آیه 50 سوره یوسف

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
مشاهده آیه در سوره

وَقَالَ الْمَلِكُ ائْتُونِي بِهِ ۖ فَلَمَّا جَاءَهُ الرَّسُولُ قَالَ ارْجِعْ إِلَىٰ رَبِّكَ فَاسْأَلْهُ مَا بَالُ النِّسْوَةِ اللَّاتِي قَطَّعْنَ أَيْدِيَهُنَّ ۚ إِنَّ رَبِّي بِكَيْدِهِنَّ عَلِيمٌ

مشاهده آیه در سوره


<<49 آیه 50 سوره یوسف 51>>
سوره : سوره یوسف (12)
جزء : 12
نزول : مکه

ترتیل

ترجمه (مکارم شیرازی)

ترجمه های فارسی

شاه گفت: زود او را نزد من بیاورید. چون فرستاده شاه نزد یوسف آمد یوسف به او گفت: باز گرد و شاه را بپرس چه شد که زنان مصری همه دست خود بریدند؟ آری خدای من به مکر آنان (و بی‌گناهی من) آگاه است.

ترجمه های انگلیسی(English translations)

The king said, ‘Bring him to me!’ When the messenger came to him, he said, ‘Go back to your master, and ask him about the affair of women who cut their hands. My Lord is indeed well aware of their stratagems.’

معانی کلمات آیه

بال: حال، شان، كار. «البال: الحال».[۱]

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


وَ قالَ الْمَلِكُ ائْتُونِي بِهِ فَلَمَّا جاءَهُ الرَّسُولُ قالَ ارْجِعْ إِلى‌ رَبِّكَ فَسْئَلْهُ ما بالُ النِّسْوَةِ اللَّاتِي قَطَّعْنَ أَيْدِيَهُنَّ إِنَّ رَبِّي بِكَيْدِهِنَّ عَلِيمٌ «50»

و پادشاه گفت: او را نزد من آوريد، پس چون فرستاده‌ى شاه نزد وى آمد (يوسف) گفت: نزد آقاى خود برگرد و از او بپرس كه ماجراى آن زنانى كه دستانشان را بريدند چه بود؟ همانا پرودگار من، به حيله آنان آگاه است.

نکته ها

يوسف با تعبير خواب پادشاه و ارائه برنامه‌اى سنجيده، آن هم بدون توقّع و قيد و شرطى، ثابت كرد كه او يك مجرم و زندانى عادى نيست، بلكه انسانى فوق‌العاده و داناست.

وقتى فرستاده‌ى شاه به سوى يوسف آمد، فوراً از خبر آزادى استقبال نكرد، بلكه درخواست كرد كه پرونده سابق دوباره بررسى شود، زيرا او نمى‌خواست مشمول عفو شاهانه شود، بلكه مى‌خواست بى‌گناهى و پاكدامنى او ثابت شود و به شاه بفهماند كه در رژيم او تا چه اندازه فساد و بى‌عدالتى حاكم شده است.

در حديث مى‌خوانيم: كه رسول اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: از صبر يوسف در شگفتم كه وقتى عزيز مصر نياز به تعبير خواب پيدا كرد نگفت تا از زندان آزاد نشوم نمى‌گويم، امّا زمانى كه‌

جلد 4 - صفحه 221

خواستند او را آزاد كنند، بيرون نيامد تا رفع تهمت شود. «1»

شايد يوسف به خاطر رعايت احترام عزيز مصر، از همسر او نام نبرد و اشاره به مجلس ميهمانى كرد. «قَطَّعْنَ أَيْدِيَهُنَّ»

پیام ها

1- مغزهايى كه كشور بدانها احتياج دارد و زندانى هستند، اگر مرتكب جنايتى نشده‌اند، بايد با كمك دولت آزاد شوند. «وَ قالَ الْمَلِكُ ائْتُونِي بِهِ»

2- براى استفاده از مغزهاى متفكّر (بويژه در شرايط بحرانى) درنگ جايز نيست. «وَ قالَ الْمَلِكُ ائْتُونِي بِهِ»*

3- حاكمان، نيازمند انسان‌هاى انديشمند، با تدبير و بزرگ هستند. «وَ قالَ الْمَلِكُ ائْتُونِي بِهِ»*

4- اگر خدا بخواهد پادشاه را نيازمند برده زندانى مى‌كند. «قالَ الْمَلِكُ ائْتُونِي بِهِ»*

5- يوسف عليه السلام، پادشاه مصر را ارباب خود نمى‌دانست. «ارْجِعْ إِلى‌ رَبِّكَ»*

6- احترام رهبران و حاكمان را هر چند كافر باشند نزد زيردستانشان بايد نگاهداشت. «ارْجِعْ إِلى‌ رَبِّكَ»*

7- آزادى، به هر قيمتى ارزش ندارد. اثبات بى‌گناهى مهم‌تر از آزادى است. «ارْجِعْ إِلى‌ رَبِّكَ فَسْئَلْهُ»

8- فرد زندانى كه على‌رغم آزادى، پيشنهاد بررسى پرونده را مى‌دهد، پاك است. «فَسْئَلْهُ»

9- يوسف، اول ذهن مردم را پاك كرد، بعد مسئوليّت پذيرفت. «ما بالُ النِّسْوَةِ»

10- دفاع از آبرو و حيثيّت، واجب است. «ما بالُ النِّسْوَةِ»

11- دادخواهى از حاكمان غير الهى جايز است. فَسْئَلْهُ ما بالُ النِّسْوَةِ ...*

12- در موارد حساس (مانند موقعيّت يوسف عليه السلام در برابر پادشاه) نبايستى به‌


«1». تفسير اطيب‌البيان.

جلد 4 - صفحه 222

جهت حفظ آبروى برخى، حقايق را پنهان كرد. ما بالُ النِّسْوَةِ ...*

13- اشاره يوسف به‌ «قَطَّعْنَ أَيْدِيَهُنَّ» شايد به اين جهت بود كه اين واقعه جنبه عمومى‌ترى داشت و قابل انكار نبود. «ما بالُ النِّسْوَةِ اللَّاتِي قَطَّعْنَ أَيْدِيَهُنَّ»*

14- گناهان و مسائل اخلاقى را در لفّافه و پوشش بگوييم. «إِنَّ رَبِّي بِكَيْدِهِنَّ عَلِيمٌ»*

15- گرچه كيد دشمن عظيم است، امّا خداوند نيز به همه كيدها آگاه است و دوستان خود را از كيدها حفظ مى‌كند. «إِنَّ رَبِّي بِكَيْدِهِنَّ عَلِيمٌ»*

پانویس

  1. پرش به بالا تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی

منابع