آیه 7 سوره نوح
<<6 | آیه 7 سوره نوح | 8>> | ||||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
و هر چه آنان را به مغفرت و آمرزش تو خواندم انگشت بر گوش نهادند و جامه به رخسار افکندند (تا مرا نبینند و سخنم را نشنوند) و (بر کفر) اصرار و لجاج ورزیدند و سخت راه تکبر و نخوت پیمودند.
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
- اصابع: انگشتان، مفرد آن اصبع است.
- استغشوا: استغشاء: پوشاندن «استغثى ثوبه: تغطى به» به قول راغب: لباس را براى خود غاشيه و پرده قرار داد.
- اصروا: اصرار: ادامه دادن به گناه، صر: بستن و گره زدن گويى گناهكار گناه را به گناه مىبندد و ادامه مىدهد.[۱]
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
قالَ رَبِّ إِنِّي دَعَوْتُ قَوْمِي لَيْلًا وَ نَهاراً «5» فَلَمْ يَزِدْهُمْ دُعائِي إِلَّا فِراراً «6» وَ إِنِّي كُلَّما دَعَوْتُهُمْ لِتَغْفِرَ لَهُمْ جَعَلُوا أَصابِعَهُمْ فِي آذانِهِمْ وَ اسْتَغْشَوْا ثِيابَهُمْ وَ أَصَرُّوا وَ اسْتَكْبَرُوا اسْتِكْباراً «7» ثُمَّ إِنِّي دَعَوْتُهُمْ جِهاراً «8» ثُمَّ إِنِّي أَعْلَنْتُ لَهُمْ وَ أَسْرَرْتُ لَهُمْ إِسْراراً «9»
(نوح) گفت: پروردگارا همانا من قوم خود را شب و روز دعوت كردم. ولى دعوت من جز بر فرار آنان نيفزود. و البتّه هرگاه كه آنان را دعوت كردم تا (ايمان آورند و) تو آنان را بيامرزى، انگشتانشان را در گوشهايشان نهادند و لباسهايشان را بر سر كشيدند و (بر طغيان خود) اصرار كردند و سخت تكبر ورزيدند. آنگاه من آنان را با صداى بلند دعوت كردم. سپس گاهى به طور آشكار و گاهى در نهان (با آنان سخن) گفتم.
نکته ها
برخورد قوم نوح با آن حضرت به گونهاى بود كه گاه دست فرزندان خود را مىگرفتند و نزد حضرت نوح مىآوردند و مىگفتند: همان گونه كه پدران ما به ما سفارش كردند ما نيز به شما مىگوييم كه حرف اين مرد را گوش ندهيد.
ان كفّار زمان حضرت نوح و كفّار زمان پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله، شباهتهايى است، از جمله:
1. فرار از حق
فرار قوم نوح: «فَلَمْ يَزِدْهُمْ دُعائِي إِلَّا فِراراً» «1»
فرار قوم پيامبر: «إِنْ يُرِيدُونَ إِلَّا فِراراً»
«1». احزاب، 13.
جلد 10 - صفحه 232
2. دعوت براى مغفرت
حضرت نوح: «دَعَوْتُهُمْ لِتَغْفِرَ لَهُمْ»
پيامبر اسلام: «تَعالَوْا يَسْتَغْفِرْ لَكُمْ رَسُولُ اللَّهِ لَوَّوْا رُؤُسَهُمْ» «1»
3. تكبر و استكبار
كفّار زمان نوح: «وَ اسْتَكْبَرُوا اسْتِكْباراً»
كفّار زمان پيامبر: «ثُمَّ أَدْبَرَ وَ اسْتَكْبَرَ» «2»
4. گوش ندادن به وحى
كفّار زمان نوح انگشت در گوش مىنهادند تا نشنوند. «جَعَلُوا أَصابِعَهُمْ فِي آذانِهِمْ»
كفّار زمان پيامبر نيز مىگفتند به قرآن گوش ندهيد و هنگام تلاوت پيامبر جنجال كنيد تا شايد پيروز شويد. «لا تَسْمَعُوا لِهذَا الْقُرْآنِ وَ الْغَوْا فِيهِ لَعَلَّكُمْ تَغْلِبُونَ» «3»
پیام ها
1- خداوند به تمام احوال انسان آگاه است، امّا مناجات لازم است. رَبِّ إِنِّي ...
2- ناله به درگاه حق، شيوه انبياست. «رَبِّ إِنِّي دَعَوْتُ قَوْمِي»
3- ارشاد و تبليغ مردم بايد مستمر باشد. «لَيْلًا وَ نَهاراً»
4- اگر زمينه پذيرش نباشد، دعوت شبانه روزى پيامبر هم اثرى ندارد. «لَيْلًا وَ نَهاراً فَلَمْ يَزِدْهُمْ دُعائِي إِلَّا فِراراً»
5- مردم آزادند و مىتوانند در برابر اصرار انبيا، اصرار بر خلاف كنند. «فَلَمْ يَزِدْهُمْ دُعائِي إِلَّا فِراراً»
6- دعوت نوح هميشه با واكنش منفى روبرو بود. كُلَّما دَعَوْتُهُمْ ... جَعَلُوا أَصابِعَهُمْ
7- لجاجت به مرحلهاى مىرسد كه لجوج نه گوش مىدهد: «جَعَلُوا أَصابِعَهُمْ فِي آذانِهِمْ»، نه نگاه مىكند، «وَ اسْتَغْشَوْا ثِيابَهُمْ»، نه از كار خود دست برمىدارد «وَ أَصَرُّوا» و نه كوتاه مىآيد. «وَ اسْتَكْبَرُوا اسْتِكْباراً»
«1». منافقون، 5.
«2». مدثر، 23.
«3». فصّلت، 26.
جلد 10 - صفحه 233
8- در تبليغ بايد شرايط زمان و مكان و حالات افراد را در نظر گرفت. گاهى بايد سرّى باشد و خصوصى، گاهى علنى و عمومى. لَيْلًا وَ نَهاراً ... دَعَوْتُهُمْ جِهاراً ...
أَعْلَنْتُ لَهُمْ ... أَسْرَرْتُ لَهُمْ
9- انبيا در رسالت خود كوتاهى نكردند. دَعَوْتُ قَوْمِي لَيْلًا وَ نَهاراً ... دَعَوْتُهُمْ جِهاراً ...
أَسْرَرْتُ لَهُمْ إِسْراراً
پانویس
- پرش به بالا ↑ تفسير احسن الحديث، سید علی اکبر قرشی، ج11، ص352
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم