آیه 45 سوره مائده

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
مشاهده آیه در سوره

وَكَتَبْنَا عَلَيْهِمْ فِيهَا أَنَّ النَّفْسَ بِالنَّفْسِ وَالْعَيْنَ بِالْعَيْنِ وَالْأَنْفَ بِالْأَنْفِ وَالْأُذُنَ بِالْأُذُنِ وَالسِّنَّ بِالسِّنِّ وَالْجُرُوحَ قِصَاصٌ ۚ فَمَنْ تَصَدَّقَ بِهِ فَهُوَ كَفَّارَةٌ لَهُ ۚ وَمَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولَٰئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ

مشاهده آیه در سوره


<<44 آیه 45 سوره مائده 46>>
سوره : سوره مائده (5)
جزء : 6
نزول : مدینه

ترجمه های فارسی

و در تورات بر بنی اسرائیل حکم کردیم که نَفْس را در مقابل نَفْس قصاص کنید و چشم را مقابل چشم و بینی را به بینی و گوش را به گوش و دندان را به دندان، و هر زخمی را قصاص خواهد بود. پس هر گاه کسی حق قصاص را ببخشد (نیکی کرده و) کفاره (گناه) او خواهد شد، و هر کس به خلاف آنچه خدا فرستاده حکم کند چنین کس از ستمکاران خواهد بود.

و ما در تورات بر بنی اسرائیل لازم و مقرّر داشتیم که [در قانون قصاص] جان در برابر جان، و چشم در مقابل چشم، و بینی به عوض بینی، و گوش به جای گوش، و دندان در برابر دندان، و زخم ها را قصاصی است. و هر که از آن قصاص گذشت کند، پس آن گذشت کفّاره ای برای [خطاها و معاصیِ] اوست. و آنان که بر طبق آنچه خدا نازل کرده داوری نکنند، هم اینانند که ستمکارند.

و در [تورات‌] بر آنان مقرر كرديم كه جان در مقابل جان، و چشم در برابر چشم، و بينى در برابر بينى، و گوش در برابر گوش، و دندان در برابر دندان مى‌باشد؛ و زخمها [نيز به همان ترتيب‌] قصاصى دارند. و هر كه از آن [قصاص‌]درگذرد، پس آن، كفاره [گناهان‌] او خواهد بود. و كسانى كه به موجب آنچه خدا نازل كرده داورى نكرده‌اند، آنان خود ستمگرانند.

و در تورات بر آنان مقرر داشتيم كه نفس در برابر نفس و چشم در برابر چشم و بينى در برابر بينى و گوش در برابر گوش و دندان در برابر دندان و هر زخمى را قصاصى است. و هر كه از قصاص درگذرد، گناهش را كفاره‌اى خواهد بود. و هر كه به آنچه خدا نازل كرده است حكم نكند، از ستمكاران است.

و بر آنها [= بنی اسرائیل‌] در آن [= تورات‌]، مقرر داشتیم که جان در مقابل جان، و چشم در مقابل چشم، و بینی در برابر بینی، و گوش در مقابل گوش، و دندان در برابر دندان می‌باشد؛ و هر زخمی، قصاص دارد؛ و اگر کسی آن را ببخشد (و از قصاص، صرف‌نظر کند)، کفاره (گناهان) او محسوب می‌شود؛ و هر کس به احکامی که خدا نازل کرده حکم نکند، ستمگر است.

ترجمه های انگلیسی(English translations)

In it We prescribed for them: a life for a life, an eye for an eye, a nose for a nose, and an ear for an ear, a tooth for a tooth, and retaliation for wounds. Yet whoever remits it out of charity, that shall be an atonement for him. Those who do not judge by what Allah has sent down—it is they who are the wrongdoers.

And We prescribed to them in it that life is for life, and eye for eye, and nose for nose, and ear for ear, and tooth for tooth, and (that there is) reprisal in wounds; but he who foregoes it, it shall be an expiation for him; and whoever did not judge by what Allah revealed, those are they that are the unjust.

And We prescribed for them therein: The life for the life, and the eye for the eye, and the nose for the nose, and the ear for the ear, and the tooth for the tooth, and for wounds retaliation. But whoso forgoeth it (in the way of charity) it shall be expiation for him. Whoso judgeth not by that which Allah hath revealed: such are wrong-doers.

We ordained therein for them: "Life for life, eye for eye, nose or nose, ear for ear, tooth for tooth, and wounds equal for equal." But if any one remits the retaliation by way of charity, it is an act of atonement for himself. And if any fail to judge by (the light of) what Allah hath revealed, they are (No better than) wrong-doers.

معانی کلمات آیه

قصاص: مقابله به مثل در جنايت عمدى. قص و قصص به معنى پى جويى و تعقيب است. چون انتقام در تعقيب جنايت است لذا آن را قصاص گفته اند.

كفارة: كفر: پوشاندن. كفار و كفاره: بسيار پوشاننده. كفاره گناه آن است كه گناه را پوشانيده و از بين مى برد.[۱]

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


وَ كَتَبْنا عَلَيْهِمْ فِيها أَنَّ النَّفْسَ بِالنَّفْسِ وَ الْعَيْنَ بِالْعَيْنِ وَ الْأَنْفَ بِالْأَنْفِ وَ الْأُذُنَ بِالْأُذُنِ وَ السِّنَّ بِالسِّنِّ وَ الْجُرُوحَ قِصاصٌ فَمَنْ تَصَدَّقَ بِهِ فَهُوَ كَفَّارَةٌ لَهُ وَ مَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ «45»

و در آن (تورات) برايشان مقرر كرديم كه (در قصاص) جان در برابر جان و چشم در برابر چشم و بينى در برابر بينى و گوش در برابر گوش و دندان در برابر دندان باشد و همه‌ى زخمها را (نيز به همان ترتيب و اندازه) قصاص است. پس هر كه آن را صدقه دهد، كفّاره‌ى گناهانش محسوب شود و كسانى كه به آنچه خدا نازل فرموده حكم نكنند، پس آنان همان ستمگرانند.

نکته ها

در آيه‌ى قبل گفته شد كه تورات هدايت و نور است، در اين آيه، قانون قصاص مطرح شده و شايد نشان آن باشد كه قانون قصاص درجامعه، سبب نور وهدايت است. همان‌گونه كه در آيه‌ى ديگر مى‌خوانيم: «وَ لَكُمْ فِي الْقِصاصِ حَياةٌ» «1» و براى شما در قصاص حيات وزندگى است.

نام بردن از چشم وگوش در قانون قصاص از باب نمونه است وگرنه آسيب به هر عضوى قصاص دارد. «2»

امام صادق عليه السلام درباره‌ى اين آيه فرمود: خداوند به اندازه‌ى آنچه از قصاص عفو شود، از گناهان او مى‌بخشد. «3»


«1». بقره، 179.

«2». تفسير اطيب‌البيان.

«3». كافى، ج 7، ص 358.

جلد 2 - صفحه 303

در تورات، «ديه» نيست، مجرم يا قصاص مى‌شود يا عفو؛ امّا در اسلام، ديه به عنوان راه سوم مطرح است. «1»

پیام ها

1- همه‌ى انسان‌ها، از هر نژاد و قبيله، فقير و غنى، در مقابل قانون يكسانند و خون كسى رنگين‌تر از ديگرى نيست.«2» «النَّفْسَ بِالنَّفْسِ»

2- قصاص، در اديان پيشين هم بوده است. «3» «كَتَبْنا عَلَيْهِمْ فِيها» (اسلام و اديان ديگر، قوانين مشابهى دارند.)

3- صدقه، تنها انفاق مالى نيست، عفو و گذشت از مجرم هم نوعى صدقه است. «فَمَنْ تَصَدَّقَ بِهِ»

4- عفو ما از مجرم، عفو الهى را بدنبال دارد. «فَهُوَ كَفَّارَةٌ لَهُ» (شايد هم مراد اين باشد كه عفو ما، كفاره گناه مجرم باشد و او در قيامت، به خاطر عفو ما گرفتار عذاب نشود) «4»

5- در اسلام همراه مسائل كيفرى، مسائل اخلاقى هم مطرح است. وَ كَتَبْنا عَلَيْهِمْ فِيها ... قِصاصٌ فَمَنْ تَصَدَّقَ بِهِ‌

6- جريمه‌ى مالى و حبس، به تنهايى نمى‌تواند عاملى براى بازداشتن مجرم از جرم باشد. «النَّفْسَ بِالنَّفْسِ»

7- اگر حكم خدا جارى نشود ظلم، جامعه را فرا مى‌گيرد. «وَ مَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ»


«1». تفسير قرطبى.

«2». البتّه ميان زن ومرد در حكم قصاص، تفاوت‌هاى حكيمانه‌اى در كتب فقهى بيان شده است.

«3». تورات، سِفر خروج، فصل 21، 23 و 26.

«4». تفسير الميزان.

تفسير نور(10جلدى)، ج‌2، ص: 304

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



وَ كَتَبْنا عَلَيْهِمْ فِيها أَنَّ النَّفْسَ بِالنَّفْسِ وَ الْعَيْنَ بِالْعَيْنِ وَ الْأَنْفَ بِالْأَنْفِ وَ الْأُذُنَ بِالْأُذُنِ وَ السِّنَّ بِالسِّنِّ وَ الْجُرُوحَ قِصاصٌ فَمَنْ تَصَدَّقَ بِهِ فَهُوَ كَفَّارَةٌ لَهُ وَ مَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ (45)

بعد از آن حكم تورات را در قصاص بيان فرمايد:

وَ كَتَبْنا عَلَيْهِمْ‌: و نوشتيم و فرض كرديم بر بنى اسرائيل در تورات‌ أَنَّ النَّفْسَ بِالنَّفْسِ‌: آنكه، يك تن را بكشند به قصاص يك تن. و بنو نضير به خلاف حكم خدا، عوض يك نفر دو نفر را مى‌كشتند از بنو قريضه. وَ الْعَيْنَ بِالْعَيْنِ‌: و ديگر حكم فرموديم در قصاص چشمى به چشمى. وَ الْأَنْفَ بِالْأَنْفِ‌: و بينى به بينى.

وَ الْأُذُنَ بِالْأُذُنِ‌: و قصاص گوش به گوشى. وَ السِّنَّ بِالسِّنِ‌: و قصاص دندان به دندانى. وَ الْجُرُوحَ قِصاصٌ‌: و جراحتها ذات قصاص باشند، يعنى قصاص كنند در جراحات آن چيزى را كه حفظ مساوات ممكن باشد؛ مانند لب و دست و پاى و در آنچه مساوات نگاه نتوان داشت، مانند خراش پوست و شكستن استخوان حكم به ارش بايد كرد.

در امالى- ابن بابويه رحمه اللّه از حضرت على بن موسى الرضا عليه السّلام فرمود: بدرستى كه اول چيزى كه خلق فرمود خداوند عزّ و جلّ براى اينكه بشناسند به آن كتابت را، حروف معجم بود. و بتحقيق، مرد وقتى كه عصائى به سرش زده شود و گمان كند كه نمى‌تواند صحيح ادا كند بعض كلام را، پس حكم در او آنست كه عرضه نمايند بر او حروف معجم را. پس عطا مى‌شود ديه بقدر آنچه درست نگويد از آن حروف. و هر آينه بتحقيق حديث فرمود پدرم از جدش از امير المؤمنين عليه السّلام در: ا، ب، ت، ث. فرمود: بدرستى كه «الف» آلاء

تفسير اثنا عشرى، ج‌3، ص: 96

الهى، «ب» بهجت سبحانى، «ت» تمام امر براى قائم آل محمّد صلى اللّه عليه و آله، «ث» ثواب مؤمنين بر اعمال صالحه آنها، «ج» جمال الهى و جلال سبحانى، «ح» حلم خدا بر گناهكاران، «خ» خمولى و بى‌ارزشى ذكر اهل معاصى نزد خدا، «د» دين خدا، «ذ» ذى الجلال، «ر» رئوف، «ز» زلزال قيامت، «س» سناء خدا، «ش» شاء اللّه: مى‌خواهد آنچه را بخواهد، و اراده فرمايد آنچه اراده‌اش تعلق گيرد، و نمى‌خواهيد مگر آنچه را خدا خواهد، «ص» صادق الوعد است در حمل مردم بر صراط و حبس ظالمان نزد مرصاد، «ض» ضليل و گمراه شد هر كه مخالفت محمّد و آل محمّد نمود، «ط» طوبى براى مؤمنين و حسن مآب، «ظ» ظنّ مؤمنين به خدا خير، و ظنّ كافرين سوء است، «ع» اشاره به عالم، «غ» غنى، «ف» فوجى از افواج آتش، «ق» قرآن على اللّه جمعه و قرآنه، «ك» اشاره به كافى، «ل» لغو كافرين در افتراء كذبشان به خدا، «م» ملك الهى: روزى كه مالكى غير او نيست، مى‌فرمايد خداوند عزّ و جلّ: براى كيست ملك؟ پس ارواح انبياء و رسل و ملائكه و اولياء گويند: خاصه است مر خداى واحد قهار را. پس خطاب فرمايد امروز جزا داده مى‌شود هر نفسى به آنچه كسب نموده، ظلمى آن روز نيست، بدرستى كه حق تعالى سريع الحساب است، «ن» نوال خدا بر مؤمنين و نكال سبحانه بر كافرين، «و» ويل براى كسى كه معصيت الهى نمايد، «ه» هوان الهى بر عاصين؛ «لا» اشاره است به لا اله الّا اللّه كه كلمه اخلاص است، نيست بنده‌اى كه اين كلمه را به اخلاص گويد مگر آنكه واجب شود بر او بهشت، «ى» يد اللّه فوق خلق. بسط دهنده رزق، منزه و متعالى است از آنچه مشركين گويند.

پس فرمود به تحقيق خداوند تبارك و تعالى نازل فرمود اين قرآن را به اين حروف، آن چنانى كه متداول جميع عرب است. و فرمود اگر هر آينه جمع شوند جن و انس بر اينكه بياورند به مثل اين قرآن، نتوانند، اگرچه بعضى آنها بر بعضى پشت به پشت هم دهند. «1»

«1» امالى، مجلس 53، حديث اوّل- توحيد صدوق، باب 32، صفحه 232، حديث اوّل.

تفسير اثنا عشرى، ج‌3، ص: 97

فَمَنْ تَصَدَّقَ بِهِ فَهُوَ كَفَّارَةٌ لَهُ‌: پس هر كه تصدق كند به قصاص، يعنى عفو كند، پس آن تصدق كفاره باشد مر گناه متصدق را، يا كفاره معفوعنه باشد به سقوط قصاص از او، و اجر عفو كننده بر خداى تعالى است كه عطا فرمايد.

ابو دردا نيز از حضرت رسالت صلى اللّه عليه و آله نقل نموده: هيچ مسلمانى نباشد كه بر او جنايتى كنند و او جانى خود را عفو كند مگر كه حق تعالى درجه او را رفيع گرداند، گناهانش را بيامرزد.

جابر از آن حضرت روايت نموده: هر مؤمنى سه كار كند، به خداى در بهشت رود به هر درى كه خواهد و متزوج به حور العين شود: 1- آنكه دينى كه بر ذمه كسى داشته باشد به او ببخشد. 2- آنكه قاتل خود را عفو كند. 3- آنكه بعد از هر فريضه ده مرتبه قل هو اللّه احد را بخواند. شخصى عرض كرد اگر كسى يكى از اين سه چيز را بجا آورد به اين سعادت مستسعد شود! فرمود: بلى، او به اين سعادت نائل گردد.

وَ مَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ‌: و هر كه حكم نكند به آنچه خداى تعالى منزل گردانيده. فَأُولئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ‌: پس آن گروه ايشانند ظالمان و ستمكاران كه وضع حق مى‌كنند در غير موضع آن، مراد يهودند كه حكم نمى‌كردند به آنچه خدا نازل فرموده، لكن آيه شريفه، عام است در هر كسى كه حكم نمايد به خلاف آنچه خدا نازل فرموده. پس مى‌باشد ظالم مر نفس خود را به ارتكاب معصيتى كه موجب است عقاب را. و بهمين وجه واجب شده آنچه پيش ذكر شد از احكام عمل كردن به آن در شريعت ما، اگرچه مكتوب در تورات باشد.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ كَتَبْنا عَلَيْهِمْ فِيها أَنَّ النَّفْسَ بِالنَّفْسِ وَ الْعَيْنَ بِالْعَيْنِ وَ الْأَنْفَ بِالْأَنْفِ وَ الْأُذُنَ بِالْأُذُنِ وَ السِّنَّ بِالسِّنِّ وَ الْجُرُوحَ قِصاصٌ فَمَنْ تَصَدَّقَ بِهِ فَهُوَ كَفَّارَةٌ لَهُ وَ مَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ (45)

ترجمه‌

و نوشتيم برايشان در آن كه همانا نفس بنفس است و چشم بچشم و بينى به بينى و گوش بگوش و دندان بدندان و جراحتها قابل قصاص است پس كسيكه صدقه دهد بآن پس آن كفاره است براى او و كسيكه حكم نكند بآنچه فرستاده است خدا پس آنگروه ايشانند ستمكاران.

جلد 2 صفحه 217

تفسير

در ذيل آيه شريفه يا ايها الرسول لا يحزنك الذين يسارعون فى الكفر اشاره بنقل قمى ره شد كه يهود بنى نضير و بنى قريظه بتراضى حكم قتل را از تورية تغيير داده بودند باين نحو كه اگر از بنى نضير كسى بدست بنى قريظه كشته شود هم قصاص نمايند و هم ديه بگيرند و اگر بعكس باشد قصاص ننمايند بلكه بنحو مخصوصى از قاتل اهانت كنند و نصف ديه بگيرند لذا خداوند براى ردّ آنها اجمالا بيان فرموده كه حكم تورية در باب قصاص نسبت بوضيع و شريف و قوى و ضعيف يكسان است بر فرض بنى نضير اقوى و اشرف از بنى قريظه باشند مناسبت ندارد كه حكم قتل نسبت باين دو طايفه تفاوت داشته باشد و در مقام شروط و موانع و آداب قصاص نيست تا گفته شود اين آيه منسوخ است بآيه شريفه كتب عليكم القصاص فى القتلى الحر بالحر و العبد بالعبد و الانثى بالانثى چنانچه قمى ره فرموده علاوه بر آنكه آيه در مقام اخبار از حكم شريعت سابقه است و اثباتش در شريعت لاحقه محتاج بدليل خارج است مگر آنكه از منسوخ اراده مبيّن شود چنانچه سابقا اشاره شد كه از تعبير در بعضى از روايات استفاده ميشود و در منهج نقل نموده كه بنى نضير عوض يكتن دو تن از بنى قريظه را مى‌كشتند و اين معنى بنظر حقير بعيد است اگر مراد از دو تن شخص قاتل و يك نفر بيگناه ديگر باشد و اگر مراد از دو تن دو نفر باشند كه شركت در قتل يكنفر نموده باشند اين معنى خوب است ولى آيه در مقام ردع از آن نيست زيرا حكم اسلام هم همين است چنانچه در كتب فقيهه ذكر شده است در هر حال مفاد آيه آنستكه شخص بعوض شخص كشته مى‌شود و چشم در مقابل چشم كور ميشود و بينى و گوش بجاى آندو بريده ميشود و دندان كنده شده بكندن دندان قصاص بايد شود و همچنين است جراحات وارده بر ساير اعضاء بدن كه بايد تلافى بمثل شود اگر ممكن باشد و از براى هر يك از احكام شش گانه آداب و شرائطى است كه در كتب فقيهه بتفصيل ذكر شده است و بيانش از وظيفه مفسّر خارج است و تعجب از مفسر معاصر است كه در نفحات فرموده است قاتل براى مقتول بغير حق كشته مى‌شود مطلقا و فرقى نيست بين وضيع و شريف و قوى و ضعيف و صغير و كبير با آنكه مسلم است كه آزاد را براى بنده نمى‌كشند و مسلمان را براى كافر و والد را براى ولد و صغير را براى كبير و ديوانه را براى عاقل بلكه مرد را هم براى زن نمى‌كشند مگر آنكه نصف ديه را بورثه او بپردازند و در قصاص اعضاء بدن علاوه بر آنچه ذكر شد تساوى در محل و وصف‌

جلد 2 صفحه 218

شرط است پس عضو راست را بعوض چپ و عضو صحيح را در مقابل معيوب قصاص نتوان نمود و اينها همه فرقهائى است كه بين وضيع و شريف از جهت اسلام و كفر و حريّت و رقّيت و ابوت و بنوت و بين قوى و ضعيف باعتبار رجوليت و انوثيّت و كمال و نقص و صغر و كبر و سلامت و مرض ثابت شده است بلى فرق از جهت قوميت و شرافت و اعتبارات دنيوى ثابت نيست و شايد نظر مفسر معاصر هم باين جهات بوده چنانچه بنى نضير هم باين اعتبارات نظر داشتند اگر چه تصريح بعدم فرق بين صغير و كبير در كلام ايشان منافى با اين منظور است و امكان تلافى در قصاص جراحات بآنستكه بتوانند باندازه طول و عرض جراحت وارده بدون كم و زياد تلافى نمايند مثل آنكه باستخوان نرسيده باشد و الا خيلى مشگل است بدون زياد و كم در خارج واقع شود علاوه بر آنكه خوف تلف نفس مانع از قصاص ميشود لذا معتبر است قصاص در وقتى واقع شود كه خوف سرايت نباشد و در مجمع از جمعى از قراء نقل نموده كه جروح را در جمله و الجروح قصاص برفع قرائت نموده‌اند و بنابر اين ممكن است اين حكم از احكام تورية نباشد و مؤيد اين معنى است نقل قمى ره كه فرموده است اين جمله منسوخ نيست و بنابر اين مستانفه است و كسيكه عفو نمايد از قصاص نمودن كفاره گناهان او خواهد بود چنانچه در كافى از حضرت صادق (ع) نقل نموده كه بقدر جراحت و جنايتى كه بر او وارد شده است و او عفو نموده گناهان او آمرزيده ميشود و كسى كه حكم نكند بر طبق دستور الهى خواه يهودى باشد خواه مسلمان خواه راجع بقصاص باشد خواه راجع بساير امور ظالم است بالنسبه بخود و كسانيكه در باره آنها حكم نموده است و به تبعات آن در دنيا و آخرت گرفتار خواهد شد ..

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


وَ كَتَبنا عَلَيهِم‌ فِيها أَن‌َّ النَّفس‌َ بِالنَّفس‌ِ وَ العَين‌َ بِالعَين‌ِ وَ الأَنف‌َ بِالأَنف‌ِ وَ الأُذُن‌َ بِالأُذُن‌ِ وَ السِّن‌َّ بِالسِّن‌ِّ وَ الجُرُوح‌َ قِصاص‌ٌ فَمَن‌ تَصَدَّق‌َ بِه‌ِ فَهُوَ كَفّارَةٌ لَه‌ُ وَ مَن‌ لَم‌ يَحكُم‌ بِما أَنزَل‌َ اللّه‌ُ فَأُولئِك‌َ هُم‌ُ الظّالِمُون‌َ (45)

و نوشتيم‌ ‌بر‌ يهود ‌در‌ تورات‌ ‌که‌ محققا نفس‌ بازاء نفس‌ ‌يعني‌ قاتل‌ ‌را‌ بكشند بازاء مقتول‌ و چشم‌ بازاء چشم‌ ‌که‌ ‌اگر‌ چشم‌ كسي‌ ‌را‌ بيرون‌ آورد ‌ يا ‌ كور كرد چشم‌ ‌او‌ ‌را‌ بيرون‌ آورند ‌ يا ‌ كور كنند و بيني‌ بازاء بيني‌ و گوش‌ بازاء گوش‌ و دندان‌ بازاء دندان‌ و بالجمله‌ ‌هر‌ عضوي‌ ‌را‌ ‌که‌ ناقص‌ كرد همان‌ عضو ‌را‌ ناقص‌ كنند و ‌اگر‌ جراحت‌ و زخمي‌ زد بهمان‌ مقدار باو بزنند و قصاص‌ كنند ‌پس‌ ‌اگر‌ محقق‌ ‌عليه‌ ‌ يا ‌ اولياء مقتول‌

جلد 6 - صفحه 378

تصدق‌ باو كردند و ‌او‌ ‌را‌ عفو كردند همين‌ كفاره‌ ‌او‌ ‌است‌ ‌که‌ ديگر نبايد قصاص‌ كرد و كسي‌ ‌که‌ ‌بر‌ طبق‌ ‌اينکه‌ حكم‌ رفتار نكرد و ‌بر‌ خلاف‌ ‌آن‌ حكم‌ نمود ‌پس‌ اينها ظالم‌ هستند.

مسئله‌ قصاص‌ بسيار طويل‌ الذيل‌ و بيش‌ ‌از‌ هزار فرع‌ ‌در‌ كتب‌ فقهيه‌ متعرض‌ شدند ‌با‌ اينكه‌ فروعات‌ ديگري‌ ‌هم‌ متفرع‌ ميشود ‌که‌ تعرضي‌ ‌از‌ ‌آنها‌ نشده‌ ولي‌ ‌ما ‌در‌ ‌اينکه‌ تفسير بمقدار مختصري‌ رؤس‌ بعض‌ فروع‌ ‌را‌ باندازه‌ گنجايش‌ كتاب‌ متعرض‌ ميشويم‌ ‌در‌ ضمن‌ اموري‌:

امر اول‌‌-‌ اينكه‌ حكم‌ قصاص‌ ‌که‌ ‌در‌ تورات‌ نوشته‌ ‌شده‌ ‌در‌ شريعت‌ مطهره‌ اسلامي‌ ‌هم‌ جاريست‌ لكن‌ ‌در‌ اخبار شرائطي‌ مقرر ‌شده‌ يكي‌ آنكه‌ بايد جاني‌ و مجني‌ ‌عليه‌ كفو باشند ‌هر‌ دو حر باشند ‌ يا ‌ ‌عبد‌ ‌ يا ‌ مسلم‌ باشند ‌ يا ‌ كافر، مرد باشند ‌ يا ‌ زن‌ و اما ‌اگر‌ مختلف‌ باشند ‌اگر‌ جاني‌ ‌عبد‌ ‌باشد‌ ‌ يا ‌ كافر ‌باشد‌ ‌ يا ‌ زن‌ ‌باشد‌ و مجني‌ ‌عليه‌ حر ‌ يا ‌ مسلم‌ ‌ يا ‌ مرد ‌باشد‌ قصاص‌ ميشود و ‌اگر‌ عكس‌ ‌باشد‌ فقط ديه‌ بايد بدهد.

2‌-‌ پدر ‌را‌ ‌براي‌ پسر قصاص‌ نميكنند ولي‌ عكس‌ ‌آن‌ ‌را‌ قصاص‌ ميكنند.

3‌-‌ جنايت‌ بايد عمدي‌ ‌باشد‌ ‌اگر‌ خطاء ‌ يا ‌ شبه‌ عمد ‌باشد‌ منحصر بديه‌ ‌است‌ 4‌-‌ ‌اگر‌ ‌در‌ قصاص‌ جراحات‌ علم‌ بخطر ذهاب‌ نفس‌ ‌ يا ‌ ظن‌ ‌ يا ‌ احتمال‌ ‌آن‌ برود بايد ديه‌ داد قصاص‌ نميشود.

5‌-‌ ‌اگر‌ زخمي‌ زد ‌اگر‌ موضحه‌ ‌ يا ‌ هاشمه‌ ‌ يا ‌ منقله‌ ‌باشد‌ قصاص‌ ميشود بمثل‌ ‌خود‌ و اما ‌اگر‌ مامومة ‌ يا ‌ جائفه‌ ‌باشد‌ نميشود قصاص‌ كرد و مراد ‌از‌ موضحه‌ اينكه‌ زخم‌ باستخوان‌ برسد ‌که‌ سفيدي‌ استخوان‌ ظاهر شود، و مراد ‌از‌ هاشمه‌ آنكه‌ استخوان‌ ‌را‌ بشكند، و مراد ‌از‌ منقله‌ آنكه‌ استخوان‌ ‌را‌ ‌از‌ محل‌ ‌خود‌ نقل‌ كند جا بجا شود، و البته‌ ‌اگر‌ كمتر ‌از‌ اينها ‌هم‌ ‌باشد‌ قصاص‌ ميشود، و مراد ‌از‌ مامومة اينكه‌ زخم‌ بسر وارد شود و بمغز سر ‌که‌ ام‌ الرأس‌ مينامند برسد ‌که‌ خطر تلف‌ نفس‌

جلد 6 - صفحه 379

دارد ‌اگر‌ قصاص‌ كنند، و مراد ‌از‌ جائفة آنكه‌ زخم‌ ‌در‌ داخل‌ بدن‌ ‌که‌ جوف‌ بدن‌ ميگويند وارد شود ‌که‌ آنهم‌ خطر اتلاف‌ نفس‌ دارد.

6‌-‌ جاني‌ بايد عاقل‌ و بالغ‌ ‌باشد‌.

7‌-‌ بايد تماثل‌ ‌در‌ سلامت‌ و شلل‌ باشند ‌يعني‌ سالم‌ ‌را‌ ‌براي‌ شل‌ قصاص‌ نميكنند 8‌-‌ جراحاتي‌ ‌که‌ قابل‌ قصاص‌ نيست‌ مثل‌ رضعة اللحم‌ (گوشت‌ بدن‌ كوبيده‌ ‌شده‌ ‌باشد‌) و فكة العظم‌ (جدا كردن‌ استخوان‌ ‌از‌ مفصل‌) بايد ارش‌ بگيرند و ‌براي‌ ‌هر‌ يك‌ يك‌ ‌آنها‌ ‌در‌ فقه‌ ارش‌ معين‌ ‌شده‌ ‌حتي‌ ارش‌ خدش‌ ‌که‌ پوست‌ بدن‌ جدا ‌شده‌ ‌باشد‌ ‌ يا ‌ بريده‌ ‌شده‌ و ‌لو‌ خون‌ ‌هم‌ نيايد.

9‌-‌ ‌اگر‌ چند نفر مشتركا جنايت‌ وارد كردند بقتل‌ ‌ يا ‌ جرح‌ ولي‌ مقتول‌ ميتواند تمام‌ ‌آنها‌ ‌را‌ قصاص‌ كند لكن‌ بشرط آنكه‌ ديه‌ ‌هر‌ يك‌ ‌را‌ بقدر سهم‌ بپردازد ‌اگر‌ دو نفر هستند يك‌ ديه‌ كامل‌ بهر يك‌ نصف‌ ديه‌ بدهد و ‌اگر‌ ده‌ نفر باشند بايد نه‌ ديه‌ كامل‌ بهر يك‌ صد نود ديه‌ ‌که‌ نه‌ عشر ‌است‌ بدهد و بهمين‌ حساب‌ ‌اگر‌ سه‌ نفرند بهر يك‌ دو ثلث‌ ديه‌، چهار نفرند بهر يك‌ سه‌ ربع‌ ديه‌، پنج‌ نفر ‌هر‌ يك‌ چهار خمس‌ و هكذا، و ‌اگر‌ ديه‌ مطالبه‌ كرد مجموعا يك‌ ديه‌ بايد بدهد و بحسب‌ عدد تقسيم‌ كنند ‌اگر‌ دو نفرند ‌هر‌ يك‌ نصف‌ ديه‌ بدهند ‌اگر‌ ده‌ نفرند ‌هر‌ يك‌ عشر ديه‌ و بهمين‌ حساب‌.

10‌-‌ ‌اگر‌ اولياء مقتول‌ متعدد شدند و بعضي‌ عفو كردند بعض‌ ديگر ميتوانند قصاص‌ كنند لكن‌ بايد سهم‌ آنكه‌ عفو كرده‌ رد كند ‌الي‌ ‌غير‌ ‌ذلک‌ ‌از‌ فروع‌ كثيره‌ ‌که‌ محل‌ تعرضش‌ فقه‌ ‌است‌.

وَ كَتَبنا عَلَيهِم‌ فِيها چون‌ تورات‌ الواح‌ ‌بود‌ مكتوبا نازل‌ شد بخلاف‌ قرآن‌ ‌که‌ عين‌ عباراتش‌ كلام‌ الهيست‌ مقروا نازل‌ شد ‌از‌ ‌اينکه‌ جهت‌ قرآنش‌ گفتند و ضمير ‌عليهم‌ راجع‌ بيهود ‌است‌ ‌که‌ ‌در‌ ‌آيه‌ قبل‌ فرمود لِلَّذِين‌َ هادُوا و ضمير ‌فيها‌ راجع‌

جلد 6 - صفحه 380

بتورات‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌در‌ ‌آيه‌ قبل‌ فرمود إِنّا أَنزَلنَا التَّوراةَ.

أَن‌َّ النَّفس‌َ بِالنَّفس‌ِ مراد قتل‌ ‌است‌ ‌که‌ موجب‌ ذهاب‌ نفس‌ شود چه‌ بمباشرت‌ و چه‌ بتسبيب‌ ‌در‌ جايي‌ ‌که‌ استناد فعل‌ ‌را‌ بسبب‌ دهند چه‌ بآلت‌ قتاله‌ ‌باشد‌ و چه‌ بدون‌ آلة ‌حتي‌ ‌اگر‌ بالسرايه‌ ‌باشد‌ ‌به‌ اينكه‌ زخمي‌ زند ‌که‌ سرايت‌ كند بذهاب‌ نفس‌ و ‌اينکه‌ جمله‌ ‌اگر‌ چه‌ مطلق‌ ‌است‌ لكن‌ مشروط بشرائطيست‌ ‌که‌ مذكور شد چنانچه‌ جملات‌ ‌بعد‌ ‌هم‌ مشروط باين‌ شرائط ‌است‌.

وَ العَين‌َ بِالعَين‌ِ ‌اينکه‌ مذكورات‌ ‌در‌ ‌آيه‌ ‌از‌ باب‌ مثال‌ ‌است‌ و الا تمام‌ اعضاء ‌اينکه‌ حكم‌ ‌را‌ دارد مثل‌ يدين‌ و رجلين‌ و شفتين‌ و عورت‌ و بيضتين‌ بلي‌ عضوي‌ ‌که‌ خطر ذهاب‌ روح‌ دارد نميشود قصاص‌ كرد چنانچه‌ گذشت‌.

وَ الأَنف‌َ بِالأَنف‌ِ و بالجمله‌ مثله‌ ‌که‌ وحشي‌ حضرت‌ حمزه‌ ‌را‌ مثله‌ نمود و ‌در‌ شريعت‌ اسلام‌ مثله‌ حرام‌ ‌است‌ ‌حتي‌ ‌از‌ كفار و مشركين‌ ‌حتي‌ ميت‌ ‌آنها‌ ‌را‌ ‌که‌ ‌در‌ جهاد كشته‌ شدند.

وَ الأُذُن‌َ بِالأُذُن‌ِ چه‌ لاله‌ گوش‌ ‌باشد‌ و چه‌ پرده‌ گوش‌ چه‌ تمام‌ لاله‌ چه‌ بعض‌ ‌آن‌ وَ السِّن‌َّ بِالسِّن‌ِّ آنهم‌ ‌هر‌ دنداني‌ ‌باشد‌ رباعيات‌، ثنايا، طواحن‌ و ‌غير‌ اينها.

وَ الجُرُوح‌َ قِصاص‌ٌ شامل‌ تمام‌ اقسام‌ جراحات‌ ميشود زيرا جمع‌ محلي‌ بالف‌ و لام‌ مفيد عموم‌ ‌است‌ بلي‌ مشروط ‌است‌ بآنكه‌ قابل‌ قصاص‌ ‌باشد‌ چنانچه‌ گذشت‌ فَمَن‌ تَصَدَّق‌َ بِه‌ِ فَهُوَ كَفّارَةٌ لَه‌ُ تصدق‌ دو قسم‌ ‌است‌ يكي‌ گذشت‌ ‌که‌ نه‌ قصاص‌ كند و نه‌ ديه‌ و ارش‌ بگيرد ‌که‌ بكلي‌ عفو كند و يكي‌ ‌از‌ قصاص‌ صرف‌ نظر كند و بديه‌ راضي‌ شود و ديه‌ اعضاء ‌اگر‌ فردي‌ ‌باشد‌ مثل‌ عورت‌ و انف‌ يك‌ ديه‌ كامله‌ ‌است‌ و ‌اگر‌ زوجي‌ ‌باشد‌ مثل‌ عينين‌ و اذنين‌ و شفتين‌ و يدين‌ و رجلين‌ و بيضتين‌ ‌هر‌ يك‌ نصف‌ ديه‌ و ديه‌ زن‌ ‌با‌ مرد برابر ‌است‌ ‌تا‌ ثلث‌ ديه‌ و ‌اگر‌ ‌از‌ ثلث‌ تجاوز كرد نصف‌ ميشود چنانچه‌ خبر ابان‌ صريح‌ ‌در‌ ‌اينکه‌ باب‌ ‌است‌ و ديه‌ اصابع‌ يدين‌ و رجلين‌ ‌هر‌ يك‌ عشر

جلد 6 - صفحه 381

ديه‌ ميشود و جمله‌ فهو كفارة ‌له‌ بعضي‌ مرجع‌ ضمير ‌را‌ مجني‌ ‌عليه‌ گرفتند و گفتند عفو كفاره‌ گناهان‌ ‌او‌ ‌است‌ و بعضي‌ مرجع‌ ‌را‌ جاني‌ گرفتند و گفتند كفاره‌ اوست‌ ‌که‌ ‌از‌ قصاص‌ ‌ يا ‌ ديه‌ نجات‌ پيدا ميكند و انسب‌ ‌در‌ نظر ثانيست‌ و اللّه‌ العالم‌.

وَ مَن‌ لَم‌ يَحكُم‌ بِما أَنزَل‌َ اللّه‌ُ فَأُولئِك‌َ هُم‌ُ الظّالِمُون‌َ ظلم‌ ‌در‌ حق‌ مجني‌ ‌عليه‌ و اولياء مقتول‌ ‌است‌ و اثبات‌ شيئي‌ نفي‌ ‌ما عدا ‌را‌ نميكند ‌که‌ بواسطه‌ حكم‌ بغير ‌ما انزل‌ اللّه‌ كافر شود چنانچه‌ ‌در‌ ‌آيه‌ قبل‌ ‌بود‌ و فاسق‌ ‌هم‌ ‌باشد‌ چنانچه‌ ‌در‌ ‌آيه‌ ‌بعد‌ ‌است‌.

برگزیده تفسیر نمونه


(آیه‌ 45)

قصاص و گذشت

این آیه قسمت دیگری از احکام جنایی و حدود الهی تورات را شرح می دهد، و می فرماید: «ما در تورات قانون قصاص را مقرر داشتیم که اگر کسی عمدا بی گناهی را به قتل برساند اولیای مقتول می توانند قاتل را در مقابل اعدام نمایند» (وَ کتَبنا عَلَیهِم فِیها أَنَّ النَّفسَ بِالنَّفسِ).

«و اگر کسی آسیب به چشم دیگری برساند و آن را از بین ببرد او نیز می تواند، چشم او را از بین ببرد» (وَ العَینَ بِالعَینِ). «و همچنین در مقابل بریدن بینی، جایز است بینی جانی بریده شود» (وَ الأَنفَ بِالأَنفِ). «و نیز در مقابل بریدن گوش، بریدن گوش طرف، مجاز است» (وَ الأُذُنَ بِالأُذُنِ). «و اگر کسی دندان دیگری را بشکند او می تواند دندان جانی را در مقابل بشکند» (وَ السِّنَّ بِالسِّنِّ). «و بطور کلی هر کس جراحتی و زخمی به دیگری بزند، در مقابل می توان قصاص کرد» (وَ الجُرُوحَ قِصاصٌ).

بنابراین، حکم قصاص بطور عادلانه و بدون هیچ گونه تفاوت از نظر نژاد و طبقه اجتماعی و طایفه و شخصیت اجرا می گردد.

ولی برای آن که این توهم پیش نیاید که خداوند قصاص کردن را الزامی شمرده و دعوت به مقابله به مثل نموده است، به دنبال این حکم می فرماید: «اگر کسی از حق خود بگذرد و عفو و بخشش کند، کفارهای برای گناهان او محسوب می شود، و به همان نسبت که گذشت به خرج داده خداوند از او گذشت می کند» (فَمَن تَصَدَّقَ بِهِ فَهُوَ کفّارَةٌ لَهُ).

و در پایان آیه می فرماید: «کسانی که بر طبق حکم خداوند، داوری نکنند ستمگرند» (وَ مَن لَم یحکم بِما أَنزَلَ اللّهُ فَأُولئِکَ هُمُ الظّالِمُونَ).

چه ظلمی از این بالاتر که ما گرفتار احساسات و عواطف کاذبی شده و از شخص قاتل به بهانه این که خون را با خون نباید شست بکلی صرف نظر کنیم؟

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

  1. تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی

منابع