آیه 2 سوره شمس

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
مشاهده آیه در سوره

وَالْقَمَرِ إِذَا تَلَاهَا

مشاهده آیه در سوره


<<1 آیه 2 سوره شمس 3>>
سوره : سوره شمس (91)
جزء : 30
نزول : مکه

ترتیل

ترجمه (مکارم شیرازی)

ترجمه های فارسی

و قسم به ماه آن گاه که در پی آفتاب تابان در آید.

ترجمه های انگلیسی(English translations)

by the moon when he follows her,

معانی کلمات آیه

  • تلاها: تلو (بر وزن جسر) و تلاوت: تبعيت و از پا رفتن، گويد: «تلا فلانا تلوا: تبعه» طبرسى فرموده: تبعه» طبرسى فرموده: تلاوت به معنى تبعيت است، خواندن را بدان علّت تلاوت گويند كه بعضى حروف را به بعضى تابع مى‌‏كنند وَ الْقَمَرِ إِذا تَلاها قسم به ماه كه در پى آفتاب مى‏‌آيد و آن را تعقيب مى‌‏كند.[۱]

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


وَ الشَّمْسِ وَ ضُحاها «1» وَ الْقَمَرِ إِذا تَلاها «2» وَ النَّهارِ إِذا جَلَّاها «3» وَ اللَّيْلِ إِذا يَغْشاها «4» وَ السَّماءِ وَ ما بَناها «5» وَ الْأَرْضِ وَ ما طَحاها «6» وَ نَفْسٍ وَ ما سَوَّاها «7» فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها «8»

«1» به خورشيد سوگند و گسترش نور آن. «2» به ماه سوگند، آنگاه كه از پى خورشيد در آيد. «3» به روز سوگند آنگاه كه زمين را روشن سازد. «4» به شب سوگند، آنگاه كه زمين را بپوشاند. «5» به آسمان سوگند و آنكه آن را بنا كرد.

«6» به زمين سوگند و آنكه آن را گسترانيد. «7» به نفس سوگند و آنكه آن را سامان داد. «8» پس پليدى‌ها و پاكى‌هايش را به او الهام كرد.

نکته ها

شايد رمز سوگند به خورشيد و ماه و شب و روز و ... آن است كه آنچه را كه براى آن سوگند ياد شده (تزكيه نفس) به مقدار عظمت خورشيد و ماه ارزش دارد.

ارزش خورشيد و ماه و شب و روز، بر كسى پوشيده نيست. حيات جانداران و پيدايش ابر و بارش باران و رويش گياهان و درختان و تغذيه حيوانات و انسان، همه مرهون تابش خورشيد است.

در قرآن، گاهى به خورشيد بزرگ سوگند ياد شده و گاهى به انجير و زيتون كوچك و اين شايد به خاطر آن باشد كه براى قدرت خداوند فرقى ميان خورشيد و انجير نيست. همانگونه‌

جلد 10 - صفحه 496

كه ديدن كاه و كوه براى چشم انسان يكسان است و ديدن كوه براى چشم، زحمتى اضافه بر ديدن كاه ندارد. البتّه بالاترين سوگندها، سوگند به ذات خداوند است، آنهم درباره تسليم بودن مردم در برابر رهبرى آسمانى. «فَلا وَ رَبِّكَ لا يُؤْمِنُونَ حَتَّى يُحَكِّمُوكَ» «1»

پرسوگندترين سوره‌ها، همين سوره شمس است كه طبيعتاً بايد در مورد مهمترين مسائل باشد و آن تزكيه روح از هرگونه پليدى و آلودگى است. شايد اين همه سوگند براى بيان اينكه رستگارى در سايه تهذيب است، به خاطر آن باشد كه خداوند به انسان بفهماند كه من تمام مقدّمات را براى تو آماده كردم، با نور آفتاب و ماه صحنه زندگى را روشن و با گردش شب و روز، زمينه تلاش و استراحت شما را فراهم كردم. زمين را براى شما گستردم و آسمان را برافراشتم و درك خوبى‌ها و بدى‌ها را به روح شما الهام كردم تا به اختيار خود، راه تزكيه نفس را بپيماييد.

ابر و باد و مه و خرشيد و فلك در كارند

تا تو نانى به كف آرى و به غفلت نخورى‌

همه از بهر تو سرگشته و فرمانبردار

شرط انصاف نباشد كه تو فرمان نبرى‌

«فجورها» از فجر به معناى شكافتن است.

برافراشتگى آسمانها و گستردگى زمين، با اراده مستقيم الهى يا از طريق نيروها و عوامل طبيعى است و لذا قرآن مى‌فرمايد: «وَ السَّماءِ وَ ما بَناها» و نفرمود: «من بناها» زيرا كلمه «ما» شامل غير خداوند نيز مى‌شود. يعنى آنچه آسمان را بنا كرد از نيروها و جاذبه‌ها و دافعه‌هاى طبيعى است كه خداوند حاكم كرده و اگر مراد از كلمه «ما» در «وَ ما بَناها» خداوند باشد، به خاطر آن است كه در لفظ «ما» نوعى ابهام برخاسته از عظمت نهفته و به همين دليل به جاى كلمه «من» كلمه «ما» گفته شده است. (واللّه العالم)

جهان هستى، گويا در ابتدا يك مجموعه متراكم بوده، سپس بخشى برافراشته و آسمان شده و بخشى گسترده و زمين شده است. «بَناها- طَحاها» مؤيد اين سخن آيه‌اى است كه مى‌فرمايد: آسمان و زمين رتق بود و فتق كرديم، يعنى بسته بود و بازش كرديم. «رَتْقاً

«1». نساء، 65.

جلد 10 - صفحه 497

فَفَتَقْناهُما» «1»

بعضى كلمه‌ «طَحاها» را اشاره به حركت زمين دانسته‌اند، چون يكى از معانى «طحو» راندن و حركت دادن است.

اسلام، فكر انسان مادى را از شكم و شهوت و شمشير و شراب، به تأمّل در عمق آسمان‌ها و زمين و گردش كرات و پيدايش ايام وا داشته است.

در تفاوت ميان وحى و الهام، گفته‌اند كه الهام، دركى است كه انسان سرچشمه آن را نمى‌شناسد، در حالى كه گيرنده وحى، سرچشمه وحى را مى‌شناسد. «2»

پیام ها

1- بسيارى از موجودات هستى، پديده‌هايى شگفت‌انگيز، روشنگر، مقدّس و ارزشمند هستند و مى‌توان به آنها سوگند ياد كرد. «وَ الشَّمْسِ‌- وَ الْقَمَرِ- وَ النَّهارِ»

2- ماه به دنبال خورشيد و تابع آن است. «إِذا تَلاها»

3- اجرام آسمانى با يكديگر پيوند دارند «وَ الشَّمْسِ‌- وَ الْقَمَرِ- وَ السَّماءِ- وَ الْأَرْضِ»

4- خورشيد و ماه و ستاره را خدا نپنداريد، همه آنها آثار قدرت و تدبير موجود ديگرى هستند. «تَلاها- بَناها- طَحاها»

5- خواسته‌ها و تمايلات و غرايز انسان به طور حكيمانه تعديل شده است. «وَ نَفْسٍ وَ ما سَوَّاها»

6- گناه، نوعى شكافتن پرده عفّت و ديانت است. «فُجُورَها»

7- فهم و درك خوبيها و بديها به صورت فطرى، در عمق روح انسانها نهاده شده است. «فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها»

8- ابتدا بايد پليدى‌ها را بشناسيم، سپس راه گريز و پرهيز از آنها را. (كلمه «فجور» قبل از «تقوا» آمده است.) «فُجُورَها وَ تَقْواها»

«1». انبياء، 30.

«2». تفسير نمونه.

تفسير نور(10جلدى)، ج‌10، ص: 498

پانویس

  1. پرش به بالا تفسير احسن الحديث، سید علی اکبر قرشی، ج12، ص241

منابع