گفتار مخالفان، تو را غمگين نسازد. زيرا عزّت، به تمامى از آن خداوند است و او شنوا و داناست.
نکته ها
كفّار به پيامبر نسبتِ شاعر، كاهن، ساحر ومجنون مىدادند، علاوه بر اينها، گاهى مىگفتند:
او بر ما امتيازى ندارد، بلكه انسانى مثل ماست. «إِنْ أَنْتُمْ إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُنا» «1»، گاهى مىگفتند:
حرفهاى او را گروهى ساخته و پرداخته و به او القا مىكنند. «أَعانَهُ عَلَيْهِ قَوْمٌ آخَرُونَ» «2»، گاهى مىگفتند: ما نيز اگر بخواهيم مثل قرآن را مىآوريم. «لَوْ نَشاءُ لَقُلْنا مِثْلَ هذا» «3» و گاهى مىگفتند: حرفهاى او داستانهاى پيشينيان است. «أَساطِيرُ الْأَوَّلِينَ» «4»
و دربارهى پيروان او نيز مىگفتند: آنان افراد فرو مايهاى هستند. «ما نَراكَ اتَّبَعَكَ إِلَّا الَّذِينَ هُمْ أَراذِلُنا» «5» ولى ارادهى خداوند بر اين است كه در برابر آن همه تحقير، پيامبر و مؤمنان عزيز باشند.
«عزّت» به معناى نفوذناپذيرى است. هم خداوند چنين است، هم پيامبر، هم مؤمنان، «وَ لِلَّهِ الْعِزَّةُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنِينَ» «6» و هم مكتب. «وَ إِنَّهُ لَكِتابٌ عَزِيزٌ» «7»
«1». ابراهيم، 10.
«2». فرقان، 4.
«3». انفال، 31.
«4». نحل، 24.
«5». هود، 27.
«6». منافقون، 8.
«7». فصّلت، 41.
جلد 3 - صفحه 596
پیام ها
1- هدف تبليغات دشمن، تحقير دين و امّت اسلامى است، ولى خداوند پيامبر را دلدارى داده و كفّار را به اين هدف نمىرساند. «لا يَحْزُنْكَ قَوْلُهُمْ»
2- مؤمن نبايد تحت تأثير تبليغات مسموم كفّار قرار گيرد و احساس ضعف كند.
«لا يَحْزُنْكَ قَوْلُهُمْ»
3- خداوند پشتيبان اولياى خويش است و پيروزى مكتب و پيامبران را تضمين كرده است. «1» «لا يَحْزُنْكَ قَوْلُهُمْ إِنَّ الْعِزَّةَ لِلَّهِ»
4- عزّت، به دست خداست و با گفتههاى اين و آن نمىشكند. «إِنَّ الْعِزَّةَ لِلَّهِ»
وَ لا يَحْزُنْكَ قَوْلُهُمْ: و نبايد محزون و دلتنگ سازد تو را سخن معاندين.
«1» تفسير قمى ج 1 ص 314.
«2» سوره زخرف آيه 28.
ج5، ص 356
ظاهر آيه نهى و معنى تسليه پيغمبر باشد، و نهى در ظاهر متعلق به حزن و در معنى به اسباب آن تعلق دارد، يعنى التفات مكن و توجه منما به گفتار و سخنان ايشان تا تو را دلتنگى و افسردگى نيارد، و اعتنا منما به تكذيب و تدبير آنان در ابطال دين تو تا غمگين و اندوهگين نشوى. بعد از آن بشارت مىفرمايد آن حضرت را به نصرت و غلبه و امن از محذورات به اينكه: إِنَّ الْعِزَّةَ لِلَّهِ جَمِيعاً: بتحقيق عزت و غلبه، خاصه ذات احديت الهى است بتمامه، و هر كه عزيز شود به او، عزيز و غالب گردد، پس منع فرمايد ايشان را به عزت خود، و دفع نمايد اذيتهاى آنان را به قدرت خود. هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ: ذات سبحانى شنوا است گفتار ايشان را، دانا است ضمايرشان را، پس مجازات فرمايد ايشان را بر آن، و دفع فرمايد شر و كيد آنها را. حاصل آنكه: تو اى پيغمبر از اولياء خدا و اهل بشرى هستى، پس سزاوار نيست كه به طعن طاعنان و كيد معاندان محزون شوى، غلبه كليّه براى خدا و نصرت از جانب او باشد، و عالم است به گفتار و كردار آنها، و جزا خواهد داد ايشان را؛ بنابراين اندوهناك مشو به مقالات آنها.
آگاه باشيد كه دوستان خدا نه بيمى باشد بر ايشان و نه آنان اندوهناك شوند
آنانكه گرويدند و بودند كه پرهيز مىكردند
مر ايشانرا است بشارت در زندگانى دنيا و در آخرت نيست تبديلى مر سخنان خدا را اين است آن كاميابى بزرگ
و نبايد اندوهگين كند تو را گفتار آنان همانا عزّت مر خدا را است تمامى او است شنواى دانا.
تفسير
دوستان خدا كه اهل ايمان و پرهيزكارى هستند البتّه در دنيا و آخرت محفوظ بحفظ الهى ميباشند و چون بياد خدا شادند در بوستان محبّت او مانند سرو ثابت و از غم آزادند راضى برضاى خدا و فارغ از ما سوى پس نبايد كسى بر حال و مئال ايشان خائف باشد بلكه بايد افعال و احوال آنان سر مشق و مورد غبطه سايرين گردد و محتمل است مراد آخرت باشد و آيه دوم ظاهرا بيان اولياء اللّه است و احتياج بتفسير ندارد ولى در جوامع از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم روايت نموده كه پرسيدند از اولياء اللّه فرمود ايشان كسانى هستند كه بياد ميآورند خدا را بديدار خودشان يعنى بسيما و هيئت خودشان مردم را بياد خدا مىآورند و در كافى از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود كسيكه بشناسد خدا را و تعظيم نمايد او را باز دارد زبان خود را از كلام و شكم خود را از طعام و به تعب اندازد نفس خود را بصيام و قيام عرض كردند پدران و مادران ما بفدايت اى پيغمبر خدا اينان دوستان خدايند فرمود دوستان خدا چون ساكت باشند سكوتشان ذكر است و چون نظر نمايند نظرشان عبرت است و اگر سخن گويند سخنشان حكمت است و چون راه روند رفتنشان ميان مردم بركت است و اگر نبود اجلهائى كه خدا براى آنها نوشته جانشان در بدنهاشان قرار نداشت از خوف عذاب و شوق ثواب و عيّاشى ره از امام باقر عليه السّلام روايت نموده كه يافتيم در كتاب على بن الحسين عليهما السلام آگاه باشيد دوستان خدا نيست بيمى برايشان و نه آنان محزون ميشوند وقتى كه ادا نمايند واجبات خدا را و بجا آورند سنّتهاى پيغمبر او را و از محرّمات الهى اجتناب نمايند و زهد در دنيا و رغبت بثواب خدا داشته باشند و كسب روزى حلال نمايند و طالب افتخار و جمع مال نباشند و حقوق واجبه الهيّه را باهلش برسانند پس آنان كسانى هستند كه خداوند بكسب آنها بركت و
جلد 3 صفحه 31
بعملشان ثواب عطا ميفرمايد و در مجمع اين مضمون را از حضرت سجّاد عليه السّلام مرسلا نقل نموده و در بعضى روايات بشيعيان امير المؤمنين و امام زمان كه منتظر ظهور و مطيع فرمان امامند تفسير شده و نتيجه همه يك معنى است چون لازمه دوستى و و داد اطاعت و انقياد است و كلمه جامعه همان ايمان و پرهيزكارى است كه در كلام الهى ذكر شده است و در آيه سوّم بايشان بشارت داده شده است بنظر حقير چون حذف متعلّق مفيد عموم است در دنيا بكلّيه خيرات و سعادات از عزّت و سلامت و امنيّت و رفاهيت و فتح و ظفر و نصرت و فراغت بال و خوشى احوال چون كسيرا كه تقوى شعار باشد از آفات و اسقام دهر بر كنار باشد و در آخرت بنعيم جنان و حيات جاودان ولى در كافى و فقيه از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم روايت نموده و قمّى ره فرموده بشارت در دنيا خواب خوب است كه مؤمن ميبيند و خوشحال ميشود بآن در دنياى خود و در فقيه اضافه فرموده كه امّا در آخرت آن بشارت مؤمن است در وقت مرگ بمغفرت او و كسانيكه جنازه او را برداشتهاند و قمّى ره بشارت آخرت را بسلام ملائكه در وقت قبض روح و اذن دخول در بهشت تفسير فرموده و در جوامع از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم روايت نموده كه بشارت در دنيا خواب خوب است كه مؤمن براى خود مىبيند يا براى او ديده ميشود و در آخرت بهشت است و در كافى از امام باقر عليه السّلام در تفسير اين آيه نقل نموده كه بشارت بقيام قائم و ظهور او و قتل دشمنان ايشان و نجات در آخرت و ورود بر محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و آل اطهار او است در لب حوض كوثر و از امام صادق عليه السّلام روايت شده است كه چون جان بسينه محتضر رسد پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم را ميبيند و باو بشارت ميدهد و امير المؤمنين عليه السّلام را ميبيند و باو ميفرمايد من همانم كه دوستم داشتى امروز بدرد تو خوردم و اين در قرآن است كه ميفرمايد الّذين آمنوا و كانوا يتّقون لهم البشرى فى الحيوة الدّنيا و فى الاخرة و باين مضمون روايات ديگرى هم نقل شده است و آنكه چون ملك الموت ببالين يكى از شيعيان حاضر شود او را بشارت ببهشت و امان از دوزخ دهد و درى از منزل او در بهشت برويش باز شود و باو گويد به بين اين جايگاه تو است در بهشت و اين پيغمبر و امير المؤمنين و حسنين عليهم السلام رفقاء تو هستند و اين معناى آيه شريفه است و در اقوال و مواعيد و ارادات الهيّه تغيير و تبديلى نيست و بشارت باهل ايمان و تقوى منجز است و قطعا به انجاز خواهد رسيد و اين فوز عظيم است كه فوق آن متصوّر نيست
جلد 3 صفحه 32
و در آيه آخر خداوند براى تسليت خاطر نبى اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرموده كه از گفتار ناهنجار كفّار آزرده و ملول مشو قوّت و قدرت و عزّت و نصرت تماما در دست خدا است بهر كس خواسته باشد عنايت خواهد فرمود و تو را خواسته و بتو وعده ظفر داده و بالاخره اولياء خود را بر اعداء غالب خواهد فرمود شنوا است اقوال آنها را و دانا است اعمال آنها را و غافل نيست از احوال آنها و بزودى بجزاى خودشان خواهد رساند.
قلت- لفظ سميع نسبت باقوال آنها است و عليم نسبت بافعال آنها آگاه است و انتقام خواهد كشيد.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 65)- و در این آیه روی سخن را به پیامبر صلّی اللّه علیه و آله که سر سلسله اولیاء و دوستان خداست کرده و به صورت دلداری و تسلی خاطر به او میگوید: «سخنان ناموزون مخالفان و مشرکان غافل و بیخبر تو را غمگین نکند» (وَ لا یَحْزُنْکَ قَوْلُهُمْ).
«چرا که تمام عزت و قدرت از آن خداست» و در برابر اراده حق از دشمنان کاری ساخته نیست (إِنَّ الْعِزَّةَ لِلَّهِ جَمِیعاً).
او از تمام نقشههای آنها باخبر است «زیرا او شنوا و داناست» (هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ).
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید: