و (بياد آوريد) هنگامى كه فردى را به قتل رسانديد و سپس در بارهى او (قاتل)، به نزاع پرداختيد، ولى خداوند آنچه را شما پنهان مىداشتيد، آشكار مىسازد.
نکته ها
جريان قتل و فرمان ذبح گاو، در آيات قبل به طور مفصّل بيان شده است، ولى اين آيه خلاصهى ماجرا را ذكر مىكند تا هشدارى مجدد باشد كه آنچه را شما پنهان مىداشتيد، خداوند با فرمان ذبح و زدن قسمتى از گاو به بدن مقتول و زنده شدن مقتول و معرّفى نمودن قاتل خويش، افشا ساخت واز خلافكارىهاى شما پرده برداشت.
جلد 1 - صفحه 139
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمودند: اگر انسان در لابلاى سنگهاى محكم كه هيچ روزنهاى در آن نباشد، عملى را انجام دهد، خداوند آنرا براى مردم ظاهر مىكند. «1»
در روايات مىخوانيم: گاو ميان سالِ زرد رنگ با آن خصوصيّات، تنها در اختيار جوانى بود كه معاملهى پرسودى برايش پيش آمده بود، امّا چون كليد انبار زير سر پدرش بود و او براى اينكه پدر را بيدار نكند، از سود گذشت. و خداوند براى جبران اين خدمت فرزند به پدر، پاسخ بهانههاى بنىاسرائيل را چنان قرار داد كه گاو آن جوان، متعيّن شود تا آنرا با قيمت گران بفروشد. حضرت موسى فرمود: «انظروا الى البر ما يبلغ باهله» بنگريد به نيكى، كه چه به اهلش مىرساند. «2»
پیام ها
1- هر كس به گناه ديگران راضى باشد، در گناه آنان شريك است. خداوند به يهوديان زمان پيامبر نسبت قتل داده است، گويا آنان به قتل زمان موسى راضى بودند. «وَ إِذْ قَتَلْتُمْ»
2- گاهى انسان با نسبت دادن جرم به ديگران، مىخواهد با حيله آنرا از خود دفع كند. غافل از آنكه اگر خداوند بخواهد، با زدن مردهاى بر مردهى ديگر، مسائل را روشن و مجرم را افشا مىكند. «وَ اللَّهُ مُخْرِجٌ ما كُنْتُمْ تَكْتُمُونَ»
وَ إِذْ قَتَلْتُمْ نَفْساً: و ياد بياوريد وقتى را كه بكشتيد نفسى را- كه عاميل يا پسر او باشد- فَادَّارَأْتُمْ فِيها: پس نزاع و اختلاف كرديد در آن مقتول كه او را كه كشته است. وَ اللَّهُ مُخْرِجٌ ما كُنْتُمْ تَكْتُمُونَ: و خدا بيرون آورنده و ظاهر كننده است آن چيزى را كه كتمان مىكنيد از قتل به ناحقّ.
و هنگاميكه كشتيد كسى را پس نزاع نموديد در آن و خدا ظاهر كننده بود آنچه را كه بوديد پنهان ميداشتيد.
تفسير
و ياد بياوريد وقتى را كه كشتيد آنكس را كه در ذيل آيه و اذ قال موسى لقومه بيان شد پس اختلاف و نزاع نموديد در تعيين قاتل و هر دسته از شما خود و كسانتانرا از قتل تبرئه نموده و بدسته ديگر نسبت ميداديد و خداوند بيرون آورد از پرده آنچه را مخفى بود در باطن شما از خبر قاتل و اراده تكذيب موسى براى آنكه تصور مينموديد خداوند هم مانند شما قدرت بر احياء اموات ندارد و اجابت نميكند ملتمس او را چنانچه بيان شد و ظاهر آنستكه اين آيه هم خطاب ببنى اسرائيل
جلد 1 صفحه 105
است چنانچه در صدر روايت قمى از حضرت صادق (ع) كه در ذيل همان آيه اشاره شد بيان فرموده كه قاتل از بنى اسرائيل بود و با تفسير امام (ع) منافات ندارد زيرا ممكن است قاتل از بنى اسرائيل بوده ولى ساكن محله ديگر بوده و ممكن است گفته شود خطاب بيهود است و چون اتباع حضرت موسى اكثر از بنى اسرائيل بودند خطاب به آنها شده است و براى آنكه اين آيه بعد از ذكر امر بقتل بقره و بيان اوصاف آنست با آنكه قتل در خارج قبلا واقع شده بوده در مجمع دو وجه بيان فرموده يكى آنكه اين آيه مقدم است معنا اگرچه مؤخر است لفظا و تأويل آنستكه وقتى كشتيد شما كسى را و نزاع نموديد و كشف امر را از موسى خواستيد پس گفت بشما خدا امر ميفرمايد شما را بكشتن گاوى ديگر آنكه اين آيه متعلق باشد به آيه بعد و تقدير آنست كه وقتى كشتيد شما كسى را پس گفتيم بزنيد او را ببعض گاو تا امر كشف شود، و بنظر حقير هر دو وجه غير وجيه است زيرا اين تأويل موجب حسن كلام يا جواز تأخير و تقديم نيست بلكه نكته بلاغتى لازم دارد و بنابراين يا بايد گفت آيات بترتيب نزول جمعآورى نشده است اگرچه نظر بمصالحى امر بعمل بقرآن بهمين ترتيب شده است تا منافات با حجيت ترتيب آيات هم نداشته باشد يا بايد گفت نكته آنستكه از اين آيه ببعد غرض ديگرى بنقل اين حكايت تعلق گرفته است و آن بيان قدرت الهى است بر احياء موتى و كشف حقائق و رسوائى فاسق تا موجب معرفت و عبرت و ردع از معصيت شود چنانچه تاكنون مقصود بيان جهالت و طفره و تعلل بنى اسرائيل در امتثال و در نتيجه مشكل شدن امر بر آنها بود و چون خداوند قصص را براى فوائد آن نقل ميفرمايد در واقع اين ابتداى قصه ديگرى است و غير از قصه سابق است اگرچه مطالبش بآن مربوط باشد و اول اين قصه و اهمّ در اين غرض واقعه قتل است لذا در صدر اين قصه نقل شده است بنابراين بايد گفت تمايز قصص قرانيه بتمايز اغراض و فوائد است و باين ملاحظه است تكرار يك قصه در چند موضع و در حقيقت و باين ملاحظه هر كدام قصه جداگانه است و فائده ديگرى دارد و تكرار نيست چنانچه بعضى از محققين تمايز علوم را هم بتمائز اغراض دانستهاند اگرچه حقير در آن باب موافق نيستم و مانند مشهور تمايز علوم را بتمايز موضوعات ميدانم و از اشكالات كفاية الاصول
جلد 1 صفحه 106
و غيرها جواب گفتهام ولى در باب قصص قرانيه اين نكته صحيح است و با اين بيان اشكال و شبهه باقى نميماند انشاء اللّه تعالى.
كذلك يحيي اللّه الموتي، اينکه قسمت بيان قرآن است نسبت بمنكرين معاد که خدا اينکه چنين مردگان را زنده ميكند، وَ يُرِيكُم آياتِهِ لَعَلَّكُم تَعقِلُونَ و آيات و نشانههاي خود را ارائه ميدهد که عقل خود را بكار بنديد و در آيات او تدبّر و تأمل كنيد و براه راست و سعادت خود راه يابيد.
برگزیده تفسیر نمونه
(آیه 72)- قرآن بعد از ذکر ریزه کاریهای این ماجرا، باز آن را بصورت
ج1، ص89
خلاصه و کلی در این آیه و آیه بعد چنین مطرح میکند: «به خاطر بیاورید هنگامی که انسانی را کشتید، سپس در باره قاتل آن به نزاع پرداختید و خداوند (با دستوری که در آیات بالا آمد) آنچه را مخفی داشته بودید آشکار ساخت» (وَ إِذْ قَتَلْتُمْ نَفْساً فَادَّارَأْتُمْ فِیها وَ اللَّهُ مُخْرِجٌ ما کُنْتُمْ تَکْتُمُونَ).
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید: