آیه 6 سوره جن

از دانشنامه‌ی اسلامی
(تغییرمسیر از آیه 6 جن)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
مشاهده آیه در سوره

وَأَنَّهُ كَانَ رِجَالٌ مِنَ الْإِنْسِ يَعُوذُونَ بِرِجَالٍ مِنَ الْجِنِّ فَزَادُوهُمْ رَهَقًا

مشاهده آیه در سوره


<<5 آیه 6 سوره جن 7>>
سوره : سوره جن (72)
جزء : 29
نزول : مکه

ترجمه های فارسی

و همانا مردانی از نوع بشر به مردانی از گروه جنّ پناه می‌بردند (و خود را در بیابانها به جنّیان می‌سپردند) و جنّیان بر غرور و جهل آنها سخت می‌افزودند (آیه چنین تفسیر شده که زمان جاهلیّت عرب در بیابان پناه به بزرگ جنّیان آنجا می‌برد تا ایمن باشد آن‌گاه آسوده می‌خفت و مال و جانش به خطر می‌افتاد).

و اینکه مردانی از آدمیان به مردانی از جن پناه می بردند، پس [مردان جن] بر طغیان و تباهی آنان افزودند،

و مردانى از آدميان به مردانى از جن پناه مى‌بردند و بر سركشى آنها مى‌افزودند.

و نيز مردانى بودند از آدميان كه به مردانى از جن پناه مى‌بردند و بر طغيانشان مى‌افزودند.

و اینکه مردانی از بشر به مردانی از جنّ پناه می‌بردند، و آنها سبب افزایش گمراهی و طغیانشان می‌شدند!

ترجمه های انگلیسی(English translations)

Indeed some persons from the humans would seek the protection of some persons from the jinn, thus only adding to their rebellion.

And that persons from among men used to seek refuge with persons from among jinn, so they increased them in wrongdoing:

And indeed (O Muhammad) individuals of humankind used to invoke the protection of individuals of the jinn, so that they increased them in revolt against Allah);

'True, there were persons among mankind who took shelter with persons among the Jinns, but they increased them in folly.

معانی کلمات آیه

  • رهقا: طغيان و گمراهى (مجمع- صحاح) در اصل به معنى رسيدن و پوشاندن است، گويى طغيان و گمراهى انسان را مى‏‌پوشاند.[۱]

نزول

ابورجاء العطاردى از طائفه بنى‌تمیم چنین گوید: رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم به عده اى براى انجام کارى مأموریت داده بود. من با اهل بیت علیهم‌السلام خود و عده اى که مسلمان نبوده ایم آن‌ها را که دیدیم، فرار نمودیم و به فلاتى از بیابان رسیدیم و در آنجا مجبور بودیم که شب را بگذرانیم.

شیخ و بزرگ قبیله ما که همراه بود به ما گفت: ما باید امشب به عزیز این بیابان که از جنیان است پناه ببریم تا بتوانیم خود را از شرور حفظ کنیم در این میان کسى از آن عده به ما رسید و گفت: بهترین راه و بالاترین پناه گرویدن به شهادت لا اله الّا اللّه و به نبوت محمد رسول خدا است که هر کس بدان معتقد باشد از جمیع شرور محفوظ و خون و مال و جان او هم در امن و امان خواهد بود.

سپس ما مراجعت کردیم و به شرف اسلام مشرف گردیدیم سپس ابو رجاء مى گفت: این آیه درباره من و همراهان من نازل شده است[۲] و نیز گویند: نخستین قومى که به جنیان پناه مى بردند. اهل یمن بودند سپس قوم بنى‌حنیفه و بعد از آن در میان قبایل عرب نیز این گونه پناهندگى مرسوم شده بود.[۳]

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


وَ أَنَّهُ كانَ رِجالٌ مِنَ الْإِنْسِ يَعُوذُونَ بِرِجالٍ مِنَ الْجِنِّ فَزادُوهُمْ رَهَقاً «6» وَ أَنَّهُمْ ظَنُّوا كَما ظَنَنْتُمْ أَنْ لَنْ يَبْعَثَ اللَّهُ أَحَداً «7» وَ أَنَّا لَمَسْنَا السَّماءَ فَوَجَدْناها مُلِئَتْ حَرَساً شَدِيداً وَ شُهُباً «8»

و مردانى از انسان به مردانى از جنّ پناه مى‌برند و به طغيان آنان افزودند و آنان پنداشتند چنانكه شما پنداشتيد كه خدا هرگز احدى را مبعوث نخواهد كرد. و ما به آسمان‌ها نزديك شويم، پس آنجا را پر از نگهبانان نيرومند و شهاب‌ها يافتيم.

نكته‌ها

«رهق» به معناى فعل قبيح و خلافى است كه انسان را در بر گيرد.

مراد از پناه بردن به جنّ، براساس روايات، رفتن نزد كسانى است كه با جنّ ارتباط دارند و مورد الهام شيطان هستند و از آنها بخواهد كه مشكلش را حل كنند. «1»

كسى كه با نور قرآن روشن شد و رشد يافت، از تمام انحرافات فكرى و عملى نجات مى‌يابد. قرآن بعد از جمله‌ «يَهْدِي إِلَى الرُّشْدِ» سيمايى از عقايد انحرافى را بيان مى‌كند كه براى خدا همسر و فرزند مى‌گيرند «مَا اتَّخَذَ صاحِبَةً وَ لا وَلَداً» سخن ناحق مى‌گويند.

«يَقُولُ سَفِيهُنا عَلَى اللَّهِ شَطَطاً» و به جاى خدا به جن پناه مى‌برند. «يَعُوذُونَ بِرِجالٍ مِنَ الْجِنِّ» و خيال مى‌كنند قيامتى در كار نيست. «لَنْ يَبْعَثَ اللَّهُ أَحَداً»

«1». تفسير نورالثقلين.

جلد 10 - صفحه 247

پیام ها

1- پناه بردن به جن، كارى لغو و سفيهانه است. يَقُولُ سَفِيهُنا عَلَى اللَّهِ شَطَطاً ... يَعُوذُونَ بِرِجالٍ مِنَ الْجِنِ‌

2- جنّيان مثل انسان، مرد و زن دارند. «بِرِجالٍ مِنَ الْجِنِّ»

3- پيام ارتباط با جنّ كه عموماً براى رسيدن به مقاصد نادرست است، بر گمراهى دو طرف مى‌افزايد. يَعُوذُونَ‌ ... فَزادُوهُمْ رَهَقاً

4- منكران قيامت، برهان و دليل علمى ندارند بلكه گرفتار ظنّ و گمان هستند.

«ظَنُّوا كَما ظَنَنْتُمْ»

5- جنّ از عقايد انسان آگاه است. «ظَنُّوا كَما ظَنَنْتُمْ»

6- بعضى از جنيان كافرند و قيامت را انكار مى‌كنند. «لَنْ يَبْعَثَ اللَّهُ أَحَداً»

7- جن، توان تماس با آسمان را دارد. «لَمَسْنَا السَّماءَ»

8- نااهلان را به هر جا راه ندهيد. «فَوَجَدْناها مُلِئَتْ حَرَساً شَدِيداً»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



وَ أَنَّهُ كانَ رِجالٌ مِنَ الْإِنْسِ يَعُوذُونَ بِرِجالٍ مِنَ الْجِنِّ فَزادُوهُمْ رَهَقاً «6»

وَ أَنَّهُ كانَ رِجالٌ مِنَ الْإِنْسِ‌: و بدرستى كه بودند مردمى از آدميان كه در بعضى از مواضع، يَعُوذُونَ بِرِجالٍ مِنَ الْجِنِ‌: پناه گرفتندى به مردانى از جنيان.

و آن، چنان بود چون كسى به بيابان هولناك رسيدى، گفتى: اعوذ بسيد هذا الوادى من سفهاء قومه. و اعتقاد او آن بود كه بدان استعاذه، آن شب سالم بماند. فَزادُوهُمْ رَهَقاً: پس بيفزودند آدميان مر جنيان را به سبب اين استعاذه لحوق و غشيان اثم از كبر و سركشى و جهل، چه ايشان به سبب آن گفتند:

بزرگى ما به مرتبه‌اى است كه آدميان به ما پناه مى‌جويند و ما نگهبان و حامى، و سيد ايشانيم. ابن عباس گفته: معنى آيه آنكه بيفزودند جنيان مر آدميان را گمراهى، يعنى اغوا و اضلال ايشان كردند تا آنكه آدميان پناه بردند به ايشان. ابتدا قومى از يمن بودند، بعد اين تعوذ فاش شد ميان مردم، و همه تعوذ مى‌كردند.

جلد 13 - صفحه 344


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‌

قُلْ أُوحِيَ إِلَيَّ أَنَّهُ اسْتَمَعَ نَفَرٌ مِنَ الْجِنِّ فَقالُوا إِنَّا سَمِعْنا قُرْآناً عَجَباً «1» يَهْدِي إِلَى الرُّشْدِ فَآمَنَّا بِهِ وَ لَنْ نُشْرِكَ بِرَبِّنا أَحَداً «2» وَ أَنَّهُ تَعالى‌ جَدُّ رَبِّنا مَا اتَّخَذَ صاحِبَةً وَ لا وَلَداً «3» وَ أَنَّهُ كانَ يَقُولُ سَفِيهُنا عَلَى اللَّهِ شَطَطاً «4»

وَ أَنَّا ظَنَنَّا أَنْ لَنْ تَقُولَ الْإِنْسُ وَ الْجِنُّ عَلَى اللَّهِ كَذِباً «5» وَ أَنَّهُ كانَ رِجالٌ مِنَ الْإِنْسِ يَعُوذُونَ بِرِجالٍ مِنَ الْجِنِّ فَزادُوهُمْ رَهَقاً «6» وَ أَنَّهُمْ ظَنُّوا كَما ظَنَنْتُمْ أَنْ لَنْ يَبْعَثَ اللَّهُ أَحَداً «7» وَ أَنَّا لَمَسْنَا السَّماءَ فَوَجَدْناها مُلِئَتْ حَرَساً شَدِيداً وَ شُهُباً «8» وَ أَنَّا كُنَّا نَقْعُدُ مِنْها مَقاعِدَ لِلسَّمْعِ فَمَنْ يَسْتَمِعِ الْآنَ يَجِدْ لَهُ شِهاباً رَصَداً «9»

وَ أَنَّا لا نَدْرِي أَ شَرٌّ أُرِيدَ بِمَنْ فِي الْأَرْضِ أَمْ أَرادَ بِهِمْ رَبُّهُمْ رَشَداً «10»

ترجمه‌

بگو وحى شد بمن كه گوش دادند گروهى كمتر از ده نفر از جنّ پس گفتند همانا ما شنيديم قرآنى را كه شگفت آور است‌

هدايت ميكند بصلاح و صواب پس ايمان آورديم بآن و شريك قرار نميدهيم براى پروردگارمان كسى را

و بآن كه برتر و بالاتر است مقام عظمت پروردگار ما نگرفت همسرى و نه فرزندى‌

و بدرستيكه ميگفت نادان ما بر خدا سخنى دور از صواب‌

و بدرستيكه ما گمان كرديم كه هرگز نميگويند انس و جن بر خدا دروغى را

و بدرستيكه بودند مردانى از انس پناه ميبردند به مردانى از جن پس افزودند آنها را سر كشى‌

و بدرستيكه آنها گمان كردند همچنانكه گمان كرديد كه هرگز بر نمى‌انگيزد خدا كسى را

و بدرستيكه ما نزديك شديم بآسمان پس يافتيم آنرا كه پر شده از نگهبانانى سخت و تيرهاى آتشى‌

و بدرستيكه ما مى‌نشستيم از آن در نشيمنها براى شنيدن پس هر كه گوش دهد اكنون مييابد براى خود تير آتشين را مترصد سوزاندن‌

و بدرستيكه‌

جلد 5 صفحه 284

ما نميدانيم آيا بدى خواسته شده براى كسانى كه در زمينند يا خواسته است براى آنان پروردگارشان خير و صلاح را.

تفسير

شأن نزول اين سوره شريفه در سوره احقاف ذيل آيه و اذ صرفنا اليك نفرا من الجنّ و آيات بعد گذشت و اجمال آن اين است كه در خارج از مكّه معظمه يك شب كه حضرت ختمى مرتبت مشغول بتلاوت قرآن بود جماعتى از جنّيان كه عدد آنها از ده نفر كمتر بود گوش دادند و ايمان آوردند و رفتند قوم خودشان را دعوت باسلام نمودند و بعدا خدمت پيغمبر خاتم رسيدند و قبول اسلام كردند و شرائع دين را از آنحضرت آموختند و اين سوره نازل شد تا آخر و خداوند قول آنها را حكايت فرمود و بعدا هم خدمت حضرت ميرسيدند و احكام اسلام را از امير المؤمنين عليه السّلام ميآموختند و آنها مؤمن و كافر و ناصب و يهود و نصارى و مجوس دارند و اجسام آنها لطيف و خفيف است و اشكال و صور اصليّه آنها مخالف با صور انسان و ملائكه است و قدرت دارند كه خود را بأشكال مختلفه در آورند و در اجسام نفوذ نمايند و خود را بزرگ و كوچك كنند و خصوصيّات احوال آنها زياد است كه مجال ذكر آن نيست اجمالا آنكه موجوداتى هستند از انظار مخفى و داراى عقل و شعور و ادراك و مكلّف بتكاليفى و پيغمبر خاتم مبعوث بر آنها هم بوده و خداوند به پيغمبر خود ميفرمايد بگو وحى شد از جانب خداوند بمن كه استماع نمودند و گوش دادند قرائت تو را جمعى از طائفه جنّ پس گفتند ما شنيديم قرآنى را كه عجب آور بود چون نه نظم بود و نه نثر و در نهايت فصاحت و بلاغت بود بطوريكه كسى قادر براتيان بمثل آن نيست و از جهات عديده معلوم ميشد كلام خدا است و هدايت ميكند مردم را بحق و صواب و صلاح خودشان پس ايمان آورديم بآن و ديگر براى خداوند يگانه شريك قرار نميدهيم احديرا هرگز و معتقد شديم كه خداوند بلند و رفيع است مقام عظمت و جلال او از شريك چون جدّ بمعناى عظمت و جلال استعمال شده ولى مستفاد از اخبار ائمه اطهار آنستكه جدّ بمعناى بخت است و مناسب با مقام ربوبى نيست و جنّيان از روى نادانى سخنى گفتند و خداوند آنرا نقل فرموده ولى براى خود نپسنديده است و دانستيم كه او همسر و اولاد ندارد

جلد 5 صفحه 285

و نيز معتقد شديم كه كسيكه ميگويد خدا شريك و فرزند دارد از ما اجنّه يا شيطان كه گفته‌اند مراد از سفيه او است بى‌خرد و نادانى است كه سخنى ناحق و ناروا گفته و اينكه تاكنون ما پيروى از آن سفيه مينموديم براى اين بود كه گمان نميكرديم كسى از انس و جنّ افترا بخدا به بندد و تقليد ميكرديم تا وقتى كه يقين پيدا كرديم كه خدا شريك و همسر و اولاد ندارد تا اينجا مسلّما كلام جنّيان است و از اينجا تا دو آيه محتمل است كلام آنها باشد كه با يكديگر صحبت ميداشتند و محتمل است كلام مستقلّى از خدا و در هر حال جزء وحى الهى است كه به پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم شده و لذا قرائت مشهوره و أنّه بفتح است و قمّى ره از امام باقر عليه السّلام در تفسير آيه بعد نقل نموده كه بعضى از مردم ميرفتند نزد كاهنى كه شيطان باو وحى مينمود و ميگفتند بگو بشيطانت فلانى بتو پناه آورده و بنابر اين مراد آنستكه سابقا بعضى از مردان انسى پناه ميبردند بمردان جنّى پس موجب مزيد نخوت و سركشى جنّيان شد و قمّى ره رهقا را بخسرانا تفسير فرموده و نقل نموده كه جنّيان نازل ميشدند بر جماعتى از مردمان و خبر ميدادند بآنها اخباريرا كه شنيده بودند از آسمان پيش از ولادت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و كهانت كاهنان از اين راه بود و بنى آدم مانند شما جنّيان يا جنّيان مانند شما بنى آدم گمان كردند كه خدا ديگر پيغمبرى نميفرستد يا گمان كردند كه احدى از مردگانرا مبعوث نميفرمايد براى حساب و جزاء و هر دو احتمال باطل است چون پيغمبر آخر الزّمان آمده و ميگويد خدا مردم را مبعوث ميفرمايد در روز قيامت باز سخن جنّيان است كه ميگويند ما با آسمان تماس گرفتيم يعنى نزديك بآن شديم پس ديديم اوضاع آسمان ديگر گون شده حرّاس و پاسبانان قوى الهى و تيرهاى آتشين آنجا را پر كرده و كاملا مراقبت مينمايند كه ما وارد نشويم ما سابقا در اطراف آسمان جاى‌هائى خالى از نگهبان براى خودمان تهيّه نموده بوديم كه بنشينيم و مترصّد اخبار سماوى باشيم و آنرا بشنويم و بيائيم بكاهنان خبر دهيم ولى الآن طورى شده كه اگر كسى بخواهد بسخنان ملائكه گوش دهد فورا شهاب ثاقب كه تير آتشين الهى است و مترصّد او ميباشد ميسوزاندش و شرح اين قسمت در سوره حجر و الصّافات گذشت و در

جلد 5 صفحه 286

احتجاج از امام صادق عليه السّلام حديثى در اين باب نقل نموده كه خلاصه‌اش آنستكه شياطين قبل از اين در آسمان راه پيدا ميكردند و بعضى از اخبار سماوى را به استراق سمع اخذ و براى كاهنان نقل مينمودند و گاهى هم از خودشان بر آن اضافه ميكردند و حق و باطل مخلوط ميشد و چون خدا خواست چيزى شبيه بوحى در زمين نباشد از اخبار سماوى تا مردم در شبهه نيفتند و حجّت بر آنها تمام گردد منع فرمود آنرا بنجومى كه رجومند براى شياطين و كهانت منقطع گرديد و نيز جنّيان گويند ما نميدانيم خدا از اين تغيير وضع آسمان چه اراده كرده نسبت باهل زمين ميخواهد روابط زمين را از آسمان قطع كند چون پيغمبر خاتم آمده و مردم ايمان باو نياورده‌اند يا ميخواهد وحى منحصر باو باشد و كلام حق با باطل مخلوط نگردد و مردم بتوسط او مورد رحمت شوند و بعضى گفته‌اند مراد آنستكه اين تغيير وضع آسمان براى آمدن پيغمبر خاتم شده و نميدانيم مراد خدا از فرستادن او آنستكه مردم را عذاب كند بسبب مخالفت با او يا هدايت و رحمت نمايد آنان را بمتابعت و اطاعت او و اللّه اعلم.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


وَ أَنَّه‌ُ كان‌َ رِجال‌ٌ مِن‌َ الإِنس‌ِ يَعُوذُون‌َ بِرِجال‌ٍ مِن‌َ الجِن‌ِّ فَزادُوهُم‌ رَهَقاً «6»

و ‌اينکه‌ ‌که‌ بودند مرداني‌ ‌از‌ انس‌ ‌که‌ پناه‌ ميبردند بمرداني‌ ‌از‌ جن‌ ‌پس‌ ‌آن‌ مردان‌ جن‌ زياد كردند ‌بر‌ ‌آن‌ مردان‌ انس‌ طغيان‌ و سركشي‌ ‌را‌.

‌اينکه‌ آيه شريفه‌ ‌از‌ آيات‌ متشابهات‌ قرآن‌ ‌است‌ و دو نحوه‌ تفسير ‌شده‌:

يكي‌ آنكه‌: مستفاد ‌از‌ اخبار ‌است‌ ‌که‌ قبل‌ ‌از‌ ولادت‌ حضرت‌ رسالت‌ بعض‌ اجنه‌ ميرفتند ‌در‌ آسمانها و استراق‌ سمع‌ ميكردند و ميآمدند بيك‌ رجال‌ انس‌ ‌که‌ كهنه‌ بودند خبر ميدادند و ‌آنها‌ بديگران‌ ميگفتند و ‌در‌ ‌بين‌ ‌اينکه‌ اخبار يك‌ راهنمايي‌ها ‌هم‌ ميكردند بضلالت‌ و گمراهي‌ و ‌اينکه‌ باعث‌ ازدياد كفر و ضلالت‌ اينها ميشد بنا ‌بر‌ ‌اينکه‌ تفسير:

وَ أَنَّه‌ُ كان‌َ رِجال‌ٌ مِن‌َ الإِنس‌ِ ‌که‌ كهنه‌ باشند.

يَعُوذُون‌َ بِرِجال‌ٍ مِن‌َ الجِن‌ِّ آنهايي‌ ‌که‌ استراق‌ سمع‌ ميكردند و بآنها خبر ميدادند.

فَزادُوهُم‌ رَهَقاً ‌پس‌ ‌آن‌ رجال‌ جن‌ زياد ميكردند رجال‌ انس‌ ‌را‌ رهق‌، رهق‌

جلد 17 - صفحه 228

بمعني‌ فرو رفتن‌ شي‌ء و احاطه‌ شي‌ء ‌بر‌ شي‌ء ‌در‌ فساد و ضلالت‌ و ذلت‌ خفت‌ و معصيت‌ و طغيان‌ و مضرات‌ ‌است‌ چنانچه‌ ‌در‌ آيات‌ شريفه‌ قرآن‌ اشاره‌ باين‌ معني‌ دارد مثل‌:

سَأُرهِقُه‌ُ صَعُوداً مدثر آيه 17، و مثل‌: لِلَّذِين‌َ أَحسَنُوا الحُسني‌ وَ زِيادَةٌ وَ لا يَرهَق‌ُ وُجُوهَهُم‌ قَتَرٌ وَ لا ذِلَّةٌ‌-‌ ‌الي‌ ‌قوله‌ ‌تعالي‌‌-‌ وَ الَّذِين‌َ كَسَبُوا السَّيِّئات‌ِ جَزاءُ سَيِّئَةٍ بِمِثلِها وَ تَرهَقُهُم‌ ذِلَّةٌ ... الآيه‌ يونس‌ آيه 26 و 27. و ‌غير‌ اينها ‌از‌ آيات‌.

و نحوه ثانيه‌ ‌که‌: مفسرين‌ گفتند ‌که‌: راجع‌ بعبده جن‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌در‌ مهالك‌ و مضار پناه‌ ميبردند بآلهه‌ ‌خود‌ ‌از‌ جن‌ ‌که‌ ‌در‌ ‌هر‌ مهلكه‌ ميگفت‌: أعوذ بعزيز ‌هذا‌ الوادي‌ ‌يعني‌ برئيس‌ ‌اينکه‌ وادي‌ و ‌اينکه‌ مكان‌ ‌از‌ شر ‌هر‌ ذي‌ شري‌ بخيال‌ اينكه‌ ‌او‌ ‌اينکه‌ ‌را‌ پناه‌ ميدهد و دفع‌ شر ‌از‌ ‌او‌ ميكند و ‌اينکه‌ باعث‌ زيادتي‌ كفر و شرك‌ و ضلالت‌ و اثم‌ و معاصي‌ ‌آنها‌ ميشد.

اقول‌: جمع‌ ‌بين‌ تفسيرين‌ ‌هم‌ ممكن‌ ‌است‌ و اللّه‌ العالم‌.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 6)- سپس افزودند: یکی دیگر از انحرافات جن و انس این بود که:

«مردانی از بشر به مردانی از جن پناه می‌بردند، و آنها سبب افزایش گمراهی و طغیانشان می‌شدند» (و انه کان رجال من الانس یعوذون برجال من الجن فزادوهم رهقا).

مفهوم آیه، مفهوم وسیعی است که شامل هرگونه پناه بردن افرادی از انسانها به جن را شامل می‌شود چه این که می‌دانیم در میان عرب کاهنان زیادی وجود داشتند که معتقد بودند به وسیله طایفه «جنّ» بسیاری از مشکلات را حل می‌کنند و از آینده خبر می‌دهند.

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

  1. تفسير احسن الحديث، سید علی اکبر قرشی، ج11، ص372
  2. ابن سعد صاحب طبقات.
  3. تفسیر مجمع البیان.

منابع