آیه 41 سوره مائده

از دانشنامه‌ی اسلامی
(تغییرمسیر از آیه 41 مائده)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
مشاهده آیه در سوره

۞ يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ لَا يَحْزُنْكَ الَّذِينَ يُسَارِعُونَ فِي الْكُفْرِ مِنَ الَّذِينَ قَالُوا آمَنَّا بِأَفْوَاهِهِمْ وَلَمْ تُؤْمِنْ قُلُوبُهُمْ ۛ وَمِنَ الَّذِينَ هَادُوا ۛ سَمَّاعُونَ لِلْكَذِبِ سَمَّاعُونَ لِقَوْمٍ آخَرِينَ لَمْ يَأْتُوكَ ۖ يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ مِنْ بَعْدِ مَوَاضِعِهِ ۖ يَقُولُونَ إِنْ أُوتِيتُمْ هَٰذَا فَخُذُوهُ وَإِنْ لَمْ تُؤْتَوْهُ فَاحْذَرُوا ۚ وَمَنْ يُرِدِ اللَّهُ فِتْنَتَهُ فَلَنْ تَمْلِكَ لَهُ مِنَ اللَّهِ شَيْئًا ۚ أُولَٰئِكَ الَّذِينَ لَمْ يُرِدِ اللَّهُ أَنْ يُطَهِّرَ قُلُوبَهُمْ ۚ لَهُمْ فِي الدُّنْيَا خِزْيٌ ۖ وَلَهُمْ فِي الْآخِرَةِ عَذَابٌ عَظِيمٌ

مشاهده آیه در سوره


<<40 آیه 41 سوره مائده 42>>
سوره : سوره مائده (5)
جزء : 6
نزول : مدینه

ترتیل

ترجمه (مکارم شیرازی)

ترجمه های فارسی

ای پیغمبر، غمگین مباش از آنان که به زبان اظهار ایمان کنند و به دل ایمان ندارند و به راه کفر شتابند، و اندوهناک مباش از آن یهودانی که جاسوسی کنند و سخنان دروغ (و فتنه‌خیز به جای کلمات حق) به آن قومی که (از کبر) نزد تو نیامدند می‌رسانند؛ کلمات حق را بعد از آنکه به جای خود مقرّر گشت تغییر دهند و گویند: اگر حکم قرآن این گونه آورده شد بپذیرید و الاّ دوری گزینید. و هر کس را خدا به آزمایش و رسوایی افکند هرگز تو او را از (قهر) خدا نتوانی رهانید، آنها کسانی هستند که خدا نخواسته دلهاشان را پاک گرداند، و آنان را در دنیا ذلّت و خواری و در آخرت عذاب بزرگ مهیّاست.

ترجمه های انگلیسی(English translations)

O Apostle! Do not grieve for those who are active in [promoting] unfaith, such as those who say, ‘We believe’ with their mouths, but whose hearts have no faith, and the Jews who eavesdrop with the aim of [telling] lies [against you] and eavesdrop for other people who do not come to you. They pervert words from their meanings, [and] say, ‘If you are given this, take it, but if you are not given this, beware!’ Yet whomever Allah wishes to mislead, you cannot avail him anything against Allah. They are the ones whose hearts Allah did not desire to purify. For them is disgrace in this world, and there is a great punishment for them in the Hereafter.

معانی کلمات آیه

يسارعون: مسارعه به معنى بين الاثنين و مبالغه در سرعت آمده است. مراد از آن معناى دوم است. يعنى در كفر بسيار تلاش و شتاب مى كنند.

سماعون: سامع: شنونده، گوش فرا دهنده. سماع مبالغه و سماعون جمع آن است. در آن نوعى اطاعت ملحوظ است نه صرف شنيدن.

كذب: (بفتح كاف و كسر ذال) دروغ، (و بر وزن فكر) دروغگويى.

يحرفون: تحريف كلام آن است كه آن را از معناى اولى اش منحرف كنند.

