پس شعيب را تكذيب كردند و (به اين سبب) زلزله آنان را فرا گرفت، و بامدادان در خانههاى خود به رو در افتاده (و مرده) بودند.
نکته ها
كلمهى «رجفة» به معناى لرزش زمين است. «اراجيف» اخبار و سخنانى است كه سبب تزلزل عقيده و روحيّهى مردم مىشود و «مُرجفون» به كسانى گويند كه چنين مطالبى را بگويند يا بنويسند.
«جاثِمِينَ» به معناى نشستن روى زانوست؛ گويا عذاب شدگان، با زلزله از خواب بيدار شدند و به حالت نيمخيز بودند كه اجل به آنان مهلت نداد.
پیام ها
1- تكذيب انبيا، زمينهى قهر الهى است. «فَكَذَّبُوهُ فَأَخَذَتْهُمُ»
2- انسانى كه قدرت فرار از قهر خدا را ندارد، چگونه حقّ را تكذيب مىكند؟
فَكَذَّبُوهُ: پس تكذيب كردند شعيب را و به دروغ پنداشتند نبوت او را و از فساد و افساد ممتنع نشدند. فَأَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ: پس بگرفت ايشان را زلزله
جلد 10 - صفحه 233
سخت يا صيحه جبرئيل كه دلها به سبب آن در تزلزل افتاد. فَأَصْبَحُوا فِي دارِهِمْ جاثِمِينَ: پس گرديدند يا صبح كردند در خانهها يا شهرهاى خود افتادگان و مردگان، گويا در آن خانهها هرگز نبودهاند.
واقعه نزول عذاب: مشهور ميان مفسران آنست كه چون قوم تكذيب شعيب را كردند و فساد را به نهايت رسانيدند، حق تعالى گرماى شديدى فرستاد كه نفسهاى ايشان را گرفت، و چون داخل خانهها شدند گرما نيز داخل شد، نه سايه فايده مىبخشيد نه آب، تا از گرما بريان شدند. پس حق تعالى ابرى بر ايشان فرستاد، پس همگى از شدت گرما به آن ابر پناه بردند. چون در زير ابر جمع شدند، ابر بر آنها آتش باريد و زمين در زير ايشان بلرزيد تا ايشان سوختند و خاكستر شدند.
و فرستاديم بسوى مدين برادرشان شعيب را پس گفت اى قوم من بپرستيد خدا را و انتظار داشته باشيد روز بازپسين را و كوشش مكنيد در زمين با آنكه باشيد فساد كنندگان
پس تكذيب كردند او را پس گرفتشان زلزله پس گرديدند در خانهشان مرده افتادگان
و هلاك نموديم قوم عاد و ثمود را و بتحقيق ظاهر شد بر شما از مسكنهاشان و بيار است براى آنها شيطان كارهاشانرا پس باز داشت آنها را از راه با آنكه بودند بينندگان
و قارون و فرعون و هامان را و بتحقيق آمد آنها را موسى با معجزهها پس سركشى كردند در زمين و نبودند پيشى گيرندگان
پس هر يك را گرفتيم بگناهش پس بعضيشان كسانى بودند كه فرستاديم بر آنان سنگريزه و بعضيشان كسانى بودند كه گرفت آنها را بانگ عذاب و بعضيشان كسى بود كه فرو برديم او را بزمين و بعضيشان كسى بود كه غرق كرديم و نبود خدا كه ستم كند آنها را و لكن بودند كه بر خودشان ستم ميكردند.
تفسير
خداوند متعال حضرت شعيب را برسالت بر قوم خود بسوى مدين ارسال
جلد 4 صفحه 229
فرمود و معمولا اهل يك قبيله را در عرب برادر خوانند پس فرمود اى قوم من دست از عبادت بت برداريد و خداپرست شويد و اميدوار بثواب روز قيامت و خائف از عذاب آن باشيد و سعى مكنيد در زمين بفساد و ظلم و تعدّى بر يكديگر و بنابراين تعثوا مجرّد از معناى فساد شده و بعضى آنرا بمعناى اصلى خود كه متضمّن فساد است واگذارده و مفسدين را حال مؤكّده دانستهاند و قوم، آنحضرت را تكذيب نمودند و خداوند آنها را بزلزله شديدى كه مشتمل بر صيحه آسمانى هم بود هلاك فرمود و همه در خانههاشان بزانو در آمده و افتاده و مردند و دو قبيله عاد و ثمود هم مشمول غضب الهى شدند و بر اهل مكه حال آنها از خرابه منازلشان در زمين حجر و يمن وقت عبور بر آن بلاد واضح و آشكار گرديد چون شيطان كارهاى زشت آنها را در نظرشان جلوه و زينت داد و بازداشت آنها را از راه حق لذا با آنكه مردمانى صاحب نظر و ادراك بودند اعمال نظر و فكر ننمودند و مستحق عقوبت شدند براى آنكه مشغول بدنيا گشتند و از آخرت باز ماندند و از اين قرار بود حال قارون كه از بنى اسرائيل و مؤمنين بحضرت موسى بود و اخيرا تمرّد نمود و شايد براى شرافت نسبى نامش مقدّم بر فرعون و هامان شده كه آندو هم تمرّد نمودند و كافر و معاقب شدند با آنكه حضرت موسى با معجزات با هرات مبعوث بر آنها شده بود پس تكبر و تفرعن و تجبّرشان در زمين موجب شد كه زير بار حكم خدا نرفتند و خواستند فرار كنند ولى نتوانستند سبقت گيرند بر قضا و بلاى او و عذاب خداوند آنها را ادراك نمود و طعمه خود كرد و هر يك از متمرّدين را بجزاى كردارشان رسانيد بعضى را خداوند بباد تندى كه در آن سنگريزه بود هلاك فرمود مانند قوم لوط و عاد و بعضى را بصيحه و زلزله مانند قوم ثمود و اصحاب مدين و بعضى را بخسف مانند قارون و بعضى را بغرق مانند فرعون و كسانش و قوم نوح و بهيچ يك از آنها خداوند ستم نفرمود و بدون تقصير آنها را عذاب نكرد بلكه خودشان بخودشان و غير ستم نمودند كه تمرّد از حكم الهى و تعدّى بنوع خود كردند و استدلال نمودهاند باين آيه بر نفى جبر و نبودن كار خلق كار خدا چون خداوند ظلم را از خود نفى و براى آنها اثبات فرموده است و اگر كار آنها كار خدا بود چنانچه جبريّه قائلند بايد العياذ باللّه خداوند ظالم باشد نه آنها و از حقير
جلد 4 صفحه 230
تحقيقى در اين باب در سوره بقره ذيل آيه تلك الرّسل فضّلنا بعضهم على بعض گذشت چنانچه قصص و احوال اقوام و اشخاص مذكوره در اين آيات در سور سابقه مفصلا ذكر شده است.