آیه 73 سوره کهف

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
مشاهده آیه در سوره

قَالَ لَا تُؤَاخِذْنِي بِمَا نَسِيتُ وَلَا تُرْهِقْنِي مِنْ أَمْرِي عُسْرًا

مشاهده آیه در سوره


<<72 آیه 73 سوره کهف 74>>
سوره : سوره کهف (18)
جزء : 15
نزول : مکه

ترتیل

ترجمه (مکارم شیرازی)

ترجمه های فارسی

موسی گفت: (این یک بار) بر من مگیر که شرط خود را فراموش کردم و مرا تکلیف سخت طاقت فرسا نفرما.

ترجمه های انگلیسی(English translations)

He said, ‘Do not take me to task for my forgetting, and do not be hard upon me.’

معانی کلمات آیه

ترهقنى: رهق: پوشاندن. رسيدن. «لا ترهقنى عسرا» : به من سختى مرسان بر من سخت مگير.[۱]

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


قالَ لا تُؤاخِذْنِي بِما نَسِيتُ وَ لا تُرْهِقْنِي مِنْ أَمْرِي عُسْراً «73»

(موسى) گفت: مرا به خاطر فراموشى‌ام مؤاخذه مكن و از اين كارم بر من سخت مگير.

فَانْطَلَقا حَتَّى إِذا لَقِيا غُلاماً فَقَتَلَهُ قالَ أَ قَتَلْتَ نَفْساً زَكِيَّةً بِغَيْرِ نَفْسٍ لَقَدْ جِئْتَ شَيْئاً نُكْراً «74»

پس به راه خود ادامه دادند تا به نوجوانى برخورد كردند، پس خضر او را كشت. موسى گفت: آيا بى‌گناهى را بدون آنكه كسى را كشته باشد، كشتى؟ به راستى كار زشت و منكرى انجام دادى!

نکته ها

نه انبيا فراموشكارند، نه فراموشى قابل انتقاد و مؤاخذه است. بنابراين در جمله‌ى‌ «لا تُؤاخِذْنِي بِما نَسِيتُ»، مراد از نسيان، رها كردن قرار تبعيّت و سكوت، به دليل كارهايى بود كه به نظر موسى خلاف شرع مى‌آمد.

جلد 5 - صفحه 205

«ارهاق»، هم به معناى فراگير شدن با قهر و غلبه است و هم به تكليف كردن به كار سخت گفته مى‌شود.

از كلمه‌ى «غلام» و «زَكِيَّةً» استفاده مى‌شود كه نوجوان به تكليف نرسيده بود. كلمه «نكر» از «امر» شديدتر است، زيرا در مورد سوراخ كردن كشتى فرمود: «شَيْئاً إِمْراً»، ولى در مورد كشتن نوجوان فرمود: «شَيْئاً نُكْراً».

پیام ها

1- معلّم و استاد مى‌تواند شاگرد خود را مؤاخذه كند. «لا تُؤاخِذْنِي»

2- در تعليم وتربيت نبايد كار را بر شاگردان سخت گرفت. «لا تُرْهِقْنِي مِنْ أَمْرِي عُسْراً»

3- معلّم و استاد، پس از پذيرش اشتباه وعذرخواهى شاگرد، تعليم و ارشاد را ادامه دهد. «فَانْطَلَقا»

4- معلّم بايد شاگرد را به تدريج با معارف آشنا كند. «فَانْطَلَقا» (موسى گام به گام با اسرار آشنا مى‌شود.)

5- مراعات محكمات، مهم‌تر از تعهّدات اخلاقى است. «أَ قَتَلْتَ نَفْساً زَكِيَّةً» موسى به خاطر اينكه قتل را از منكرات مى‌دانست، نهى از منكر را برخورد لازم ديد و نهى كرد و از تعهّد اخلاقى كه داده بود، دست برداشت.

6- قانون قصاص، در دين موسى نيز بوده است. «أَ قَتَلْتَ نَفْساً زَكِيَّةً بِغَيْرِ نَفْسٍ» اعتراض موسى اين بود كه چرا نوجوانى را كه قاتل نبوده كشتى؟

7- گاهى آنچه نزد كسى «معروف» است، نزد ديگرى «منكر» جلوه مى‌كند. «جِئْتَ شَيْئاً نُكْراً»

جلد 5 - صفحه 206

جزء «16»

پانویس

  1. پرش به بالا تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی

منابع