آیه 58 سوره یوسف

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
مشاهده آیه در سوره

وَجَاءَ إِخْوَةُ يُوسُفَ فَدَخَلُوا عَلَيْهِ فَعَرَفَهُمْ وَهُمْ لَهُ مُنْكِرُونَ

مشاهده آیه در سوره


<<57 آیه 58 سوره یوسف 59>>
سوره : سوره یوسف (12)
جزء : 13
نزول : مکه

ترتیل

ترجمه (مکارم شیرازی)

ترجمه های فارسی

و برادران یوسف (که در کنعان به قحطی مبتلا شدند چهل سال بعد از فروختن یوسف، به مصر) نزد وی آمدند در حالی که او برادران را شناخت ولی آنها وی را نشناختند.

ترجمه های انگلیسی(English translations)

[After some years] the brothers of Joseph came and entered his presence. He recognized them, but they did not recognize him.

معانی کلمات آیه

«إِخْوَةُ»: جمع اخ، برادران. «وَ هُمْ لَهُ مُنکِرُونَ»: جمله حالیّه است. «مُنکِرُونَ»: ناشناسندگان. یعنی او را نمی‌شناختند.

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


وَ جاءَ إِخْوَةُ يُوسُفَ فَدَخَلُوا عَلَيْهِ فَعَرَفَهُمْ وَ هُمْ لَهُ مُنْكِرُونَ «58»

(سرزمين كنعان را قحطى فراگرفت) و (در پى مواد غذايى) برادران يوسف (به مصر) آمدند و بر او وارد شدند، آنگاه (يوسف) آنان را شناخت، ولى آنها او را نشناختند.

نکته ها

طبق پيش‌بينى و پيشگويى يوسف، مردم هفت سال در وفور نعمت و باران بودند، ولى بعد از آن، هفت سال دوم فرا رسيد و مردم دچار قحطى و خشكسالى شدند. دامنه قحطى از مصر به فلسطين و كنعان رسيد. يعقوب به فرزندان خود گفت: براى تهيه گندم به سوى مصر روانه شوند.

آنان وارد مصر شده و درخواست خود را عرضه كردند. يوسف در ميان متقاضيان غلّه، برادران خود را ديد، امّا برادران يوسف را نشناختند و حقّ هم همين بود، زيرا از زمان انداختن يوسف به چاه تا حكومت او در سرزمين مصر، حدود بيست تا سى سال فاصله شده بود. يوسف وقتى از چاه بيرون آمد، نوجوان بود، «يا بُشْرى‌ هذا غُلامٌ» چند سالى در خانه عزيز، خدمتكار بود و سالها نيز در زندان به سر برد و از زمان آزادى او از زندان نيز هفت سال (دوره وفور نعمت و پر آبى) گذشته بود و حال كه ساليان قحطى بود، برادران به مصر آمده بودند.

پیام ها

1- در زمان قحطى، جيره‌بندى لازم است و هركس بايد براى گرفتن سهميه، خود مراجعه كند تا ديگران به نام او سوء استفاده نكنند. «إِخْوَةُ» با اينكه‌

جلد 4 - صفحه 237

مى‌توانستند يك نفر را به نمايندگى بفرستند، همه برادران آمدند.

2- در زمان قحطى اگر منطقه‌هاى ديگر از شما كمك خواستند، كمك كنيد. «وَ جاءَ إِخْوَةُ يُوسُفَ»

3- در وقت نياز و تنگدستى ساكن و راكد نباشيد و حتّى از ديگر كشورها كمك بگيريد. «وَ جاءَ إِخْوَةُ يُوسُفَ»*

4- گاهى ظالم محتاج مظلوم مى‌شود. «وَ جاءَ إِخْوَةُ يُوسُفَ» (كوه به كوه نمى‌رسد، آدم به آدم مى‌رسد.)*

5- ملاقات مردم حتّى غير مصريان با يوسف، امرى سهل و آسان بود. جاءَ إِخْوَةُ ... فَدَخَلُوا (سران حكومت‌ها بايد برنامه‌اى اتخاذ كنند كه ملاقات مردم با آنان به آسانى صورت بگيرد.)

6- خاطرات دوران كودكى در ذهن نقش مى‌بندد و از بين نمى‌رود. «فَعَرَفَهُمْ وَ هُمْ لَهُ مُنْكِرُونَ»*

(برادران در بزرگى با يوسف محشور بودند؛ ولى يوسف در كودكى آنها را ديده بود، لذا يوسف آنها را شناخت ولى آنان يوسف را نشناختند).*

پانویس

منابع