آیه 52 سوره زخرف
<<51 | آیه 52 سوره زخرف | 53>> | |||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
بلکه من (به ریاست و سلطنت) بهترم تا چنین مرد فقیر خواری که هیچ منطق و بیان روشنی ندارد؟
مگر نه این است که من از این کسی که خوار و بی مقدار است و نمی تواند روشن و گویا سخن گوید، بهترم؟
آيا [نه] من از اين كس كه خود بىمقدار است و نمىتواند درست بيان كند بهترم؟
آيا من بهترم يا اين مرد خوار ذليل كه درست سخنگفتن نتواند؟
مگر نه این است که من از این مردی که از خانواده و طبقه پستی است و هرگز نمیتواند فصیح سخن بگوید برترم؟
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
«أَمْ»: بلکه. «مَهِینٌ»: حقیر. پست. مراد فرعون، فقیر و بیپول و بیدار و دسته و عشیره و قبیله و لشکر و سپاه و جاه و مقام است. «لا یَکَادُ یُبِینُ»: نمیتواند فصیح صحبت کند و مراد خود را واضح و روشن به دیگران بگوید. اشاره به لکنت زبان موسی پیش از پیغمبری است. و یا این که اشاره به اختلاف زبان عبری و قبطی است. چرا که موسی دارای زبان عبری و فرعون و فرعونیان دارای زبان قبطی بودند .
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ نادى فِرْعَوْنُ فِي قَوْمِهِ قالَ يا قَوْمِ أَ لَيْسَ لِي مُلْكُ مِصْرَ وَ هذِهِ الْأَنْهارُ تَجْرِي مِنْ تَحْتِي أَ فَلا تُبْصِرُونَ «51»
و فرعون در ميان قوم خود ندا داد و گفت: اى قوم من! آيا حكومت مصر از آن من نيست و اين نهرها از زير (كاخ) من جارى نيست؟ آيا (عظمت مرا) مشاهده نمىكنيد.
أَمْ أَنَا خَيْرٌ مِنْ هذَا الَّذِي هُوَ مَهِينٌ وَ لا يَكادُ يُبِينُ «52»
بلكه من از اين كسى كه بى مقدار است و نمىتواند روشن سخن بگويد بهترم.
نکته ها
جملهى «أَنَا خَيْرٌ» در قرآن، يك بار از ابليس صادر شده است و بار ديگر از فرعون.
دشمن، كوچكترين نقطهى ضعف را بزرگ جلوه مىدهد. بيان حضرت موسى كمى سنگين بود، خودش فرمود: برادرم افصح از من است، «وَ أَخِي هارُونُ هُوَ أَفْصَحُ مِنِّي» «1» ولى فرعون اين مسئله را بزرگ مىكند و مىگويد: «لا يَكادُ يُبِينُ» موسى نمىتواند روشن سخن بگويد.
در اين آيات، ترس، تفاخر، استبداد، عجب، عقيده باطل، تكيه بر ثروت و استفاده از زرق و برق كه از ويژگىهاى طاغوت است، به خوبى ديده مىشود.
پیام ها
1- طاغوتها به هنگام خطر دست به تبليغات مىزنند. «وَ نادى فِرْعَوْنُ»
2- فرعون از احساسات مردم سوء استفاده مىكرد. «يا قَوْمِ»
3- طاغوت چون منطق ندارد، به كاخ ومال خود تكيه مىكند. «أَ لَيْسَ لِي مُلْكُ مِصْرَ»
4- طاغوتها از مردم مىخواهند كه عقلشان در چشمشان باشد. «أَ فَلا تُبْصِرُونَ»
5- خودمحورى از ويژگىهاى بارز طاغوت است. «أَ لَيْسَ لِي- أَمْ أَنَا خَيْرٌ»
«1». قصص، 34.
جلد 8 - صفحه 463
6- استخفاف ديگران، از ويژگىهاى طاغوت است. «هُوَ مَهِينٌ- لا يَكادُ يُبِينُ»
7- پست شمردن ديگران به خاطر لباس و ظاهرى ساده، رفتارى فرعونى است. «هُوَ مَهِينٌ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
أَمْ أَنَا خَيْرٌ مِنْ هذَا الَّذِي هُوَ مَهِينٌ وَ لا يَكادُ يُبِينُ (52)
أَمْ أَنَا خَيْرٌ: چون ظاهر شد بر شما شوكت و عظمت من، پس نه چنان است كه موسى از من ارفع باشد بلكه من بهترم، مِنْ هذَا الَّذِي هُوَ مَهِينٌ: از اين كس كه در ملك من او خوار و بىمقدار است، وَ لا يَكادُ يُبِينُ: و نزديك نيست كه روشن سازد سخن را، يعنى به جهت لكنت زبان سخن را بر وجهى نتواند ادا كند كه مفهوم گردد. مراد آنكه با اينكه موسى از عدد و مدد مفقود است و اسباب ملك و سياست از او مسلوب باشد، طاقت لسان و فصاحت بيان كه مستلزم كمال رجال است آن را نيز ندارد، پس چگونه او را رتبه آن باشد كه با من برابرى نمايد و دعوت نبوت كند. بعضى از مفسرين گفتهاند حق تعالى در زمانى كه حضرت موسى را نزد فرعون فرستاده عقده را از زبان او برداشته بود چنانكه سؤال «و احلل عقدة من لسانى» و جواب «قد اوتيت سؤلك يا موسى» مخبر است بر آن. قوم فرعون حضرت موسى عليه السلام را پيش از رسالت بر اين وجه ديده و دانسته بودند و از رفع آن اطلاع نداشتند و فرعون به جهت اهانت آن را ذكر نمود. و چون آن زمان رسم بود هر كه را پيشواى خود مىگردانيدند دستوانهاى طلا در دست و طوق طلا به گردن او قلاده مىساختند، فرعون پس از تحقير موسى عليه السلام به قوم گفت اگر به سياست و رياست از جانب خدا آمده،
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا مُوسى بِآياتِنا إِلى فِرْعَوْنَ وَ مَلائِهِ فَقالَ إِنِّي رَسُولُ رَبِّ الْعالَمِينَ (46) فَلَمَّا جاءَهُمْ بِآياتِنا إِذا هُمْ مِنْها يَضْحَكُونَ (47) وَ ما نُرِيهِمْ مِنْ آيَةٍ إِلاَّ هِيَ أَكْبَرُ مِنْ أُخْتِها وَ أَخَذْناهُمْ بِالْعَذابِ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ (48) وَ قالُوا يا أَيُّهَا السَّاحِرُ ادْعُ لَنا رَبَّكَ بِما عَهِدَ عِنْدَكَ إِنَّنا لَمُهْتَدُونَ (49) فَلَمَّا كَشَفْنا عَنْهُمُ الْعَذابَ إِذا هُمْ يَنْكُثُونَ (50)
وَ نادى فِرْعَوْنُ فِي قَوْمِهِ قالَ يا قَوْمِ أَ لَيْسَ لِي مُلْكُ مِصْرَ وَ هذِهِ الْأَنْهارُ تَجْرِي مِنْ تَحْتِي أَ فَلا تُبْصِرُونَ (51) أَمْ أَنَا خَيْرٌ مِنْ هذَا الَّذِي هُوَ مَهِينٌ وَ لا يَكادُ يُبِينُ (52) فَلَوْ لا أُلْقِيَ عَلَيْهِ أَسْوِرَةٌ مِنْ ذَهَبٍ أَوْ جاءَ مَعَهُ الْمَلائِكَةُ مُقْتَرِنِينَ (53) فَاسْتَخَفَّ قَوْمَهُ فَأَطاعُوهُ إِنَّهُمْ كانُوا قَوْماً فاسِقِينَ (54)
ترجمه
و بتحقيق فرستاديم موسى را با آيتهاى خود بسوى فرعون و بزرگان قومش پس گفت همانا من فرستاده پروردگار جهانيانم
پس چون آورد نزد آنها آيتهاى ما را آنگاه آنها از آن خنده ميكردند
و نمىنمايانديم بآنها هيچ آيتى را مگر كه آن بزرگتر بود از ديگرى و گرفتيم آنها را بعذاب باشد كه آنان بازگشت كنند
و گفتند اى مرد دانا بخوان براى ما پروردگارت را بآنچه عهد كرده است با تو همانا ما هدايت يافتگانيم
پس چون برطرف ساختيم از آنها عذاب را آنگاه آنها پيمان ميشكستند
و ندا كرد فرعون در قومش گفت اى قوم من آيا نيست براى من پادشاهى مصر و اين نهرها روان است از زير قصرهاى من آيا نمىبينيد
بلى من بهترم از اين كسى كه او خوار است و نزديك نيست كه بيان تواند كرد
پس چرا افكنده نشد بر او دستوانههاى زرّين يا نيامدند با او فرشتگان پياپى
پس سبك كرد عقول قوم خود را پس اطاعت نمودند او را همانا آنها بودند گروهى متمرّدان.
تفسير
خداوند متعال براى تذكّر بندگان بحسن عاقبت اهل ايمان و سوء خاتمت اهل عصيان و تسليت خاطر پيغمبر خود از آزار كفّار و گفتار ناهنجار باز قصّه حضرت موسى را عنوان فرموده ميفرمايد ما او را با معجزاتى نزد فرعون و اكابر مملكت مصر فرستاديم و بعد از ادّعاء نبوّت و ارائه معجزات از قبيل عصا و يد بيضا كه مكرّر ذكر شده آنها در بدو امر خنديدند و تصوّر نمودند شعبده و سحر است و ما پى در پى معجزاتى از قبيل طوفان و جراد و قمّل و ضفادع و دم و طمس كه در سوره اعراف و يونس ذكر شد بآنها ارائه داديم كه هر يك از ديگرى بزرگتر بود چون هر يك در منتهاى وضوح و دلالت بر نبوّت موسى عليه السّلام بود چنانچه در مقام
جلد 4 صفحه 608
مدح جمعى ميگويند كه هر يك از ديگرى بهترند يا هر لاحقى از سابق خود بزرگتر بود باعتبار آنكه بيشتر نبوّت آنحضرت را اثبات مينمود و در عين حال همه اين آيات عذابهاى گوناگونى بود كه ما آنها را معذّب مينموديم به آن عذاب براى آنكه برگردند از راه باطل براه حقّ و اقرار نمايند بتوحيد خدا و نبوّت پيغمبرشان و بعد از اين عذابها يا عذابى كه فوق اينها بود كه از آن در سوره اعراف به رجز تعبير شده با كمال بىادبى و جسارت گفتند اى ساحر ولى ظاهرا آنها اين كلمه را بما هر در فنون و دانشمند اطلاق ميكردند لذا قمّى ره و جمعى از مفسّرين آنرا بعالم تفسير نمودهاند و در اين موقع مقصودشان اهانت نبوده و در هر حال استدعا نمودند از حضرت موسى كه از خداوند بخواهد بر حسب عهدى كه با خدا دارد كه اگر آنها ايمان بياورند مشمول رحمت شوند و عذاب را بردارد و قول دادند كه از اطاعت آنحضرت بيرون نروند و موحّد شوند و حضرت دعا فرمود و اجابت شد ولى آنها نقض عهد نموده بكفر خود باقى ماندند ولى فرعون ديد غالبا دلها متوجّه بحضرت موسى شده و نزديك است بتواند در مقابل او قيام نمايد اعيان مملكت مصر را جمع آورى نموده و شروع بسخنرانى و ياوه سرائى كرد كه آيا فرمانفرمائى و سلطنت مصر در خاندان من نبوده و فعلا از آن من نيست و اين نهرهاى منشعب از رود نيل در اطراف و جوانب قصر و عمارات من گردش نميكند آيا نمىبينيد و نميدانيد يا ميدانيد كه من پادشاه شما باشم بهتر است از اين شخص كه فقير و حقير است و استعداد فرمانفرمائى ندارد و نميتواند درست سخن بگويد و مقصودش اشاره بلكنت زبان آنحضرت بود كه سابقه داشت و بدعا رفع شده بود و بعضى گفتهاند باز قدرى از سنگينى آن باقى مانده بود و گفت اگر او پيغمبر باشد چرا خداوند مانند پادشاهان براى او باز و بند يا دستبند طلا تهيّه ننموده يا چرا افواج ملائكه پى در پى بكمك او نميآيند خلاصه آنكه بقدرى از اين چرندها گفت كه عقول قوم را سبك نمود يا ابدان آنها را كه قيام نمودند باطاعت او چون آنها هم مانند فرعون اهل فسق و فجور بودند و الّا معلوم است كه نبوّت شخص بمعجزه ثابت ميشود و ملازم با ملك و سلطنت و مال و ثروت نيست و بازوبند يا دستبند طلا لازم ندارد و لازم نيست ملائكه علنا بكمك او بيايند بلكه انسب آنستكه
جلد 4 صفحه 609
پيغمبر در حالى باشد كه كسى به اجبار و طمع مال و جاه گرد او نگردد تا ايمان ايشان بخلوص نزديك و از اغراض دنيوى دور باشد و در نهج البلاغه در ضمن قصّه ورود حضرت موسى و هارون بر فرعون با عصا و لباس پشمينه و سرزنش آنملعون آن دو را بفقر و ذلّت اشاره باين نكته شده است.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
أَم أَنَا خَيرٌ مِن هذَا الَّذِي هُوَ مَهِينٌ وَ لا يَكادُ يُبِينُ (52)
آيا من بهتر و سزاوارترم از اينکه كس که او خوار و پست است و نزديك نيست که بتواند بيان كند.
چرا موسي را با يك لباس بياباني ديدي عصاي او را مشاهده نكردي يد و بيضاء او را نديدي، شجاعت و قوت قلب او را که در مقابل مثل تو عرض اندام كند و گفتي:
أَم أَنَا خَيرٌ چه خيريتي در تو بود اينکه مال و منال که هيچ اعتباري ندارد هر روز بنام يكي است اعلَمُوا أَنَّمَا الحَياةُ الدُّنيا لَعِبٌ وَ لَهوٌ وَ زِينَةٌ وَ تَفاخُرٌ بَينَكُم وَ تَكاثُرٌ فِي الأَموالِ وَ الأَولادِ كَمَثَلِ غَيثٍ أَعجَبَ الكُفّارَ نَباتُهُ ثُمَّ يَهِيجُ فَتَراهُ مُصفَرًّا ثُمَّ يَكُونُ حُطاماً وَ فِي الآخِرَةِ عَذابٌ شَدِيدٌ- حديد آيه 19- و نيز ميفرمايد وَ مَا الحَياةُ الدُّنيا إِلّا مَتاعُ الغُرُورِ- حديد آيه 30- مِن هذَا الَّذِي هُوَ مَهِينٌ نه مالي دارد و نه عده و عده و جمعيتي فقير و بيبضاعت است.
وَ لا يَكادُ يُبِينُ مفسرين گفتند براي عقدهاي بود که در لسان موسي بود که الان هم يهود براي تشبه به موسي زبان خود را تغيير ميدهند لكن گفتيم اينکه حرف تمام نيست و همان موقعي که مبعوث به رسالت شد عرض كرد وَ احلُل عُقدَةً مِن لِسانِي يَفقَهُوا قَولِي- الآيات الي قوله تعالي- قالَ قَد أُوتِيتَ سُؤلَكَ يا مُوسي- طه آيه 28 الي 37- بلكه براي اينکه بود که بملايمت صحبت ميكرد و لين كلام حسب الدستور خداوند متعال که فرمود بموسي و هارون فَقُولا لَهُ قَولًا لَيِّناً لَعَلَّهُ يَتَذَكَّرُ أَو يَخشي- طه آيه 46-.
42
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 52)- سپس میافزاید: «بدون شک من از این فرد که مقام و نژادی پست دارد، و هرگز نمیتواند فصیح سخن بگوید برترم» (أَمْ أَنَا خَیْرٌ مِنْ هذَا الَّذِی هُوَ
ج4، ص375
مَهِینٌ وَ لا یَکادُ یُبِینُ)
.و به این ترتیب دو افتخار بزرگ برای خود (حکومت مصر، و مالکیت نیل) و دو نقطه ضعف برای موسی (فقر، و لکنت زبان) بیان کرد.
در حالی که موسی هرگز در آن زمان لکنت زبان نداشت، چرا که به هنگام بعثت عرضه داشت: «وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِی» خداوندا! گره را از زبان من بگشا» (طه/ 27) و مسلما دعایش مستجاب شد و قرآن نیز گواه بر آن است.
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم