى ره فرموده چشم او كم نور شده بود و بعضى گفته‌اند نابينا بوده در هر حال حضرت در جواب آنها فرمود آيا كسان من عزيزترند نزد شما از خدا چون رهط بر قبيله كوچك و اقارب نزديك شخص اطلاق ميشود و ملامت فرمود آنها را بر اين رويّه كه تقديم جانب خلق باشد بر حقّ و آنكه شما خدا و فرمان او را كه اطاعت انبياء و ترك معاصى است فراموش كرديد و پشت سر انداختيد و بى‌اعتنائى نموديد و خلق را مورد اعتناء و ملاحظه قرار داديد و خدا بر اعمال شما احاطه دارد و چيزى بر او مخفى نيست و بمجازات خواهيد رسيد و ظهرى منسوب بظهر است و در مقام نسبت فتحه ظاء بدل بكسره شده است و در خاتمه آنحضرت حجّت را بر آنها تمام فرمود باين تقريب كه شما بر بت پرستى و كم فروشى و ساير اعمال قبيحه خود ثابت باشيد و هر چه از دستتان بر آيد در باره من كوتاهى نكنيد منهم بتكليف خود عمل ميكنم تا معلوم شود كدام دسته از ما و شما مستحقّ عقوبتيم و كه دروغگو است و منتظر باشيد كه منهم با شما منتظرم و چون عذاب نازل شد خداوند آنحضرت و اهل ايمان باو را نجات داد و سايرين از صيحه مهيب جبرئيل جان دادند و بجاى خود باقى ماندند و اثرى از آنها باقى نماند گويا آنكه هرگز در آن ديار اقامت نداشتند و مانند قوم ثمود بلعنت الهى و بعد از رحمت او گرفتار شدند و گفته‌اند عذاب آندو قبيله صيحه بود نهايت اينها آسمانى و آنها زمينى و باين مناسبت تشبيه شده است حال اينها بآنها و در اكمال از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه اوّل سخن حضرت حجت عليه السّلام در وقت ظهورش آيه شريفه بقيّه اللّه خير لكم ان كنتم مؤمنين است پس از آن ميفرمايد منم بقية اللّه و حجّت و خليفه او بر شما و مسلمانان باين لقب بر او سلام ميكنند و از امام رضا عليه السّلام نقل نموده كه چه قدر خوب است انتظار فرج آيا نشنيدى قول خداوند را فارتقبوا انّى معكم رقيب و در مجمع از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم روايت نموده كه شعيب خطيب انبياء بوده است و مراجعه بنظائر اين آيات در قصص سابقه انبياء موجب مزيد بصيرت است.

جلد 3 صفحه 106

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


قالُوا يا شُعَيب‌ُ أَ صَلاتُك‌َ تَأمُرُك‌َ أَن‌ نَترُك‌َ ما يَعبُدُ آباؤُنا أَو أَن‌ نَفعَل‌َ فِي‌ أَموالِنا ما نَشؤُا إِنَّك‌َ لَأَنت‌َ الحَلِيم‌ُ الرَّشِيدُ (87)

گفتند قوم‌ شعيب‌ بشعيب‌ ‌که‌ آيا نماز تو وادار كرده‌ تو ‌را‌ اينكه‌ ترك‌ كنيم‌ آنچه‌ ‌را‌ ‌که‌ پدران‌ ‌ما عبادت‌ ميكردند ‌ يا ‌ اينكه‌ ترك‌ كنيم‌ آنچه‌ ‌را‌ ‌که‌ عمل‌ ميكنيم‌ ‌در‌ اموال‌ ‌خود‌ محققا ‌هر‌ آينه‌ تو عاقل‌ دانايي‌ هستي‌.

آنچه‌ بنظر ميرسد ‌در‌ تفسير ‌اينکه‌ ‌آيه‌ شريفه‌ اينكه‌ قوم‌ شعيب‌ چون‌ منكر رسالت‌ ‌او‌ بودند و اينكه‌ ‌از‌ جانب‌ خداوند دستور باو داده‌ ‌شده‌ قالُوا يا شُعَيب‌ُ أَ صَلاتُك‌َ تَأمُرُك‌َ چون‌ تو عبادت‌ خدايان‌ ‌ما نميكني‌ ميخواهي‌ ‌ما ‌هم‌ مثل‌ تو باشيم‌ و عبادت‌ خدايان‌ ‌خود‌ ‌را‌ نكنيم‌ أَن‌ نَترُك‌َ ما يَعبُدُ آباؤُنا ‌با‌ اينكه‌ ‌اينکه‌ خدايان‌ ‌را‌ ‌ما ‌از‌ پيش‌ ‌خود‌ عبادت‌ نميكنيم‌ آباء و اجداد ‌ما ‌هم‌ عبادت‌ ميكردند چگونه‌ ‌ما دست‌ ‌از‌ دين‌ آبائي‌ و اجدادي‌ ‌خود‌ برداريم‌.

أَو أَن‌ نَفعَل‌َ عطف‌ ‌بما‌ يعبد آبائنا ‌است‌ ‌يعني‌ ترك‌ كنيم‌ آنچه‌ ‌که‌ ميكنيم‌ ‌در‌ اموال‌ ‌خود‌ ‌از‌ بخس‌ ‌در‌ مكيال‌ و ميزان‌ آيا ‌اينکه‌ گفتار ‌از‌ روي‌ عقل‌ و شعور ‌است‌

جلد 11 - صفحه 107

فِي‌ أَموالِنا ما نَشؤُا ‌که‌ اختيار مال‌ ‌خود‌ ‌را‌ نداشته‌ باشيم‌ ‌که‌ ‌هر‌ نحوي‌ بخواهيم‌ تصرف‌ كنيم‌.

إِنَّك‌َ لَأَنت‌َ الحَلِيم‌ُ الرَّشِيدُ بدرستي‌ ‌که‌ ‌هر‌ آينه‌ تو حليم‌ و رشيدي‌ ‌اينکه‌ حلم‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌با‌ ‌ما و دين‌ ‌ما و فعل‌ ‌ما مخالفت‌ ميكني‌ و ‌اينکه‌ رشد ‌است‌ ‌که‌ دين‌ آبائي‌ و و اجدادي‌ ‌ما ‌را‌ باطل‌ ميداني‌ ‌يعني‌ نه‌ حلم‌ داري‌ نه‌ رشد بلكه‌ سفيه‌ و ناداني‌ و ‌اينکه‌ نوع‌ تعبير متعارف‌ ‌است‌ كسي‌ ‌که‌ يك‌ حرفي‌ ‌ يا ‌ عملي‌ ‌بر‌ خلاف‌ سليقه‌ ‌آنها‌ بزند ميگويند خيلي‌ عقل‌ داري‌ بزبان‌ عوام‌ ‌يعني‌ ‌که‌ كشك‌.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 87)- منطق بی‌اساس لجوجان: اکنون ببینیم این قوم لجوج در برابر این ندای مصلح آسمانی چه عکس العملی نشان داد.

آنها که بتها را آثار نیاکان و نشانه اصالت فرهنگ خویش می‌پنداشتند و از کم فروشی و تقلب در معامله سود کلانی می‌بردند، در برابر شعیب چنین «گفتند: ای شعیب! آیا این نمازت به تو دستور می‌دهد که ما آنچه را پدرانمان می‌پرستیدند ترک گوییم»؟! (قالُوا یا شُعَیْبُ أَ صَلاتُکَ تَأْمُرُکَ أَنْ نَتْرُکَ ما یَعْبُدُ آباؤُنا).

«و یا (آزادی خود را در اموال خویش از دست دهیم و) نتوانیم به دلخواه‌مان در اموالمان تصرف کنیم»؟ (أَوْ أَنْ نَفْعَلَ فِی أَمْوالِنا ما نَشؤُا).

قوم شعیب گرفتار این اشتباه بودند که هیچ کس نمی‌تواند کمترین محدودیتی برای تصرف در اموال نسبت به مالکین قائل شود در حالی که همیشه امور مالی باید تحت ضوابط صحیح و حساب شده‌ای که پیامبران الهی بر مردم عرضه کرده‌اند قرار گیرد و گر نه جامعه به تباهی خواهد کشید.

«تو که آدم بردبار، پرحوصله و فهمیده‌ای»، از تو چنین سخنانی بعید است! (إِنَّکَ لَأَنْتَ الْحَلِیمُ الرَّشِیدُ).

شاید آنها فکر می‌کردند نماز، این حرکات و اذکار چه اثری می‌تواند داشته باشد در حالی که اگر آنها درست اندیشه می‌کردند، این واقعیت را درمی‌یافتند که نماز حس مسؤولیت و تقوا و پرهیزکاری و خداترسی و حق شناسی را در انسان زنده می‌کند، او را به یاد خدا و به یاد دادگاه عدل او می‌اندازد.

و به همین دلیل او را از شرک و بت پرستی و تقلید کورکورانه نیاکان و از کم فروشی و انواع تقلب باز می‌دارد.

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

  1. تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی

منابع