آیه 65 سوره کهف
<<64 | آیه 65 سوره کهف | 66>> | |||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
در آنجا بندهای از بندگان خاص ما را یافتند که او را رحمت و لطف خاصی از نزد خود عطا کردیم و هم از نزد خود وی را علم (لدنّی و اسرار غیب الهی) آموختیم.
پس بنده ای از بندگان ما را یافتند که او را از نزد خود رحمتی داده و از پیشگاه خود دانشی ویژه به او آموخته بودیم.
تا بندهاى از بندگان ما را يافتند كه از جانب خود به او رحمتى عطا كرده و از نزد خود بدو دانشى آموخته بوديم.
در آنجا بندهاى از بندگان ما را كه رحمت خويش بر او ارزانى داشته بوديم و خود بدو دانش آموخته بوديم، بيافتند.
(در آن جا) بندهای از بندگان ما را یافتند که رحمت (و موهبت عظیمی) از سوی خود به او داده، و علم فراوانی از نزد خود به او آموخته بودیم.
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
«عَبْداً»: این بنده خدا (خضر) نام داشته است و باید پیغمبر بوده باشد. چرا که: الف) خداوند نسبت بدو فرموده است: آتَیْناهُ رَحْمَةً مِّنْ عِندِنا. رحمت هم به معنی نبوّت آمده است. ب) علم لدنی، مقتضی وحی است: وَ عَلَّمْنَاهُ مِن لَّدُنَّا عِلْماً. ج) او به موسی چیزهائی آموخته است، و پیغمبر هم جز از پیغمبر کسب علم نمیکند. د) جمله: ما فَعَلْتُهُ عَنْ أَمْرِی، در آیه ( / کهف) دلیل نبوّت است.
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
قالَ ذلِكَ ما كُنَّا نَبْغِ فَارْتَدَّا عَلى آثارِهِما قَصَصاً «64»
(موسى) گفت: اين همان (محلّ قرارى) بود كه در پى آن بوديم. پس از همان راه برگشتند، در حالى كه ردّ پاى خود را (به دقّت) دنبال مىكردند.
فَوَجَدا عَبْداً مِنْ عِبادِنا آتَيْناهُ رَحْمَةً مِنْ عِنْدِنا وَ عَلَّمْناهُ مِنْ لَدُنَّا عِلْماً «65»
پس (در آنجا) بندهاى از بندگان ما را يافتند كه از جانب خود، رحمتى (عظيم) به او عطا كرده بوديم و از نزد خود علمى (فراوان) به او آموخته بوديم.
نکته ها
چنانكه امام صادق عليه السلام فرمود: موسى در علم شرع از خضر آگاهتر بود، ولى خضر در رشته و مأموريّت ديگرى غير از آن، آگاهتر بود. «1»
مراد از «عبد» در اين آيه، حضرت خضر است كه به دلائل زير پيامبر بوده است:
الف: كسى كه استاد پيامبرى همچون موسى مىشود حتماً از پيامبران است.
ب: تعابير «عَبْدِنا*، عَبْدِهِ*، عِبادِنا» در قرآن، غالباً مخصوص پيامبران است.
ج: خضر به موسى گفت: تمام كارهاى خارقالعاده كه از من ديدى و صبر نكردى، همه طبق فرمان و رأى خدا بوده، نه رأى من. «ما فَعَلْتُهُ عَنْ أَمْرِي»
د: موسى به خضر قول داد كه من خلاف دستور تو كارى انجام نمىدهم، «لا أَعْصِي لَكَ امراً»
«1». تفسير الميزان.
جلد 5 - صفحه 199
و كسى كه پيامبر اولواالعزمى، تسليم بىچون و چراى او مىشود، حتماً معصوم و پيامبر است.
ه: علم لدنّى، مخصوص انبياست. خداوند درباره خضر فرمود: «عَلَّمْناهُ مِنْ لَدُنَّا»
و: بعضى از مفسّران نيز مراد از «رَحْمَةً» را نبوّت دانستهاند. «آتَيْناهُ رَحْمَةً مِنْ عِنْدِنا»
پیام ها
1- برخى علوم، با تمرين و تجربه و آموزش به دست نمىآيد و علم لدنّى لازم دارد، مانند علم انبيا. «مِنْ لَدُنَّا عِلْماً»
2- سرانجام رنج و جويندگى، يافتن و رسيدن است. «فَوَجَدا عَبْداً»
3- در جامعه، خضرهاى راهنما يافت مىشوند، «1» مهم گشتن و پيدا نمودن و شاگردى آنان است. «عَبْداً مِنْ عِبادِنا»
4- كسى كه مىخواهد مردم را به عبوديّت خدا فرابخواند، بايد هم خودش و هم استادش عبد باشند. «مِنْ عِبادِنا»
5- دريافت رحمت و علم الهى، در سايهى عبوديّت است. عَبْداً مِنْ عِبادِنا آتَيْناهُ رَحْمَةً ... وَ عَلَّمْناهُ
6- بالاتر از هر دانايى، داناترى است، پس به علم خود مغرور نشويم. عَبْداً ... عَلَّمْناهُ مِنْ لَدُنَّا عِلْماً
«1». طىّ اين مرحله بىهمرهى خضر مكن ظلمات است بترس از خطر گمراهى (حافظ)
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
فَوَجَدا عَبْداً مِنْ عِبادِنا آتَيْناهُ رَحْمَةً مِنْ عِنْدِنا وَ عَلَّمْناهُ مِنْ لَدُنَّا عِلْماً (65)
فَوَجَدا عَبْداً مِنْ عِبادِنا: پس يافتند موسى و يوشع بندهاى را از بندگان ما كه به محض عنايت، آتَيْناهُ رَحْمَةً مِنْ عِنْدِنا: داده بوديم او را رحمتى از جانب خود كه نبوت باشد به دليل قوله تعالى «وَ ما كُنْتَ تَرْجُوا أَنْ يُلْقى إِلَيْكَ الْكِتابُ إِلَّا رَحْمَةً مِنْ رَبِّكَ» «1» و آن بنده خضر عليه السلام است، چنانچه حضرت باقر فرمايد: پس يافتند آنجا خضر را كه عبادت خدا مىنمود «2».
تفسير برهان- ابن بابويه (رحمه اللّه) به اسناد خود از حضرت باقر فرمود:
خضر عليه السلام پيغمبر مرسل بود، خداى تعالى مبعوث فرمود او را به قومش، پس دعوت فرمود آنها را به توحيد و اقرار به انبيا و رسل و كتب الهى. و از معجزات او آنكه نمىنشست بر چوب خشكى و زمين سفيدى مگر آنكه سبز مىشد، و به همين جهت خضر ناميده شد. و اسمش تاليا بن هلكان عامر بن ارفخشد بن سام بن نوح عليه السلام است. (الحديث) «3».
وَ عَلَّمْناهُ مِنْ لَدُنَّا عِلْماً: و بياموختيم ما او را از جانب خود علمى كه خاص است به او و كسى آن را نداند مگر به تعليم ما، و آن علم به مغيبات است.
«1» سوره قصص آيه 86.
«2» تفسير برهان، ج 2، ص 473.
«3» تفسير برهان ج 2 ص 472 در مصدر، تاليا بن عامر آمده است.
جلد 8 - صفحه 87
طبرسى (رحمه اللّه) از حضرت صادق فرمود: نزد خضر عليه السلام علمى بود كه در تورات و الواح موسى عليه السلام نوشته نبود، و موسى گمان مىكرد كه تمام چيزهائى كه محتاج است، در تورات، و جميع علوم در الواح نوشته است «1».
عياشى از حضرت صادق فرمود: چون موسى و يوشع برگشتند، ماهى را يافتند افتاده در دريا، پس در اثر آن رفتند تا آنكه به صاحب خود رسيدند در جزيرهاى از جزائر دريا. گاهى متّكى، و گاهى نشسته، حضرت موسى سلام نمود، خضر متعجب شد از سلام موسى؛ زيرا در سرزمينى بود كه در آن سلام نبود، پرسيد: كيستى؟ گفت: من موسى بن عمران هستم. خضر گفت: موسى بن عمرانى كه خداوند با او تكلم فرمود يك نوع تكلمى؟ گفت: بلى. گفت:
حاجت تو چيست؟ «2»
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
فَوَجَدا عَبْداً مِنْ عِبادِنا آتَيْناهُ رَحْمَةً مِنْ عِنْدِنا وَ عَلَّمْناهُ مِنْ لَدُنَّا عِلْماً (65) قالَ لَهُ مُوسى هَلْ أَتَّبِعُكَ عَلى أَنْ تُعَلِّمَنِ مِمَّا عُلِّمْتَ رُشْداً (66) قالَ إِنَّكَ لَنْ تَسْتَطِيعَ مَعِيَ صَبْراً (67) وَ كَيْفَ تَصْبِرُ عَلى ما لَمْ تُحِطْ بِهِ خُبْراً (68) قالَ سَتَجِدُنِي إِنْ شاءَ اللَّهُ صابِراً وَ لا أَعْصِي لَكَ أَمْراً (69)
قالَ فَإِنِ اتَّبَعْتَنِي فَلا تَسْئَلْنِي عَنْ شَيْءٍ حَتَّى أُحْدِثَ لَكَ مِنْهُ ذِكْراً (70) فَانْطَلَقا حَتَّى إِذا رَكِبا فِي السَّفِينَةِ خَرَقَها قالَ أَ خَرَقْتَها لِتُغْرِقَ أَهْلَها لَقَدْ جِئْتَ شَيْئاً إِمْراً (71) قالَ أَ لَمْ أَقُلْ إِنَّكَ لَنْ تَسْتَطِيعَ مَعِيَ صَبْراً (72) قالَ لا تُؤاخِذْنِي بِما نَسِيتُ وَ لا تُرْهِقْنِي مِنْ أَمْرِي عُسْراً (73) فَانْطَلَقا حَتَّى إِذا لَقِيا غُلاماً فَقَتَلَهُ قالَ أَ قَتَلْتَ نَفْساً زَكِيَّةً بِغَيْرِ نَفْسٍ لَقَدْ جِئْتَ شَيْئاً نُكْراً (74)
قالَ أَ لَمْ أَقُلْ لَكَ إِنَّكَ لَنْ تَسْتَطِيعَ مَعِيَ صَبْراً (75)
ترجمه
پس يافتند بندهاى از بندگان ما را كه داده بوديم او را رحمتى از جانب خودمان و آموخته بوديم او را از نزدمان دانشى
گفت باو موسى آيا پيروى
جلد 3 صفحه 439
كنم ترا براى آنكه بياموزى مرا از آنچه آموخته شدى دانش نافعى
گفت همانا تو هرگز نتوانى با من صبر نمودن
و چه گونه صبر ميكنى بر آنچه احاطه ندارى بآن از راه دانش
گفت زود باشد كه بيابى مرا اگر بخواهد خدا صبر كننده و نافرمانى نكنم مر تو را در كارى
گفت پس اگر پيروى كنى مرا پس مپرس از من از چيزى تا ابتدا كنم براى تو از آن به بيانى
پس رفتند تا وقتى كه سوار شدند در كشتى شكاف داد آنرا گفت آيا شكاف دادى آنرا تا غرق كنى اهلش را بتحقيق بجا آوردى كار ناشايستهاى
گفت آيا نگفتم همانا تو هرگز نميتوانى با من صبر نمودن
گفت مؤاخذه مكن مرا بآنچه فراموش كردم و مينداز مرا از كارم بمشقّت
پس رفتند تا وقتى كه ملاقات نمودند پسرى را پس كشت او را گفت آيا كشتى نفس پاكى را بغير عوض نفسى بتحقيق بجا آوردى كار ناپسندى
گفت آيا نگفتم مر ترا همانا تو هرگز نميتوانى با من صبر نمودن.
تفسير
در آيات سابقه نتيجه مسافرت حضرت موسى با يوشع عليه السّلام براى تحصيل علم بيان شد كه ملاقات حضرت خضر بود در ساحل دريا كنار سنگى لذا خداوند فرموده پس يافتند موسى و يوشع بندهاى از بندگان ما را كه داده بوديم باو منصب نبوّت را از جانب خودمان كه رحمتى برتر و بالاتر از آن نيست با عمر طولانى و تعليم نموده بوديم باو رشحهاى از رشحات علم غيب را كه مخصوص بما است در مجمع از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه نزد خضر علمى بود كه نوشته نشده بود براى موسى در الواح تورية و موسى گمان ميكرد كه تمام علوم در الواح براى او نوشته شده و پس از سلام و جواب و شناسائى و اكرام از طرفين موسى عليه السّلام بحضرت خضر گفت آيا اجازه ميفرمائى پيروى كنم از تو و چندى مصاحب با تو باشم كه بياموزى بمن از آنچه خدا بتو آموخته از علم باطن چيزيرا كه خير و صلاح دنيا و آخرت من در آن باشد حضرت خضر فرمود تو استطاعت و توانائى بر صبر و تحمّل مشاهده ناملايمات همراهى مرا ندارى چون حضرت خضر مأمور بكمك درماندگان و دستگيرى از ضعفاء و فقراء در باطن بود و حضرت موسى مأمور بظاهر و اصلاح امور دنيا و آخرت مردم در نتيجه متابعت از شرع و شريعت و هر يك مقامى را بر حسب استعداد خودشان واجد بودند كه ديگرى استعداد
جلد 3 صفحه 440
تحمّل آنرا نداشت لذا حضرت موسى نميتوانست امريرا كه ظاهرا با موازين شرع منطبق نيست مشاهده نمايد و ساكت باشد چون طبعا غيور و متعصّب در دين و حفظ نواميس الهى بود و در روايات ائمه اطهار به اين معنى تصريح شده كه موسى مأمور بامرى بود كه خضر طاقت آنرا نداشت و خضر مأمور بامرى بود كه موسى طاقت آنرا نداشت و موسى اعلم از خضر بود ولى چون در دل او خطور نمود كه واجد تمام علوم است و ممكن بود از اين راه غرورى عارض او شود خدا خواست باو ارائه دهد كسى را كه اعلم از او است در خصوص علمى كه مخصوص بخدا است و رشحهاى از رشحات آنعلم را باو عنايت فرموده تا معلوم شود كه شخص بهر مرتبهاى از علم و دانش برسد باز واجد تمام علوم نيست و بايد دست از تحصيل علم بر ندارد و در مقام طلب علم از رنج مسافرت و تحمّل ذلّت و فروتنى مضايقه ننمايد لذا حضرت موسى با آنكه پيغمبر الو العزم و افضل و اعلم از حضرت خضر بود چون براى تحصيل علم مخصوصى نزد او حاضر شده بود با كمال خضوع و خشوع خواهش نمود كه تبعيّت او را بپذيرد براى كسب علم و بعد از آنكه حضرت خضر فرمود تو طاقت صبر بر تبعيّت مرا ندارى چون نمىتوانى به بينى و ساكت باشى اموريرا كه با ظاهر شرع منطبق نيست ولى در باطن داراى مصلحت است و تو احاطه علمى بر اسرار و مصالح خفيّه آنها ندارى با كمال ادب جواب داد انشاء اللّه تعالى صبر خواهم نمود و نافرمانى از من مشاهده نخواهى فرمود و خضر فرمود پس اگر حاضر براى پيروى من شدى نبايد امرى را كه مشاهده كنى از من صادر ميشود مورد انكار و اعتراض قرار دهى تا من خودم سرّ و حكمت آنرا براى تو بيان كنم و حضرت موسى قبول كرد و در واقع ملتزم شد كه اشكالى بكارهاى او ننمايد تا وقتى كه حضرت خضر خودش صلاح بداند كه بيان سرّ آنرا بنمايد و ظاهرا از اينجا يوشع از آن دو پيغمبر خدا جدائى اختيار نمود و مراجعت كرد و آن دو در ساحل دريا سير مينمودند تا آنكه خواستند با كشتى مسافرت بجائى نمايند كشتيبان حضرت خضر را شناخت و هر دو را بدون گفتگو سوار بر كشتى نمود و چون آن دو بزرگوار در كشتى نشستند و براه افتاد حضرت خضر شكاف و شكستى در كشتى احداث فرمود و جاى آنرا مسدود نمود بقدريكه آب وارد كشتى نشود و حضرت موسى برآشفت و بالحن عتاب آميزى باو
جلد 3 صفحه 441
گفت كشتى را شكستى براى آنكه اهلش را غرق كنى كار ناشايسته بزرگى كرد خضر فرمود نگفتم تو طاقت صبر بر رفاقت با من را ندارى و حضرت موسى زبان بعذر خواهى گشود و گفت مگير مرا بآنچيزى كه از روى غفلت و فراموشى از من سر زد و ميفكن مرا در مشقّت خجلت و شرمسارى و مؤاخذه بر خلاف عهدى كه سهوا از من صادر شد چون عصمت انبياء از سهو و نسيان در احكام شرعيّه و اموريست كه موجب سلب اطمينان از اقوال و افعال ايشان شود نه در اين قبيل موارد كه مورد ابتلاء عموم نيست خصوصا در جائيكه منشأ آن عدم توجّه و تذكّر براى استغراق در مشاهده انوار غيبيّه الهيّه باشد و حضرت خضر صرف نظر فرمود و مسافرت دريا بپايان رسيد و بخشكى رسيدند و با يكديگر در ساحل دريا راه مىپيمودند ناگاه پسرى را كه با چند پسر ديگر مشغول بازى بود حضرت خضر بدون سؤال و تفتيش حال كشت و حضرت موسى عنان صبر و شكيبائى را از دست داد و شديدا برآشفت و گفت آيا كشتى نفس پاك و پاكيزه از گناهى را بدون مجوّز شرعى كه قصاص است و قتل نفس در مقابل قتل نفس واقع شود الحق كار ناشايسته و ناروا و منكرى كردى حضرت خضر فرمود همانا عقلها حاكم بر فرمان خدا نيست فرمان خدا حاكم بر عقلها است تسليم باش در برابر آنچه مىبينى و صبر كن بر آن آيا نگفتم بتو همانا تو طاقت صبر بر تبعيّت از مرا ندارى و چون حضرت موسى در دفعه دوم عتاب خود را شديدتر كرده بود حضرت خضرهم كلمه بتو را بر جمله سابق در جواب زياد فرمود تا حضرت موسى متوجّه شود كه خلاف قرار داد از او مكرّر صادر شده و بيشتر مورد ملامت است و ظاهرا ايندفعه حضرت موسى قرار را فراموش نكرده بود ولى يكدفعه از مشاهده قتل ناگهانى آن طفل بىگناه از حال طبيعى خارج شد و نتوانست خود ا نگهدارى كند.
جلد 3 صفحه 442
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
فَوَجَدا عَبداً مِن عِبادِنا آتَيناهُ رَحمَةً مِن عِندِنا وَ عَلَّمناهُ مِن لَدُنّا عِلماً (65)
پس موسي و يوشع يافتند بندهاي از بندگان ما که داده بوديم او را رحمتي از جانب خود و تعليم كرده بوديم او را از نزد خود علم خاصي فوجدا موسي و يوشع عَبداً مِن عِبادِنا.
حضرت خضر را که مشغول نماز بود و عبادت، حضرت موسي سلام كرد حضرت خضر جواب سلام داد بعنوان اينكه تو پيغمبر بني اسرائيل موسي هستي موسي گفت از كجا مرا شناختي گفت همان كس که ترا دلالت كرد بمن تعليم من فرمود:
آتَيناهُ رَحمَةً مِن عِندِنا بعضي گفتند اينکه رحمت طول عمر بود که زنده است تا در ركاب حضرت بقية اللّه ظاهر شود چون از آب حيات در ظلمات آشاميده بود با حضرت الياس و بعضي گفتند آثار وجوديه او بود که در هر موضعي عبادت ميكرد اطرافش سبز و خرم ميشد بر هر زمين جلوس ميكرد سبز و خرم ميشد و از اينجهة خضر نام نهاده شد.
جلد 12 - صفحه 382
وَ عَلَّمناهُ مِن لَدُنّا عِلماً علم غيب که خداوند ببعض بندگانش افاضه فرموده چنانچه بآصف إبن برخيا وزير حضرت سليمان عطا فرمود قالَ الَّذِي عِندَهُ عِلمٌ مِنَ الكِتابِ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبلَ أَن يَرتَدَّ إِلَيكَ طَرفُكَ نمل آيه 40.
راجع بعرش بلقيس و چنانچه آصف إبن برخيا اعلم از سليمان نبود فقط علم غيب داشت آنهم يك قسمتي خضر هم اعلم از موسي نبود تا مورد اشكال شود و در حق امير المؤمنين عليه السّلام ميفرمايد:
وَ يَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَستَ مُرسَلًا قُل كَفي بِاللّهِ شَهِيداً بَينِي وَ بَينَكُم وَ مَن عِندَهُ عِلمُ الكِتابِ رعد آيه 43.
(تنبيه) چه اندازه فرق است بين من عنده علم من الكتاب و بين مَن عِندَهُ عِلمُ الكِتابِ اول من تبعيضيه است دلالت ميكند بعض علم كتاب را آصف داشته دوم مطلق است، شامل جميع علم كتاب را امير المؤمنين عليه السّلام داشته و مع ذلک دلالت ندارد بر اينكه اعلم از پيغمبر بوده.
برگزیده تفسیر نمونه
(آیه 65)- دیدار معلم بزرگ: هنگامی که موسی و یار همسفرش به جای اول، یعنی در کنار صخره و نزدیک «مجمع البحرین» باز گشتند گمشده خود را یافتند «ناگهان بندهای از بندگان ما را یافتند که او را مشمول رحمت خود ساخته، و علم و دانش فراوانی از نزد خود تعلیمش کرده بودیم» (فَوَجَدا عَبْداً مِنْ عِبادِنا آتَیْناهُ رَحْمَةً مِنْ عِنْدِنا وَ عَلَّمْناهُ مِنْ لَدُنَّا عِلْماً).
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم