آیه 56 سوره انفال
<<55 | آیه 56 سوره انفال | 57>> | |||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
کسانی از آنان که با آنان عهد بستی (مانند یهود بنی قریظه) آنگاه عهد خود را در هر مرتبه میشکنند و راه تقوا نپیمایند.
همان کسانی که با برخی از آنان [بارها] پیمان بستی، ولی هر بار پیمانشان را می شکنند و از خدا پروا نمی کنند.
همانان كه از ايشان پيمان گرفتى ولى هر بار پيمان خود را مىشكنند و [از خدا] پروا نمىدارند.
كسانى كه تو از آنان پيمان گرفتى، سپس پياپى پيمان خويش را مىشكنند و هيچ پروا نمىكنند.
همان کسانی که با آنها پیمان بستی؛ سپس هر بار عهد و پیمان خود را میشکنند؛ و (از پیمان شکنی و خیانت،) پرهیز ندارند.
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
عاهدت: عهد در اصل به معنى نگهدارى و مراعات است. پيمان را از جهت لازم المراعات بودن، عهد گفته اند. معاهده در اينجا بين الاثنين است.
ينقضون: نقض. شكستن. خواه ظاهرى باشد مثل: شكستن هيزم و خواه شكستن معنوى باشد مثل: شكستن پيمان. در كلام اللَّه مجيد، بيشتر در معناى دوم به كار رفته مثل: آيه «ينقضون»[۱]
نزول
«شیخ طوسی» گوید: مجاهد گوید: این آیه درباره بنىقریظه نازل گردید، موقعى که عهد خود را با پیامبر شکسته بودند زیرا عهد کرده بودند که با رسول خدا صلی الله علیه و آله جنگ نکنند و با دشمنان اسلام متفق نشوند ولى در جنگ خندق با قریش بر ضد مسلمین کمک و معاضدت نموده بودند و خداوند از آنها انتقام کشید.[۲]
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
الَّذِينَ عاهَدْتَ مِنْهُمْ ثُمَّ يَنْقُضُونَ عَهْدَهُمْ فِي كُلِّ مَرَّةٍ وَ هُمْ لا يَتَّقُونَ «56»
(بدترين جنبندگان نزد خداوند،) آنانند كه از ايشان پيمان گرفتهاى، سپس پيمان خود را در هر بار مىشكنند و (در وفادارى وحفظ پيمان،) اهل تقوا و پروا نيستند.
نکته ها
پيمان پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله با يهوديان اين بود كه به مشركان كمك نكنند و در صدد آزار مسلمانان برنيايند، ولى يهوديان پيمان را شكستند و در جنگ خندق به مشركان اسلحه فروخته و آنان را يارى كردند.
در روايات آمده است: «كسىكه وفادار نباشد و پيمانشكنى كند، منافق است، هرچند نماز بخواند و روزه بگيرد». «1»
پیام ها
1- رهبر مسلمانان مىتواند با كفّار پيمان ببندد. «عاهَدْتَ مِنْهُمْ» چنانكه پيامبر صلى الله عليه و آله پيمانهاى متعدّدى با كفّار مىبست، هرچند بعضى از آنان متعهّد نباشند. «يَنْقُضُونَ عَهْدَهُمْ فِي كُلِّ مَرَّةٍ»
2- پيمان شكنى دليل بر پيمان نبستن مجدّد نيست. «يَنْقُضُونَ عَهْدَهُمْ فِي كُلِّ مَرَّةٍ»
3- پيمانشكنى، با انسانيّت سازگار نيست. شَرَّ الدَّوَابِ ... يَنْقُضُونَ عَهْدَهُمْ
4- كفر، زمينهى پيمانشكنى است. الَّذِينَ كَفَرُوا ... يَنْقُضُونَ عَهْدَهُمْ
5- پيمانشكنى، بىتقوايى است. يَنْقُضُونَ عَهْدَهُمْ ... وَ هُمْ لا يَتَّقُونَ
6- بيشترين خطر از سوى كسانى است كه پيمان شكنى شيوه و خصلت آنان شده
«1». كافى، ج 2، ص 290.
جلد 3 - صفحه 341
و از آن پروايى ندارند. يَنْقُضُونَ ... فِي كُلِّ مَرَّةٍ ... لا يَتَّقُونَ
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
الَّذِينَ عاهَدْتَ مِنْهُمْ ثُمَّ يَنْقُضُونَ عَهْدَهُمْ فِي كُلِّ مَرَّةٍ وَ هُمْ لا يَتَّقُونَ (56)
بعد بيان حال بعضى از كفار را فرمايد:
الَّذِينَ عاهَدْتَ مِنْهُمْ: آنانكه معاهده نمودى و عهد فرا گرفتى از كفار.
مراد بنى قريظهاند كه حضرت با آنها معاهده فرموده بود، كه در صدد اضرار آن سرور و اصحابش نباشند، و كفار را تحريص بر حرب ايشان ننمايند. ثُمَّ يَنْقُضُونَ عَهْدَهُمْ: پس شكستند عهد خود را، فِي كُلِّ مَرَّةٍ: در هر مرتبه كه عهد نمودند از جمله برانگيختن كفار مكه را بر حرب پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و اعانت به سلاح و نصرت آنان. و چون حضرت كسى را فرستاد و ايشان را ملامت كرد در نقض عهد، گفتند: فراموش نموديم. دو مرتبه عهد كرده و باز در غزوه خندق آن را شكستند و با مشركان همدست شده با پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم محاربه نمودند، وَ هُمْ لا يَتَّقُونَ: و ايشان پرهيز نمىكنند از نقض عهد. يا نمىترسند از عقوبت آنكه حكم فرمايد در باره ناقضان عهد.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللَّهِ الَّذِينَ كَفَرُوا فَهُمْ لا يُؤْمِنُونَ (55) الَّذِينَ عاهَدْتَ مِنْهُمْ ثُمَّ يَنْقُضُونَ عَهْدَهُمْ فِي كُلِّ مَرَّةٍ وَ هُمْ لا يَتَّقُونَ (56)
ترجمه
همانا بدترين جنبندگان نزد خدا آنانند كه كافر شدند پس آنها ايمان نمىآورند
آنانكه پيمان گرفتى از ايشان پس مىشكنند پيمان خودشان را در هر بار و آنها نمىپرهيزند.
تفسير
قمى و عياشى از امام باقر (ع) نقل نمودهاند كه نازل شده است در باره بنى اميّه كه شريرترين خلق خدايند و كافر شدند بحكم باطن قرآن و بعضى گفتهاند مراد كفارى هستند كه اصرار نمودند بر كفر و در علم خدا گذشته است كه هرگز ايمان نمىآورند مانند يهود بنى قريظه كه معاهده نمودند با پيغمبر (ص) اولا بر آنكه كمك با دشمنان
جلد 2 صفحه 544
او نكنند و تخلّف نمودند بمعاونت كفار مكه و دادن اسلحه بآنها و گفتند فراموش كرديم و ثانيا عهد نمودند و تخلّف كردند بكمك احزاب در روز خندق و آنها از نقض عهد و عار و نار باك ندارند و كلمه عاهدت در آيه دوم متضمّن معنى اخذ است لذا متعدّى بمن شده و الّذين بيان حال و توصيف كفار مذكوره در آيه اول است.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
الَّذِينَ عاهَدتَ مِنهُم ثُمَّ يَنقُضُونَ عَهدَهُم فِي كُلِّ مَرَّةٍ وَ هُم لا يَتَّقُونَ (56)
آن كساني هستند که با آنها عهد و ميثاق گرفتي بعد از آن نقض كردند و اينکه معاهده يك مرتبه نبوده چندين مرتبه معاهده كردند و نقض نمودند و اينها پرهيزگار نيستند.
بعضي گفتند مراد يهود بني قريظه هستند که با پيغمبر صلّي اللّه عليه و آله و سلّم عهد بستند که هيچگونه ضرري بآن حضرت و مسلمين وارد نكنند و مساعدت با مشركين هم نكنند و نقض عهد كردند و در جنگ احزاب يوم الخندق اعانه مشركين كردند و اسلحه بآنها دادند و چندين مرتبه عهد كردند و نقض كردند. بعضي گفتند مراد كساني بودند که در جنگ احد فرار كردند با اينكه عهد كرده بودند که فرار از زحف نكنند.
در اخبار شيعه دارد از حضرت باقر عليه السّلام که هم عياشي روايت كرده و هم علي بن ابراهيم در ذيل آيه قبل که مراد بني اميّه هستند و از تأييدات و شواهد اينکه حديث يكي كلام معويه است که بعض خواص او از او پرسيدند که آيا ديگر آمال و آرزويي در دل داري که بمقام سلطنت در ممالك اسلامي رسيدهاي جواب گفت تا در مأذنه صداي اشهد ان محمدا رسول اللّه بلند است من بآرزو نرسيدهام، و همچنين كلام يزيد عليهم اللعنه که گفت
لعبت هاشم بالملك فلا
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 56)- سپس میگوید «اینها همان کسانی بودند که با آنها عهد و پیمان بستی (که لااقلّ بیطرفی را رعایت کنند و در صدد آزار مسلمانان و کمک به دشمنان اسلام نباشند) ولی آنها هر بار پیمان خود را میشکستند» (الَّذِینَ عاهَدْتَ مِنْهُمْ ثُمَّ یَنْقُضُونَ عَهْدَهُمْ فِی کُلِّ مَرَّةٍ).
نه از خدا شرم میکردند «و نه از مخالفت فرمان او پرهیز داشتند» و نه از زیر پا گذاردن اصول انسانی پروا مینمودند (وَ هُمْ لا یَتَّقُونَ).
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
- ↑ تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی
- ↑ محمدباقر محقق، نمونه بينات در شأن نزول آيات از نظر شیخ طوسی و ساير مفسرين خاصه و عامه، ص389.
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم
- محمدباقر محقق، نمونه بینات در شأن نزول آیات از نظر شیخ طوسی و سایر مفسرین خاصه و عامه.