فتنة: مراد از آن در اينجا گمراهى است.[۱]

نزول

محل نزول:

این آیه در مدینه بر پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله نازل گردیده است. [۲]

شأن نزول:

«شیخ طوسی» گوید: امام محمدباقر عليه‌السلام فرمايد: اين آيه درباره يهوديان بنى‌النضير و بنى‌قريظه نازل گرديده است،[۳] و نيز از امام محمدباقر علیه‌السلام و جماعتى از مفسرين روايت كنند كه زنى از اشراف خيبر كه يهودى بود و شوهر داشت، زنا داده بود و نمى خواستند او را رجم و سنگسار كنند لذا به يهوديان مدينه پيام فرستادند و به طمع اين كه زن مزبور را از رجم معاف دارند، گفتند: از رسول خدا صلى الله عليه و آله در مقام پرسش برآيند، وقتى كه از پيامبر پرسش كردند. فرمود: آيا به داورى من تن در مي‌دهيد؟ گفتند: آرى. سپس خداوند رجم را براى آن زن طبق نزول آيه اى مقرر كرد ولى آنان از اجراء حكم مزبور امتناع ورزيدند.

جبرئيل به رسول خدا صلی الله علیه و آله گفت: به آن‌ها بگويد، از ابن صوريا سؤال كنند و او را بين خود و آنان حكم قرار دهد. پيامبر به يهوديان فرمود: آيا جوانى را ميان خود مى شناسيد كه سفيد و كور بوده و صورت وى داراى مو نباشد و در فدك هم سكنى داشته باشد. گفتند: مى شناسيم و او داناترين افراد يهود بر آنچه خدا بر موسى در روى زمين نازل كرده است، مى باشد. پيامبر فرمود: او را بياوريد، رفتند و او را آوردند. رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم از او سؤال كرد و فرمود عبدالله بن صوريا تو هستى؟ گفت: بلى، فرمود: تو اعلم و داناترين يهود مى باشى؟ گفت: چنين مى گويند. سپس فرمود: من شهادت مي‌دهم كه معبودى جز ذات پروردگار نيست كه قوى و توانا و خداى بنى اسرائيل است كه دريا را براى شما شكافت و شما را از غرق شدن نجات داد و آل فرعون را غرق نمود و غمام را بر سر شما سايه افكند و من و سلوى را براى شما فرستاد و كتابى براى شما داد كه حلال و حرام را در آن ذكر نمود. اكنون به من بگو آيا در اين كتاب چيزى مى يابى كه به موسى دستور رجم و سنگسار كردن را درباره زناى محصنه داده باشد؟ عبدالله بن صوريا گفت: آرى و اگر ترس از خداى تورات نمي‌داشتم كه مرا نابود كند، هر آينه كتمان مي‌نمودم.[۴]

سپس آيه 15 همين سوره «يا أَهْلَ الْكِتابِ قَدْ جاءَكُمْ رَسُولُنا يُبَيِّنُ لَكُمْ» نازل شد و بعد از آن ابن صوريا از جاى برخاست و گفت: هذا مقام العائذ باللّه و بك ان تذكر لنا الكثير الذى امرت ان تعفو عنه؛ اكنون موقع آنست كه به خداوند و به تو پناه ببرم از چيزهائى را كه يادآور مي شوى (كه ما آن را كتمان مي‌نمائيم) و مأمورى كه صرفنظر كنى و عفو نمائى و دو دست خود را باز كرد و پيامبر را دربرگرفت.

پيامبر از او اعراض نمود سپس ابن صوريا از رسول خدا صلی الله علیه و آله سه سؤال كرد و پاسخ درست شنيد و مسلمان گرديد و يهوديان زبان به طعن و شماتت به ابن صوريا گشودند و نيز اختلاف كرده اند كه اين آيه درباره چه كسى نازل شده است.

سدى گويد: درباره ابولبابه انصارى نازل گرديد، عكرمة و شعبى گويند: درباره مردى از يهوديان نازل شده كه يكى ديگر از يهوديان را كشته بود و به يكى از هم سوگندهاى خود از مسلمين گفته بود كه از رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم سؤال كند كه اگر ديه مقتول را بپذيرد دعوى خود را نزد او ببرد و اگر دستور كشتن قاتل را بدهد دعوى مزبور را نزد او نبرد.

ابوهريره گويد: درباره عبدالله بن صوريا است كه بعد از اسلام آوردن مرتد گرديد. چنان كه امام محمدباقر عليه‌السلام نيز فرموده است، ابن جريج و مجاهد گويند: درباره منافقين نازل شده كه سخن چينى مي‌نمودند ولى صحيح ترين اقوال در اين باره آنست كه معتقد شويم كه براى ابن صوريا نازل گرديده چنان كه از امام باقر علیه‌السلام قضيه وى را نقل كرده ايم و اين قول از اخبارى است كه طبرى آن را پذيرفته زيرا او از ابوهريره و براء بن عازب نقل نموده كه از صحابه مى باشند[۵].[۶]

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


يا أَيُّهَا الرَّسُولُ لا يَحْزُنْكَ الَّذِينَ يُسارِعُونَ فِي الْكُفْرِ مِنَ الَّذِينَ قالُوا آمَنَّا بِأَفْواهِهِمْ وَ لَمْ تُؤْمِنْ قُلُوبُهُمْ وَ مِنَ الَّذِينَ هادُوا سَمَّاعُونَ لِلْكَذِبِ سَمَّاعُونَ لِقَوْمٍ آخَرِينَ لَمْ يَأْتُوكَ يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ مِنْ بَعْدِ مَواضِعِهِ يَقُولُونَ إِنْ أُوتِيتُمْ هذا فَخُذُوهُ وَ إِنْ لَمْ تُؤْتَوْهُ فَاحْذَرُوا وَ مَنْ يُرِدِ اللَّهُ فِتْنَتَهُ فَلَنْ تَمْلِكَ لَهُ مِنَ اللَّهِ شَيْئاً أُولئِكَ الَّذِينَ لَمْ يُرِدِ اللَّهُ أَنْ يُطَهِّرَ قُلُوبَهُمْ لَهُمْ فِي الدُّنْيا خِزْيٌ وَ لَهُمْ فِي الْآخِرَةِ عَذابٌ عَظِيمٌ «41»

اى پيامبر! كسانى كه در كفر شتاب مى‌كنند، غمگينت نسازند، (خواه) آن گروه كه (منافقانه) به زبان گفتند: ايمان آورده‌ايم، ولى دلهايشان ايمان نياورده است. (و خواه) از يهوديان آنان كه براى دروغ سازى (و تحريف) با دقّت به سخنان تو گوش مى‌دهند و همچنين (به قصد جاسوسى) براى قوم ديگرى كه نزد تو نيامده‌اند، به سخنان تو گوش مى‌دهند (و يا گوش به‌

جلد 2 - صفحه 294

فرمان ديگرانى هستند كه نزد تو نيامده‌اند) آنان كلمات (تورات يا پيامبر) را از جايگاه خود تحريف مى‌كنند و (به يكديگر) مى‌گويند: اگر اين مطلب (كه مطابق ميل ماست) به شما داده شد بگيريد و بپذيريد، ولى اگر (آنچه طبق خواسته‌ى ماست) به شما داده نشد، دورى كنيد. (اى پيامبر!) هر كه را خداوند بخواهد آزمايش و رسوايش كند تو هرگز در برابر قهر الهى هيچ كارى نمى‌توانى برايش بكنى. آنان كسانى‌اند كه خداوند نخواسته است دل‌هايشان را پاك كند. براى آنان در دنيا ذلّت و خوارى و برايشان در آخرت، عذابى بزرگ است.

نکته ها

از آيه استفاده مى‌شود كه علماى يهود گروهى از يهوديان و منافقان را نزد پيامبر اسلام فرستادند و خودشان از مقابله و رويارويى دورى مى‌كردند «لَمْ يَأْتُوكَ» و هدفشان اين بود كه شايد دستورات و احكام اسلام مطابق چيزى باشد كه آنان از تورات تحريف كرده‌اند و سفارش مى‌كردند اگر گفتار پيامبر اسلام مطابق حرف ما بود، بگيريد وگرنه رها كنيد.

منافقان و هيئت اعزامى نزد حضرت آمدند و با دقّت گوش مى‌دادند تا بر سخنان حضرت، دروغ و شايعه ببندند. «سَمَّاعُونَ لِلْكَذِبِ»

پیام ها

1- انبيا نسبت به گمراهان دلسوزند. «يا أَيُّهَا الرَّسُولُ لا يَحْزُنْكَ»

2- كفر، ميدانى دارد كه گروهى در آن به سرعت پيش مى‌روند و هر لحظه به كفرشان اضافه مى‌شود. «يُسارِعُونَ فِي الْكُفْرِ»

3- دشمنان، در كفر و نفاق شتاب دارند، چرا مسلمانان در راه حقّ بايد سستى كنند؟ «يُسارِعُونَ فِي الْكُفْرِ»

4- نفاق، مايه‌ى افزايش كفر است. يُسارِعُونَ فِي الْكُفْرِ مِنَ الَّذِينَ‌ ... بِأَفْواهِهِمْ‌

جلد 2 - صفحه 295

5- ايمان، با پذيرش قلبى است، نه اظهار زبانى. «آمَنَّا بِأَفْواهِهِمْ وَ لَمْ تُؤْمِنْ قُلُوبُهُمْ»

6- ايمانى ارزش دارد كه در قلب، راسخ باشد. «وَ لَمْ تُؤْمِنْ قُلُوبُهُمْ»

7- قلب، مركز ايمان است. «لَمْ تُؤْمِنْ قُلُوبُهُمْ»

8- منافقان ويهوديان، در كنار هم يك هدف را تعقيب مى‌كنند. مِنَ الَّذِينَ قالُوا آمَنَّا بِأَفْواهِهِمْ‌ ... وَ مِنَ الَّذِينَ هادُوا

9- گوش دادن مهم نيست، انگيزه‌ى آن مهم است. «سَمَّاعُونَ لِلْكَذِبِ»

10- كفّار، عوامل نفوذى و جاسوس در ميان مسلمانان دارند، مبلّغان دينى نبايد همه‌ى شنوندگان را خوش نيّت بپندارند. «سَمَّاعُونَ لِقَوْمٍ آخَرِينَ»

11- تحريف، خيانت فرهنگى يهود است. «يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ»

12- گزارشگرى دور از تقوا، يكى از شغل‌هاى خطرناك است. سَمَّاعُونَ لِلْكَذِبِ‌ ... يُحَرِّفُونَ‌ ...

13- كلمات آسمانى هر يك جايگاه مخصوص دارد. «مِنْ بَعْدِ مَواضِعِهِ»

14- ما بايد تسليم اوامر خدا باشيم، نه آنكه احكام الهى مطابق خواسته‌هاى ما باشد. فَخُذُوهُ‌ ... فَاحْذَرُوا «1»

15- گناه، انسان را از لياقت براى هدايت مى‌اندازد. «وَ مَنْ يُرِدِ اللَّهُ فِتْنَتَهُ»

16- منافقان، از شفاعت پيامبر محرومند. «فَلَنْ تَمْلِكَ لَهُ مِنَ اللَّهِ شَيْئاً»

17- حتّى رسول اللّه براى متعصّبان لجوج و هوسباز، نقشى ندارد. «فَلَنْ تَمْلِكَ»

18- قهر الهى به دنبال سوء رفتار و اعمال بد انسان است. سَمَّاعُونَ لِلْكَذِبِ‌ ... لَمْ يُرِدِ اللَّهُ أَنْ يُطَهِّرَ قُلُوبَهُمْ‌

19- قلب سرسخت و لجوج، از دريافت الطاف حقّ محروم است. «لَمْ يُرِدِ اللَّهُ أَنْ يُطَهِّرَ قُلُوبَهُمْ»


«1». بعضى مردم سراغ مرجع تقليد، عالم، دادگاه و قانونى مى‌روند كه طبق ميل آنان حكم كرده باشد. آيه از اين امر نهى مى‌كند.

جلد 2 - صفحه 296

20- عذاب دنيا نسبت به عذاب آخرت چيزى نيست. «فِي الدُّنْيا خِزْيٌ وَ لَهُمْ فِي الْآخِرَةِ عَذابٌ عَظِيمٌ»

21- منافقان، هم بدبختى دنيوى دارند، هم عذاب بزرگ قيامت در انتظارشان است. «لَهُمْ فِي الْآخِرَةِ عَذابٌ عَظِيمٌ»

پانویس

  1. پرش به بالا تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی
  2. پرش به بالا طبرسی، مجمع البيان في تفسير القرآن، ج ‌3، ص 231.
  3. پرش به بالا در تفسير على بن ابراهيم بدين شرح آمده كه يهوديان بنوالنضير و بنوقريظه از اولاد هارون بوده اند و عده بنوالنضير هزار نفر و بنوقريظه هفتصد نفر بوده است و بنوالنضير از حيث ثروت و مال و منال در رفاه بوده و با عبدالله ابن ابى رئيس منافقون هم‌سوگند بوده اند و بنوقريظه مانند آن‌ها در رفاه و ثروت نبودند و روى همين تفوق و برترى بنوالنضير در قراردادى كه با يكديگر امضاء كرده بودند، چنين نوشتند كه اگر بنوالنضير فردى از بنوقريظه را كشتند، نصف ديه مقتول را بپردازند و قاتل را بر روى خرى وارونه سوار كنند و او را در شهر بگردانند ولى اگر بنوقريظه فردى از بنوالنضير را كشتند قاتل را به كيفر قتل بكشند و تمام دية مقتول را از او بگيرند. وقتى كه رسول خدا صلی الله علیه و آله به مدينه هجرت فرمود، طوايف اوس و خزرج به دين اسلام درآمدند و يهوديان ضعيف شدند و اتفاقا قتلى در ميان آنان رخ داد. بدين شرح كه مردى از بنوقريظه يك نفر از بنوالنضير را به قتل رسانيد، بنوالنضير مطابق قرار داد قبلى مي‌خواستند قاتل را بكشند و تمام دية مقتول را بستانند. بنوقريظه گفتند: ما به آن قرار داد كه برخلاف تورات تنظيم شده تن در نمى دهيم زيرا ما در آن وقت خود را ناگزير از امضاء آن ديده بوديم. اكنون حاضريم محمد را به عنوان قضاوت بين خود حكم قرار دهيم. بنوالنضير نزد عبدالله بن ابى رفتند و از او خواستند كه نزد محمد برود و از او بخواهد كه به نفع بنوالنضير قضاوت نمايد. وقتى كه به پيامبر مراجعه نمودند اين آيه نازل گرديد.
  4. پرش به بالا حميدى در مسند خود از جابر بن عبدالله و بيهقى در دلائل از ابوهريرة اين موضوع را بدون ذكر نام ابن صوريا روايت نموده اند و اضافه كرده اند كه آنان گفتند: اگر پيامبر كيفر زناى محصنه را تازيانه قرار داد، بپذيرند و اگر سنگسار و رجم قرار داد، نپذيريد.
  5. پرش به بالا در مسند احمد و سنن ابوداود از ابن عباس چنين روايت شده كه اين آيه درباره دو طايفه از يهود نازل گرديد كه يكى از آن دو بر ديگرى چيره شده بود سپس آن دو با يكديگر به مصالحه پرداختند و راضى شدند به اين كه اگر ذليلى از آن‌ها عزيزى را به قتل برساند، ديه او صد وسق باشد (صاحب منتهى الارب گويد: وسق به فتح و او و نيز به كسر آن بار شتر است و شصت صاع است) و اگر بر عكس اتفاق افتد، پنجاه وسق ديه او باشد. در همين حالت بودند تا ذليلى از آن‌ها عزيزى را كشته بود و از او مطالبه صد وسق مى كردند. قاتل از دادن صد وسق امتناع مى ورزيد و مى گفت: چون هر دو از يك دين مى باشيم و نسبت و شهر ما يكى است، بنابراين بايد همان پنجاه وسق كه نصف ديه است، داده شود و گفتند: معاهده اى كه بسته بوديم از ترس و خوف بوده و اگر محمد به اين شهر بيايد همان نصف ديه را هم نخواهيم پرداخت. نزديك بود در ميان آن‌ها جنگ و ستيز درگيرد سپس راضى شدند كه پيامبر را به داورى بين خود قبول كنند. عده اى از منافقين را نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله فرستادند تا رأى او را بخواهند سپس اين آيه نازل گرديد، در مسند احمد و صحيح مسلم و سايرين از علماى عامه از براء بن عازب نقل شده كه پيامبر به يك نفر يهودى برخورد فرمود در حالتى كه تازيانه خورده بود و تب عارض او شده بود. پيامبر يهوديان را خواند و به آن‌ها فرمود: آيا حد مرد زانى در كتاب آسمانى شما (تورات) اين است؟ گفتند: آرى، سپس يكى از علماى آن‌ها را خواند و فرمود: تو را قسم مي‌دهم به خدائى كه تورة را براى شما فرستاده، آيا حد زانى در تورات به اين قسم گفته شده؟ آن مرد گفت: نه و سپس گفت: اگر مرا به خداوند قسم نمي‌دادى، نمى گفتم. ولى بايد بدانى كه حد زنا در تورات رجم است ولى چون در ميان اشراف و اعيان ما زنا زياد شده است اگر كسى از اشراف باشد و زنا نمايد او را رها مى كنيم و اگر ضعيف باشد، حد را بر او جارى مى سازيم. پيامبر فرمود: خدايا من نخستين كسى هستم كه امر و فرمان تو را زنده مي‌نمايم در موقعى كه يهوديان در انديشه از بين بردن آن مى باشند سپس دستور داد آن مرد يهودى را رجم كنند و اين آيه نازل گرديد.
  6. پرش به بالا محمدباقر محقق،‌ نمونه بينات در شأن نزول آيات از نظر شیخ طوسی و ساير مفسرين خاصه و عامه، ص 284.

منابع