آیه 28 سوره حج
<<27 | آیه 28 سوره حج | 29>> | |||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
تا (در آنجا) بر سر منافع (دنیوی و اخروی بسیار) خود حضور یابند و نام خدا را در ایامی معین یاد کنند که آنها را از حیوانات بهائم (یعنی شتر و گاو و گوسفند) روزی داده است. پس از آن تناول کرده و فقیران بیچاره را نیز (از قربانیها) طعام دهید.
تا منافع خود را [از برکت این سفر معنوی] مشاهده کنند، و نام خدا را در روزهایی معین [که برای قربانی اعلام شده] بر دام های زبان بسته ای که به آنان عطا کرده ذکر کنند، [چون قربانی کردید] از آن بخورید و تهیدست را نیز اطعام کنید.
تا شاهد منافع خويش باشند، و نام خدا را در روزهاى معلومى بر دامهاى زبانبستهاى كه روزىِ آنان كرده است ببرند. پس، از آنها بخوريد و به درمانده مستمند بخورانيد.
تا سودهايى را كه از آنِ آنهاست ببينند و نام خدا را در روزهايى معين به هنگام ذبح چارپايانى كه خدا رزق آنها ساخته، ياد كنند. پس از آنها بخوريد و بينوايان فقير را نيز اطعام كنيد.
تا شاهد منافع گوناگون خویش (در این برنامه حیاتبخش) باشند؛ و در ایّام معیّنی نام خدا را، بر چهارپایانی که به آنان داده است، (به هنگام قربانیکردن) ببرند؛ پس از گوشت آنها بخورید؛ و بینوای فقیر را نیز اطعام نمایید!
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
- بهيمة: در مجمع البيان و كشّاف گفته: بهيمه هر چهار پا را گويند در دريا باشد يا در خشكى، فيروزآبادى نيز در قاموس چنين گفته است.
على هذا الانعام بيان و مخصص آنست كه انعام ثلثه باشد. (اضافيه بيانيّه).
- بائس: بأس: سختى «بائس» كسى كه در سختى است.[۱]
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
لِيَشْهَدُوا مَنافِعَ لَهُمْ وَ يَذْكُرُوا اسْمَ اللَّهِ فِي أَيَّامٍ مَعْلُوماتٍ عَلى ما رَزَقَهُمْ مِنْ بَهِيمَةِ الْأَنْعامِ فَكُلُوا مِنْها وَ أَطْعِمُوا الْبائِسَ الْفَقِيرَ «28»
(مردم از هر منطقهاى به حج خواهند آمد) تا شاهد منافع گوناگون خويش باشند و در ايام مخصوص حج خدا را ياد كنند، به خاطر چهار پايان زبان بستهاى كه رزقشان شده؛ پس از گوشت آنها بخوريد و بينواى فقير را اطعام كنيد.
نکته ها
امام صادق عليه السلام فرمود: مراد از «أَيَّامٍ مَعْلُوماتٍ» ايام تشريق، يعنى روزهاى 11 و 12 و 13 از ماه ذىالحجة است. «1»
امام صادق عليه السلام فرمود: مراد از «يَذْكُرُوا اسْمَ اللَّهِ»، گفتنِ اللّهاكبر وجملات بعد از آن است كه در دعاى معروفى بعد از پانزده نماز كه اوّل آن نماز ظهر روز عيد قربان است، خوانده مىشود. «2»
امام كاظم عليه السلام در پاسخ شخصى فرمود: اگر پوست قربانى مكّه را به سلاخ به عنوان مزد بدهند مانعى ندارد، زيرا آنچه را كه خوردنى است بايد خود يا فقير مصرف كند فَكُلُوا مِنْها وَ أَطْعِمُوا ... و پوست خوردنى نيست. «3»
سيماى حج:
- حج، يك بسيج عمومى و مانور موحدان است.
- حج، چهرهى زيباى عشق و تعبد است.
- حج، زنده نگاه داشتن خاطرات وخدمات پيامبرانى همچون ابراهيم واسماعيل و محمّد است. (درود خداوند بر همهى آنان باد)
- حج، مركز اجتماعات بين المللى مسلمانان است.
- حج، مركز ارتباطها و تبادل اخبار و اطلاعات جهان اسلام است.
«1». تفسير نورالثقلين؛ معانىالاخبار، ص 297.
«2». تفسير نورالثقلين.
«3». تفسير نورالثقلين.
جلد 6 - صفحه 36
- حج، پشتوانهى اقتصاد مسلمانان وايجاد اشتغال براى دهها هزار مسلمان است.
- حج، بهترين فرصت و زمان براى تبليغات اسلامى، افشاگرى توطئهها، حمايت از مظلومان، برائت از كفّار و ايجاد رعب و وحشت در دل آنان است.
- حج، بهترين فرصت و زمان براى توبه، ياد مرگ و معاد، از همه چيز بريدن و صحراى عرفات و مشعر را ديدن و در انتظار مهدى موعود عليه السلام نشستن است.
پیام ها
1- مسلمانان بايد براى به دست آوردن منافع مادى و معنوى حج در صحنه حاضر باشند. «لِيَشْهَدُوا»
2- منافع حج به قدرى مهم است كه اگر مردم از دورترين نقاط دنيا هم بيايند، باز ارزش دارد. «فَجٍّ عَمِيقٍ- لِيَشْهَدُوا»
3- انجام فرمان خدا و قصد قربت داشتن در حج، با بهرهگيرىهاى گوناگون جنبى منافاتى ندارد. «لِيَشْهَدُوا مَنافِعَ لَهُمْ»
4- دستورات الهى به سود مردم است. «مَنافِعَ لَهُمْ» نفرمود: «منافعهم»
5- در حج، هم منافع دنيوى است و هم اخروى. ( «مَنافِعَ» مطلق آمده است و امام صادق عليه السلام فرمود: مراد از «مَنافِعَ» در آيه، منافع دنيا وآخرت است.) «1»
6- فلسفهى عبادات، ياد خداست. «وَ يَذْكُرُوا اسْمَ اللَّهِ» (دربارهى فلسفهى نماز نيز مىخوانيم: «أَقِمِ الصَّلاةَ لِذِكْرِي» يعنى براى ياد خدا، نماز به پادار)
7- عنصر زمان، در نيايش و دعا مؤثّر است. «فِي أَيَّامٍ مَعْلُوماتٍ» (عبادات اسلامى زمان بندى مخصوصى دارد)
8- چهار پايان و تسليم بودن آنها در برابر انسان و قربانى آنها و سودهاى ديگرى كه دارند، از نعمتهاى الهى است كه به بشر داده شده است. «رَزَقَهُمْ»
9- استفاده از گوشت قربانى براى خود زائران جايز است. «فَكُلُوا» (بر خلاف
«1». تفسير نورالثقلين؛ كافى، ج 47، ص 422.
جلد 6 - صفحه 37
عادتهاى زمان جاهليّت كه مصرفش را براى حاجى حرام مىدانستند)
10- حضور در حج و رسيدن به منافع آن، بايد با فقرزدايى همراه باشد. «وَ أَطْعِمُوا الْبائِسَ»
11- اجتماع اغنيا در حج نبايد آنان را از فقرا غافل كند. «أَطْعِمُوا الْبائِسَ الْفَقِيرَ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
لِيَشْهَدُوا مَنافِعَ لَهُمْ وَ يَذْكُرُوا اسْمَ اللَّهِ فِي أَيَّامٍ مَعْلُوماتٍ عَلى ما رَزَقَهُمْ مِنْ بَهِيمَةِ الْأَنْعامِ فَكُلُوا مِنْها وَ أَطْعِمُوا الْبائِسَ الْفَقِيرَ «28»
لِيَشْهَدُوا مَنافِعَ لَهُمْ: به جهت آنكه حاضر شوند نزد منفعتها كه مر ايشان راست، يعنى به منافع دينى يا دنيوى خود برسند كه آن ارباح تجارت است در دنيا و يا رسيدن به جنات اعلى در عقبى، و مستفيض شدن به عفو و مغفرت از جانب حق تعالى. اول، قول ابن عباس و سعيد بن جبير است، و بنابراين غرض از ذكر منافع ترغيب مردمان است به مكه، چه آن بىزرع است كه اگر اين ترغيب نمىبود سكان آنجا متضرر مىشدند، و لذا حضرت ابراهيم عليه السّلام گفت:
«فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوِي إِلَيْهِمْ» «2» و ثانى، قول سعيد بن مسيب و عطيه و از
«1». تفسير منهج الصادقين (چ سوم اسلاميّه) ج 6، ص 156.
«2». تفسير منهج الصّادقين، ج 6، ص 158، چاپ كتابفروشى اسلاميّه.
جلد 9 - صفحه 45
حضرت باقر نيز مأثور و احاديث متظافره در اين باب شاهد بر اين قول مىباشد.
وَ يَذْكُرُوا اسْمَ اللَّهِ: و به جهت آنكه ياد كنند نام خداى را به تلبيه و تكبير و غير آن از اذكار، فِي أَيَّامٍ مَعْلُوماتٍ: در روزهاى دانسته شده و معلوم و معهود در ميان ايشان كه آن دهه اول ذيحجه است و مراد به «مَعْدُوداتٍ» در آيه «وَ اذْكُرُوا اللَّهَ فِي أَيَّامٍ مَعْدُوداتٍ» ايام تشريق است كه آن روز نحر و سه روز بعد از آن (11، 12 و 13 ذيحجه) ميباشد و معدودات ايّام عشر (ده روز اول ذيحجه) است و اين قول از حضرت باقر عليه السّلام مروى است. خلاصه تا ذكر خدا كنند، عَلى ما رَزَقَهُمْ مِنْ بَهِيمَةِ الْأَنْعامِ: بر آنچه روزى داده است ايشان را از بسته زبانان چهارپايان از شتر و گاو و گوسفند. پس مراد آنست كه در حين ذبح و نحر، نام خدا ببرند و به اسم او بكشند نه به اسم بتان، همچنانكه شعار كفار است. پس مراد به ذكر تسميه باشد. بنابر اول معنى آنكه تا ذكر خدا كنند و به حمد و شكر او قيام نمايند بر آنچه روزى ايشان گردانيده از انعام. از حضرت صادق عليه السّلام مروى است كه مراد تكبير است به منى در عقب پانزده نماز كه اول آن ظهر عيد باشد و اين نيز مؤيد قول دوم است. «1» مشركين به اسم بتان خود قربانى مىكردند و گوشت قربانى نمىخوردند و خوردن آن را گناه مىدانستند، حق تعالى رسوم باطله آنها را در هم شكسته اهل ايمان را امر مىفرمايد كه به نام من قربانى كنيد.
فَكُلُوا مِنْها: (امر براى ندب و اباحه است) پس بخوريد از گوشت آن، وَ أَطْعِمُوا الْبائِسَ الْفَقِيرَ: و بخورانيد از آن قربانى درمانده محنت كشيده محتاج تنگدست را. نزد بعضى «بائس» كسى است كه اثر شدت و محنت گرسنگى و برهنگى بر او ظاهر شده باشد. و نزد بعضى «بائس» آنست كه دست خود را براى سؤال دراز كند. يا كسى است كه مردمان عار داشته باشند از مجالست او به جهت زيادتى پريشانى و خوارى او. در كافى- حضرت صادق عليه السّلام فرمايد: «بائس» زمينگيرى است كه توانائى خارج شدن ندارد به جهت
«1». همان مدرك.
جلد 9 - صفحه 46
زمين گيريش. «1»
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا وَ يَصُدُّونَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ وَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ الَّذِي جَعَلْناهُ لِلنَّاسِ سَواءً الْعاكِفُ فِيهِ وَ الْبادِ وَ مَنْ يُرِدْ فِيهِ بِإِلْحادٍ بِظُلْمٍ نُذِقْهُ مِنْ عَذابٍ أَلِيمٍ «25» وَ إِذْ بَوَّأْنا لِإِبْراهِيمَ مَكانَ الْبَيْتِ أَنْ لا تُشْرِكْ بِي شَيْئاً وَ طَهِّرْ بَيْتِيَ لِلطَّائِفِينَ وَ الْقائِمِينَ وَ الرُّكَّعِ السُّجُودِ «26» وَ أَذِّنْ فِي النَّاسِ بِالْحَجِّ يَأْتُوكَ رِجالاً وَ عَلى كُلِّ ضامِرٍ يَأْتِينَ مِنْ كُلِّ فَجٍّ عَمِيقٍ «27» لِيَشْهَدُوا مَنافِعَ لَهُمْ وَ يَذْكُرُوا اسْمَ اللَّهِ فِي أَيَّامٍ مَعْلُوماتٍ عَلى ما رَزَقَهُمْ مِنْ بَهِيمَةِ الْأَنْعامِ فَكُلُوا مِنْها وَ أَطْعِمُوا الْبائِسَ الْفَقِيرَ «28» ثُمَّ لْيَقْضُوا تَفَثَهُمْ وَ لْيُوفُوا نُذُورَهُمْ وَ لْيَطَّوَّفُوا بِالْبَيْتِ الْعَتِيقِ «29»
ذلِكَ وَ مَنْ يُعَظِّمْ حُرُماتِ اللَّهِ فَهُوَ خَيْرٌ لَهُ عِنْدَ رَبِّهِ وَ أُحِلَّتْ لَكُمُ الْأَنْعامُ إِلاَّ ما يُتْلى عَلَيْكُمْ فَاجْتَنِبُوا الرِّجْسَ مِنَ الْأَوْثانِ وَ اجْتَنِبُوا قَوْلَ الزُّورِ (30) حُنَفاءَ لِلَّهِ غَيْرَ مُشْرِكِينَ بِهِ وَ مَنْ يُشْرِكْ بِاللَّهِ فَكَأَنَّما خَرَّ مِنَ السَّماءِ فَتَخْطَفُهُ الطَّيْرُ أَوْ تَهْوِي بِهِ الرِّيحُ فِي مَكانٍ سَحِيقٍ (31)
ترجمه
- همانا آنانكه كافر شدند و باز ميدارند از راه خدا و مسجد الحرام كه قرار داديم آنرا براى مردم با آنكه يكسان باشد مقيم در آن و وارد از اطراف و كسيكه اراده كند در آن عدول از حقّ را براى ستم نمودن ميچشانيم او را از عذاب دردناك
و ياد كن هنگامى را كه تعيين نموديم براى ابراهيم جاى خانه را و گفتيم كه شريك مگردان با من چيزيرا و پاك گردان خانه مرا براى طواف كنندگان و ايستادگان و ركوع كنندگانى كه سجود كنندگانند
و اعلام كن در ميان مردم بحج كه بيايند نزد تو پيادگان و بر هر شتر لاغرى كه آيند از هر راه دورى
تا مشاهده نمايند منفعتهائى براى خودشان و ياد نمايند نام خدا را در روزهاى معيّنى بر آنچه روزى كرد آنها را از زبان بستگان شتر و گاو و گوسفند پس بخوريد از آنها و بخورانيد محنت كشيده محتاج را
پس بايد زائل نمايند كثافتشان را و بايد ادا نمايند نذرهاشان را و بايد طواف نمايند خانه آزاد شده را
امر اين است و كسيكه بزرگ بدارد حرمتهاى خدا را پس آن بهتر است از براى او نزد پروردگارش و حلال شد براى شما شتر و گاو و گوسفند مگر آنچه خوانده شود بر شما پس اجتناب كنيد پليد را از جنس بتان و اجتناب كنيد گفتار ناروا
جلد 3 صفحه 600
را
با آنكه مايل باشيد بحقّ براى خدا و شريك قرار ندهيد با او و كسيكه شريك قرار دهد با او پس گويا كه در افتاده از آسمان پس ميربايد او را پرنده يا فرود ميآورد او را باد در جائى دور.
تفسير
- قمّى ره نقل فرموده كه نازل شد در باره قريش وقتى كه منع نمودند پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم را از ورود بمكّه و مراد از عاكف اهل مكّه و مراد از بادى كسانى هستند كه از بلاد ديگر وارد مكّه ميشوند و همه در آن يكسانند كسى حقّ ندارد مانع از نزول و دخول مردم در حرم شود و در نهج البلاغه در نامهئى كه حضرت بعامل خود در مكّه نوشته توصيه فرموده كه از خانههاى مكّه اجاره نگيرند چون خداوند فرموده عاكف و بادى در آن يكسانند و عاكف مقيم است و بادى كسى است كه بحج آمده و اهل آن نيست و اينمعنى در چند روايت ديگر تأكيد شده و تصريح فرمودهاند كه حجّاج حقّ دارند وارد شوند بر اهل مكّه و آنها نبايد مانع شوند و در صدر اسلام بهمين ملاحظه خانههاى مكّه در نداشته و اوّل كسيكه در گذاشت و مانع از ورود حاجّ شد معاوية بن ابى سفيان لعنة اللّه بود و كلمه سواء برفع نيز قرائت شده و بنابراين جمله خبريّه در مقام انشاء حكم است يعنى عاكف و بادى در آن يكسانند و بنابر قرائت نصب مفعول جعلنا يا حال از ضمير متّصل باو است و خبر انّ كه در صدر آيه است محذوف شده و بقرينه ذيل معذّبون است يعنى آنان كه چنين شدند و چنان كردند و ميكنند معذّبند چون بعدا فرموده و كسيكه اراده عدول از حدّ نمايد در حرم بستم ميچشانيم باو عذاب اليم را براى آنكه بمقتضاى اخبار سابقه مراد از مسجد الحرام حرم است مانند آيه أسرى كه در سوره بنى اسرائيل گذشت و محتمل است مفعول يرد براى افاده تعميم محذوف باشد يعنى و كسيكه اراده كند در حرم امريرا با آنكه متلبّس به الحاد و ظلم باشد معذّب خواهد بود در كافى از امام صادق عليه السّلام نقل فرموده كه كسيكه عبادت كند در آن غير خداوند عزّ و جلّ را يا فرمانبردارى كند در آن از غير اولياء خدا پس او ملحد است بظلم و بر خداوند تبارك و تعالى لازم است كه بچشاند باو عذاب اليم را و نيز از آنحضرت در تفسير اين آيه نقل شده كه هر ظلمى الحاد است و زدن خادم بدون گناه از اين قبيل است و كمترين مراتب الحاد تكبّر است و در علل از آنحضرت
جلد 3 صفحه 601
نقل نموده كه هر ظلمى كه مرد بخود نمايد در مكّه از دزدى يا ستم بغير كم باشد يا زياد من آنرا الحاد ميدانم و براى اين نهى از سكونت در حرم شده و در بعضى از روايات الحاد در اين آيه بانكار حقّ امير المؤمنين عليه السّلام و ظلم بآنحضرت تفسير شده است و معلوم است كه تمام معاصى عدول از حقّ و حدّ و قصد است و نيز ظلم بنفس و ظلم بغير است و در حرم قبحش بيشتر و گناهش زيادتر خواهد بود چه رسد بشرك و انكار ولايت كه كفر واقعى است و خداوند در اينمقام متذكر فرموده پيغمبر خود را بذكر شمّهئى از تشريفات خانه كعبه باين تقريب كه ياد كن وقتى را كه مرجع قرار داديم و تعيين نموديم براى ابراهيم محلّ خانه كعبه را كه در آن خانهئى بنا كند و گفتيم كه در عمارت بيت و عبادت در آن چيزيرا شريك من قرار مده و پاكيزه و منزّه نماخانه مرا از كلّيه نجاسات و كثافات چنانچه در كافى و تهذيب از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه بعد از تلاوت اين آيه فرمود پس سزاوار است از براى بنده كه داخل مكّه نشود مگر آنكه طاهر باشد و خود را از عرق و ساير كثافات تطهير كرده باشد و ظاهرا مراد از طائفين كسانى باشند كه براى طواف و زيارت بيت آمدهاند و مراد از قائمين كسانى هستند كه آنجا اقامت و اعتكاف نمودهاند و مراد از ركّع السّجود نماز گذارانند نه آنكه مراد از قائمين و ركّع السّجود نماز گذاران باشند چنانچه بعضى از مفسّرين گفتهاند بملاحظه ذكر اركان نماز كه قيام و ركوع و سجود است چون در سوره بقره بجاى قائمين عاكفين ذكر شده بود و آيات بعضى مفسّر بعض ديگر است و ذكر حرف عطف قبل از ركّع و تركش بعد از آن شاهد اراده يك معناى ملازم با ركوع و سجود است كه نماز باشد علاوه بر آنكه ركوع بدون قيام محقق نميشود و ذكر قيام مستقّلا با فصل حرف عطف بين آن و ركّع السّجود مناسب با اراده معناى واحد از هر سه نيست و كلمه سجود ممكن است جمع ساجد باشد چون گفتهاند اگر مصدر بر وزن فعول باشد جائز است اسم فاعل را بآن وزن جمع بست و بنابراين مرا در كوع كنندگان و سجود كنندگان باشد بحذف حرف عطف ولى بنظر حقير بهتر آنستكه مصدر باشد با حذف حرف جرّ قبل از آن و بنابراين مراد خم شوندگان براى سجود است چون اصل ركوع بمعناى خم شدن است و سجود انسب است كه
جلد 3 صفحه 602
كنايه از نماز و مقصود از تطهير بيت باشد خصوصا با انضمام ركوع بآن كه لطف مخصوصى دارد و آن در هر يك مستقلا نيست بلى اگر سجود را جمع ساجد و صفت ركّع قرار دهيم واجد آن لطف هست و احتياج بتقدير هم ندارد و ظاهرا اين وجه بهترين تراكيب متصوّره در كلام ميباشد و پس از اتمام بيت حضرت ابراهيم عليه السّلام مأمور شد كه اعلام نمايد وجوب حج را بتمام مردم دنيا اعمّ از موجودين در بسيط زمين و اصلاب آباء و ارحام امّهات تا روز قيامت و همه شنيدند و بعضى اجابت نمودند و مشرّف شدند بعدد لبّيكى كه گفتند و بعضى اجابت ننمودند و محروم شدند از اين فيض بزرگ چنانچه قمّى ره نقل نموده كه چون حضرت ابراهيم از بناء بيت فارغ شد و خداوند باوامر فرمود كه اعلام نمايد وجوب حج را بمردم عرضه داشت پروردگارا صداى من بتمام خلق نميرسد خداوند فرمود بعهده تو است اعلام و بعهده من است ايصال و آنحضرت بمقام ابراهيم رفت و آنروز مقام متّصل به بيت بود ولى از جاى خود بلند شد بقدرى كه از تمام كوهها بالاتر قرار گرفت پس آنحضرت دو انگشت خود را در گوش گذارد و روى خود را بمشرق و مغرب متوجّه نمود و فرمود ايّها النّاس واجب شد بر شما حج خانه آزاد شده پس اجابت كنيد پروردگارتان را و اجابت نمودند تمام مردميكه در اطراف و اكناف زمين و اصلاب رجال و ارحام نساء بودند بلبّيك آيا نمىبينيد كسانيكه ميآيند لبّيك ميگويند از امروز تا روز قيامت هر كس موفّق بحج شود آنروز اجابت دعوت خدا را نموده و در روايات ديگرى كه قريب به اين مضمون در اين باب وارد شده تصريح بتوفيق تشرّف بعدد لبّيك فرمودهاند و آنكه عدم توفيق مستند بعدم اجابت آنروز است و مقتضاى اين روايات آنستكه مخاطب در اين آيه حضرت ابراهيم باشد كه خداوند براى پيغمبر ما حكايت فرموده و منافات ندارد با روايت كافى و تهذيب از امام صادق عليه السّلام كه فرموده پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ده سال در مدينه اقامت داشت و حج نفرمود تا اين آيه نازل شد و آنحضرت اعلام فرمود باهل مدينه و اطراف آن كه جمع شوند و با پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم حج نمايند و مردم مجتمع گشتند و با آنحضرت حج نمودند و آداب آن را تعليم گرفتند چون پيغمبر ما مأمور بتبعيّت از ملّت حضرت ابراهيم جدّ امجد خود بوده خصوصا در مناسك و اعمال حج و نزول اين آيه در آنوقت شاهد بر لزوم
جلد 3 صفحه 603
اجراء آن سنّت سنيّه است در هر حال خداوند پس از امر باعلام نتيجه آن را بيان فرموده كه بيايند پيادگان چون رجال جمع راجل بمعناى پياده است و در مجمع از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه رجّال بضم و تشديد قرائت فرموده و سواره بر هر شتر لاغرى از زحمت دورى راه كه ميآيند آن شتران از هر راه گشاده دور از اطرافى و در مجمع از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه يأتون قرائت فرموده و بنابراين صفت حجّاج است و مربوط بضامر نيست يا جمله مستأنفه است و اشكال لزوم مطابقه صفت با موصوف در افراد و جمع را ندارد تا محتاج بجواب شود كه مراد جنس ضامر است و حكمت اين ايجاب و دعوت بحج آنستكه مشاهده نمايند و واصل شوند مردم بمنافع دينى و دنيوى كه خداوند براى آنها مقدّر فرموده در حج و زيارت خانه كعبه كه بالاتر از همه بيرون آمدن از گناهان است و اجابت دعوت حقّ و تقرّب باو از طريق عبادت و اطاعت با خضوع و خشوع و تحمّل مشقّت سرما و گرما و زحمت مسافرت و بذل مال و جان در راه محبّت جانان و نيل برضوان و ملاقات اخوان و اطلاع بر احوال آنان و كمك بافقرا و ضعفاء آنسامان و تحصيل علم و ادب و تعظيم شعائر دين و مذهب و احياء سنّت ابراهيم و اسماعيل مفخر عجم و عرب و ساير فوائد سياسى كه در اين اجتماع براى عموم مسلمانان ملحوظ شده كه مجال ذكر آنها نيست و همه ميدانند چه قدر مفيد است مسلمين دنيا سالى يكمرتبه يكجا جمع شوند افسوس كه معاندين نگذاشتند مسلمانان اتّفاق كلمه داشته باشند و الا با اين اجتماع ساليانه مسلّما بر عالم حكومت ميكردند و نيز ثمره اين دعوت آنست كه موفق شوند بذكر خداوند و بردن نام او در روزهاى معلومى كه در مكّه و منى بسر ميبرند كه روز عيد قربان و سه روز بعد از آن است در وقت نحر و ذبح حيوانات زبان بسته از شتر و گاو و گوسفند كه خداوند روزى حلال آنها فرموده و بعد از پانزده نماز كه اوّل آنها ظهر روز عيد است و مستحب است بگويند اللّه اكبر اللّه اكبر لا اله الا اللّه و اللّه اكبر و للّه الحمد اللّه اكبر على ما هدانا و الحمد للّه على ما ابلانا و اللّه اكبر على ما رزقنا من بهيمة الانعام در تعقيب هر نماز تا صبح روز سيزدهم و در ساير اوقات آن ايّام از اذكار و او راد وارده چنانچه در جوامع از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه ايّام معلومات روز قربان و سه روز بعد از آنست و ايّام
جلد 3 صفحه 604
معدودات دهه ذى الحجّه است و از امام صادق عليه السّلام بايّام تشريق تفسير شده و در عوالى از صادقين عليهما السلام نقل نموده كه مراد از ذكر تكبيرات بعد از پانزده نماز است كه اوّل آنها ظهر عيد است و در بعضى از اقوال و روايات ايّام معلومات بدهه اوّل ذو الحجّه تفسير شده ولى بر خلاف ظاهر آيه شريفه و صريح روايات ديگر است و معتمد همانستكه ذكر شد و اينكه گفتهاند دهه اوّل ذو الحجّه را ايّام معلومات خواندهاند براى آنكه مردم آن ايّام را مقيّد بودند بدانند چون بايد آخرش حج نمود اگر صحيح باشد نسبت بايّام نحر و ذبح هم ميتوان گفت و ظاهر آيه آنست كه ذكر در وقت نحر و ذبح است لذا بعد از آن فرموده پس بخوريد از آن و بخورانيد در مانده محنت كشيده محتاج فقير را و در كافى از امام صادق عليه السّلام بائس فقير بزمين گيرى كه نتواند از محلّ خود خارج شود تفسير شده و در جاى ديگر بائس را بفقير تفسير فرمودهاند و ظاهرا مراد بيان مصرف است پس بايد بيرون آيند از احرام بازاله كثافت بدن از تراشيدن سر و گرفتن ناخن و زدن شارب و شستشوى بدن و ازاله موهاى آن و امثال اينها و بهتر آنست كه بيرون آيند از كثافات معنوى بلقاء امام عليه السّلام در حال حضور و زيارت قبور ائمه اطهار در حال غيبت و بايد وفا كنند بنذرهاى خودشان كه براى توفيق بحج نمودهاند و غير آن از نذورات براى خانه كعبه و حضور امام عليه السّلام و بايد طواف نساء نمايند تا زن بر آنان حلال شود بعد از طواف زيارت و سعى كه موجب حلّيّت بوى خوش است و آداب طواف در مناسك حج ذكر شده و مراد از بيت عتيق خانه كعبه است چون آزاد است از ملكيّت خلق و آزاد شده از غرق در زمان طوفان و از تسلّط جبّاران در گردش دوران و براى آنكه قديمى است و اوّل خانهئى است كه وضع شده براى مردم و در روايت از امام باقر عليه السّلام بوجه تسميه اوّل و از امام صادق عليه السّلام بوجه تسميه دوم تصريح شده است و خداوند بعد از بيان شمّهئى از احكام حج براى فصل بين كلام سابق و لا حق فرموده ذالك يعنى امر از اين قرار است و پس از آن فرموده و كسيكه تعظيم كند و بزرگ نمايد محترمات و احكام الهى را كه هتك آنها حرام است پس آن بهتر است نزد پروردگارش از جهت اجر و ثواب و بعضى حرمات را عبارت از حرم و بيت و مسجد مكّه و ماه ذو الحجّه كه همه حرامند دانستهاند و حلال
جلد 3 صفحه 605
شد از براى شما شتر و گاو و گوسفند مگر آنچه تلاوت شود بر شما در سوره مائده مانند مردار و آنچه نام خداوند در وقت ذبح آن برده نشده بلكه نام بتان بر او برده شده و ساير محرّمات مذكوره در آن سوره و اجتناب نمائيد از جنس پليدى كه آن بتها است و پرهيز نمائيد از گفتار ناهنجار و دروغ و افترا و در بعضى از روايات بشمول رجس آلات قمار را و قول زور غنا و ساير اقوال ملهيه را تصريح فرمودهاند و از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نقل شده كه شهادت دروغ معادل با شرك بخدا است و باين آيه استدلال فرموده است و بايد مردم اطاعت او امر الهيّه را بنمايند در حاليكه پاك باشند از عقايد باطله و مستقيم در طريقه حقّه براى خدا و غير خدا را با او شريك قرار ندهند در اعمال حج و غيرها و كسيكه مشرك بخدا شود مانند آنستكه از آسمان افتاده و پرندگان گوشت بدن او را ربودهاند يا باد او را بجاى بسيار دورى پرتاب نموده چون كسيكه از طريقه حقّه تجاوز نمود هوا و هوسهاى باطله مانند مرغان لاشخور باو احاطه ميكنند و افكار و عقايد او را متفرّق مينمايند و هر مفسدى او را بجانب خود ميكشد يا شيطان بكلّى او را از وادى حقّ و حقيقت دور ميكند كه راه نجاتى براى او نباشد و اين از قبيل تشبيه معقول بمحسوس است و براى تصوير بلندى مقام توحيد و پستى شرك و دورى آن از حقّ و حقيقت ذكر شده است ..
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
لِيَشهَدُوا مَنافِعَ لَهُم وَ يَذكُرُوا اسمَ اللّهِ فِي أَيّامٍ مَعلُوماتٍ عَلي ما رَزَقَهُم مِن بَهِيمَةِ الأَنعامِ فَكُلُوا مِنها وَ أَطعِمُوا البائِسَ الفَقِيرَ «28»
براي اينکه که مشاهده كنيد منافعي که خداوند براي آنها قرار داده و ياد كنند اسم خداوند را در ايّام معلومات بر آنچه خداوند روزي آنها فرموده
جلد 13 - صفحه 293
از بهيمه که انعام باشند پس بخوريد از آنها و اطعام كنيد بيچاره فقير را.
(لِيَشهَدُوا مَنافِعَ لَهُم): منافع حجّ بسيار است دنيوي و اخروي از توسعه مال و حفظ از آفات و سلامتي از بليّات و مغفرت از معاصي و عفو الهي و ارتفاع درجات و زيادتي حسنات و قضاء حوائج و غير اينها.
(وَ يَذكُرُوا اسمَ اللّهِ فِي أَيّامٍ مَعلُوماتٍ) و در جاي ديگر ميفرمايد: «وَ اذكُرُوا اللّهَ فِي أَيّامٍ مَعدُوداتٍ» بقره آيه 199. در اخبار مختلف ذكر شده در بعض اخبار هر دو را به يك معني گفتند، در بعضي ايّام معلومات رادم ذي الحجّه و معدودات را ايام تشريق و در بعضي عكس اينکه، چنانچه مجلسي ميفرمايد: اخبار معتبره دلالت دارد که ايّام معلومات ايّام تشريق است. و بالجمله اذكار دهه ذي الحجّه تهليلات است:
«لا اله الا اللّه عدد الليالي و الدهور الي يوم ينفخ في الصور»
روزي ده مرتبه و اذكار ايام تشريق تكبير است:
«اللّه اكبر اللّه اكبر- الي قوله- و الحمد للّه علي ما ابلانا».
در مني عقيب پانزده نماز ظهر روز عيد تا صبح سيزدهم و در ساير بلاد عقيب ده نماز تا صبح دوازدهم.
(عَلي ما رَزَقَهُم مِن بَهِيمَةِ الأَنعامِ) بهيمه مطلق حيوانات را بهايم ميگويند:
و انعام شتر و گاو و گوسفند و بز است که در مني واجب است نحر و ذبح كردن و يكي از واجبات مني است و در ساير بلاد مستحبّ مؤكّد است.
(فَكُلُوا مِنها وَ أَطعِمُوا البائِسَ الفَقِيرَ): که گفتند: واجب است سه قسمت كند يك قسمت خود خورد، يك قسمت هديّه كند، يك قسمت بفقرا دهد. و بائس فقيري را گويند که عاجز باشد از سؤال.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 28)- در این آیه در یک عبارت بسیار فشرده و پر معنی به فلسفههای مختلف حجّ پرداخته، میفرماید: آنها به این سر زمین مقدس بیایند «تا منافع خویش را با چشم خود ببیند» (لِیَشْهَدُوا مَنافِعَ لَهُمْ).
کلمه «منافع» تمام منافع و برکات معنوی و نتایج مادی، فوائد فردی و اجتماعی، فلسفههای سیاسی و اقتصادی و اخلاقی همه را شامل میشود.
آری! باید مسلمانان از همه نقاط جهان از میان تمام قشرها به آنجا رو آورند تا شاهد و ناظر این منافع باشند.
سپس اضافه میکند: و آنها بیایند و قربانی کنند «و نام خدا را در ایام معینی (که از دهم ذی الحجه شروع و به سیزدهم پایان مییابد) بر چهار پایانی که به آنها روزی داده است (به هنگام ذبح) ببرند» (وَ یَذْکُرُوا اسْمَ اللَّهِ فِی أَیَّامٍ مَعْلُوماتٍ عَلی ما رَزَقَهُمْ مِنْ بَهِیمَةِ الْأَنْعامِ).
اشاره به این که آنها همیشه از جمله به هنگام ذبح قربانی تمام توجهشان به خدا و قبول درگاه اوست و استفاده از گوشت آن تحت الشعاع آن قرار دارد.
قربانی کردن حیوانات در حقیقت رمزی است برای آمادگی برای قربانی شدن در راه خدا، همان گونه که در سر گذشت ابراهیم (ع) و اسماعیل (ع) و قربانی او آمده است، آنها با این عمل اعلام میکنند که در راه او آماده هر گونه ایثارند حتی بذل جان.
به هر حال قرآن با این گفتار برنامه شرک آلود بت پرستان را نفی میکند که به هنگام قربانی نام بتها را میبردند، و این مراسم توحیدی را به شرک آلوده میساختند.
ج3، ص212
و در پایان آیه میفرماید: «پس از گوشت حیوانات قربانی، هم خودتان بخورید و هم بینوایان فقیر را اطعام نمایید» (فَکُلُوا مِنْها وَ أَطْعِمُوا الْبائِسَ الْفَقِیرَ).
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
- ↑ تفسير احسن الحديث، سید علی اکبر قرشی، ج7، ص36
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم