آیه 3 سوره قیامه
<<2 | آیه 3 سوره قیامه | 4>> | ||||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
آیا آدمی پندارد که ما دیگر ابدا استخوانهای (پوسیده) او را باز جمع نمیکنیم؟
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
«الإِنسَانُ»: مراد انسان کافر است.
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
لا أُقْسِمُ بِيَوْمِ الْقِيامَةِ «1» وَ لا أُقْسِمُ بِالنَّفْسِ اللَّوَّامَةِ «2» أَ يَحْسَبُ الْإِنْسانُ أَلَّنْ نَجْمَعَ عِظامَهُ «3» بَلى قادِرِينَ عَلى أَنْ نُسَوِّيَ بَنانَهُ «4» بَلْ يُرِيدُ الْإِنْسانُ لِيَفْجُرَ أَمامَهُ «5» يَسْئَلُ أَيَّانَ يَوْمُ الْقِيامَةِ «6»
به روز قيامت قسم مىخورم. و به نفس ملامتگر قسم مىخورم (كه شما پس از مرگ زنده خواهيد شد.) آيا انسان مىپندارد كه استخوانهاى او را (بعد از مرگ) جمع نمىكنيم؟ بلكه ما قادريم (خطوط سر) انگشتان او را (بار ديگر) درست كنيم، ولى انسان مىخواهد راه فسق و فجور را پيش روى خود باز كند. (لذا از روى ترديد) مىپرسد: روز قيامت چه وقت است؟
نکته ها
اين سوره و سوره بلد با جمله «لا أُقْسِمُ» آغاز شده است. به گفته بسيارى از مفسّران، حرف «لا» براى تأكيد است ولى بعضى آن را براى نفى مىدانند، يعنى مطلب به قدرى روشن است كه سوگند نمىخورم.
شايد شباهت قيامت با نفس لوّامه كه هر دو مورد قسم واقع شدهاند، در اين باشد كه در دنياى كوچك وجود انسان دادگاهى به نام نفس لوّامه وجود دارد، در عالم هستى نيز دادگاهى به نام قيامت قرار دارد. «1»
«1». تفسيرنمونه.
جلد 10 - صفحه 304
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله به ابن مسعود فرمود: اعمال خوب را زياد انجام بده كه نيكوكار و بدكار، هر دو در قيامت پشيمان خواهند بود. نيكوكاران از اين كه چرا كارهاى نيك بيشترى انجام ندادهاند و بدكاران از كوتاهىها و تقصير خود. سپس فرمود: آيه «وَ لا أُقْسِمُ بِالنَّفْسِ اللَّوَّامَةِ» شاهد و گواه اين مطلب است. «1»
نفس در قرآن
در قرآن و روايات و دعاها، چند گونه نفس براى انسان تصوير شده است:
الف) نفس امارّة
- كه همواره انسان را به بدىها فرمان مىدهد و اگر با عقل و ايمان مهار نشود، انسان را به سقوط و تباهى مىكشاند. در قرآن مىخوانيم: «إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلَّا ما رَحِمَ رَبِّي» «2» به درستى كه نفس (انسان را) به كارهاى زشت و ناروا فرمان مىدهد مگر آن كه پروردگارم رحم كند.
اين نفس، آنقدر خواهش و خواسته خود را تكرار مىكند تا انسان را گرفتار سازد. حضرت على عليه السلام مىفرمايد: نفس امّارة همچون فرد منافق تملّق انسان را مىگويد و در قالب دوست جلوه مىكند تا بر انسان مسلّط شود و او را به مراحل بعد وارد كند. «3»
قرآن كريم در سوره يوسف مىفرمايد: پس از آن كه برادران يوسف، بنيامين را در سرزمين مصر به جاى گذاشته و به نزد پدر برگشتند و ماجراى دستگير شدن او به اتهام سرقت بيان كردند، حضرت يعقوب به آنان فرمود: «بَلْ سَوَّلَتْ لَكُمْ أَنْفُسُكُمْ» «4»* بلكه نفس، اين كار زشت را براى شما زينت داد و شما را به سوى آن كشاند.
در حديث ديگرى مىخوانيم: بعد از نماز، از خداوند چنين بخواهيد: «الهى لا تكلنى الى نفسى طرفة عين ابدا» حتّى به اندازه چشم بر هم زدنى مرا به نفس خودم وامگذار. «5»
«1» بحار ج 74 ص 104
«2» يوسف 53
تفسير نور(10جلدى) ج10 304 الف) نفس امارة ..... ص : 304
«3» غررالحكم
«4» يوسف 83
«5» كافى ج 3 ص 346
جلد 10 - صفحه 305
امام زين العابدين عليه السلام در مناجات شاكّين به خداوند متعال عرض مىكند: من از نفسى به تو شكايت مىكنم كه به بدىها فرمان مىدهد، به سوى خطاها مىرود، نسبت به انجام گناه شتابان است، هنگامى كه شرّى به او مىرسد فرياد مىزند و هنگامى كه قرار است خيرى از ناحيه او به كسى برسد بخل مىورزد، به لهو و لعب تمايل شديد دارد، از غفلت و سهو و اشتباه پر شده است، به سوى گناه سرعتم مىبخشد و براى توبه، مرا به طفره وا مىدارد.
ب) نفس لوّامة
- كه در اين سوره (قيامت) آمده است و شايد مراد از آن، همان وجدان اخلاقى باشد. آرى، انسان داراى حالتى است كه در برابر انجام بدىها يا كم شدن خوبىها، هم در دنيا خود را ملامت مىكند و هم در آخرت. اين ملامتها، همان ندامت و پشيمانى است كه مىتواند مقدّمه توبه باشد و يا بسترى براى يأس و خودباختگى فراهم آورد.
ج) نفس مطمئنّة
- كه در اثر نماز و ياد خدا حاصل مىشود و انسان به آرامش و اطمينان دست پيدا مىكند. قرآن كريم در يك مىفرمايد: «أَقِمِ الصَّلاةَ لِذِكْرِي» «1» نماز را به پادار تا به ياد من برسى و در جاى ديگر مىفرمايد: «أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ» «2» آگاه باشيد كه با ياد خداوند دلها اطمينان و آرامش پيدا مىكنند.
انسان مطمئن، از مرگ نمىهراسد، مشتاق شهادت است، به زرق و برقها و جلوههاى دنيا بىاعتنا است و به مقدّرات الهى همواره راضى است.
منكران معاد گاهى سؤالاتى را براى انكار قيامت مطرح مىكردند. از جمله اين كه مىگفتند: «مَنْ يُحْيِ الْعِظامَ وَ هِيَ رَمِيمٌ» «3» چه كسى اين استخوانها را زنده مىكند در حالى كه پوسيده و پراكنده شدهاند؟ و گاهى به طور علنى قيامت را انكار مىكردند و مىگفتند: «إِنْ هِيَ إِلَّا حَياتُنَا الدُّنْيا نَمُوتُ وَ نَحْيا وَ ما نَحْنُ بِمَبْعُوثِينَ» «4» جز اين زندگانى دنيا، زندگانى ديگرى نيست كه ما در آن به دنيا مىآييم و مىميريم و ما مبعوث نمىشويم.
در مقابل ترديد و تشكيك مخالفان در معاد كه بازگشت آن به قدرت خداوند است، قرآن بر قدرت الهى در باز آفريدن انسانها تأكيد مىكند كه به نمونههايى از آن اشاره مىكنيم:
«قادِرٌ عَلى أَنْ يَخْلُقَ مِثْلَهُمْ» «5»* او قادر است كه همانند آنها را دوباره خلق كند.
«بِقادِرٍ عَلى أَنْ يُحْيِيَ الْمَوْتى» «6»* خداوند بر اينكه مردگان را زنده كند توانا است.
«1». طه، 14.
«2». رعد، 28.
«3». يس، 78.
«4». مؤمنون، 37.
«5». اسراء، 99.
«6». احقاف، 33.
جلد 10 - صفحه 306
«عَلى رَجْعِهِ لَقادِرٌ» خداوند بر بازگرداندن او توانا است.
و در اين آيه مىفرمايد: نه تنها بازگرداندن اصل انسان، بلكه آفرينش خطوط نوك انگشتان او در نزد خداوند كار مهمّى نيست. «بَلى قادِرِينَ عَلى أَنْ نُسَوِّيَ بَنانَهُ»
در انگشتان هر انسانى خطوط خاصّى است كه مخصوص به اوست و هيچ دو نفرى پيدا نمىشوند كه خطوط انگشتان آنها يكسان باشد و به همين جهت براى شناسايى مجرمان، از انگشت نگارى استفاده مىكنند. آرى علم خداوند و قدرت او بر ظريفترين ذرّات وجود هر فردى جارى است. «نُسَوِّيَ بَنانَهُ»
پیام ها
1- در نزد خداوند، وقوع قيامت قطعى است و لذا به آن سوگند مىخورد. «لا أُقْسِمُ بِيَوْمِ الْقِيامَةِ»
2- يكى از ويژگىهاى انسان، داشتن وجدان اخلاقى و شناخت فطرى خوبىها و بدىها و سرزنش و ملامت خود يا ديگران به هنگام انجام بدىها است.
«بِالنَّفْسِ اللَّوَّامَةِ»
3- در ميان سه نفس امّاره، مطمئنّة و لوّامة، آن كه به سرزنشها و حسرتهاى روز قيامت شباهت دارد، نفس لوّامة است. لا أُقْسِمُ بِيَوْمِ الْقِيامَةِ ... بِالنَّفْسِ اللَّوَّامَةِ
4- ايمان به معاد مانع از انجام فسق و فجور است. لذا آنان كه بناى بر انجام گناه و فجور دارند، معاد را زير سؤال مىبرند. «بَلْ يُرِيدُ الْإِنْسانُ لِيَفْجُرَ أَمامَهُ يَسْئَلُ أَيَّانَ يَوْمُ الْقِيامَةِ»
5- منكران معاد، بر اساس پندار و خيال به انكار قيامت مىپردازند نه استدلال و دليل و برهان. «أَ يَحْسَبُ الْإِنْسانُ أَلَّنْ نَجْمَعَ عِظامَهُ»
6- اعضا و جوارح و استخوانهاى پوسيده و پراكنده، در قيامت قابل جمعآورى است. «نَجْمَعَ عِظامَهُ»
جلد 10 - صفحه 307
7- معاد جسمانى است و در قيامت وجود انسان از استخوانهاى خودش است.
«نَجْمَعَ عِظامَهُ»
8- نقل پندارهاى باطل و ردّ آنها جايز است. أَ يَحْسَبُ ... بَلى قادِرِينَ
9- آفريده خداوند، داراى نظم و نظام است، چه در دنيا: «الَّذِي خَلَقَ فَسَوَّى» «1» و چه در آخرت: «نُسَوِّيَ بَنانَهُ»
10- انسان قيامت، همان انسان دنيايى است. «بَلى قادِرِينَ عَلى أَنْ نُسَوِّيَ بَنانَهُ»
11- خداوند به انسان قدرت انتخاب و اختيار و اراده عطا كرده است و او مىتواند بر خلاف عقل و فطرت و آگاهى خود تصميم بگيرد. «بَلْ يُرِيدُ الْإِنْسانُ لِيَفْجُرَ أَمامَهُ»
12- بسيارى از كسانى كه قيامت را انكار مىكنند مشكل علمى ندارند، بلكه از نظر روانى انكار آنان براى آن است كه به خيال خود راه را براى خواستههاى خود باز كنند. «يُرِيدُ الْإِنْسانُ لِيَفْجُرَ أَمامَهُ»
پانویس
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم