آیه 66 سوره مریم
<<65 | آیه 66 سوره مریم | 67>> | |||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
و انسان (بیچاره در امر معاد شک کند و) گوید: آیا چون من بمیرم باز به زودی مرا از قبر بیرون آورده و زنده خواهند کرد؟!
و انسان می گوید: آیا زمانی که بمیرم به راستی زنده [از خاک] بیرونم می آورند؟
و انسان مىگويد: «آيا وقتى بميرم، راستى زنده [از قبر] بيرون آورده مىشوم؟»
آدمى مىگويد: آيا زمانى كه بميرم، زنده از گور بيرون آورده خواهم شد؟
انسان میگوید: «آیا پس از مردن، زنده (از قبر) بیرون خواهم آمد؟!»
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
«إِذَا مَا»: هر زمان که. «حَیّاً»: زنده. حال است.
نزول
کلبى گوید: این آیه درباره ابى بن خلف الجمحى نازل شده است. نامبرده استخوان پوسیده اى را در دست گرفت و آن را خرد کرده و به باد داد و گفت: محمد مى گوید: خداوند ما را بعد از مرگ زنده میکند یعنى این استخوانهاى پوسیده دوباره زنده خواهد گردید و بنا به نقل عطا از ابن عباس این آیه درباره ولید بن مغیرة به همین کیفیت نازل شده است[۱].[۲]
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ يَقُولُ الْإِنْسانُ أَ إِذا ما مِتُّ لَسَوْفَ أُخْرَجُ حَيًّا «66»
وانسان مىگويد: آيا آنگاه كه مُردم، دوباره زنده (از قبر) خارج خواهم شد؟
أَ وَ لا يَذْكُرُ الْإِنْسانُ أَنَّا خَلَقْناهُ مِنْ قَبْلُ وَ لَمْ يَكُ شَيْئاً «67»
آيا انسان (در زنده شدن دوبارهى خود شك دارد؟ و) به ياد نمىآورد كه ما او را پيش از اين آفريدهايم، در حالى كه چيزى نبود؟
نکته ها
اين آيه شبيه آيات 78 و 79 سورهى يس است كه شخصى با آوردن استخوانى پوسيده و خرد كردن آن مقابل پيامبر صلى الله عليه و آله، با پيامبر به بحث و گفتگو پرداخت و گفت: كيست كه استخوانهاى پوسيده را زنده كند؟ خداوند در پاسخ فرمود: (اى پيامبر!) بگو: همان كسى كه اوّل آفريد، پس از مرگ هم زنده مىكند، و او همه چيز را مىداند. «وَ ضَرَبَ لَنا مَثَلًا وَ نَسِيَ خَلْقَهُ قالَ مَنْ يُحْيِ الْعِظامَ وَ هِيَ رَمِيمٌ. قُلْ يُحْيِيهَا الَّذِي أَنْشَأَها أَوَّلَ مَرَّةٍ وَ هُوَ بِكُلِّ خَلْقٍ عَلِيمٌ»
جلد 5 - صفحه 295
از امام صادق عليه السلام درباره «خَلَقْناهُ مِنْ قَبْلُ وَ لَمْ يَكُ شَيْئاً» سؤال شد، حضرت فرمودند: يعنى نه در مرحلهى تقدير و نه در مرحله تكوين هيچ چيز نبود. راوى حديث دربارهى «لَمْ يَكُنْ شَيْئاً مَذْكُوراً» «1» پرسيد، حضرت فرمودند: يعنى مقدّر بود، ولى نامى از آن در ميان نبود. «2»
بنابراين، اين دو آيه از دو مرحلهى پيش از آفرينش انسان سخن مىگويد.
در حديث ديگرى نيز امام باقر عليه السلام در مورد «مِنْ قَبْلُ» فرمودند: نه در كتاب و نه در علم سخنى از او نبود. «3»
پیام ها
1- باور نداشتن معاد، راه توجيه گناه وفرار از عبادت است. فَاعْبُدْهُ وَ اصْطَبِرْ لِعِبادَتِهِ ... يَقُولُ الْإِنْسانُ ...
2- تعجّب از معاد وزنده شدن دوباره، مربوط به يك زمان و يك گروه خاص از انسانها نيست. «يَقُولُ الْإِنْسانُ»
3- معاد، جسمانى است. «أُخْرَجُ» يعنى خارج شدن جسم از زمين.
4- معاد، قهرى واجبارى است. «أُخْرَجُ» يعنى خروج قهرى وبدون اختيار.
5- ترديد در معاد با توجّه به آفرينش ابتدائى خود، شگفتآور است. «أَ وَ لا يَذْكُرُ»
6- توجّه انسان به اينكه اوّل نبوده و بعداً خلق شده است، براى قبول معاد كافى است. أَ وَ لا يَذْكُرُ الْإِنْسانُ ...
7- منكران معاد، براى عقيدهى خود دليلى ندارند و تنها قيامت را بعيد مىدانند، ولى قرآن با دليل سخن مىگويد. «خَلَقْناهُ مِنْ قَبْلُ»
8- آفرينش انسان از عدم، بسيار پيچيدهتر و به ظاهر مشكلتر از آفرينش مجدّد انسان پس از مرگ است. خَلَقْناهُ ... وَ لَمْ يَكُ شَيْئاً
«1». انسان، 1.
«2». كافى، ج 1، ص 147.
«3». بحار، ج 5، ص 84.
تفسير نور(10جلدى)، ج5، ص: 296
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ يَقُولُ الْإِنْسانُ أَ إِذا ما مِتُّ لَسَوْفَ أُخْرَجُ حَيًّا (66)
جلد 8 - صفحه 209
شأن نزول: ابى بن خلف جمحى با وليد بن مغيره روزى خدمت حضرت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله آمد و بر سبيل انكار و استهزا گفت: آيا چون بميرم مرا از گور زنده كنند؟ به روايتى استخوانهاى پوسيده ريز شده ميت را به دست گرفته حضور حضرت بر دست ماليد تا خاك شد و دميد در آن تا همه مانند گرد شد و به طريق استبعاد گفت: تو ادعا مىكنى اين زنده شود؟ حق تعالى رد قول او را نموده، اين آيه نازل فرمود: «1» وَ يَقُولُ الْإِنْسانُ: و مىگويد آدمى، يعنى ميان آدميان كسانى هستند كه گويند. أَ إِذا ما مِتُ: آيا در وقتى كه بميرم. لَسَوْفَ أُخْرَجُ حَيًّا: هر آينه زود باشد بيرون آورده شوم از خاك يا از حالت مردن در حالتى كه زنده باشم، يعنى چگونه تواند بود كه زنده شوم و از خاك بيرون آيم و از حالت ممات به حيات آيم؟
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ يَقُولُ الْإِنْسانُ أَ إِذا ما مِتُّ لَسَوْفَ أُخْرَجُ حَيًّا (66) أَ وَ لا يَذْكُرُ الْإِنْسانُ أَنَّا خَلَقْناهُ مِنْ قَبْلُ وَ لَمْ يَكُ شَيْئاً (67) فَوَ رَبِّكَ لَنَحْشُرَنَّهُمْ وَ الشَّياطِينَ ثُمَّ لَنُحْضِرَنَّهُمْ حَوْلَ جَهَنَّمَ جِثِيًّا (68) ثُمَّ لَنَنْزِعَنَّ مِنْ كُلِّ شِيعَةٍ أَيُّهُمْ أَشَدُّ عَلَى الرَّحْمنِ عِتِيًّا (69) ثُمَّ لَنَحْنُ أَعْلَمُ بِالَّذِينَ هُمْ أَوْلى بِها صِلِيًّا (70)
ترجمه
- و ميگويد آدمى آيا وقتى كه مردم هر آينه بعد از اين بيرون آورده شوم زنده
آيا ياد آور نميشود آدمى كه ما آفريديم او را از پيش با آنكه نبود چيزى
پس قسم بپروردگار تو كه هر آينه جمع كنيم آنها و شيطانها را پس حاضر كنيم البتّه آنها را گرداگرد جهنّم بزانو در آمدگان
پس بيرون ميآوريم البتّه از هر فرقهاى هر كدام از آنها را كه شديدتر باشند بر خدا از راه نافرمانى
پس هر آينه ما داناتريم بآنانكه آنها سزاوارترند بجهنّم در انداختن.
تفسير
روايت شده است كه ابىّ بن خلف استخوان پوسيدهاى را در دست گرفت و نرم نمود و بباد داد و گفت كه محمد گمان ميكند كه ما بعد از مردن زنده ميشويم اين محال است پس اين آيه نازل شد و بعضى او را وليد بن مغيره دانستهاند در هر حال خداوند در جواب گوينده اين قبيل كلمات از افراد انسان چون مجرّد استبعادى بيش نيست جوابى فرموده كه رفع استبعاد شود و براى اين غرض جوابى بهتر از اين نيست چون هر كس متذكّر ابتداء خلق خودش شود مىيابد كه هيچ چيز نبوده و همه چيز شده و ميداند آنكس كه قدرت داشته از هيچ چنين موجود تمام و كمالى بوجود آورد قادر است آنرا ثانيا نابود كند و باز بصورت اوّل درآورد چون اختراع هر مصنوعى مشكلتر از ايجاد مثل آنست و بعضى يذكّر بتشديد كاف قرائت نمودهاند و اين با معناى تذكّر و تفكّر مناسبتر است در كافى از امام صادق عليه السّلام روايت نموده كه لم يك شيئا يعنى نه مقدّر بود و نه كائن و در محاسن از آنحضرت نقل نموده
جلد 3 صفحه 486
كه نه در كتابى بود و نه در علمى و قمّى ره فرموده كه ذكرى از او نبود و روايت شده كه كفّار محشور ميشوند در قيامت با اقران خودشان از شياطينى كه آنها را اغواء نمودند هر كافرى با شيطان خود در زنجيرى بنابراين محتمل است و او در و الشياطين بمعناى مع باشد و ممكن است و او عاطفه باشد يعنى تصوّر باطلى كردند كه محشور نميشوند قسم بخداوند محشور ميكنيم آنها را كه منكر معادند بعلاوه شياطين و ملا عينى را كه اين وسوسههاى باطل را مينمايند پس حاضر ميگردانيم آنها را گرداگرد جهنّم در حاليكه از شدّت هول و وحشت و سنگينى بار گناه و خفّت بكندههاى زانوشان بزمين در آيند و قوّت برخاستن نداشته باشند چون جثى جمع جاثى است و آن كسى باشد كه مانند شتر بدو كنده زانو بزمين در آيد شايد خداوند خواسته باشد آنها را بانواع عذاب معذّب فرمايد چون خفّتى بالاتر از اين نيست كه در انظار اهل ايمان به اين وارد در محشر و جاى گير در اطراف جهنّم شوند پس بيرون ميآوريم از ميان هر امّت و ملّتى كه تابع دينى و مذهب باطلى باشند براى دخول در جهنّم عاصى و نافرمان و سركشترين آنها را و ما بهتر ميدانيم كه كدام يك از آنها سزاوارترند بآنكه در قعر جهنّم جاىگير شوند لذا زودتر در آن انداخته شوند و گفتهاند آنها پيشروان و رؤساء هر فرقه ضالّهاى ميباشند كه در دنيا پيش قدم در كفر بودند در آخرت هم بايد پيش قدم در دخول جهنّم باشند و عتى و صلى هر دو مصدرند كه تميز از اشدّ و اولى واقع شدهاند ..
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ يَقُولُ الإِنسانُ أَ إِذا ما مِتُّ لَسَوفَ أُخرَجُ حَيًّا (66)
و ميگويد انسان آيا زماني که من مردم هر آينه زود باشد که خارج ميشوم زنده، اينکه كلام انكار معاد است و رد انبياء که خبر از معاد ميدهند. در واقع انكار و تكذيب است بصورت استفهام.
وَ يَقُولُ الإِنسانُ مراد انسان كافر است و الا انسان مؤمن معتقد بمعاد هست بلكه تمام مليين عالم مؤمن و كافر معتقد بمعاد هستند، فقط طبيعي لا مذهب منكر معاد است. و تعبير بانسان اشاره باين است که انسان صاحب عقل و شعور چرا منكر معاد ميشود با اينكه ادله عقليّه بر ثبوت معاد هست و هر كس قائل بمبدأ شد قائل بمعاد هست و انكار معاد انكار بمبدأ است و مبدأ از ضروريات اوليّه عقل است احتياج بدليل ندارد.
أَ فِي اللّهِ شَكٌّ فاطِرِ السَّماواتِ وَ الأَرضِ ابراهيم آيه 10 در دعاء عرفه سيد- الشّهداء عليه السّلام
الغيرك من الظهور ما ليس لك عميت عين لا ترك.
أَ إِذا ما مِتُّ در بسياري از آيات اينکه اشكال را از كفار منكر معاد نقل فرمود مثل إِذا مُزِّقتُم
جلد 12 - صفحه 467
كُلَّ مُمَزَّقٍ سبأ آيه 7 و مثل مَن يُحيِ العِظامَ وَ هِيَ رَمِيمٌ يس آيه 78 و غير اينها که انسان بعد از آنكه پوسيده شد و خاك شد و درهم كوبيده شد نميتوان ديگر زنده شود.
لَسَوفَ أُخرَجُ حَيًّا که انبياء و مؤمنين ميگويند زنده ميشويم و از قبور بيرون ميآئيم. (تنبيه) قائلين بمعاد چهار طايفه هستند، بعضي گفتند فقط روحاني است که روح مؤمن التذاذ دارد بلذائذ روحي، بعضي گفتند فقط جسماني است چون روح مجرد را منكر هستند و روح را همان بخار ميدانند و آنهم تمام شد، بعضي گفتند روح تعلق ميگيرد بقالب مثالي شبيه اينکه بدن که بعالم مثال تعبير ميكنند صورت بدون مادّه، و تعبير بمثل افلاطونيه ميكنند، و لكن مذهب حق مطابق نصوص قرآني و ضرورت مذهب و اخبار آل اطهار هم معاد روحي داريم هم جسمي- يعني- همين بدن زنده ميشود و روح باو تعلق ميگيرد و هر دو قسم لذائذ و آلام را دارد.
برگزیده تفسیر نمونه
! آیه 66- شأن نزول: این آیه و چهار آیه بعد در مورد «ابیّ بن خلف» یا «ولید بن مغیره» نازل شده که قطعه استخوان پوسیدهای را در دست گرفته بودند و آن را با دست خود نرم میکردند و در برابر باد میپاشیدند، تا هر ذرهای از آن به گوشهای پراکنده گردد، و میگفتند: محمّد را بنگرید که گمان میکند خداوند ما را بعد از مردن و پوسیده شدن استخوانهایمان مثل این استخوان، بار دیگر زنده میکند، چنین چیزی ابدا ممکن نیست! تفسیر: در آیات گذشته بحثهای قابل ملاحظهای در باره رستاخیز و بهشت و دوزخ به میان آمد. در این آیه گفتار منکران معاد را چنین بازگو میکند «و انسان میگوید: آیا هنگامی که من مردم، در آینده زنده میشوم و سر از قبر بر میدارم»؟! (وَ یَقُولُ الْإِنْسانُ أَ إِذا ما مِتُّ لَسَوْفَ أُخْرَجُ حَیًّا). یعنی چنین چیزی امکان ندارد.
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
- ↑ تفسیر مجمع البیان.
- ↑ محمدباقر محقق، نمونه بينات در شأن نزول آيات از نظر شیخ طوسی و ساير مفسرين خاصه و عامه، ص525.
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم
- محمدباقر محقق، نمونه بینات در شأن نزول آیات از نظر شیخ طوسی و سایر مفسرین خاصه و عامه.