آیه 71 سوره مائده

از دانشنامه‌ی اسلامی
(تغییرمسیر از آیه 71 مائده)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
مشاهده آیه در سوره

وَحَسِبُوا أَلَّا تَكُونَ فِتْنَةٌ فَعَمُوا وَصَمُّوا ثُمَّ تَابَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ ثُمَّ عَمُوا وَصَمُّوا كَثِيرٌ مِنْهُمْ ۚ وَاللَّهُ بَصِيرٌ بِمَا يَعْمَلُونَ

مشاهده آیه در سوره


<<70 آیه 71 سوره مائده 72>>
سوره : سوره مائده (5)
جزء : 6
نزول : مدینه

ترجمه های فارسی

و گمان کردند که بر آنها فتنه و امتحانی نخواهد بود، پس (از دیدن و شنیدن امر خدا) کور و کر شدند، (و پس از آن همه اعمال زشت) باز خدا توبه آنها را پذیرفت، اما باز هم بسیاری دیگر کور و کر شدند؛ و خدا به هر چه می‌کنند آگاه است.

وپنداشتند که عذاب و مجازاتی وجود ندارد؛ بنابراین [از دیدن واقعیات] کور و [از شنیدن حقایق و معارف] کر شدند، سپس [بعد از آگاهی و توبه کردن] خدا توبه آنان را پذیرفت. باز بسیاری از آنان کور و کر شدند! و خدا به آنچه انجام می دهند، بیناست.

و پنداشتند كيفرى در كار نيست. پس كور و كر شدند. سپس خدا توبه آنان را پذيرفت. باز بسيارى از ايشان كور و كر شدند، و خدا به آنچه انجام مى‌دهند بيناست.

و پنداشتند كه عقوبتى نخواهد بود. پس كور و كر شدند. آنگاه خدا توبه‌شان بپذيرفت. باز بسيارى از آنها كور و كر شدند. هر چه مى‌كنند خدا مى‌بيند.

گمان کردند مجازاتی در کار نخواهد بود! از این‌رو (از دیدن حقایق و شنیدن سخنان حق،) نابینا و کر شدند؛ سپس (بیدار گشتند، و) خداوند توبه آنها را پذیرفت، دیگربار (در خواب غفلت فرو رفتند، و) بسیاری از آنها کور و کر شدند؛ و خداوند، به آنچه انجام می‌دهند، بیناست.

ترجمه های انگلیسی(English translations)

They supposed there would be no testing, so they became blind and deaf. Thereafter Allah accepted their repentance, yet [again] many of them became blind and deaf, and Allah watches what they do.

And they thought that there would be no affliction, so they became blind and deaf; then Allah turned to them mercifully, but many of them became blind and deaf; and Allah is well seeing what they do.

They thought no harm would come of it, so they were wilfully blind and deaf. And afterward Allah turned (in mercy) toward them. Now (even after that) are many of them wilfully blind and deaf. Allah is Seer of what they do.

They thought there would be no trial (or punishment); so they became blind and deaf; yet Allah (in mercy) turned to them; yet again many of them became blind and deaf. But Allah sees well all that they do.

معانی کلمات آیه

حسبوا: حسبان، به معنى ظن و گمان است. «حسبوا» گمان كردند.

فتنة: امتحان. بليّه. گرفتارى.

عموا: عمى: كورى، «عموا» كور شدند. منظور از كورى، عدم بصيرت است.

صموا: صمم: كرى، «صموا» كر شدند. مراد، ناشنوايى گوش دل است.[۱]

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


وَ حَسِبُوا أَلَّا تَكُونَ فِتْنَةٌ فَعَمُوا وَ صَمُّوا ثُمَّ تابَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ ثُمَّ عَمُوا وَ صَمُّوا كَثِيرٌ مِنْهُمْ وَ اللَّهُ بَصِيرٌ بِما يَعْمَلُونَ «71»

(يهوديان چون خود را برتر از مردم و اولياى خدا مى‌پنداشتند) گمان كردند كيفر و آزمايشى (برايشان) نخواهد بود، پس (از ديدن حقايق) كور و (از شنيدن حقايق) كر شدند. سپس خداوند (لطف خويش را بر آنان باز گرداند و) توبه‌شان را پذيرفت. دگر بار بسيارى از آنان (از ديدن و شنيدن آيات الهى) كور و كر شدند و خداوند به آنچه مى‌كنند، بيناست.

نکته ها

«فتنة» در آيه، يا به معناى آزمون و يا به معناى عذاب است.

بنى‌اسرائيل مى‌پنداشتند آزمايش‌ها يا قهر و عذاب الهى، مربوط به دوران حضرت موسى عليه السلام بوده و شامل آنان نمى‌شود. از اين رو سرگرم زندگى مادّى، رفاه‌طلبى و بى‌تفاوتى نسبت به آيات الهى شدند.

امام صادق عليه السلام در توضيح آيه فرمود: «و حسبوا ان لا تكون فتنة» مقصود زمانى است كه پيامبر صلى الله عليه و آله در بين آنان بوده، «فَعَمُوا وَ صَمُّوا» زمانى است كه پيامبر از دنيا رفت، «ثُمَّ تابَ اللَّهُ» مراد زمانى است كه اميرمؤمنان عليه السلام به خلافت رسيد و «ثُمَّ عَمُوا وَ صَمُّوا» مراد تا روز

جلد 2 - صفحه 344

قيامت است. «1»

پیام ها

1- آزمايش الهى عمومى است، هرگز از فتنه‌ها غافل نشويم. «حَسِبُوا أَلَّا تَكُونَ فِتْنَةٌ»

2- عقائد نبايد بر اساس حدس و گمان باشد. حَسِبُوا ...

3- براى مدّتى در خط مستقيم بودن مهم نيست، مهم حسن عاقبت است. «ثُمَّ تابَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ ثُمَّ عَمُوا وَ صَمُّوا» «ثُمَّ عَمُوا» نشانه آن‌است كه بنى‌اسرائيل بعد از بازگشت لطف خداوند، تا مدّتى در خط صحيح بودند؛ ولى دوباره منحرف شدند.

4- غرور و خودبرتربينى و گمان و وهم، انسان را كور و كر و از شناخت صحيح، محروم مى‌سازد. وَ حَسِبُوا ... فَعَمُوا وَ صَمُّوا

5- كسى توقّع نداشته باشد كه بى‌امتحان، به جايى برسد. «حَسِبُوا أَلَّا تَكُونَ فِتْنَةٌ»

6- لطف الهى تا حدّى است كه حتّى بدون عذرخواهى انسان، به سوى او سرازير مى‌شود. «فَعَمُوا وَ صَمُّوا ثُمَّ تابَ اللَّهُ»

7- خداوند مهربان است، ولى انسان‌ها لجوج‌اند. «تابَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ ثُمَّ عَمُوا»

8- كثرت رهرو نشانه‌ى حقّانيّت راه نيست. «ثُمَّ عَمُوا وَ صَمُّوا كَثِيرٌ مِنْهُمْ»

9- ايمان به نظارت خداوند در زندگى انسان نقش مهمى دارد. «وَ اللَّهُ بَصِيرٌ»


«1». كافى، ج 8، ص 200.

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



وَ حَسِبُوا أَلاَّ تَكُونَ فِتْنَةٌ فَعَمُوا وَ صَمُّوا ثُمَّ تابَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ ثُمَّ عَمُوا وَ صَمُّوا كَثِيرٌ مِنْهُمْ وَ اللَّهُ بَصِيرٌ بِما يَعْمَلُونَ (71)

وَ حَسِبُوا أَلَّا تَكُونَ فِتْنَةٌ: و گمان كردند بنى اسرائيل آنكه يافت نشود بلائى و محنتى و عذابى ايشان را به جهت قتل و تكذيب انبيا. فَعَمُوا وَ صَمُّوا: پس كور شدند از ديدن دين حق و دلايل آن، مانند كورى كه راه به مقصد نبرد، و كر شدند از استماع سخن راست، چه بر عبادت «عجل» راسخ شده، فرمايش هارون را نشنيدند، و همچنين گوش به قول انبياى خود ندادند. ثُمَّ تابَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ‌:

پس توبه كردند و حق تعالى توبه ايشان را قبول نمود. ثُمَّ عَمُوا وَ صَمُّوا كَثِيرٌ مِنْهُمْ‌: پس كور و كر شدند بسيارى از فرزندان آنها به انكار حضرت عيسى عليه السّلام يا انكار حضرت خاتم صلى اللّه عليه و آله، يا چون توبه كردند، حق تعالى عذاب را از آنها برداشت. بعد باز به كفر و طغيان خود رجوع كردند، يا آنكه توبه نمودند، خداوند توبه ايشان را قبول؛ چون آنها مردند، فرزندان ديگر پيدا و پيروى پدران نموده كور و كر شدند، كه هر چند حق تعالى بوسيله انبيا عرض توبه فرمود قبول نمى‌كردند و در گمراهى و سركشى مى‌افزودند. وَ اللَّهُ بَصِيرٌ بِما يَعْمَلُونَ‌: و خداى تعالى بيناست به آنچه مى‌كنند، و مناسب آن پاداش رساند. آيه، مورد تهديد و وعيد است بر ايشان از عدم استمرار در توبه.

تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ حَسِبُوا أَلاَّ تَكُونَ فِتْنَةٌ فَعَمُوا وَ صَمُّوا ثُمَّ تابَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ ثُمَّ عَمُوا وَ صَمُّوا كَثِيرٌ مِنْهُمْ وَ اللَّهُ بَصِيرٌ بِما يَعْمَلُونَ (71)

ترجمه‌

و گمان كردند كه نمى‌باشد بلائى پس كور و كر شدند پس پذيرفت خدا توبه آنها را پس كور و كر شدند بسيارى از ايشان و خدا بينا است بآنچه مى‌كنند.

جلد 2 صفحه 249

تفسير

طائفه بنى اسرائيل بفريب شيطان مغرور شدند بآنكه خداوند آنها را در دنيا و آخرت مبتلا ببلا و عذاب نميفرمايد چون آنها از نسل انبيا هستند و پدرانشان از آنها شفاعت مى‌كنند چنانچه فعلا هم ديده ميشود بعضى از سادات ما هم گاهى اين فريب شيطان را ميخورند و آن طائفه باين جهت از ديدن معجزات انبيا و مشاهده حقائق دين آنها كور و از شنيدن احكام و مواعظ كر بودند يعنى ديدن و شنيدن بحال آنها اثرى نداشت و گفته‌اند اين حال در آنها باقى بود تا زمان حضرت داود و سليمان (ع) كه موفق بتوبه شدند و خداوند توبه آنها را قبول فرمود و ثانيا در زمان حضرت عيسى و خاتم انبيا (ص) بحالت اوليّه عودت نمودند مگر عدّه كمى از آنها كه بآندو پيغمبر ايمان آوردند و در كافى از حضرت صادق (ع) نقل نموده كه اين گمان را كسانى كه در زمان پيغمبر (ص) بودند نمودند و بعد از رحلت آنحضرت كور و كر شدند و در زمان خلافت ظاهرى امير المؤمنين (ع) توبه نمودند و خداوند پذيرفت و پس از شهادت آنحضرت بسيارى از آنها بحالت اوليه عودت نمودند و بنظر حقير اين معنى مناسب‌تر با لفظ فتنه است زيرا ظاهر آن آزمايش است نه عذاب كه بشفاعت رفع شود و نيز انسب با لفظ كورى و كرى است زيرا منافقان اين امت منكر ولايت شدند و امير المؤمنين (ع) را نديده و نصوص ولايت را نشنيده گرفتند ولى بنى اسرائيل منكر نبوت انبياء سلف نبودند تا زمان حضرت داود و سليمان (ع) نهايت آنكه باحكام آنها عمل نمى‌نمودند و بر ارباب ذوق پوشيده نيست كه نسبت كورى و كرى بكسانى حسن دارد داده شود كه بهيچ وجه اثرى بر امرى مرتّب ننمايند نه اعتقادا و نه عملا و بنابر اين مراد از صاحبان گمان يهودان اين امت ميباشند ..

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


وَ حَسِبُوا أَلاّ تَكُون‌َ فِتنَةٌ فَعَمُوا وَ صَمُّوا ثُم‌َّ تاب‌َ اللّه‌ُ عَلَيهِم‌ ثُم‌َّ عَمُوا وَ صَمُّوا كَثِيرٌ مِنهُم‌ وَ اللّه‌ُ بَصِيرٌ بِما يَعمَلُون‌َ (71)

و گمان‌ كردند ‌اينکه‌ تكذيب‌ و قتل‌ انبياء فتنه‌ و فسادي‌ و ابتلاء و عذابي‌ ‌براي‌ ‌آنها‌ نيست‌ ‌پس‌ كور شد چشم‌ قلب‌ ‌آنها‌ حق‌ ‌را‌ نمي‌ديدند و كر شد گوش‌ قلب‌ ‌آنها‌ مواعظ و نصايح‌ انبياء ‌را‌ نمي‌شنيدند سپس‌ ‌بعد‌ ‌از‌ اينكه‌ بيدار و هوشيار شدند و گرفتار بلاها و دچار محنت‌ها شدند توبه‌ كردند خداوند توبه‌ ‌آنها‌ ‌را‌ قبول‌ فرمود سپس‌ بسياري‌ ‌از‌ ‌آنها‌ بهمان‌ كوري‌ و كري‌ اولي‌ برگشتند و خداوند بينا ‌است‌ بآنچه‌ ميكنند.

جلد 6 - صفحه 431

وَ حَسِبُوا أَلّا تَكُون‌َ فِتنَةٌ گفتند افعال‌ ‌بر‌ سه‌ قسم‌ ‌است‌: يك‌ قسم‌ افعالي‌ ‌است‌ ‌که‌ ثبات‌ و تحقق‌ و استقرار دارد مثل‌ علم‌، يقين‌، تبين‌. جمله‌ مفعول‌ ‌آنها‌ بان‌ مثقله‌ ‌که‌ دلالت‌ ‌بر‌ تحقق‌ دارد گفته‌ ميشود مثل‌ وَ يَعلَمُون‌َ أَن‌َّ اللّه‌َ هُوَ الحَق‌ُّ المُبِين‌ُ نور ‌آيه‌ 25، و أَ لَم‌ يَعلَم‌ بِأَن‌َّ اللّه‌َ يَري‌ علق‌ ‌آيه‌ 14.

قسم‌ دوم‌ افعالي‌ ‌است‌ ‌که‌ استقرار و ثباتي‌ ندارد مثل‌ طمع‌، خوف‌، رجاء بان‌ مخففه‌ تعبير ميشود مثل‌ الَّذِي‌ أَطمَع‌ُ أَن‌ يَغفِرَ لِي‌ خَطِيئَتِي‌ شعراء ‌آيه‌ 82، و تَخافُون‌َ أَن‌ يَتَخَطَّفَكُم‌ُ النّاس‌ُ انفال‌ ‌آيه‌ 26، و فَخَشِينا أَن‌ يُرهِقَهُما طُغياناً وَ كُفراً كهف‌ ‌آيه‌ 80.

قسم‌ سوم‌ اينكه‌ تاب‌ ‌هر‌ دو ‌را‌ دارد استقرار و عدم‌ استقرار مثل‌ ظن‌: زعم‌، حسبان‌. گاهي‌ ‌که‌ بمعني‌ تحقق‌ و استقرار ‌باشد‌ بمثقله‌ گفته‌ ميشود و ‌اگر‌ بمعني‌ عدم‌ استقرار ‌باشد‌ بمخففه‌. لكن‌ ‌اينکه‌ كلام‌ تمام‌ نيست‌ و شعر بلا ضرورة و موارد نقض‌ بسيار دارد مثل‌ عَلِم‌َ أَن‌ سَيَكُون‌ُ مِنكُم‌ مَرضي‌ سوره‌ ‌آيه‌ جواب‌ دادند ‌که‌ ‌اينکه‌ بواسطه‌ توسط سين‌ ‌است‌، باز نقض‌ شد بآيه‌ وَ أَن‌ لَيس‌َ لِلإِنسان‌ِ إِلّا ما سَعي‌ نجم‌ ‌آيه‌ 39، ‌که‌ واسطه‌ ندارد جواب‌ دادند ‌که‌ ليس‌ فعل‌ نيست‌ حقيقة و تحقيق‌ كلام‌ اينست‌ ‌که‌ تمام‌ اينها بي‌وجه‌ ‌است‌ و تخرص‌ بغيب‌ بلكه‌ ‌اگر‌ مدخول‌ ‌آن‌ جمله‌ اسميه‌ ‌باشد‌ بايد مثقله‌ آورد و ‌اگر‌ جمله‌ فعليه‌ ‌باشد‌ ‌ان‌ ناصبه‌ مخففه‌ ‌که‌ جمله‌ ‌را‌ بتأويل‌ مصدر برد اي‌ حسبوا عدم‌ كون‌ عملهم‌ فتنة و مراد ‌از‌ فتنه‌ عمل‌ زشت‌ و قبيح‌ و فاسد ‌است‌ نظير ‌آيه‌ شريفه‌ قُل‌ هَل‌ نُنَبِّئُكُم‌ بِالأَخسَرِين‌َ أَعمالًا الَّذِين‌َ ضَل‌َّ سَعيُهُم‌ فِي‌ الحَياةِ الدُّنيا وَ هُم‌ يَحسَبُون‌َ أَنَّهُم‌ يُحسِنُون‌َ صُنعاً كهف‌ ‌آيه‌ 103 و 104 و ‌آيه‌ شريفه‌ وَ إِذا قِيل‌َ لَهُم‌ لا تُفسِدُوا فِي‌ الأَرض‌ِ قالُوا إِنَّما نَحن‌ُ مُصلِحُون‌َ بقره‌ ‌آيه‌ 11.

فَعَمُوا وَ صَمُّوا همين‌ نحو ‌که‌ بدن‌ چشم‌ و گوش‌ دارد و بسا كور ميشود

جلد 6 - صفحه 432

و ‌در‌ چاه‌ ضلالت‌ ميافتد ‌ يا ‌ كر ميشود و كلمات‌ ‌را‌ استماع‌ نميكند همين‌ نحو چشم‌ قلب‌ كور ميشود و حق‌ ‌را‌ نمي‌بيند و گوش‌ قلب‌ كر ميشود و مواعظ ‌را‌ درك‌ نميكند چنانچه‌ ‌در‌ ‌آيه‌ شريفه‌ ميفرمايد صُم‌ٌّ بُكم‌ٌ عُمي‌ٌ فَهُم‌ لا يَعقِلُون‌َ بقره‌ ‌آيه‌ 171 ثُم‌َّ تاب‌َ اللّه‌ُ عَلَيهِم‌ ‌يعني‌ پشيمان‌ شدند و توبه‌ كردند و خداوند قبول‌ توبه‌ فرمود و ‌اينکه‌ البته‌ ‌در‌ ادوار مختلفه‌ بوده‌ چون‌ يهود چنانچه‌ كتب‌ ‌خود‌ ‌آنها‌ شهادت‌ ميدهد حالات‌ بوقلمون‌ داشتند يك‌ زمان‌ بقدري‌ ‌در‌ شرك‌ و كفر فرو ميرفتند ‌که‌ اسمي‌ ‌از‌ تورات‌ و موسي‌ نبوده‌ و گاهي‌ سلطان‌ مؤمنين‌ پيدا ميشده‌ و بفكر دين‌ ميافتادند.

ثُم‌َّ عَمُوا وَ صَمُّوا باز دوره‌ ديگري‌ ميآمد ‌بر‌ ميگشتند بهمان‌ شرك‌ و كفر آبائي‌ و اجدادي‌ ‌خود‌.

كثير منهم‌ البته‌ ‌در‌ ميان‌ ‌آنها‌ انبياء و مؤمنين‌ و صلحاء ‌هم‌ بودند لكن‌ ‌در‌ اقليت‌ و اكثريت‌ ‌با‌ كفار ‌بود‌ چنانچه‌ ‌در‌ تمام‌ ادوار ‌از‌ زمان‌ آدم‌ ‌تا‌ كنون‌ ‌تا‌ زمان‌ ظهور حضرت‌ مهدي‌ عج‌ اللّه‌ ‌تعالي‌ فرجه‌ اكثريت‌ ‌با‌ كفار، فساق‌، فجار، احزاب‌ شيطان‌ بوده‌.

(اشكال‌)

وجه‌ اينكه‌ كثير مرفوع‌ ‌شده‌ ‌با‌ اينكه‌ بمقتضاي‌ قاعده‌ بايد منصوب‌ ‌باشد‌.

(جواب‌)

آنكه‌ ممكن‌ ‌است‌ بدل‌ ‌از‌ واو جمع‌ ‌باشد‌ ‌که‌ كساني‌ ‌که‌ عموا و صموا هستند كثير ‌از‌ ‌آنها‌ هستند، و ممكن‌ ‌است‌ خبر مبتداء محذوف‌ ‌باشد‌ ‌يعني‌ ذو العمي‌ و الصمم‌ كثير ‌از‌ ‌آنها‌ ‌است‌، و ممكن‌ ‌است‌ فاعل‌ عموا و صموا ‌باشد‌ بلغت‌ اكلوني‌ البراغيث‌، و وجه‌ اول‌ انسب‌ ‌است‌ وَ اللّه‌ُ بَصِيرٌ بِما يَعمَلُون‌َ معني‌ واضح‌ ‌است‌.

433

برگزیده تفسیر نمونه


(آیه‌ 71)

در این آیه اشاره به غرور نابجای آنها در برابر این همه طغیان و جنایات کرده می فرماید: «با این حال آنها گمان می کردند که بلا و مجازاتی دامنشان را نخواهد گرفت» (وَ حَسِبُوا أَلّا تَکونَ فِتنَةٌ).

و همانطور که در آیات دیگر تصریح شده، خود را یک نژاد برتر می پنداشتند و به عنوان فرزندان خدا از خود یاد می کردند؟ سر انجام این غرور خطرناک و خود برتربینی همانند پردهای بر چشم و گوش آنها افتاد و به خاطر آن «از دیدن آیات خدا نابینا و از شنیدن کلمات حق، کر شدند»؟ (فَعَمُوا وَ صَمُّوا).

اما به هنگامی که نمونه هایی از مجازاتهای الهی و سر انجام شوم اعمال خود را مشاهده کردند، پشیمان گشتند و توبه کردند و متوجه شدند که تهدیدهای الهی جدی است و آنها هرگز یک نژاد برتر نیستند «خداوند نیز توبه آنها را پذیرفت» (ثُمَّ تابَ اللّهُ عَلَیهِم).

ولی این بیداری و ندامت و پشیمانی دیری نپایید باز طغیان و سرکشی و پشت پا زدن به حق و عدالت شروع شد، و دیگر بار پرده های غفلت که از آثار فرو رفتن در گناه است بر چشم و گوش آنها افکنده شد «و باز از دیدن آیات حق نابینا و از شنیدن سخنان حق کر شدند و این حالت، بسیاری از آنها را فرا گرفت» (ثُمَّ عَمُوا وَ صَمُّوا کثِیرٌ مِنهُم).

و در پایان آیه، با یک جمله کوتاه و پر معنی می گوید: «خداوند هیچ گاه از اعمال آنها غافل نبوده و تمام کارهایی را که انجام می دهند می بیند» (وَ اللّهُ بَصِیرٌ بِما یعمَلُونَ).

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

  1. تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی

منابع