بدان راضی بودند که با زنان و کودکان و عجزه در خانه بنشینند (و به جهاد حاضر نشوند)، و دلهای آنها نقش کفر و ظلمت گرفته و دیگر هیچ درک حقایق نکنند.
آنان راضی شده اند که با خانه نشینان باشند!! بر دل هایشان مهر تیره بختی زده شده پس [به همین سبب] آنان [منافع جهاد در راه خدا و بهره های آخرتی آن را] نمی فهمند.
راضى شدند كه با خانهنشينان باشند، و بر دلهايشان مُهر زده شده است، در نتيجه قدرت درك ندارند.
بدان راضى شدهاند كه قرين خانهنشينان باشند، بر دلهايشان مُهر نهاده شده و نمىفهمند.
(آری،) آنها راضی شدند که با متخلّفان باشند؛ و بر دلهایشان مهر نهاده شده؛ از این رو (چیزی) نمیفهمند!
و هرگاه سورهاى نازل شود كه به خداوند ايمان آوريد و همراه پيامبرش جهاد كنيد، صاحبان ثروت (منافقان)، از تو اجازهى مرخصى (براى فرار از جبهه) مىخواهند و مىگويند: ما را واگذار تا با خانهنشينان، (آنان كه از جنگ معافند و بايد در خانه بنشينند) باشيم.
رَضُوا بِأَنْ يَكُونُوا مَعَ الْخَوالِفِ: راضى و خرسند گشتند به اينكه باشند با زنان باز پس مانده. يا كسانى كه خيرى در ايشان نباشد. وَ طُبِعَ عَلى قُلُوبِهِمْ:
و مهر نهاده شده بر دلهاى ايشان از نفاق، يعنى نشان و علامتى در آن پيدا شده كه ملائكه به آن علامت، علم به نفاق ايشان حاصل نموده، بر آنها لعنت كنند و استغفار براى ايشان ننمايند. و يا مراد آنكه: چون نظر و فكر نمىكنند و با وجود ظهور آيات داله بر حقيقت اسلام، قبول ايمان ننموده به جهت فرط عناد و انكار،
ج5، ص 170
و به سوء اختيار كفر را اتخاذ كردند، پس گوئيا مانند كسانى هستند كه حق تعالى مهر بر قلوب آنها نهاده، يا اعراض از حق چون متمكن و راسخ شده در قلوب آنها به سبب عناد و لجاج، پس گوئيا طبيعى و از صفات خلقى ايشان است كه مجبولند بر آن، يا چون اعراق كفار راسخ و مستحكم شده در كفر بر وجهى كه طريقى باقى نمانده به تحصيل ايمان ايشان غير از الجاء و اجبار كه حكمت مقتضى عدم آن است، زيرا نقض غرض و با تكليف منافات دارد، پس تعبير شده از ترك الجاء به طبع، چه آن سدّ و منع ايمان آنها نموده؛ و بنابراين تأويل در آيه اشعار است بر ترامى امر منافقين در غى و تناهى انهماك آنها در ضلالت و بغى و تباهى و سركشى.
فَهُمْ لا يَفْقَهُونَ: پس ايشان فهم نمىكنند آن چيزى را كه در جهاد است از امور سعادت و آنچه در تخلف آن است از آثار شقاوت. يا ادراك ننمايند حكم و مصالح و اسرارى را كه در جهاد مقرر فرموده.
و چون نازل شود سوره كه ايمان آوريد بخدا و جهاد كنيد با پيغمبرش اذن ميخواهند از تو صاحبان مكنت از آنها و گويند واگذار ما را كه باشيم با نشستگان
راضى شدند بآنكه باشند با زنان بازمانده و مهر زده شد بر دلهاشان پس آنها نمىفهمند
ولى پيغمبر و آنانكه گرويدند با او جهاد نمودند بمالها و جانهاشان و آن گروه مر ايشانرا است خيرها و آنگروه آنانند رستگاران
آماده نموده خدا براى آنها بهشتهائيكه ميرود در زمين آنها نهرها جاودانيانند در آنها اين است كاميابى بزرگ.
تفسير
صاحبان ثروت و مكنت از منافقان بيشتر مورد ملامت شدند در تخلف از جهاد زيرا با آنكه آبرومند ظاهرى بودند حبّ مال و جان آنها را وادار نمود كه راضى شدند همسر با زنان بازمانده از جهاد شوند چون خوالف جمع خالفه است و عياشى ره از امام باقر ع نقل نموده كه مراد زنانند و ديده بصيرت آنها كه دل است كور شد كه نديدند وسيله سعادت دنيا و آخرتشانرا و نفهميدند موجب شقاوت و بدبختى خودشان را ولى از جان و مال گذشتگان در راه خدا نائل شدند بمنافع دنيا و آخرت از عزت و شوكت و ظفر و غنيمت و قرب و منزلت نزد خدا و پيغمبر و فائز شدند بنعيم جنت كه خداوند بيد قدرت خود براى آنها آماده فرموده بود و سعادتى بالاتر از آن نيست ..
مسئلة علمية- روح انساني در ابتداء امر خالي است از هر گونه صفتي و عقل که خداوند باو عنايت فرموده بمنزله چشم روح است که بتوسط او درك حقايق كند سعادت و شقاوت، خير و شر، نفع و ضرر، حسن و قبح، نجات و هلاكت را تميز دهد. و علم بمنزله چراغ عقل است که در اينکه ظلمات شهوات و هواهاي نفساني روشن كند پس جاهل در ظلمات است و چشم روح که عقل است درك نميكند و كفر و نفاق و عصبيت روي چشم آنها را بسته و همين است معناي طبع لذا ميفرمايد رَضُوا كمال خوشنودي و رضايت را دارند بِأَن يَكُونُوا مَعَ الخَوالِفِ خوالف نساء و صبيان و مرضي و مقعدين و معذورين و غير متمكنين هستند اينها هم خشنود هستند که با آنها قعود كنند و خارج نشوند.
جلد 8 - صفحه 287
وَ طُبِعَ عَلي قُلُوبِهِم عناد و كفر و نفاق و عصبيت و حبّ جاه و مال و دنيا و هواهاي نفسانيه مهر زده و بسته است درب قلب آنها را فَهُم لا يَفقَهُونَ پس آنها در ظلمت و تاريكي افتادند و ديگر از چراغ علم استضائه نميكنند مثل كسي که اصلا چشم نداشته باشد که فاقد عقل و شعور است و ديوانه است و ديگر حقايق را درك نميكنند و نميفهمند.
و بالجمله كور فاقد چشم و بصير واقع در ظلمت جهل و مريض چشم معيوب و كسي که روي چشمش بسته شده تماما در يك حكم هستند.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 87)- در این آیه قرآن آنها را با این جمله مورد ملامت و مذمت قرار میدهد که «آنها راضی شدند با متخلفان باقی بمانند» (رَضُوا بِأَنْ یَکُونُوا مَعَ الْخَوالِفِ).
بعدا اضافه میکند که «اینها بر اثر گناه و نفاق به مرحلهای رسیدهاند که بر قلبهایشان مهر زده شده، به همین دلیل چیزی نمیفهمند» (وَ طُبِعَ عَلی قُلُوبِهِمْ فَهُمْ
ج2، ص239
لا یَفْقَهُونَ)
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید: