بلکه تنها ماییم که این مردم و پدران پیشینشان را متمتّع (به نعمتهای دنیا) کردیم تا آنکه عمر دراز کردند، آیا مردم نمیبینند که ماییم که اراده کنیم و زمین (و اهلش) را از هر طرف (به مرگ و فنا) میکاهیم، آیا این خلق (عاجز بر ما) غلبه توانند کرد؟
بلکه اینان و پدرانشان را [از انواع نعمت ها] بهره مند ساختیم تا جایی که عمرشان طولانی شد [و گمان کردند که نعمت ها و عمرشان پایان نمی پذیرد]. آیا ندانسته اند که ما همواره به زمین می پردازیم و از اطراف [و جوانب] آن [که ملت ها، اقوام، تمدن ها و دانشمندانش هستند] می کاهیم؟ پس آیا باز هم آنان پیروزند؟
[نه] بلكه اينها و پدرانشان را برخوردار كرديم تا عمرشان به درازا كشيد. آيا نمىبينند كه ما مىآييم و زمين را از جوانب آن فرو مىكاهيم؟ آيا باز هم آنان پيروزند؟
بلكه ما آنها و پدرانشان را بهرهمند كرديم تا عمرشان به درازا كشيد. آيا نمىبينند كه قصد اين سرزمين مىكنيم و از اطراف آن مىكاهيم؟ آيا باز هم آنها پيروزند؟
ما آنها و پدرانشان را (از نعمتها) بهرهمند ساختیم، تا آنجا که عمر طولانی پیدا کردند (و مایه غرور و طغیانشان شد)؛ آیا نمیبینند که ما پیوسته به سراغ زمین آمده، و از آن (و اهلش) میکاهیم؟! آیا آنها غالبند (یا ما)؟!
Indeed, We have provided for them and their fathers until they lived on for long years. Do they not see how We visit the land diminishing it at its edges? Are they the ones who will prevail?
Nay, We gave provision to these and their fathers until life was prolonged to them. Do they not then see that We are visiting the land, curtailing it of its sides? Shall they then prevail?
Nay, but We gave these and their fathers ease until life grew long for them. See they not how we aim to the land, reducing it of its outlying parts? Can they then be the victors?
Nay, We gave the good things of this life to these men and their fathers until the period grew long for them; See they not that We gradually reduce the land (in their control) from its outlying borders? Is it then they who will win?
معانی کلمات آیه
«مَتَّعْنَا»: نعمت دادهایم. بهرهمند و برخوردار کردهایم. این آیه اشاره به قاعده استدراج دارد . «أَنَّا نَأْتِی الأرْضَ نَنقُصُهَا مِنْ أَطْرَافِهَا»: اشاره به چرخه زندگی است و مراد کاستن از دارائی و توانائی دستهای، و افزایش بر دارائی و توانائی گروهی است. در اینجا چون مقام تهدید است تنها به کاهش اشاره شده است و از افزایش سخن نرفته است.
با اين وجود، ما آنها و پدرانشان را (از نعمتها) كامياب ساختيم تا آنجا كه عمرشان طولانى شد (و مايهى غرور وطغيان آنان گرديد). آيا نمىبينند كه ما به سراغ زمين آمده (و با مرگ و فنا) از اطراف آن مىكاهيم؟ پس آيا ايشان (بر ما) غلبه دارند؟
نکته ها
در اينكه مراد از عبارت «نَنْقُصُها مِنْ أَطْرافِها» كم شدن اطراف زمين چيست، معانى مختلفى ذكر شده است:
الف: منظور، مرگ علما وفقدان آنهاست. «1»
«1». تفسيرصافى.
جلد 5 - صفحه 455
ب: مقصود، انقراض امتها و نابودى ساكنان زمين است. «1»
ج: با گسترش اسلام، از مناطق كفر نشين كاسته مىشود. «2»
د: حجم زمين از نظر جغرافيايى روبه نقصان است.
پیام ها
1- طول عمر وكاميابى به اراده خداست وهيچ معبودى درآن نقش ندارد. «مَتَّعْنا»
2- هر كاميابى، براى انسانها و نياكانشان، نشانهى لطف الهى نيست. «بَلْ مَتَّعْنا» (عمر طولانى و كاميابى نياكان، شما را غافل نكند.)
4- به هر طول عمرى نبايد دل خوش داشت. «حَتَّى طالَ عَلَيْهِمُ الْعُمُرُ» خداوند، طول عمر كافران را مهلتى براى ازدياد گناهانشان قرار داده است. «إِنَّما نُمْلِي لَهُمْ لِيَزْدادُوا إِثْماً» «3»
5- آگاهى از تاريخ ملّتها و تمدّنها و عبرت گرفتن از آن، مورد ستايش است.
أَ فَلا يَرَوْنَ ...
6- با مشاهده انقراض پى در پى ملتها، آيا باز هم كفّار، گمان پيروزى دارند؟
«نَنْقُصُها مِنْ أَطْرافِها أَ فَهُمُ الْغالِبُونَ»
بعد از آن بيان فرمايد تفضل خود را به ايشان با وجود كفر آنان.
بَلْ مَتَّعْنا هؤُلاءِ: بلكه بهرهمند سازيم اين جماعت كفار را. وَ آباءَهُمْ: و پدران ايشان را بهرهور ساختيم از نعمتها و لذتهاى دنيا. حَتَّى طالَ عَلَيْهِمُ الْعُمُرُ: تا آنكه دراز شد برايشان عمرهاى آنها، پس مغرور كرد ايشان را طول عمر و آلايش دنيا تا آنكه كردند آنچه كردند از سركشى و تباهكارى و گمراهى. بعد بر سبيل توبيخ مىفرمايد: أَ فَلا يَرَوْنَ أَنَّا نَأْتِي الْأَرْضَ: آيا پس نمىبينند و نمىدانند كفار بدرستى كه مىآوريم زمين را فرمان ما، يعنى حكم و فرمان ما به زمين رسد. پس، نَنْقُصُها مِنْ أَطْرافِها: نقصان كنيم آن را و مىكاهانيم از كنارهاى آن به هلاك اهل آن و خرابى و ويرانى سراى آن. يا مراد نقصان اشراف و علماء باشد، زيرا خرابى و ويرانى زمين به موت علما باشد:
1- شيخ صدوق (رحمه اللّه) در من لا يحضره الفقيه روايت نموده كه: از حضرت صادق عليه السلام سؤال شد از اين آيه، فرمود: فقد علماء باشد «1».
2- على بن ابراهيم قمى نيز فرموده كه مراد موت علماى زمين است «2».
3- منية المريد- از حضرت كاظم عليه السلام فرمود: اذا مات المؤمن
«1» تفسير برهان، ج 2، ص 302.
«2» مدرك سابق.
جلد 8 - صفحه 396
بكت عليه الملائكة و بقاع الارض الّتى كان يعبد اللّه عليها و ابواب السّماء الّتى كان يصعد منها اعماله و ثلم فى الاسلام ثلمة لا يسدّها شىء لأنّ المؤمنين الفقهاء حصون الاسلام كحصن سور المدينة لها: وقتى بميرد مؤمن، گريه نمايد بر او ملائكه و مكانهاى زمينى كه بر آن عبادت خدا نموده و درهاى آسمانى كه بالا رفته از آن اعمال او. و رخنهاى در اسلام راه يابد كه سد ننمايد آن را چيزى، زيرا مؤمنين فقهاء پناههاى اسلام هستند مانند ديوارهاى اطراف شهر «1».
4- در كافى- جابر از حضرت صادق عليه السلام فرمود: حضرت على بن الحسين عليهما السلام فرمود: راضى نمايد نفس مرا در سرعت مرگ و كشتن در ما، فرمايش الهى «أَ وَ لَمْ يَرَوْا أَنَّا نَأْتِي الْأَرْضَ نَنْقُصُها مِنْ أَطْرافِها» و او رفتن علما است «2». پس مراد تهديد امت باشد به اينكه مستحق شدند به قبايح اعمالشان، به بردن ما از ميانشان. بنابراين هر زمينى كه عالم دينى در آن نباشد، آن زمين خراب باشد، اگرچه تو آن را آبادان شناسى.
أَ فَهُمُ الْغالِبُونَ: آيا پس كفار غلبه نمايند پيغمبر را با آيات بينات و معجزات قاهرات كه مىبينند. يا با نصرت الهى آن حضرت را در مقامات بسيار طمع دارند كه غالب شوند. يا ما غالب خواهيم شد، يعنى نيستند غلبه كنندگان بلكه آنها مغلوب شدگان و پيغمبر غالب خواهد بود.
- و بتحقيق استهزاء شد به پيمبرانى پيش از تو پس وارد شد بآنانكه استهزاء نمودند از آنها آنچه بودند كه بآن استهزاء مينمودند
بگو كه نگهميدارد شما را در شب و روز از عذاب خداوند بخشنده بلكه آنها از ياد پروردگارشان رو گردانانند
آيا مرايشانرا است خدايانى كه باز دارند آنها را از آفات وارده از نزد ما نميتوانند يارى نمودن خودهاشان را و نه آنها از جانب ما همراهى كرده شوند
بلكه كامياب كرديم اينها و پدرانشان را تا دراز شد بر ايشان مدّت زندگانى آيا پس نمىبينند كه ما ميآئيم در زمين كه كم ميكنيم از جوانبش آيا پس آنها غلبه كنندگانند
بگو جز اين نيست كه بيم ميدهم شما را بوحى و نمىشنوند كران خواندن را چون بيم داده شوند.
تفسير
- چون در آيات سابقه ذكر استهزاء كفّار بمقام مقدّس نبوى شد خداوند براى تسليت خاطر آنحضرت نقل استهزاء كفّار را بانبياء سابق فرموده با آنكه نتيجه سوء كردار ناهنجار آنها و اصل و عائد بآنها گرديده و بمجازات خودشان رسيدند و اينها هم خواهند رسيد و دستور داده كه آنها را متذكّر فرمايد كه در هر حال محتاج بحفظ و حراست الهى هستند و اين بمقتضاى رحمت رحمانيّه است كه بآنها روزى ميدهد و انتقام نميكشد و اگر بخواهد بمجازاتشان برساند كسى نميتواند از اراده او جلوگيرى نمايد چون آنها بكلّى از ياد خدا رو گردانند چه رسد به آنكه از عذاب او بترسند آيا اين خدايان مقهورى كه دارند ميتوانند باز دارند آنها را از ورود عذاب نازل بر آنان از نزد خداوند قهّار خير آن خدايان خودشان را نميتوانند يارى و نگهدارى كنند چه رسد بنگهدارى از آنها با آنكه همراهى از خداوند با آنها و خدايانشان نخواهد شد و بنابر اين كلمه دوننا بمعناى عندنا است و محتمل است مراد آن باشد كه آيا براى آنها خدايانى هست غير از ما كه باز دارند آنها را از عذاب ما و بنابر اين دو ننا بمعناى غيرنا است و در كلام
جلد 3 صفحه 555
با آنكه تقديم و تأخير است معنى واضحتر است امّا لطف معناى سابق را ندارد و اين تذكّر براى آنستكه مشركين عرب تصوّر ميكردند نزول خيرات و دفع آفات از آنها از بركات عبادت بتها است و تا آنها بر اين طريقه استقرار دارند خداوند هم نعمت و احسان خود را بر آنها استمرار خواهد داد لذا خداوند صريحا نفى فرموده اين تصوّر باطل آنها را به بيان جهت ادامه نعمت كه استدراج است باين تقريب كه ما كامياب و بهرهمند نموديم آنها و پدرانشان را در دنيا تا عمرشان دراز و استحقاقشان براى عذاب كامل گردد و چون طغيان و سركشى آنها بحدّ نصاب رسيد و مواعظ حسنه تو در آنها اثر نكرد نعمتهاى ما از آنان رو بزوال گذاشت و علائم غضب الهى بر ايشان ظاهر گرديد آيا نمىبينند عساكر اسلامى بتدريج اراضى آنها را تصرف ميكنند و دانشمندان از آنها كنارهگيرى يا فوت مينمايند باز اگر تصوّر كنند در خاتمه امر غلبه با آنان است بسيار خيال خامى است بزودى با ذو الفقار على عليه السّلام بخواست خدا دمار از روزگار آنها بيرون خواهد آمد و اخيرا دستور فرموده به پيغمبر خود كه بآنها بفرمايد من از پيش خود چيزى نميگويم آنچه را بشما ابلاغ مينمايم از وعد و وعيد و انذار و تهديد از قبل خدا و وحى سماوى است ولى افسوس كه شما مانند كران گوش شنوا نداريد كه آنچه بخوانند شما را براه حقّ و بترسانند از راه باطل اعتنائى نمينمائيد و بعضى لا تسمع الصمّ بصيغه حاضر و نصب صمّ قرائت نمودهاند و بنابر اين خطاب است به پيغمبر اكرم كه تو نميتوانى بكران چيزى بشنوانى و عدول از ضمير غائب باسم ظاهر براى تصريح باتّصاف آنها است بصفت كرى و عدم انتفاعشان از مواعظ حقّه و نصايح حقيقيه و تنبيهات لازمه و امثال آنها ..
(أَ فَلا يَرَونَ): رؤيت بسا به چشم سر است و بسا به چشم دل، و در اينجا بهر دو هم به چشم سر زمان خود را مشاهده ميكردند و به چشم دل پيشينيان خود را.
(أَنّا نَأتِي الأَرضَ نَنقُصُها مِن أَطرافِها): در اخبار تفسير شده به ذهاب علماء و انبياء از بين آنها، مفسّرين به تخريب بلاد و موت أهل آن. و به تسلّط انبياء و مؤمنين و مقهوريّت كفّار و مشركين. و مكرّر گفتهايم أخبار وارده در تفسير آيات غالبا بيان مصاديق ميفرمايد، منافات با عموم آيات ندارد.
(آیه 44)- این آیه اشاره به یکی از علل مهم سر کشی و طغیان افراد بیایمان کرده، میگوید: «ما به این گروه و پدرانشان انواع نعمتها بخشیدیم تا آنجا که عمرهای طولانی پیدا کردند» (بَلْ مَتَّعْنا هؤُلاءِ وَ آباءَهُمْ حَتَّی طالَ عَلَیْهِمُ الْعُمُرُ).
اما به جای این که این عمر طولانی و نعمت فراوان حس شکر گزاری را در آنها تحریک کرده و سر بر آستان عبودیت حق بگذارند مایه غرور و طغیانشان شد.
ولی آیا آنها نمیبینند که این جهان و نعمتهایش پایدار نیست «آیا نمیبینند که ما پیوسته به سراغ زمین آمده، و از آن (و اهلش) میکاهیم؟» (أَ فَلا یَرَوْنَ أَنَّا نَأْتِی الْأَرْضَ نَنْقُصُها مِنْ أَطْرافِها).
اقوام و قبایل یکی بعد از دیگری میآیند و میروند و حتی دانشمندان و بزرگان و علما که قوام زمین به آنها بود چشم از جهان فرو بستند! «آیا آنها غالبند» یا ما؟! (أَ فَهُمُ الْغالِبُونَ).
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید: