آیه 31 سوره زخرف

از دانشنامه‌ی اسلامی
(تغییرمسیر از آیه 31 زخرف)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
مشاهده آیه در سوره

وَقَالُوا لَوْلَا نُزِّلَ هَٰذَا الْقُرْآنُ عَلَىٰ رَجُلٍ مِنَ الْقَرْيَتَيْنِ عَظِيمٍ

مشاهده آیه در سوره


<<30 آیه 31 سوره زخرف 32>>
سوره : سوره زخرف (43)
جزء : 25
نزول : مکه

ترتیل

ترجمه (مکارم شیرازی)

ترجمه های فارسی

و باز گفتند: چرا این قرآن بر آن مرد بزرگ قریه مکّه و طایف (ولید و حبیب یا عروة بن مسعود) نازل نشد؟

ترجمه های انگلیسی(English translations)

And they said, ‘Why was not this Quran sent down to some great man from the two cities?’

معانی کلمات آیه

«رَجُلٍ»: مرد بزرگوار. مرادشان مردی سرشناس و ثروتمند است. هرچند منظورشان چه بسا شخص معیّنی نباشد، ولی اغلب گفته‌اند مرادشان ولید پسر مغیره مخزومی از مکّه، و عروه پسر مسعود ثقفی از طائف بود. «الْقَرْیَتَیْنِ»: دو شهر. مرادشان مکّه و طائف بود.

نزول

ابن سنان از امام صادق علیه‌السلام نقل نماید که این آیه درباره عروة بن مسعود الثقفى نازل شده که مردى عاقل و خردمند بوده است.[۱]

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


بَلْ مَتَّعْتُ هؤُلاءِ وَ آباءَهُمْ حَتَّى جاءَهُمُ الْحَقُّ وَ رَسُولٌ مُبِينٌ «29»

(من نه تنها مشركان را هلاك نكردم) بلكه آنان و پدرانشان را كامياب كردم تا آن كه حقّ (قرآن) و پيامبرى آشكار به سراغشان آمد.

وَ لَمَّا جاءَهُمُ الْحَقُّ قالُوا هذا سِحْرٌ وَ إِنَّا بِهِ كافِرُونَ «30»

جلد 8 - صفحه 449

و چون حقّ به سراغشان آمد، گفتند: اين سحر است و ما به آن كفر مى‌ورزيم.

وَ قالُوا لَوْ لا نُزِّلَ هذَا الْقُرْآنُ عَلى‌ رَجُلٍ مِنَ الْقَرْيَتَيْنِ عَظِيمٍ «31»

و گفتند: چرا اين قرآن بر مردى بزرگ (از نظر جاه و مال) از دو قريه (مكّه و طائف) نازل نشده است.

نکته ها

بعضى كفّار توقّع نابجا داشتند و مى‌گفتند: چون فلانى ثروتمند است پس وحى بايد به او نازل مى‌شد، در حالى كه برترى مادى دليل برترى معنوى نيست.

مكّه و طائف دو شهر مهم اعراب حجاز در عصر بعثت بود.

پیام ها

1- سنّت خداوند كامياب كردن مؤمن و كافر و مهلت دادن به همه‌ى مردم است. «مَتَّعْتُ هؤُلاءِ وَ آباءَهُمْ»

2- براى اتمام حجّت هم كتاب لازم است و هم رهبر. «جاءَهُمُ الْحَقُّ وَ رَسُولٌ مُبِينٌ»

3- قرآن داراى، سخن سراسر حقّ و حقيقت است. «جاءَهُمُ الْحَقُّ»

4- تبليغ دين و رسالت بايد روشن و رسا باشد. «رَسُولٌ مُبِينٌ»

5- تأثير قرآن بر جان و دل كفّار به حدّى بود كه آن را سحر و جادو مى‌خواندند. «هذا سِحْرٌ»

6- انسان ذاتاً توجيه‌گر است. كفّار تهمت سحر مى‌زدند تا كفر خود را توجيه كنند. «هذا سِحْرٌ وَ إِنَّا بِهِ كافِرُونَ»

7- بهانه‌گيران هر لحظه حرفى مى‌زنند، يك بار مى‌گويند: قرآن سحر است و يك بار مى‌گويند: چرا قرآن به فلانى نازل نشد. هذا سِحْرٌ ... لَوْ لا نُزِّلَ‌

8- بزرگى، نزد عدّه‌اى از مردم داشتن مال و عنوان است. رَجُلٍ‌ ... عَظِيمٍ‌

تفسير نور(10جلدى)، ج‌8، ص: 450

پانویس

  1. پرش به بالا تفسیر على بن ابراهیم.

منابع