فرعون گفت: شما چرا پیش از آنکه من اجازه دهم به موسی ایمان آوردید؟ معلوم است که او در سحر معلم شما بوده، باری من شما را دست و پا بر خلاف یکدیگر میبرم و بر تنه نخلهای خرما به دار میآویزم و خواهید دانست که عذاب (من و موسی) کدام سختتر و پایندهتر است.
[فرعون] گفت: آیا پیش از آنکه به شما اذن دهم، به او ایمان آوردید؟ یقیناً او بزرگ شماست که به شما جادو آموخته است، پس بی تردید دست ها و پاهایتان را یکی از راست و یکی از چپ قطع خواهم کرد، و شما را بر تنه های درخت خرما خواهم آویخت تا کاملاً بدانید که کدام یک از ما [من یا خدای موسی] عذابش سخت تر و پایدارتر است؟!
[فرعون] گفت: «آيا پيش از آنكه به شما اجازه دهم، به او ايمان آورديد؟ قطعاً او بزرگ شماست كه به شما سحر آموخته است، پس بىشك دستهاى شما و پاهايتان را يكى از راست و يكى از چپ قطع مىكنم و شما را بر تنههاى درخت خرما به دار مىآويزم، تا خوب بدانيد عذاب كدام يك از ما سختتر و پايدارتر است.»
فرعون گفت: آيا پيش از آنكه شما را رخصت دهم به او ايمان آورديد؟ او بزرگ شماست كه به شما جادوگرى آموخته است. دستها و پاهاتان را از چپ و راست مىبرم و بر تنه درخت خرما به دارتان مىآويزم. تا بدانيد كه عذاب كدام يك از ما سختتر و پايندهتر است.
(فرعون) گفت: «آیا پیش از آنکه به شما اذن دهم به او ایمان آوردید؟! مسلّماً او بزرگ شماست که به شما سحر آموخته است! به یقین دستها و پاهایتان را بطور مخالف قطع میکنم؛ و شما را از تنههای نخل به دار میآویزم؛ و خواهید دانست مجازات کدام یک از ما دردناکتر و پایدارتر است!»
He said, ‘Did you believe in him before I should permit you? He is indeed your chief who has taught you magic! Surely, I will cut off your hands and feet from opposite sides, and I will crucify you on the trunks of palm trees, and you will know which of us can inflict a severer and more lasting punishment.’
(Firon) said: You believe in him before I give you leave; most surely he is the chief of you who taught you enchantment, therefore I will certainly cut off your hands and your feet on opposite sides, and I will certainly crucify you on the trunks of the palm trees, and certainly you will come to know which of us is the more severe and the more abiding in chastising.
(Pharaoh) said: Ye put faith in him before I give you leave. Lo! he is your chief who taught you magic. Now surely I shall cut off your hands and your feet alternately, and I shall crucify you on the trunks of palm trees, and ye shall know for certain which of us hath sterner and more lasting punishment.
(Pharaoh) said: "Believe ye in Him before I give you permission? Surely this must be your leader, who has taught you magic! be sure I will cut off your hands and feet on opposite sides, and I will have you crucified on trunks of palm-trees: so shall ye know for certain, which of us can give the more severe and the more lasting punishment!"
معانی کلمات آیه
آذن: اذن و ايذان به معنى اجازه دادن است (راغب). «قَبْلَ أَنْ آذَنَ لَكُمْ»: پيش از آنكه به شما اجازه دهم.
خلاف: به عكس چيز، مثلا دست راست با پاى چپ.
اصلبنكم: صلب: به دار زدن. «لاصلبنكم» حتما حتما به دار مى زنم شما را.
(فرعون كه تمام نقشههاى خود را بر آب ديد به ساحران) گفت: آيا قبل از آنكه به شما اجازه دهم، به او ايمان آورديد؟! بىگمان او بزرگ شماست كه به شما سحر آموخته است. پس قطعاً دستها وپاهاى شما را بر خلاف (يكديگر، يعنى دست راست وپاى چپ يا به عكس) قطع خواهم كرد و شما را بر شاخههاى درخت خرما به دار خواهم آويخت و به زودى خواهيد دانست كه شكنجه و مجازات كدام يك از ما سختتر و پايدارتر است.
نکته ها
در آيهى 61، موسى فرعونيان را به عذاب تهديد كرد، «لا تَفْتَرُوا عَلَى اللَّهِ كَذِباً فَيُسْحِتَكُمْ بِعَذابٍ» در اين آيه فرعون مىگويد: به زودى مىدانيد كه عذاب چه كسى سختتر است.
جلد 5 - صفحه 364
پیام ها
1- عدو شود سبب خير اگر خدا خواهد. «قالَ آمَنْتُمْ» فرعون، همه كارشناسان را براى نابودى حقّ جمع كرده بود، ولى همه به دست موسى عليه السلام هدايت شدند.
2- در نظام طاغوتى، خفقان حاكم است ومردم حتّى از آزادى عقيده نيز محرومند. «آمَنْتُمْ لَهُ قَبْلَ أَنْ آذَنَ لَكُمْ»
3- تهديد و تهمت، شيوهى كار طاغوتهاست. «إِنَّهُ لَكَبِيرُكُمُ»
4- انبيا با روح انسان كار مىكنند، ولى طاغوتها با ضربه به جسم انتقام مىگيرند. فَلَأُقَطِّعَنَ ... غافل از آنكه با شكنجه و قتل نمىتوان باور واعتقادات مردم را تغيير داد.
5- ستمگران مغرور، خود را جاودانه مىپندارند. «أَيُّنا أَشَدُّ عَذاباً وَ أَبْقى»
چون سحره ايمان آوردند به خدا و تصديق موسى عليه السلام نمودند از روى حقيقت:
قالَ آمَنْتُمْ لَهُ: گفت فرعون به جادوگران بر وجه تقريع: ايمان آورديد به موسى. قَبْلَ أَنْ آذَنَ لَكُمْ: پيش از آنكه اجازه دهم مر شما را. ابن كثير و
«1» سوره اعراف، آيه 121.
«2» تفسير كبير فخر رازى، ج 6، ص 80.
جلد 8 - صفحه 297
حفص، امنتم به لفظ خبر و كوفيان غير از حفص به دو همزه بنابر استفهام و باقى قراء به همزه بعد از آن مدى. إِنَّهُ لَكَبِيرُكُمُ الَّذِي عَلَّمَكُمُ السِّحْرَ:
بدرستى كه موسى هر آينه بزرگ شما است كه ياد داده شما راى سحر.
تبصره: فرعون به اين كلام دو شبهه القا نمود:
1- آنكه در معتقدات، اعتماد به نظره اوليه نباشد، بلكه بايد مباحثه و مناظره شود تا مطلب مسلم گردد. و شما چون بدون درنگ در اولين مرحله ايمان آورديد، دال است بر آنكه ايمان شما از روى بينائى نيست بلكه منوط به سبب ديگر است.
2- آنكه شما شاگردان موسى هستيد در سحر، و اينكه ترك معارضه و عمدا اظهار عجز نموديد، به جهت ترويج امر او و تعظيم شأن او است، نه آنكه در معارضه و مقاومت با او عاجز باشيد. خواست تا در و هم عوام بياندازد كه اولا ايمان سحره پايه درستى ندارد، و ثانيا معارضه نكردن آنها به جهت توافق و بناگذارى بوده كه استاد خود راى بزرگ شمرند و مردمان راى به خود متوجه سازند.
بعد از آن تهديد نمود سحره راى كه: فَلَأُقَطِّعَنَّ أَيْدِيَكُمْ وَ أَرْجُلَكُمْ مِنْ خِلافٍ: پس هر آينه البته البته مىبرم دستها و پاهاى شما را از خلاف يكديگر، يعنى دست راست و پاى چپ. وَ لَأُصَلِّبَنَّكُمْ فِي جُذُوعِ النَّخْلِ: و هر آينه البته البته مىآويزم شما را در شاخههاى درخت خرما. چنين نقل نمودهاند اول كسى كه به دار كشيد مردم را، فرعون بود. وَ لَتَعْلَمُنَّ أَيُّنا أَشَدُّ عَذاباً وَ أَبْقى: و هر آينه البته البته اينطور مىكنم تا بدانيد كدام از ما سختتر است از حيث عذاب و پايندهتر از جهت عقاب.
فرعون بعد از ايراد شبهه، مشغول شد به تهديد تا نفرت دهد ايشان را از ايمان و متنفر نمايد سايرين را از اقتداى به ايشان در ايمان و استهزاء به موسى و عذاب سبحانى، و لكن فايدهاى پيدا نكرد، زيرا جادوگران در ايمان ثابت و راسخ، و بسيارى هم ايمان آوردند چنانچه ابن عباس نقل نموده كه آن روز ششصد هزار نفر بنى اسرائيل به موسى ايمان آوردند.
و بينداز آنچه در دست راست تو است فرو ميبرد آنچه را ساختهاند همانا آنچه را ساختهاند مكر ساحر است و رستگار نميشود ساحر هر جا كه آيد
پس بر وى افكنده شدند ساحران سجده كنندگان گفتند ايمان آورديم بپروردگار هارون و موسى
گفت آيا ايمان آورديد مر او را پيش از آنكه اذن دهم شما را همانا او هر آينه بزرگ شما است كه آموخت بشما سحر را پس هر آينه خواهم بريد البتّه دستهاى شما و پايهاى شما را بر خلاف يكديگر و هر آينه بردار كشم البتّه شما را بر تنه درخت خرما و هر آينه خواهيد دانست كه كدام يك از ما سختتر است از جهت عذاب و پايندهتر
گفتند هرگز اختيار نخواهيم نمود تو را بر آنچه آمد ما را از معجزات آشكار و آنكس كه آفريد ما را پس حكم كن آنچه را تو حكم كنندهئى جز اين نيست كه حكم ميكنى در اين زندگانى دنيا
همانا ما ايمان آورديم بپروردگارمان تا بيامرزد براى ما گناهانمان را و آنچه را اكراه نمودى تو ما را بر آن از سحر و خدا بهتر است و پايندهتر
محقّق است كه كسيكه بيايد نزد پروردگارش با آنكه باشد گناهكار پس همانا مر او را است جهنّم كه نه ميميرد در آن و نه زندگانى ميكند
و كسيكه بيايد نزد او با آنكه مؤمن باشد كه بتحقيق بجا آورده باشد كارهاى شايسته را پس آنگروه براى ايشان است مقامات عاليه،
بهشتهاى اقامت دائمى كه ميرود از زير آنها نهرها كه جاودانيانند در آن و آن پاداش كسى است كه پاك باشد..
جلد 3 صفحه 515
تفسير
پس از آنكه ساحران عصاها و ريسمانهاى خودشان را انداختند و در نظر حضرت موسى براى سحرى كه كرده بودند نمودار شد كه آنها راه ميروند مختصر ترسى در دل آنحضرت جاى گير شد براى آنكه مبادا آنها غالب شوند و دين حقّ ثابت نشود و مردم در ضلالت و گمراهى بمانند چنانچه در نهج البلاغه باين معنى اشاره شده است لذا خداوند صريحا او را نهى فرمود از آنكه بترسد و خطاب را بضمير انت تكرار فرمود براى تأكيد با آنكه كلام بحرف تأكيد مؤكّد بود و تصريح بغلبه او فرمود و در احتجاج از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود كه وقتى موسى ترسيد متوسل بمحمد و آل محمد عليهم السلام شد و امان طلبيد پس از آن خطاب رسيد نترس همانا البتّه تو غالبى و بينداز عصاى خود را مىبلعد بقدرت خدا آنچه را كه ساخته و پرداخته نمودند و تلقّف برفع و تشديد نيز قرائت شده است و فرمود همانا آنچه ساخته و پرداخته نمودهاند بكيد و مكر و حيله ساحر درست شده و ساحر هر جا باشد و هر كار كند خير نمىبيند و بمراد نميرسد و عاقبت رسوا خواهد شد و موسى عليه السّلام اطاعت نمود و انداخت و بلعيد تمام مصنوعات آنها را و ساحرها يقين كردند كه كار آنحضرت سحر نيست و معجزه الهيه است لذا همگى برو بزمين افتادند و براى عظمت اين امر در نظرشان و قبول توبه از اعمالشان سجده كردند براى خضوع در پيشگاه الهى و گفتند ايمان آورديم ما بپروردگار هارون و موسى عليه السّلام و اعراض نموديم از فرعون و فرعونيان و فرعون آنها را معاتب قرار داد و گفت ايمان آورديد و متابعت نموديد موسى را پيش از آنكه من بشما اجازه دهم كه ايمان بياوريد همانا او هر آينه بزرگ و اعلم و استاد شما است كه بشما سحر آموخته و با يكديگر قبلا مواضعه و سازش كرده بوديد در اين امر كه او غالب و شما مغلوب شويد و فورا ايمان بياوريد اكنون من شما را مجازات ميكنم باين كيفيّت كه دست راست و پاى چپ شما را مىبرم و شما را مىآويزم بر تنه درخت خرما كه در مرئى و منظر مردم جان دهيد و موجب عبرت خلق شويد و بدانيد كه كدام يك از من و موسى يا خداى او عذابش شديدتر و با دوامتر است گفتهاند از فرط غرور و جهل تصوّر ميكرد كسى بدون اجازه او نبايد دينى را اختيار نمايد و آنها در جواب گفتند هرگز اختيار نمىكنيم رضاى
جلد 3 صفحه 516
تو را بر دين حقّ كه ثابت شد از براى ما بمعجزات باهرات و بر آن خداوندى كه خلق فرمود ما را يا قسم بآنخداوندى كه آفريد ما را پس حكم كن آنچه دلت ميخواهد هر حكمى بكنى در اين دنيا ميكنى كه ميگذرد و آخرت باقى براى ما بهتر است ما ايمان بخدا آورديم تا از گناهانمان بگذرد و ما را بر سحرى كه در مقام معارضه با حضرت موسى كرديم باصرار تو مؤاخذه ننمايد و پاداش الهى بهتر و عذابش باقىتر است در جوامع روايت نموده كه سحره بفرعون گفتند موسى را وقتى در خواب است بما نشان بده پس يافتند او را در خواب با آنكه عصا حراست او را مينمود و گفتند اين ساحر نيست چون ساحر وقتى بخوابد سحرش باطل ميشود ولى فرعون بخرجش نرفت و آنها را وادار بمعارضه نمود و كسيكه بحال كفر و عصيان بميرد جهنّم از آن او است كه نه ميميرد در آن تا راحت شود و نه زندگانى راحتى ميكند كه بهتر از مردن باشد و بنظر حقير محتمل است مراد آن باشد كه نه ميميرد و نه زنده ميباشد يعنى هميشه مشغول جان كندن است و كسانيكه در پيشگاه الهى حاضر شوند با آنكه اهل ايمان و اعمال صالحه باشند داراى منازل رفيعهاى خواهند بود كه آنها بهشتهاى دائمى داراى نهرهاى جارى است كه هميشه در آنها خواهند بود و آن پاداش كسانى است كه پاك شدند از چرك كفر و عصيان بتوبه و سه آيه اخيره محتمل است جزء كلام سحره باشد كه خداوند نقل فرموده و محتمل است ابتداء كلام الهى باشد و كلمه على جمع عليا است كه آن مؤنّث اعلى ميباشد ..
(آیه 71)- بدیهی است که این عمل ساحران، ضربه سنگینی بر پیکر فرعون
ج3، ص131
و حکومت جبّار و خود کامه و بیدادگرش وارد ساخت، و تمام ارکان آن را به لرزه در آورد، لذا چارهای جز این ندید که با داد و فریاد و تهدیدهای غلیظ و شدید ته مانده حیثیتی را که نداشت، جمع و جور کند، رو به سوی ساحران کرد و «گفت: آیا پیش از آن که به شما اذن دهم به او ایمان آوردید»؟ (قالَ آمَنْتُمْ لَهُ قَبْلَ أَنْ آذَنَ لَکُمْ).
این جبّار مستکبر، نه تنها مدعی بود که بر جسم و جان مردم، حکومت دارد بلکه میخواست بگوید قلب شما هم در اختیار من و متعلق به من است، و باید با اجازه من تصمیم بگیرد.
فرعون به این قناعت نکرد، فورا وصلهای به دامان ساحران چسبانید و آنها را متهم کرد و گفت: «او بزرگ شماست، او کسی است که سحر به شما آموخته»، و تمام اینها توطئه است با نقشه قبلی! (إِنَّهُ لَکَبِیرُکُمُ الَّذِی عَلَّمَکُمُ السِّحْرَ).
بدون شک فرعون میدانست و یقین داشت این سخن دروغ است. ولی میدانیم قلدرها و زور گویان، وقتی موقعیت نامشروع خود را در خطر ببینند از هیچ دروغ و تهمتی باک ندارند.
تازه به این نیز قناعت نکرد و ساحران را با شدیدترین لحنی، تهدید به مرگ نمود و گفت: «پس سوگند یاد میکنم که دست و پاهای شما را بطور مخالف قطع میکنم، و بر فراز شاخههای بلند نخل به دار میآویزم و خواهید دانست مجازات من دردناکتر و پایدارتر است» (فَلَأُقَطِّعَنَّ أَیْدِیَکُمْ وَ أَرْجُلَکُمْ مِنْ خِلافٍ وَ لَأُصَلِّبَنَّکُمْ فِی جُذُوعِ النَّخْلِ وَ لَتَعْلَمُنَّ أَیُّنا أَشَدُّ عَذاباً وَ أَبْقی).
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید: