آیه 30 سوره نجم

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
مشاهده آیه در سوره

ذَٰلِكَ مَبْلَغُهُمْ مِنَ الْعِلْمِ ۚ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبِيلِهِ وَهُوَ أَعْلَمُ بِمَنِ اهْتَدَىٰ

مشاهده آیه در سوره


<<29 آیه 30 سوره نجم 31>>
سوره : سوره نجم (53)
جزء : 27
نزول : مکه

ترجمه های فارسی

منتهای علم و فهم این مردم تا همین حد است، خدا به حال آن که از راه حق گمراه شد و آن که هدایت یافت کاملا آگاه است.

این [دنیا خواهی] آخرین مرز دانش و معرفت آنان است؛ یقیناً پروردگارت به کسی که از راه او منحرف شده، داناتر است، و او به کسی که هدایت یافته، آگاه تر است.

اين منتهاى دانش آنان است. پروردگار تو، خود به [حال‌] كسى كه از راه او منحرف شده داناتر، و او به كسى كه راه يافته [نيز] آگاه‌تر است.

منتهاى دانششان همين است. پروردگار تو به آن كه از طريق او گمراه مى‌شود يا به راه هدايت مى‌افتد داناتر است.

این آخرین حدّ آگاهی آنهاست؛ پروردگار تو کسانی را که از راه او گمراه شده‌اند بهتر می‌شناسد، و (همچنین) هدایت‌یافتگان را از همه بهتر می‌شناسد!

ترجمه های انگلیسی(English translations)

That is the ultimate reach of their knowledge. Indeed your Lord knows best those who stray from His way, and He knows best those who are [rightly] guided.

That is their goal of knowledge; surely your Lord knows best him who goes astray from His path and He knows best him who follows the right direction.

Such is their sum of knowledge. Lo! thy Lord is Best Aware of him who strayeth, and He is Best Aware of him whom goeth right.

That is as far as knowledge will reach them. Verily thy Lord knoweth best those who stray from His Path, and He knoweth best those who receive guidance.

معانی کلمات آیه

  • مبلغهم: اسم مكان است به معنى محل بلوغ و رسيدن.[۱]

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


فَأَعْرِضْ عَنْ مَنْ تَوَلَّى عَنْ ذِكْرِنا وَ لَمْ يُرِدْ إِلَّا الْحَياةَ الدُّنْيا «29»

پس، از هر كه از ياد ما روى‌گرداند و جز زندگى دنيا را خواستار نبود، روبگردان.

تفسير نور(10جلدى)، ج‌9، ص: 322

ذلِكَ مَبْلَغُهُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبِيلِهِ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنِ اهْتَدى‌ «30»

آن، آخرين درجه از علم و شناخت آنان است. همانا پروردگار تو كسانى را كه از راه او گمراه شده‌اند، بهتر مى‌شناسد و كسانى را كه هدايت يافته‌اند، بهتر مى‌داند.

نکته ها

در قرآن، فرمان اعراض از: كفّار «1»، مشركان‌ «2»، منافقان‌ «3»، جاهلان‌ «4» فراريان از جبهه‌ «5» و كسانى كه به قصد تمسخر وتخطئه در آيات الهى كندوكاو مى‌كنند «6» آمده است.

سيماى دنيا در قرآن‌

قرآن در آيات متعددى سيماى دنيا و زندگى دنيوى را اين‌گونه ترسيم كرده است:

1. دنيا كم و ناچيز است. «مَتاعُ الدُّنْيا قَلِيلٌ» «7»

2. دنيا فانى است، عبورگاه است نه توقفگاه. «ما عِنْدَكُمْ يَنْفَدُ» «8»

3. دنياگرايى جز لهو و لعب نيست. «وَ ما هذِهِ الْحَياةُ الدُّنْيا إِلَّا لَهْوٌ وَ لَعِبٌ» «9»

4. دنيا وسيله فريب است. «مَا الْحَياةُ الدُّنْيا إِلَّا مَتاعُ الْغُرُورِ»* «10»

5. دنياگرايى مانع آخرت‌طلبى است. «أَ رَضِيتُمْ بِالْحَياةِ الدُّنْيا مِنَ الْآخِرَةِ» «11»

6. دنيا، دلربا است. «يا لَيْتَ لَنا مِثْلَ ما أُوتِيَ قارُونُ» «12»

7. در آيه 20 سوره حديد، پنج ويژگى براى دنيا ذكر شده كه با مراحل پنجگانه عمر انسان مطابقت دارد: و اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَياةُ الدُّنْيا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ زِينَةٌ وَ تَفاخُرٌ بَيْنَكُمْ وَ تَكاثُرٌ ...

الف) لعب و بازى. (كودكى)

«1». سجده، 30.

«2». انعام، 106.

«3». منافقون، 4.

«4». اعراف، 199.

«5». توبه، 95.

«6». انعام، 68.

«7». نساء، 77.

«8». نحل، 96.

«9». عنكبوت، 64.

«10». حديد، 20.

«11». توبه، 38.

«12». قصص، 79.

جلد 9 - صفحه 323

ب) لهو و سرگرمى. (نوجوانى)

ج) زينت و خودآرايى. (جوانى)

د) تفاخر و فخرفروشى. (ميانسالى)

ه) تكاثر و ثروت اندوزى. (كهنسالى)

آرى، دنيا وسيله است نه هدف، چنانكه در دعاى ماه شعبان مى‌خوانيم: «و لا تجعل الدنيا اكبر همنا» خدايا دنيا را هدف برتر ما قرار مده.

پیام ها

1- در برخورد با كسانى كه دنيا محور و خداگريزند، تسامح نداشته باشيد. «فَأَعْرِضْ عَنْ مَنْ تَوَلَّى عَنْ ذِكْرِنا»

2- از كسانى كه به دين خدا پشت مى‌كنند و حاضر به شنيدن نام خدا و دستورات او نيستند، اعراض كنيد. (در اسلام، بايكوت مخالفان و دشمنان جايز است.) «فَأَعْرِضْ عَنْ مَنْ تَوَلَّى عَنْ ذِكْرِنا»

3- تبرّى جستن از دشمنان اسلام، يك اصل است. «فَأَعْرِضْ»

4- در تبليغ دين، وقت و فرصت را در موارد بى‌ثمر هدر ندهيد. فَأَعْرِضْ‌ ...

5- گاهى مقابله به مثل لازم است. بايد از كسى كه از ياد خدا اعراض مى‌كند، اعراض كرد. «فَأَعْرِضْ عَنْ مَنْ تَوَلَّى عَنْ ذِكْرِنا»

6- دنياگرايى و اعراض از ياد خدا، ملازم يكديگرند. «تَوَلَّى عَنْ ذِكْرِنا وَ لَمْ يُرِدْ إِلَّا الْحَياةَ الدُّنْيا»

7- آنچه نكوهيده است، انحصار فكر و عمل در راه رسيدن به دنياست وگرنه تلاش و علاقه طبيعى، امرى پسنديده است. وَ لَمْ يُرِدْ إِلَّا الْحَياةَ ...

8- دنياگرايى، نشانه سطح پايينِ درك و معرفت است. لَمْ يُرِدْ إِلَّا الْحَياةَ الدُّنْيا ... ذلِكَ مَبْلَغُهُمْ مِنَ الْعِلْمِ‌

9- كسانى كه جز به زندگى دنيا فكر نمى‌كنند، گمراهند. لَمْ يُرِدْ إِلَّا الْحَياةَ الدُّنْيا ... ضَلَ‌ ...

جلد 9 - صفحه 324

10- ايمان به علم و نظارت خداوند به عملكرد انسان، سبب تسلّى و دلدارى مؤمنان است. «هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبِيلِهِ»

11- خداگريزى و دنيامحورى، بارزترين نشانه انحراف است. تَوَلَّى عَنْ ذِكْرِنا وَ لَمْ يُرِدْ إِلَّا الْحَياةَ الدُّنْيا ... أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَ‌

12- خداوند اعمال و نيّات تك‌تك بندگان را مى‌داند. هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَ‌ ... هُوَ أَعْلَمُ بِمَنِ اهْتَدى‌

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



ذلِكَ مَبْلَغُهُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبِيلِهِ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنِ اهْتَدى‌ (30)

ذلِكَ مَبْلَغُهُمْ مِنَ الْعِلْمِ‌: اين دوستى دنيا و اختيار آن، غايت رسيدن ايشان است از دانش، يعنى نهايت علمشان صرف همت است در متمتعات عاجله و لذات فانيه دنيويه و اعراض از تدبر در امور اخرويه باقيه. و شبهه‌اى نيست در اينكه طالب اين مطلب خسيس، در حكم بهائم است كه طباع ايشان مصروف است بر لذايذ و اكل و آجل، و اصلا نظر نمى‌كند در عواقب آجل.

و در ادعيه مأثوره از ائمه هدى عليهم السّلام وارد است: «اللّهم لا تجعل الدّنيا اكبر همّنا و لا مبلغ علمنا» «1» بعد از آن به جهت تعليل امر به اعراض مى‌فرمايد: إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ‌:

بدرستى كه پروردگار تو او است داناتر، بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبِيلِهِ‌: به كسى كه گمراه شده و عدول نموده از راه او كه طريق مستقيم و منهج قويم است، وَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنِ اهْتَدى‌: و او است داناتر به كسى كه راه يافته به حق و اسلام، يعنى پروردگار تو همه را مى‌داند و مى‌شناسد، هيچ چيز بر او پوشيده و پنهان نيست و هريك را به فراخور عمل خود جزا خواهد بود. مراد آنكه چون او سبحانه عالم است به آنكه از ايشان، كدام اجابت دعوت تو را و كدام امتناع نمايد، پس نفس نفيس خود را به رنج و تعب مينداز در هدايت دعوت آنان، بر تو همين ابلاغ است و اتمام حجت.

تنبيه: آيه شريفه اشعار است بر مذمت طالبين دنياى دنيه و متمتعين به لذايذ فانيه كه همت خود را در تحصيل آن گماشته و عمر عزيز گرانبها را در آن صرف‌

«1» مفاتيح الجنان، شيخ عباس قمى، باب دوم، اعمال شب نيمه شعبان- ذيل دعاى ششم از حضرت رسول صلّى اللّه عليه و آله.

جلد 12 - صفحه 342

نمايند، هر آينه پشت پا بر بخت خود زده و ترقيات و كمالات معنوى و سعادت ابدى و نعمت سرمدى را از خود بازداشته، عاقبت حسرت و ندامت را به سوء اختيار فراهم سازند.

در كتاب كافى- از حضرت صادق عليه السّلام: قال: من اصبح و امسى و الدّنيا اكبر همّه جعل اللّه تعالى الفقر بين عينيه و شتّت امره و لم ينل من الدّنيا الّا ما قسم له و من اصبح و امسى و الاخرة اكبر همّه جعل اللّه تعالى الغنى فى قلبه و جمع له امره‌ «1».

فرمود: هر كه صبح كند و شب نمايد و دنيا بزرگترين قصد او باشد، قرار دهد خدا فقر را پيش چشم او و متفرق سازد امر او را و نرسد دنيا را مگر آنچه قسمت شده براى او؛ و هر كه صبح و شب نمايد و آخرت بزرگترين قصد او باشد، قرار دهد خداى تعالى بى‌نيازى را در قلبش و جمع فرمايد براى او آمر او را.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


أَ لَكُمُ الذَّكَرُ وَ لَهُ الْأُنْثى‌ «21» تِلْكَ إِذاً قِسْمَةٌ ضِيزى‌ «22» إِنْ هِيَ إِلاَّ أَسْماءٌ سَمَّيْتُمُوها أَنْتُمْ وَ آباؤُكُمْ ما أَنْزَلَ اللَّهُ بِها مِنْ سُلْطانٍ إِنْ يَتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ وَ ما تَهْوَى الْأَنْفُسُ وَ لَقَدْ جاءَهُمْ مِنْ رَبِّهِمُ الْهُدى‌ «23» أَمْ لِلْإِنْسانِ ما تَمَنَّى «24» فَلِلَّهِ الْآخِرَةُ وَ الْأُولى‌ «25»

وَ كَمْ مِنْ مَلَكٍ فِي السَّماواتِ لا تُغْنِي شَفاعَتُهُمْ شَيْئاً إِلاَّ مِنْ بَعْدِ أَنْ يَأْذَنَ اللَّهُ لِمَنْ يَشاءُ وَ يَرْضى‌ «26» إِنَّ الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ لَيُسَمُّونَ الْمَلائِكَةَ تَسْمِيَةَ الْأُنْثى‌ «27» وَ ما لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِنْ يَتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ وَ إِنَّ الظَّنَّ لا يُغْنِي مِنَ الْحَقِّ شَيْئاً «28» فَأَعْرِضْ عَنْ مَنْ تَوَلَّى عَنْ ذِكْرِنا وَ لَمْ يُرِدْ إِلاَّ الْحَياةَ الدُّنْيا «29» ذلِكَ مَبْلَغُهُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبِيلِهِ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنِ اهْتَدى‌ (30)

جلد 5 صفحه 89

ترجمه‌

آيا براى شما ذكور و براى او اناث است‌

اين در اين هنگام قسمتى ناروا و دور از عدالت است‌

نيستند آنها جز اسمهائى كه نام نهاده‌ايد آنها را شما و پدرانتان نفرستاده است خدا بر آن هيچ دليلى پيروى نميكنند مگر گمان و آنچه را كه ميل دارد نفسها و ميخواهد دلهاشان و بتحقيق آمد آنها را از جانب پروردگارشان موجبات هدايت‌

آيا براى انسان است آنچه آرزو كند

پس مر خدا را است آخرت و دنيا

و چه بسا از فرشتگانند در آسمانها كه فائده ندارد شفاعتشان چيزى مگر بعد از آنكه اذن دهد خدا به هر كه بخواهد و به پسندد

همانا آنانكه ايمان نميآورند بآخرت نام مى‌نهند فرشتگان را مانند نام نهادن براى دختران‌

و نيست براى آنها بآن هيچ دانش و يقينى پيروى نميكنند مگر گمان را و همانا گمان بى‌نياز نميكند از حقيقت و واقع چيزى را

پس روى بگردان از آنكه رو گردان شد از ياد ما و نخواست مگر زندگانى دنيا را

اينست بهره و نهايت وسعشان از علم و دانش همانا پروردگار تو داناتر است بآنكه گمراه شد از راه او و او داناتر است بآنكه هدايت يافت.

تفسير

در آيات سابقه اشاره شد كه مشركين عرب بتهائى داشتند كه عبادت ميكردند آنها را براى تقرّب بخدا بعنوان آنكه مصوّر بصور ملائكه كه دختران خدايند ميباشند و براى آنها اسمائى از اسماء خدا و غير آن مشتق نموده آنانرا بآن نامها ميخواندند مانند لات كه گفته شده مشتق از اللّه است و عزّى كه مشتق از عزيز و تأنيث أعزّ است و منات كه مشتق از منئه و بمعناى قربانگاه است چون در كنار آن قربانى مينمودند چنانچه در منى قربانى ميشود و باين اسم خوانده شده و اين اسماء بملاحظه وجود علامت تأنيث در آنها مناسب با دختران است لذا خداوند علاوه بر طعن سابق در اين آيات بآنها طعنه زده كه شما با آنكه از دختران ننگ و عار داريد چگونه براى خودتان پسران را اختيار نموديد و براى خدا دختران را الحقّ تقسيم نارواى جائرانه و برخلاف عدالتى كرديد كه قسمت خدا را از فرزند دختر و سهم خودتان را پسر قرار داديد ولى چيزى كه هست آنستكه آنچه شما تصوّر نموده‌ايد فقط در عالم خيال شما مصوّر شده و آنچه اعتقاد نموده‌ايد در

جلد 5 صفحه 90

خارج واقعى ندارد خدا نه پسر دارد نه دختر و ملائكه نه دخترند و نه باين هياكل و اين بتها نه لايق پرستشند و نه پرستش آنها مقرّب بخدا است اينها فقط نامهائى هستند كه شما و پدرانتان جعل نموده‌ايد بخيال خودتان بدون آنكه دليل و برهانى از طرف خداوند براى آن نازل يا از عقل بآن حاكم شده باشد و متابعت و پيروى نميكنند مشركين مگر گمان باطل ناشى از تقليد پدران و هواى نفس خودشان را با آنكه هدايت الهيه و راهنماى حقيقى از طرف پروردگارشان كه قرآن مجيد و پيغمبر خاتم باشد براى ارائه حق و حقيقت بآنها آمده است ولى از احكام آندو سرپيچى مينمايند آيا تصوّر ميكنند آنچه دلخواه انسان باشد و آرزوى آنرا داشته باشد در خارج تحقّق پيدا ميكند آيا عبادت بت مقرّب بخدا ميشود و بتها قادر بر شفاعت آنها ميشوند و ببهشت ميروند نه چنين است اختيار امور دنيا و آخرت با خدا است بهر كس هر چه بخواهد ميدهد و كسيرا حق چون و چرا نيست چه بسيار از ملائكه هستند در آسمانها كه حق شفاعت از كسى ندارند و شفاعت آنها بهيچ وجه مفيد نيست بر فرض شفاعت كنند مگر خدا بخواهد بيكى از آنها اذن شفاعت دهد و به‌پسندد او را براى اين مقام يا مگر خدا بخواهد ملائكه از كسى شفاعت كنند و راضى شود از او بايمان و محبّت اهل بيت پس چگونه ممكن است ملائكه شفاعت نمايند از كسانيكه براى خدا شريك قرار دادند در ستايش و پرستش اينها كه ايمان كامل و اعتقاد يقينى بآخرت ندارند و ميگويند بعد از مردن و خاك شدن چگونه ما دو مرتبه زنده ميشويم و از اوضاع و احوال آن عالم بى‌خبرند چگونه براى ملائكه اسم‌گذارى مينمايند بأسمائى كه مناسب با زنان است و ميگويند دختران خدايند اينها علم و دانش ندارند قول و فعلشان از روى معرفت و يقين نيست لذا ميگويند بر فرض قيامتى باشد بتها از ما شفاعت ميكنند و در اين عقائد پيروى از گمان و مظنّه مينمايند و گمان هيچگاه جاى يقين را نميگيرد و حقائق اشياء را جز بعلم نتوان ادراك نمود از دعوت و اصرار بر هدايت اين قبيل اشخاص كه بكلّى از ياد خدا غافل و منهمك در لذائذ دنيا شده‌اند بايد صرف نظر نمود مقدار و مبلغ علم و دانش آنها همين است كه مانند حيوانات‌

جلد 5 صفحه 91

بخورند و بنوشند و از آتيه خود بى‌خبر باشند خدا بهتر ميداند و ميشناسد گمراهانى را كه قابل هدايت نيستند و كسانيرا كه هستند اگر بخواهد آنها را هدايت ميفرمايد وظيفه پيغمبر فقط ابلاغ است كه بعمل آمده خداوند هم در دنيا يا آخرت بدكارانرا بجزاى اعمال و عقائدشان خواهد رسانيد و السلام على من اتّبع الهدى.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


ذلِك‌َ مَبلَغُهُم‌ مِن‌َ العِلم‌ِ إِن‌َّ رَبَّك‌َ هُوَ أَعلَم‌ُ بِمَن‌ ضَل‌َّ عَن‌ سَبِيلِه‌ِ وَ هُوَ أَعلَم‌ُ بِمَن‌ِ اهتَدي‌ (30)

‌اينکه‌ ‌است‌ غايت‌ رسيدن‌ ‌آنها‌ ‌از‌ فهم‌ و دانش‌ بدرستي‌ ‌که‌ خداوند پروردگار تو ‌او‌ داناتر ‌است‌ ‌به‌ كسي‌ ‌که‌ گمراه‌ ‌شده‌ ‌است‌ ‌از‌ راه‌ الهي‌ و طريق‌ مستقيم‌ و ‌او‌ داناتر ‌است‌ بكسي‌ ‌که‌ قبول‌ هدايت‌ كرده‌ و هدايت‌ ‌شده‌. ذلِك‌َ مَبلَغُهُم‌ مِن‌َ العِلم‌ِ فهم‌ و ادراك‌ و عقل‌ ‌از‌ ‌آنها‌ گرفته‌ ‌شده‌ ‌ما وراي‌ حواس‌ ظاهره‌ هيچ‌ درك‌ نمي‌كنند، مثل‌ ابناء امروزه‌ ‌که‌ هيچ‌ فكر و خيالي‌ جز زخارف‌ دنيوي‌ و امور ظاهري‌ ندارند و ‌به‌ معنويات‌ هيچ‌ توجه‌ نمي‌كنند.

إِن‌َّ رَبَّك‌َ هُوَ أَعلَم‌ُ بِمَن‌ ضَل‌َّ عَن‌ سَبِيلِه‌ِ علم‌ الهي‌ عين‌ ذات‌ ‌است‌ ازلا و ابدا احاطه‌ بجميع‌ اشياء ظواهر و بواطن‌ و سرّ و علن‌ دارد.

وَ هُوَ أَعلَم‌ُ بِمَن‌ِ اهتَدي‌ كي‌ قابل‌ هدايت‌ ‌است‌ و كي‌ ‌در‌ ضلالت‌ ‌است‌.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 30)- در این آیه برای اثبات انحطاط فکری این گروه می‌افزاید: «این آخرین حدّ آگاهی آنهاست»! (ذلِکَ مَبْلَغُهُمْ مِنَ الْعِلْمِ).

و در پایان می‌گوید: «پروردگار تو کسانی را که از راه او گمراه شده‌اند بهتر می‌شناسد و (همچنین) هدایت یافتگان را از همه بهتر می‌شناسد» (إِنَّ رَبَّکَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبِیلِهِ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنِ اهْتَدی).

جمله «ذلِکَ مَبْلَغُهُمْ مِنَ الْعِلْمِ» می‌تواند اشاره به خرافاتی همچون بت‌پرستی و فرشتگان را دختران خدا دانستن باشد، یعنی نهایت آگاهی این گروه همین موهومات است. یا اشاره به دنیاپرستی و اسارت آنها در چنگال مادیات، یعنی نهایت فهم و شعورشان این است که به خواب و خور و عیش و نوش و متاع فانی و زود گذر و زرق و برق دنیا قناعت کرده‌اند.

در دعای معروفی که در اعمال ماه شعبان از پیغمبر گرامی اسلام صلّی اللّه علیه و آله نقل شده می‌خوانیم: «خداوندا! دنیا را بزرگترین مشغولیات فکری ما و نهایت علم و آگاهی ما قرار مده».

پایان آیه اشاره به این حقیقت است که خداوند هم گمراهان را به خوبی می‌شناسد و هم هدایت یافتگان را، یکی را مشمول غضبش و دیگری را مشمول لطفش می‌سازد، و در قیامت هر کدام را بر طبق اعمالشان جزا خواهد داد.

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

  1. تفسير احسن الحديث، سید علی اکبر قرشی، ج10، ص413

منابع