آیه 38 سوره اسراء
<<37 | آیه 38 سوره اسراء | 39>> | |||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
که این قبیل کارها و اندیشههای بد گناهش نزد خدا ناپسند است.
همه این دستورات و فرمان هایی که [در آیات گذشته بیان شد، سرپیچی از آنها] گناهش نزد پروردگارت ناپسند است.
همه اين [كارها] بدش نزد پروردگار تو ناپسنديده است.
همه اين كارها ناپسند است و پروردگار تو آنها را ناخوش دارد.
همه اینها گناهش نزد پروردگار تو ناپسند است.
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
«کُلُّ ذلِکَ»: همه آنها. یعنی جملگی سفارشی که با (لا تَجْعَلْ مَعَ اللهِ) در آیه شروع میگردد و شامل مأمورات و منهیّات میباشد. «سَیِّئُهُ»: بد و زشت آن. مراد بخش منهیّات و محظورات است.
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ لا تَمْشِ فِي الْأَرْضِ مَرَحاً إِنَّكَ لَنْ تَخْرِقَ الْأَرْضَ وَ لَنْ تَبْلُغَ الْجِبالَ طُولًا «37»
و در زمين با تكبّر و سرمستى راه مرو، قطعاً تو زمين را نخواهى شكافت و در بلندى به كوههانخواهى رسيد.
كُلُّ ذلِكَ كانَ سَيِّئُهُ عِنْدَ رَبِّكَ مَكْرُوهاً «38»
همهى اينها، گناهش نزد پروردگارت ناپسند است.
نکته ها
از جامعيّت اسلام اينكه علاوه بر مسائل اعتقادى، سياسى، نظامى واقتصادى، براى كارهاى جزئى مانند رفت وآمد بيرون خانه نيز دستور دارد. از جمله اينكه:
الف: «وَ اقْصِدْ فِي مَشْيِكَ» «1» در راه رفتن، ميانهرو باش.
ب: «وَ لا تَمْشِ فِي الْأَرْضِ مَرَحاً» در زمين با تكبّر و سرمستى راه نرو.
ج: «وَ عِبادُ الرَّحْمنِ الَّذِينَ يَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْناً» «2» بندگان خدا آنانند كه در زمين با
«1». لقمان، 61.
«2». فرقان، 63
جلد 5 - صفحه 62
آرامش و بىتكبّر راه مىروند.
د: از قارون ثروتمند هم انتقاد مىكند كه هنگام عبور در كوچه و بازار، با تكبّر و جلال و جبروت ظاهر مىشد. «1»
در سيرهى پيامبر اسلام است كه وى حتّى روز فتح مكّه بر الاغى بدون پالان سوار شد.
امام حسن مجتبى عليه السلام نيز با داشتن مركبهاى زياد، پياده به مكّه مىرفت. اينها نشانهى فروتنى اولياى دين است. حضرت على عليه السلام نيز از اوصاف متّقين، راه رفتن متواضعانه را بر مىشمارد. «و مَشيُهم التواضع» «2»
پیام ها
1- تكبّر، حتّى در راه، رفتن از نظر قرآن نكوهيده است. «وَ لا تَمْشِ فِي الْأَرْضِ مَرَحاً»
2- راه مقابله با تكبّر، توجّه دادن به ضعفها وعجزهاست. «إِنَّكَ لَنْ تَخْرِقَ الْأَرْضَ»
3- خصلتهاى درونى در رفتار انسان اثر گذار است. «وَ لا تَمْشِ فِي الْأَرْضِ مَرَحاً»
4- بدى اعمال زشت در همهى اديان الهى امرى ثابت است. كانَ سَيِّئُهُ ... مَكْرُوهاً
5- اوامر و نواهى پروردگار، در جهت رشد و تربيت انسان است. «عِنْدَ رَبِّكَ»
«1». قصص، 79.
«2». نهجالبلاغه، خطبه 193.
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
كُلُّ ذلِكَ كانَ سَيِّئُهُ عِنْدَ رَبِّكَ مَكْرُوهاً (38)
كُلُّ ذلِكَ كانَ سَيِّئُهُ عِنْدَ رَبِّكَ مَكْرُوهاً: تمام منهيات مذكوره در اين آيات، باشد گناه آن نزد پروردگار تو ناپسند، يعنى خداى تعالى آن را كاره بود و نخواسته و راضى نيست به آن. يا قوله «كل ذلك» اشاره باشد به تمام محسنات مأموره و تمام مقبحات منهيه كه مجموع آنها بيست و پنج عدد است كه 11 امر و 14 نهى است، مخالفت و معصيت هر يك از آنها را حق تعالى كاره و رضايت ندارد.
تبصره: يكى از معتقدات مذهب اماميه آن كه: خداى تعالى اراده فرموده طاعات را، خواه در خارج واقع شود يا نه، و كراهت دارد معاصى را، خواه در خارج واقع شود يا نه. و آيه شريفه نيز دليل است بر آن كه نافرمانى اوامر و نواهى سبحانى، مكروه و ناپسند باشد در پيشگاه الهى، زيرا فرمايد (كُلُّ ذلِكَ كانَ سَيِّئُهُ عِنْدَ رَبِّكَ مَكْرُوهاً) بدين تقرير كه مخالفت افعال مذكوره در اين آيات مكروه است نزد خدا، و مكروه مراد الهى نباشد، پس اعمال سيئه مراد سبحانى نباشد. تقرير ديگر آن كه: حق تعالى حكيم على الاطلاق و صدور قبيح از ساحت كبريائى محال است، بنابراين چنانچه فعل قبيح قبيح است، همچنين اراده قبيح نيز قبيح است، و چنانچه ترك حسن قبيح باشد، اراده ترك حسن نيز قبيح خواهد بود.
جلد 7 - صفحه 376
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ لا تَقْفُ ما لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤادَ كُلُّ أُولئِكَ كانَ عَنْهُ مَسْؤُلاً (36) وَ لا تَمْشِ فِي الْأَرْضِ مَرَحاً إِنَّكَ لَنْ تَخْرِقَ الْأَرْضَ وَ لَنْ تَبْلُغَ الْجِبالَ طُولاً (37) كُلُّ ذلِكَ كانَ سَيِّئُهُ عِنْدَ رَبِّكَ مَكْرُوهاً (38) ذلِكَ مِمَّا أَوْحى إِلَيْكَ رَبُّكَ مِنَ الْحِكْمَةِ وَ لا تَجْعَلْ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ فَتُلْقى فِي جَهَنَّمَ مَلُوماً مَدْحُوراً (39) أَ فَأَصْفاكُمْ رَبُّكُمْ بِالْبَنِينَ وَ اتَّخَذَ مِنَ الْمَلائِكَةِ إِناثاً إِنَّكُمْ لَتَقُولُونَ قَوْلاً عَظِيماً (40)
ترجمه
و پيروى مكن آنچه را نباشد از براى تو بآن دانش همانا گوش و چشم و دل هر يك از آنها باشد از آن پرسيده شده
و راه مرو در زمين بكبر و ناز همانا تو نمىشكافى هرگز زمين را و نميرسى هرگز بكوهها در گردن كشى
هر آنچه ذكر شد باشد نافرمانيش نزد پروردگار تو ناخوش داشته شده
اين دستورات از چيزهائى است كه وحى فرمود بتو پروردگارت از روى حكمت و قرار مده با خدا خداى ديگرى را پس انداخته شوى در جهنّم ملامت كرده شده رانده شده
آيا پس برگزيد شما را پروردگارتان به پسران و گرفت خود از فرشتگان دختران همانا شما هر آينه ميگوئيد سخنى بزرگ.
تفسير
ظاهرا خطاب متوجّه به پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و مقصود بآن امّتند يعنى متابعت و پيروى مكن چيزيرا كه بآن علم ندارى قولا و فعلا پس نبايد شخص سخنى بگويد كه علم بصدق آن ندارد در باره خود و غير و نه كارى بكند كه سند يقينى براى جواز آن نداشته باشد راجع بامور دنيا و آخرت و نه عقد قلب نمايد بر امريكه تحقّق آن معلوم نباشد در گذشته و آينده و بنابراين مدلول آيه شريفه عام است و اختصاص ندارد بشهادت ناحق و بهتان و دروغ و عمل بگمان كه هر يك را گفتهاند همانا گوش و چشم و دل و ساير اعضاء و جوارح در پيشگاه الهى مسئولند از اعماليكه بتوسط آنها انجام داده شده است يعنى به بنده ميگويند چرا اين اعضاء و جوارح را كه خداوند براى صرف در طاعت بتو عنايت فرمود در معصيت بكار بردى و اگر بگويد نميدانستم نمىپذيرند و ميگويند چرا تحصيل علم نكردى با آنكه خداوند رسول باطن كه عقل است و رسول ظاهر كه شرع است براى تعيين تكليف تو فرستاد و تو رجوع بآن دو ننمودى و پيروى از شيطان و نفس امّاره بسوء كردى پس مستحق عذاب اليم ميباشى در كافى و عيّاشى ره از امام صادق عليه السّلام در اين آيه روايت نموده كه سؤال ميشود از گوش از آنچه شنيد و از چشم از آنچه نگريست و از دل از آنچه
جلد 3 صفحه 360
عقيده كرد بآن و در علل از امام سجّاد عليه السّلام نقل نموده كه حقّ ندارى هر چه بخواهى بگوئى خداوند فرموده پيروى مكن چيزيرا كه نميدانى و پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرموده خدا رحمت كند بندهاى را كه سخن نيك بگويد و فائده ببرد يا خاموش باشد و سالم بماند و در كتب معتبره از امام صادق عليه السّلام نقل شده كه نهى فرمود از زياد نشستن در مستراح براى استماع غناء و استدلال فرمود باين آيه شريفه و بعدا نهى شده است از راه رفتن بتكبر و تبختر و گفتهاند مرح شدّت فرح بباطل است براى آنكه هر قدر كسى از روى تكبر و غرور پا بزمين بكوبد نتواند زمين را بشكافد و هر قدر گردن بكشد و سر فراز نمايد نميتواند فرق از فرح بر فرقدان و كوه بسايد پس بهتر آنستكه آرام و سر بزير باوقار و فروتنى راه رود تا مورد استهزاء خدا و خلق نشود آنچه تاكنون بعد از قول خداوند سابقا لا تجعل مع اللّه الها آخر ذكر شد از دستورات عملى و اخلاقى كه گفتهاند بيست و پنج خصلت است و در الواح حضرت موسى عليه السّلام نوشته شده هر يك از آنها بدى و معصيت و نافرمانى آن نزد خداوند مكروه و مبغوض و ناپسند بوده و خواهد بود و بعضى بجاى سيّئه سيّئة بصيغه مؤنث بدون اضافه بضمير قرائت نمودهاند و بنابراين معنى اوضح و امر در تذكير و تأنيث سهل است و اين از احكامى است كه خداوند به پيغمبر خود وحى فرموده بر طبق حكمت و مصلحت و قابل نسخ و تبديل نيست تا قيام قيامت و براى اهميّت توحيد اخيرا نهى از شرك تكرار شده و نتيجه اخروى آن كه دخول در جهنم است ذكر گرديده با آنكه مشرك در قيامت مورد ملامت از خود و دور از رحمت خدا خواهد بود و در كافى از امام باقر عليه السّلام در ضمن حديثى نقل نموده كه خداوند مبعوث فرمود پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم را در مكّه ده سال و كسى از دنيا نرفت در آنمدت كه شهادت بتوحيد و رسالت دهد مگر آنكه داخل فرمود او را در بهشت براى اقرار و ايمانش و عذاب نفرمود مگر كسيرا كه مرد در حال شرك و دليل بر اين امر آنستكه احكام مذكوره ميان دو نهى از شرك بر سبيل موعظه و نصيحت و انذار و تحذير بدون غلظت و تشديد و وعده عقاب با نهى خفيف و تأديب لطيف ذكر شده است و بسى جاى تعجّب است از كسانيكه اقرار داشته باشند بآنكه خداوند بآنها پسر داده و مخصوص باين كرامت فرموده چون پسر بهتر است از دختر و بگويند ملائكه دختران خدايند و او آنها را
جلد 3 صفحه 361
براى خود اختيار نموده چنانچه قريش قائل بودند بنقل قمّى ره با آنكه بدليل عقلى خداوند منزّه است از ولد و ساير لوازم جسميّت و بر فرض اختيار ولد چرا دختر را كه صنف پستتر است اختيار فرمايد آنهم از نوع اشرف خلق كه ملائكه باشد بعقيده آنها و اين معلوم است كه دروغ بزرگ و گفتار ناهنجارى است كه داراى شعورى نبايد بآن تفوّه نمايد ..
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
كُلُّ ذلِكَ كانَ سَيِّئُهُ عِندَ رَبِّكَ مَكرُوهاً (38)
تمام اينها ميباشد بدي و خباثت و ضررش در پيشگاه الهي مذموم و ناخوش در اينکه آيه چند جمله متذكر ميشويم يكي قاعدهئيست نزد حكماء و علماء اعلام (كلّما حكم به العقل حكم به الشرع و كلّما حكم به الشرع حكم به العقل) و چون اينکه امور نزد عقل بسيار مذموم است لذا شرعا هم حرام است.
جمله ثانيه اينكه كراهة نزد خدا مقابل اراده است و از صفات ذاتيه است و مرجعش بعلم است چنانچه مكرّر گفتهايم که حكمت علم بمصالح و مفاسد است و اراده علم بصلاح فعل است زيرا هر فعلي که داراي مصلحت باشد آن فعل صلاح است و كراهت علم بفساد است هر فعلي که داراي مفسده باشد آن فاسد است و خداوند علم بفساد آن دارد چون داراي مفسده است.
جمله ثالثه امور مذكوره در آيات سابقه از شرك باللّه و بي احترامي بوالدين و تبذير مال و بخل و اسراف و قتل اولاد و نزديك زنا رفتن و قتل نفس محترمه و اكل مال يتيم و خلف وعد و كم فروشي و متابعت ظنّ و شك بدون علم و تكبّر تماما عقلا مذموم و شرعا حرام لذا ميفرمايد (كُلُّ ذلِكَ) تمام اينکه مذكورات (كانَ سَيِّئُهُ) بدي و خباثت و مضار دنيوي و اخروي آنها (عِندَ رَبِّكَ) در علم الهي و در پيشگاه ربوبي (مَكرُوهاً) داراي مفسده است و نبايد از انسان صادر شود چون فاسد است.
مسئله فرق بين حكم عقل و شرع اينست که عقل فقط مذموم ميدارد و گفتند بزرگان الانسان يستسهل الذم في قضاء الوتر يعني چيزي نميگيرد در رسيد بمقصود
جلد 12 - صفحه 254
خود مذمت عقلاء را و اما شرع در مخالفت او عقوبت است هم در دنيا ببلاهاي گوناگون مبتلا ميشود و هم در آخرت بعذابهاي الهي معذب ميگردد غاية الامر بتفاوت معاصي و اشخاص و مراتب بقدر استحقاق چنانچه در اطاعت بمراتب قابليت تفضل ميشود و بمثوبات ميرسد.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 38)- این آیه به عنوان تأکیدی بر تمام احکامی که در مورد تحریم شرک و قتل نفس و زنا و فرزندکشی و تصرف در مال یتیمان و آزار پدر و مادر و مانند آن در آیات پیشین گذشت میگوید: «تمام اینها گناهش نزد پروردگارت منفور است» (کُلُّ ذلِکَ کانَ سَیِّئُهُ عِنْدَ رَبِّکَ مَکْرُوهاً).
از این تعبیر روشن میشود که بر خلاف گفته پیروان مکتب جبر، خدا هرگز اراده نکرده است گناهی از کسی سر بزند، چرا که اگر چنین چیزی را اراده کرده بود با کراهت و ناخشنودی که در این آیه روی آن تأکید شده است سازگار نبود.
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم