آیه 51 سوره کهف
<<50 | آیه 51 سوره کهف | 52>> | |||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
من در وقت آفرینش آسمانها و زمین و یا خلقت خود این مردم آنها را حاضر و گواه نساختم (و کمک از کسی نخواستم) و هرگز گمراه کنندگان را به مددکاری نگرفتم.
من ابلیس و نسلش را در آفرینش آسمان ها و [در پدید آوردن]، زمین و در آفرینش خودشان شاهد و گواه نگرفتم [تا یاریم دهند]؛ و من گمراه کنندگان را یار و مددکار خود نگرفته ام.
[من] آنان را نه در آفرينش آسمانها و زمين به شهادت طلبيدم و نه در آفرينش خودشان. و من آن نيستم كه گمراهگران را همكار خود بگيرم.
آنگاه كه آسمانها و زمين و خودشان را مىآفريدم، از آنها يارى نخواستم. زيرا من گمراهكنندگان را به يارى نمىگيرم.
من هرگز آنها [= ابلیس و فرزندانش] را به هنگام آفرینش آسمانها و زمین، و نه به هنگام آفرینش خودشان، حاضر نساختم! و من هیچ گاه گمراهکنندگان را دستیار خود قرار نمیدهم!
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
عضدا: عضد از مرفق است تا شانه، به طور استعاره به يار و كمك عضد گويند. مراد از آن در آيه، كمك است .[۱]
نزول
سبب نزول آیه چنین بوده که مردم معتقد بودند که شیاطین و ابلیس از غیب اطلاعى دارند و از اخبار آسمان چیزهائى میدانند. خداوند با نزول این آیه به انسان فهمانید که اینان از علم آسمان و زمین اطلاع ندارند و از اصول اشیاء باخبر نمى باشند زیرا من که خدا هستم در اوقات خلق زمین و آسمان و نیز آفرینش خودشان، شیاطین و ابلیس را حاضر نکرده بودم[۲].[۳]
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
ما أَشْهَدْتُهُمْ خَلْقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ لا خَلْقَ أَنْفُسِهِمْ وَ ما كُنْتُ مُتَّخِذَ الْمُضِلِّينَ عَضُداً «51»
من آنان (ابليس و فرزندانش) را نه در آفرينش آسمانها و زمين و نه در آفرينش خودشان به شهادت نطلبيدم ومن گمراه گنندگان را دستيار خود نمىگيرم.
نکته ها
به حضرت على عليه السلام گفتند: تا استقرار يافتن حكومتت، معاويه را بر امارت ثابت نگهدار و پس از قدرت يافتن، او را كنار بگذار! حضرت در جواب آنان فرمود: «ما كُنْتُ مُتَّخِذَ الْمُضِلِّينَ عَضُداً» «1»
خداوند، بىنياز مطلق است وبه هيچ ياورى حتّى در آفرينش نياز ندارد و اگر امورى را به ديگران مىسپارد، مانند واگذارى تدبير به فرشتگان، «فَالْمُدَبِّراتِ أَمْراً» «2» از روى عجز و ناتوانى نيست، بلكه از روى حكمت ودر مسير تربيت و رشد انسان است.
پیام ها
1- خداوند در آفرينش، نيازى به شاهد ندارد. «ما أَشْهَدْتُهُمْ»
2- اسرار هستى و آفرينش را جز خدا كسى نمىداند. ما أَشْهَدْتُهُمْ خَلْقَ ...
3- كسى كه آفريده، حقّ ولايت دارد. أَ فَتَتَّخِذُونَهُ أَوْلِياءَ ... ما أَشْهَدْتُهُمْ خَلْقَ ...
4- كارگزاران الهى بايد امين باشند. «ما كُنْتُ مُتَّخِذَ الْمُضِلِّينَ عَضُداً»
5- آنان كه در راه و خط خدايند، نبايد از منحرفان كمك بگيرند و بايد استقلال سياسى و اقتصادى خود را حفظ كنند. «ما كُنْتُ مُتَّخِذَ الْمُضِلِّينَ عَضُداً»
«1». تفسير نورالثقلين، ج 3، ص 268.
«2». نازعات، 5.
تفسير نور(10جلدى)، ج5، ص: 186
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
ما أَشْهَدْتُهُمْ خَلْقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ لا خَلْقَ أَنْفُسِهِمْ وَ ما كُنْتُ مُتَّخِذَ الْمُضِلِّينَ عَضُداً (51)
ما أَشْهَدْتُهُمْ: حاضر نگردانيديم شيطان و اولاد او را، خَلْقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ: به وقت آفرينش آسمان و زمين تا با آنها مشورت كنم، يا مددكارى طلبم. وَ لا خَلْقَ أَنْفُسِهِمْ: و نه به وقت آفرينش نفسهاى ايشان. چون اعتقاد
«1» تفسير برهان، ج 2، ص 471- و آيه در: سوره حجر، آيه 27.
«2» نهج البلاغه فيض الاسلام، خطبه 174، ص 564.
جلد 8 - صفحه 72
جمعى آن بود كه جن بر علوم غيبى اطلاع دارند، حق تعالى نفى مىكند آن را و مىفرمايد: آنها در آفرينش آسمان و زمين حاضر نبودند تا غيب آن را دانند و از خلقت خود بىخبرند، پس چگونه آنها را در عبادت شريك قرار دهيد. در انوار گفته: حق تعالى به اين آيه شريفه نفى حضور ابليس و ذريه او را نموده در وقت خلق آسمان و زمين، تا دلالت كند بر نفى مددكارى آنان در خلق اشياء، چنانچه بعد تصريح مىفرمايد به آنكه: وَ ما كُنْتُ مُتَّخِذَ الْمُضِلِّينَ عَضُداً: و نيستم من فراگيرنده گمراه كنندگان را يار و مددكار.
تفسير برهان- محمد بن مروان گويد: خدمت حضرت صادق عليه السلام عرض كردم: فدايت شوم، رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله گفت: خدايا غالب گردان دين را به ابو جهل يا به عمر بن خطاب. فرمود: يا محمد، قسم به خدا فرمود اين را به حالت شديدتر از گردن زدن و آيه شريفه نازل شد «وَ ما كُنْتُ مُتَّخِذَ الْمُضِلِّينَ عَضُداً» و البته با علم حضرت، طلب اين قسمت بر وجه حكمت و مصلحت بوده «1».
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ إِذْ قُلْنا لِلْمَلائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلاَّ إِبْلِيسَ كانَ مِنَ الْجِنِّ فَفَسَقَ عَنْ أَمْرِ رَبِّهِ أَ فَتَتَّخِذُونَهُ وَ ذُرِّيَّتَهُ أَوْلِياءَ مِنْ دُونِي وَ هُمْ لَكُمْ عَدُوٌّ بِئْسَ لِلظَّالِمِينَ بَدَلاً (50) ما أَشْهَدْتُهُمْ خَلْقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ لا خَلْقَ أَنْفُسِهِمْ وَ ما كُنْتُ مُتَّخِذَ الْمُضِلِّينَ عَضُداً (51) وَ يَوْمَ يَقُولُ نادُوا شُرَكائِيَ الَّذِينَ زَعَمْتُمْ فَدَعَوْهُمْ فَلَمْ يَسْتَجِيبُوا لَهُمْ وَ جَعَلْنا بَيْنَهُمْ مَوْبِقاً (52)
ترجمه
و هنگاميكه گفتيم مر فرشتگان را سجده كنيد براى آدم پس سجده كردند مگر شيطان كه بود از جن پس بيرون رفت از فرمان پروردگارش آيا پس ميگيريد او و فرزندانش را صاحب اختياران غير از من با آنكه آنها مر شما را دشمنند بد است مر ستمكاران را بدلى از خدا
حاضر ننمودم آنها را در وقت آفرينش آسمانها و زمين و نه آفرينش خودهاشان و نبودم گيرنده گمراه كنندگانرا مددكار
و روز كه گويد ندا كنيد شريكهاى مرا كه گمان ميكرديد پس بخوانند آنها را پس اجابت نكنند مر آنانرا و قرار دهيم ميانشان جاى هلاكى.
تفسير
گفتهاند خداوند براى تنبّه كفّار متكبّرى كه از مجالست با اهل ايمان فقير استنكاف داشتند و در آيات سابقه بعد از قصّه اصحاب كهف بيان شد شمّهاى از حكايت ابليس و نتيجه تكبّر او را كه در سوره بقره مفصلا گذشت تكرار فرموده و نكته تكرار قصص در كلام الهى آنستكه مقدّمه شود براى مقصوديكه بعدا
جلد 3 صفحه 431
ذكر ميشود باقتضاء مقام و مفاد اين آيات شريفه آنستكه ياد كن اى پيغمبر وقتى را كه گفتيم بملائكه كه سجده نمائيد در برابر آدم براى خدا و تعظيم آدم چنانچه در اوائل سوره بقره ذيل آيهاى كه صدرش مطابق با اين آيه است ذكر شد با وجه استثناء ابليس از ملائكه و تكرار نميشود پس سجده نمودند مگر شيطان كه از جنس جنّ بود و نافرمانى كرد و بگو باين كفّار از راه توبيخ و انكار با اين سابقه آيا باز شما شيطان و ذريّاتش را حكم فرما و اختيار دار خود قرار ميدهيد و از اطاعت خدا بيرون ميرويد با آنكه آنها دشمنان شمايند و خدا و اولياء او دوستان شما و هر عاقلى از دشمن ميپرهيزد و با دوست ميآميزد بد مبادلهاى كردند ستمكاران كه خدا و اولياء او را دادند و شيطان و فرزندانش را بدل گرفتند در اطاعت و فرمانبردارى و در وقت خلقت آسمانها و زمين حاضر ننمودم من شيطان و ذريّه او را براى آنكه با من كمك نمايند و نيز در وقت خلقت بعضى از آنها بعض ديگرى را براى كمك حاضر نكردم و هيچگاه نبودم من كه گمراهان را ياور و معين خود قرار دهيم پس چرا بندگان من آنها را شريك قرار دادند با من در عبادت و اطاعت و بعضى گفتهاند مراد از مرجع ضمير در آيه دوم همان كفّار متكبّرند كه ميخواستند مجالست با فقراء اهل ايمان ننمايند و پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم براى قوّت اسلام ميخواست ملتمس آنها را اجابت فرمايد خداوند فرموده حاضر ننمودم آنها را در وقت آفريدن آسمانها و زمين و آفريدن خودشان تا موجب مزيّت شرفى و علمى آنها گردد و اسلام آنها موجب اسلام ساير خلق شود و نبايد من براى نصرت دين خودم كمك از آنها بخواهم و مؤيّد اينمعنى است قرائت كنت بصيغه مخاطب كه مراد آنستكه نبايد تو اى پيغمبر گمراهان را ياور خود قرار دهى ولى مبعّد، صرف ضمير از شياطين مذكوره در آيه سابقه است بغير مذكور با آنكه نسبت اضلال بآنها انسب از غير است و عيّاشى از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم عرض كرد بار الها قوّت بده اسلام را بعمر بن خطاب يا ابو جهل بن هشام پس اين آيه نازل شد فيص ره فرموده محتمل است شياطين اعم از جنّى و انسى باشد و بنابر اين جمع بين دو تفسير ممكن است و ياد كن اى پيغمبر از روز كه خطاب از مصدر جلال ميرسد بكفّار براى ملامت آنها كه بخوانيد بصوت بلند شريكهائى را كه
جلد 3 صفحه 432
براى من قرار داده بوديد باعتقاد خودتان در عبادت و اطاعت از جنّ و انس پس بخوانند آنها را براى دستگيرى از خودشان و جوابى و ثوابى نشنوند و نه بينند و قرار دهيم ما ميان كفّار و معبودهاى آنها جاى هلاكتى كه شريك باشند در آنجا با يكديگر و آن واديى از واديهاى جهنّم است و بعضى گفتهاند ميان آنها و معبودهاشان حاجبى قرار داده شود كه يكديگر را نبينند و ظاهرا آن حاجب از جنس آتش است كه بآنها احاطه خواهد نمود و از ابن عباس نقل شده كه اينجا بين بمعناى وصل است و مراد آنستكه مواصلت آنها در دنيا با يكديگر موجب هلاكتشان در آخرت خواهد شد و بنابر اين موبق مصدر است و ضمير در بينهم راجع بكفّار است كه با يكديگر مودّت و اتّحاد در كفر و الحاد داشتهاند و اللّه اعلم بالصّواب ..
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
ما أَشهَدتُهُم خَلقَ السَّماواتِ وَ الأَرضِ وَ لا خَلقَ أَنفُسِهِم وَ ما كُنتُ مُتَّخِذَ المُضِلِّينَ عَضُداً (51)
من آن شياطين و عبده مشركين را حاضر نكردم و شاهده نگرفتم در خلقت آسمانها و زمين و نه در خلقت خود آنها و نبودم بگيرم گمراه كنندگان را كمك و ناصر و پشت باني ما أَشهَدتُهُم مرجع ضمير هم شيطان و ذريّه او است و بتنقيح مناط جميع الهه مشركين را که در مورد خلقت آسمانها و زمين حاضر و شاهد باشند که شركتي كنند در خلقت چون معدوم صرف بودند و خداوند هم احتياج به كمك و اعانت ندارد و نه داشت.
خَلقَ السَّماواتِ وَ الأَرضِ چون خلقت آسمانها و زمين پيش از خلقت
جلد 12 - صفحه 368
جن و انس و شياطين و اصنام بوده بعلاوه بر فرض که بودند بمقدار ذرّه قدرت بر ايجاد آسمانها و زمين نداشتند و خداوند هم بمقدار خردلي بآنها احتياج نداشت وَ لا خَلقَ أَنفُسِهِم و همچنين در خلقت نفوس خود هم هيچگونه دخالتي نداشتند و اينکه جمله براي ردّ طبيعي که گفتند طبيعت هر شيئي اقتضاء وجود دارد و موجودات بالطبيعه موجود ميشوند، جواب نفس طبيعت را كي ايجاد فرمود! خود طبيعت که معدوم بود معدوم در ايجاد چه دخالتي دارد!.
وَ ما كُنتُ مُتَّخِذَ المُضِلِّينَ عَضُداً مضلّين همان شياطين و ارباب ضلال از متكبّرين و رؤساء هستند و عضد بمعني پشتباني است يعني خداوندي که هيچگونه احتياجي بناصر و معين و هم دست ندارد چگونه مضلّين را كمك بر خود ميگيرد (اشكال. اولا در قرآن ميفرمايد إِن تَنصُرُوا اللّهَ يَنصُركُم وَ يُثَبِّت أَقدامَكُم محمّد آيه 8.
و ثانيا بالوجدان مشاهده ميكنيم که در خلقت بسياري از افراد جن و انس و حيوانات و نباتات اسبابي لازم است که بدست بشر بسته مثل پدر و مادر و زارع و غارس و امثال اينها جواب مراد از نصرت الهي نصرت دين خدا و رسول خدا و خليفه خدا است و اما اسباب معدّات هستند هيچگونه مدخليّت در خلقت ندارند افعال الهي دو قسم است بدون اسباب و با اسباب.
برگزیده تفسیر نمونه
(آیه 51)- این آیه دلیل دیگری بر ابطال این پندار غلط اقامه کرده، میگوید:
«من هرگز آنها [ابلیس و فرزندانش] را به هنگام آفرینش آسمانها و زمین، و نه به هنگام آفرینش خودشان حاضر نساختم» (ما أَشْهَدْتُهُمْ خَلْقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ لا خَلْقَ أَنْفُسِهِمْ). تا از آنها در آفرینش جهان کمک بگیریم یا از اسرار خلقت آگاه و مطلع شوند.
بنا بر این کسی که هیچ گونه دخالتی در آفرینش جهان و حتی نوع خود نداشته و از اسرار و رموز خلقت به هیچ وجه آگاه نیست چگونه قابل ولایت یا پرستش است و در پایان اضافه میکند: «و من هیچگاه گمراه کنندگان را دستیار خود قرار نمیدهم» (وَ ما کُنْتُ مُتَّخِذَ الْمُضِلِّینَ عَضُداً).
یعنی آفرینش بر پایه راستی و درستی و هدایت است، موجودی که برنامهاش اضلال و افساد است در اداره این نظام، جائی نمیتواند داشته باشد.
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
- ↑ تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی
- ↑ تفسیر روض الجنان.
- ↑ محمدباقر محقق، نمونه بينات در شأن نزول آيات از نظر شیخ طوسی و ساير مفسرين خاصه و عامه، ص 520.
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم
- محمدباقر محقق، نمونه بینات در شأن نزول آیات از نظر شیخ طوسی و سایر مفسرین خاصه و عامه.