آیه 28 سوره جن
<<27 | آیه 28 سوره جن | 28>> | |||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
تا بداند (و معلوم سازد) که آن رسولان پیغامهای پروردگار خود را به خلق کاملا رسانیدهاند، و البته خدا به آنچه نزد رسولان است احاطه کامل دارد و به شماره هر چیز در عالم به خوبی آگاه است.
تا مشخص کند که پیام های پروردگارشان را [به طور کامل به مردم] رسانده اند و او به آنچه نزد آنان است احاطه دارد، و همه چیز را از جهت عدد، شماره و احصا کرده است.
تا معلوم بدارد كه پيامهاى پروردگار خود را رسانيدهاند؛ و [خدا] بدانچه نزد ايشان است احاطه دارد و هر چيزى را به عدد شماره كرده است.
تا بداند كه آنها پيامهاى پروردگارشان را رسانيدهاند و خدا به آنچه در نزد آنهاست احاطه دارد و همه چيز را به عدد شمار كرده است.
تا بداند پیامبرانش رسالتهای پروردگارشان را ابلاغ کردهاند؛ و او به آنچه نزد آنهاست احاطه دارد و همه چیز را احصاء کرده است!»
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
«عَدَداً»: شماره. شمرده. شمرنده. یکییکی. تمییز است، و یا به معنی (إحصاء) و مفعول مطلق است، و یا این که در معنی (مَعْدُوداً) و حال (کُلَّ شَیْءٍ) و یا به معنی (عادّاً) و حال فاعل فعل (أَحْصی) است.
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
{{ نمایش فشرده تفسیر| عالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلى غَيْبِهِ أَحَداً «26» إِلَّا مَنِ ارْتَضى مِنْ رَسُولٍ فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ رَصَداً «27» لِيَعْلَمَ أَنْ قَدْ أَبْلَغُوا رِسالاتِ رَبِّهِمْ وَ أَحاطَ بِما لَدَيْهِمْ وَ أَحْصى كُلَّ شَيْءٍ عَدَداً «28»
او عالم به غيب است و هيچ كس را بر غيب خود آگاه نمىكند، مگر كسى همانند پيامبر كه از او راضى باشد، پس از پيش رو و از پشت سر نگهبانانى مىفرستد تا بداند (رسولان) پيام هاى پروردگارشان را رساندهاند و او به آنچه نزد آنان است احاطه دارد و هر چيزى را با عدد، شماره كرده است.
«1». سبأ، 35.
جلد 10 - صفحه 259
نکته ها
در مديريّت، هم بايد اطلاعات لازم را در اختيار مسئولان گذاشت. «عالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلى غَيْبِهِ أَحَداً إِلَّا مَنِ ارْتَضى مِنْ رَسُولٍ»، هم از او حفاظت كرد. فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ ... و هم بر عملكرد او نظارت دقيق داشت. «لِيَعْلَمَ أَنْ قَدْ أَبْلَغُوا رِسالاتِ رَبِّهِمْ»
علم غيب
در اين كه غير از خدا كسى علم غيب مىداند يا نه؟ و اگر مىداند مقدار آن چقدر و كيفيّت آن چگونه است؟ چه افرادى مىدانند؟ و آيا اين دانستن به اراده خودشان است يا نه؟ دائمى است يا لحظهاى؟ جزيى است يا كلى؟ موروثى است يا اهدايى؟ سخن بسيار است، لذا به تحقيقى كه در سالهاى جوانى داشتم و به يادداشتهايى كه سالها قبل جمع آورى كرده بودم، مراجعه كردم و خلاصه آن را در اين جا مىآورم.
اصل اول.
احدى جز خداوند، به طور مستقل غيب را نمىداند، زيرا كليد و خزانه و سرچشمه علم غيب تنها نزد اوست: «وَ عِنْدَهُ مَفاتِحُ الْغَيْبِ لا يَعْلَمُها إِلَّا هُوَ» «1» و اگر ديگران بهرهاى دارند از طرف خداوند است. بنابراين آياتى كه مىگويند: ما كسى را بر غيب آگاه كرديم، يعنى بخشى از غيب را به او هبه كرديم. «تِلْكَ مِنْ أَنْباءِ الْغَيْبِ نُوحِيها إِلَيْكَ» «2»
در قرآن مىخوانيم كه حضرت عيسى به مردم فرمود: من شما را از آنچه در خانههاى خود ذخيره كردهايد و آنچه خواهيد خورد خبر مىدهم. «وَ أُنَبِّئُكُمْ بِما تَأْكُلُونَ وَ ما تَدَّخِرُونَ فِي بُيُوتِكُمْ» «3»
آرى آگاهى ديگران از غيب، تنها با خواست و اراده الهى است. «وَ لا يُحِيطُونَ بِشَيْءٍ مِنْ عِلْمِهِ إِلَّا بِما شاءَ» «4»
اصل دوم.
در آيه 26 سوره جن مىفرمايد: «فَلا يُظْهِرُ عَلى غَيْبِهِ أَحَداً إِلَّا مَنِ ارْتَضى مِنْ رَسُولٍ» يعنى خداوند جز افرادى نظير پيامبر را كه از آنها راضى است، ديگرى را بر علم
«1». انعام، 59.
«2». هود، 49.
«3». آل عمران، 49.
«4». بقره، 255.
جلد 10 - صفحه 260
غيب خود آگاه نمىسازد و در آيه 174 سوره آل عمران نيز مىخوانيم: خداوند شما را بر غيب آگاه نمىسازد ولى از پيامبرانش هر كه را بخواهد بر مىگزيند (و علوم غيبى را به او مىدهد.) «وَ ما كانَ اللَّهُ لِيُطْلِعَكُمْ عَلَى الْغَيْبِ وَ لكِنَّ اللَّهَ يَجْتَبِي مِنْ رُسُلِهِ مَنْ يَشاءُ» «1»
بنابراين حساب افراد كاهن، جادوگر و كفبين كه ارتباطى با معنويات ندارند و گاه و بيگاه از رندى خود و سادگى مردم سوء استفاده كرده و براساس تخمينها و تحليلها، پيشگويى مىكنند، از حساب اولياى خدا جداست.
اصل سوم.
بهرهگيرى اولياى خدا از علم غيب، تنها در موارد خاص آن هم به اذن خداست، نه آن كه براى رفع مشكلات شخصى از آن استفاده كنند. همانگونه كه پيامبراكرم صلى الله عليه و آله در مرافعات، به سوگند و شاهد و ظواهر عمل مىفرمود و از علم غيب استفاده نمىكرد.
اصولا اگر اولياى خدا براى زندگى شخصى خود از معجزه و علم غيب استفاده كنند و مشكلات خود را حل نمايند، نمىتوانند براى مردم الگوى عملى باشند، اگر امام حسين عليه السلام با معجزه و دعا، تشنگى صحراى كربلا را حل مىكرد، چگونه مىتوانست براى مردمى كه اين امكانات را ندارند امام باشد؟
يكى از رموز موفقيّت پيشوايان دينى، صبر آنان بر مشكلات شخصى، جنگ ها، فقرها، بيمارىها، داغ ديدنها و امثال آن بوده است. و صبر و پايدارى، قناعت و بردبارى و زهد و تقواى آنان در اين صحنهها جلوه مىكرد.
اصل چهارم.
غيب بر دو گونه است: نوعى كه مخصوص خداوند است و نوعى كه به انبيا و فرشتگان و امامان معصوم داده مىشود. چنانكه امام صادق عليه السلام فرمود: «ان لله عز و جل علمين: علما عنده لم يطلع عليه احدا من خلقه و علما نبذه الى ملائكته و رسله فما نبذه الى ملائكته و رسله فقد انتهى الينا» «2»
بنابراين مراد از آياتى كه مىگويند: علم غيب مخصوص خداست، نوع اول آن و آياتى كه مىگويند: علم غيب را ديگران مىدانند، نوع دوم است. در دعا نيز مىخوانيم: خدايا به حق
«1». آل عمران، 179.
«2». كافى، ج 1، ص 255.
جلد 10 - صفحه 261
آن علمى كه مخصوص خودت است سوگند. «وبحقّ علمك الذى استأثرت به لنفسك»
اصل پنجم.
دست خداوند در تغيير امور عالم و به تعبير قرآن، محو و اثبات امور باز است و لذا اولياى خدا نمىتوانند نسبت به آينده، علم قطعى داشته باشند. چنانكه امام سجّاد عليه السلام مىفرمايد: كه اگر يك آيه در قرآن نبود، تمام مسائل تا روز قيامت را به شما خبر مىدادم، پرسيدند: كدام آيه؟ حضرت فرمود: «يَمْحُوا اللَّهُ ما يَشاءُ وَ يُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ أُمُّ الْكِتابِ» «1» خداوند هر چه را بخواهد محو مىكند و هر چه را بخواهد ثابت نگه مىدارد و ام الكتاب تنها نزد اوست. «2»
اصل ششم.
گاهى كمال در دانستن غيب است و گاهى در ندانستن آن. مثلًا شبى كه حضرت على عليه السلام به جاى پيامبر در بستر خوابيد، كمال او در اين بود كه نداند دشمنان او را خواهند كشت يا نه؟ زيرا اگر مىدانست كه او را نمىكشند و به جاى او مىخوابيد خيلى مهم نبود.
پيشوايان دينى خود فرمودهاند: گاهى پرده كنار مىرود و امورى را مىدانيم و گاهى بسته مىشود و نمىتوانيم كه بدانيم. «يبسط لنا فنعلم و يقبض عنا فلا نعلم» «3» آرى قبض و بسط علم غيب به دست خداست. چنانكه در قرآن به پيامبرش خطاب مىكند: «لا تَعْلَمُهُمْ» «4» تو منافقان مدينه را نمىشناسى و در پاسخ كسانى كه از زمان قيامت سؤال مىكنند مىفرمايد: «قُلْ إِنْ أَدْرِي» «5» بگو: نمىدانم.
پیام ها
1- هستى، فقط ديدنىها نيست، امور بسيارى وجود دارد كه از چشم ما پنهان و قابل رؤيت نيست. «عالِمُ الْغَيْبِ»
2- كسانى مثل فالگيرها، كفبينها و كاهنان كه ادعاى علم غيب مىكنند دروغگو هستند، زيرا خداوند فقط به امثال پيامبران علم غيب عطا مىكند. «إِلَّا مَنِ ارْتَضى مِنْ رَسُولٍ»
«1». رعد، 39.
«2». تفسير الميزان، ج 11، ص 420.
«3». كافى، ج 1، ص 256.
«4». توبه، 101.
«5». جنّ، 25.
جلد 10 - صفحه 262
3- هيچ كس، از ناظر و مراقب بىنياز نيست. فَإِنَّهُ يَسْلُكُ ... رَصَداً
4- وحى الهى از طريق فرشتگان، حفاظت مىشود. «فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ»
5- پيامبر، در دريافت وحى و ابلاغ آن مصونيت دارد. «رَصَداً لِيَعْلَمَ أَنْ قَدْ أَبْلَغُوا رِسالاتِ رَبِّهِمْ»
6- حفاظت الهى از طريق فرشتگان جامع است. «مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ رَصَداً»
7- علم خداوند، اجمالى نيست، بلكه داراى احاطه و احصاى كامل است.
لِيَعْلَمَ ... أَحاطَ ... أَحْصى كُلَّ شَيْءٍ عَدَداً
«والحمدللّه ربّ العالمين»
جلد 10 - صفحه 264
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
لِيَعْلَمَ أَنْ قَدْ أَبْلَغُوا رِسالاتِ رَبِّهِمْ وَ أَحاطَ بِما لَدَيْهِمْ وَ أَحْصى كُلَّ شَيْءٍ عَدَداً «28»
لِيَعْلَمَ أَنْ قَدْ أَبْلَغُوا: تا بداند رسول آنكه به تحقيق رسانيدهاند جبرئيل و
«1» منهج الصادقين، جلد 10، صفحه 41.
«2» مدرك ياد شده.
جلد 13 - صفحه 355
ساير ملائكه كه رفيق اويند در وقت نزول وحى، رِسالاتِ رَبِّهِمْ: پيغامهاى پروردگارشان را بىتغيير و تبديل، يا تا بدانند فرستادگان كه تبليغ احكام الهى كردهاند به بندگان، يا بدانند ملائكه كه رسانيدهاند رسالت پروردگار را به پيغمبر بدون تغيير و تبديل، يا تا بداند حضرت محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم كه جميع پيغمبران احكام الهى را به بندگان رسانيدهاند بدون زياده و نقصان، به جهت محروس بودن ايشان از شياطين، همچنانكه او تبليغ رسالت نموده به همان طريق. وَ أَحاطَ بِما لَدَيْهِمْ: و احاطه دارد علم الهى به آنچه نزد پيغمبران و ملائكه است از حكم و شرايع بر وجهى كه هيچ، از علم او سبحانه پنهان نيست، و او حافظ باشد از قصور و خلل. وَ أَحْصى كُلَّ شَيْءٍ عَدَداً: و شمرده هر چيز را، يعنى ضبط همه اشياء نموده در حالتى كه محصور و معدود است در علم سبحانى. مراد كمال علم سبحانى است به همه اشياء، حتى قطرات باران و ريگ بيابان و اوراق اشجار و زبد بحار و امثال آن كه احاطه علميه دارد به عدد آنها. و هرگاه احاطه علميه الهى به جميع معلومات باشد، چگونه عالم نباشد به آنچه نزد پيغمبران است از وحى. بنابراين هيچ چيز از علم سبحانى خارج نيست از كلى و جزئى و نهانى و آشكارا.
جلد 13 - صفحه 356
ج13، ص357
سوره هفتاد و سوم (المزمّل)
سورة المزمل: اين سوره مباركه مكى است. نزد جماعتى مدنى است.
عدد آيات: بيست.
عدد كلمات: دويست و هشتاد و پنج.
عدد حروف: هشتصد و سى و سه.
ثواب تلاوت: ثواب الاعمال- از حضرت صادق عليه السّلام: هر كه قرائت كند سورة المزمّل را در نماز عشاء و در آخر شب، باشد براى او شب و روز دو شاهد با سوره المزمّل، و زنده فرمايد او را خدا به حيات طيّبه و بميراند او را به مردن پاكيزه. «1» بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
قُلْ إِنِّي لا أَمْلِكُ لَكُمْ ضَرًّا وَ لا رَشَداً «21» قُلْ إِنِّي لَنْ يُجِيرَنِي مِنَ اللَّهِ أَحَدٌ وَ لَنْ أَجِدَ مِنْ دُونِهِ مُلْتَحَداً «22» إِلاَّ بَلاغاً مِنَ اللَّهِ وَ رِسالاتِهِ وَ مَنْ يَعْصِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فَإِنَّ لَهُ نارَ جَهَنَّمَ خالِدِينَ فِيها أَبَداً «23» حَتَّى إِذا رَأَوْا ما يُوعَدُونَ فَسَيَعْلَمُونَ مَنْ أَضْعَفُ ناصِراً وَ أَقَلُّ عَدَداً «24» قُلْ إِنْ أَدْرِي أَ قَرِيبٌ ما تُوعَدُونَ أَمْ يَجْعَلُ لَهُ رَبِّي أَمَداً «25»
عالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلى غَيْبِهِ أَحَداً «26» إِلاَّ مَنِ ارْتَضى مِنْ رَسُولٍ فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ رَصَداً «27» لِيَعْلَمَ أَنْ قَدْ أَبْلَغُوا رِسالاتِ رَبِّهِمْ وَ أَحاطَ بِما لَدَيْهِمْ وَ أَحْصى كُلَّ شَيْءٍ عَدَداً «28»
ترجمه
بگو همانا من مالك نيستم براى شما زيانى و نه نفعى
بگو همانا من هرگز پناه نميدهد مرا از خدا كسى و هرگز نمىيابم غير از او پناهى
مگر رساندن احكام از خدا و پيغامهاى او و هر كه نافرمانى كند خدا و پيغمبرش را پس همانا براى او است آتش جهنّم جاودانيانند در آن هميشه
تا وقتى كه به بينند آنچه را كه وعده داده ميشوند پس زود است بدانند كه كيست ضعيفتر از جهت ياور و كمتر از حيث عدد
بگو نميدانم آيا نزديك است آنچه وعده داده ميشويد يا قرار ميدهد براى آن پروردگارم زمانى دراز
او است داناى پنهان پس مطّلع نميسازد بر علم غيب خود كسى را
مگر آن را كه بپسندد از پيغمبران پس همانا او ميگمارد از پيش روى او و از پشت سرش نگهبانى
تا بداند كه بتحقيق رساندند پيغامهاى پروردگارشان را و احاطه دارد بآنچه نزد ايشان است و احصاء فرموده تمام موجودات را بشماره.
تفسير
خداوند متعال در تعقيب دستور سابق به پيغمبر خود دستور فرموده كه بكفّار قريش و غيره كه مزاحم حضرت ميشدند بفرمايد از من خوف و رجائى نداشته باشيد و گرد من اجتماع ننمائيد من از خود قدرت و اختيارى ندارم هر چه هست از خدا است و هر خوف و رجائى بايد بساحت او منتهى شود من بنده عاجزم نه ميتوانم بشما ضرر برسانم نه منفعت او خداى قادر بر ضرر و نفع است من هم اگر
جلد 5 صفحه 290
معصيت خدا را نمايم پناه و محلّ التجائى جز او و رحمتش ندارم اگر بخواهد بقهرش با من معامله كند بلى مورد التجاء و در تحت اختيار من ابلاغ احكام خدا و رساندن پيامهاى او است و بنابر اين الّا بلاغا ميشود استثناء از ملتحدا باشد و ميشود استثناء از شيئا باشد كه مستفاد از لا املك ضرّا و لا رشدا است و ميشود استثناء از رشدا باشد چون ابلاغ از سنخ ارشاد است و در هر حال تخلّف از فرمان خدا و پيغمبر بانكار موجب خلود در آتش جهنّم است و در كافى از امام كاظم عليه السّلام نقل نموده كه چون پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم مردم را دعوت بقبول ولايت امير المؤمنين عليه السّلام فرمود قريش جمع شدند و از حضرت استدعا نمودند كه آنها را از اين امر معاف فرمايد و پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود اختيار آن با خدا است و آنها حضرت را متّهم نمودند و از نزد او خارج شدند پس اين آيات نازل شد و مراد از بلاغا من اللّه و رسالاته امر ولايت است و عصيان در آن موجب خلود در آتش است و گفتهاند چون قريش بكثرت عدد خودشان و قلّت عدد مسلمانان افتخار مينمودند خداوند فرموده اين عصيان و تكبّر براى آنها باقى است تا روز كه به بينند وعده خداوند بنصرت اسلام بر كفر انجاز شده در صدر اسلام يا در زمان رجعت امير المؤمنين عليه السّلام و ظهور امام زمان عليه السّلام بمقتضاى بعضى از روايات يا در قيامت بمشاهده عذاب خودشان و ثواب اهل ايمان آنوقت معلوم خواهد شد كه ياور كدام يك از آن دو دسته ضعيفتر و عددشان كمتر است و در هر حال به پيغمبر اكرم دستور داده شده كه اظهار بىاطّلاعى از موعد آن نمايد چون علم غيب منحصر بخدا است و بكسى نميدهد مگر كسانيرا كه بپسندد از انبياء بقدريكه مصلحت باشد و ميرسد از ايشان باوصياء بر حسب بعضى از روايات تا دليل باشد بر نبوّت و امامتشان و آن پيغمبرى كه باو علم غيب عنايت شده در پيش رو و پشت سرش ملائكهاى سالك و مترصدند شياطين چيزى از آن علم نربايند و با آن مخلوط ننمايند تا بداند آن پيغمبر كه ملائكهاى كه واسطه ابلاغ پيامهاى الهى هستند از قبيل جبرئيل و اعوان او كاملا بوظيفه خود عمل نمودهاند و چيزى از وحى الهى كم و زياد نشده يا تا مشهود شود بر خدا كه انبياء ابلاغ رسالات خدا را بىكم و زياد نمودهاند يعنى تعلق گيرد علم الهى بوجود عينى آن چنانچه تحقّق
جلد 5 صفحه 291
داشت بوجود علميش قبل از تحقّق در خارج و رصد بمعناى نگهبان است و بر واحد و جمع اطلاق ميشود و علم خداوند احاطه دارد بعلم انبياء و غير هم و عدد تمام افراد موجودات حتى قطرات باران و ريگهاى بيابان را خدا ميداند. از امام صادق عليه السّلام نقل شده كه كسيكه زياد سوره قل اوحى را بخواند از انواع صدمات جنّيان محفوظ خواهد شد و با پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم محشور ميگردد انشاء اللّه تعالى.
جلد 5 صفحه 292
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
لِيَعلَمَ أَن قَد أَبلَغُوا رِسالاتِ رَبِّهِم وَ أَحاطَ بِما لَدَيهِم وَ أَحصي كُلَّ شَيءٍ عَدَداً «28»
براي اينكه ميداند اينكه بتحقيق ابلاغ ميكنند رسالات پروردگار خود را و خداوند احاطه دارد بآنچه نزد آنها است و احصا فرموده تمام اشياء را عدد آنها را از كوچك و بزرگ.
لِيَعلَمَ خداوند متعال ميداند که ملائكه که مأمور هستند بنزول وحي امين هستند خطا و اشتباه و كوتاهي در ابلاغ نميكنند و لذا جبرئيل را امين وحي ميگويند و خداوند ميفرمايد در وصف قرآن: وَ إِنَّهُ لَتَنزِيلُ رَبِّ العالَمِينَ نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الأَمِينُ عَلي قَلبِكَ لِتَكُونَ مِنَ المُنذِرِينَ بِلِسانٍ عَرَبِيٍّ مُبِينٍ شعراء آيه 192 الي 195. و ميداند که حضرت رسالت هم كوتاهي در تبليغ رسالت نميكند حتي مسأله تقيه که حضرت صادق (ع) فرمود:
(التقية ديني و دين آبائي)
و فرمودند:
(من لا تقية له لا دين له)
بر حضرت رسالت جايز نبود بايد آنچه باو وحي شود ابلاغ فرمايد که ميفرمايد:
يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغ ما أُنزِلَ إِلَيكَ مِن رَبِّكَ وَ إِن لَم تَفعَل فَما بَلَّغتَ رِسالَتَهُ وَ اللّهُ يَعصِمُكَ مِنَ النّاسِ مائده آيه 71.
أَن قَد أَبلَغُوا رِسالاتِ رَبِّهِم که چيزي فروگذار نميكنند و تمام فرامين پروردگار خود را ابلاغ ميكنند.
وَ أَحاطَ بِما لَدَيهِم خداي متعال هم بآنچه نزد آنها است احاطه دارد که خردلي كوتاهي نشود و ميداند که رسالت خود را كجا قرار دهد: اللّهُ أَعلَمُ حَيثُ يَجعَلُ رِسالَتَهُ انعام آيه 124.
وَ أَحصي كُلَّ شَيءٍ عَدَداً عدد مخلوقات خود را قبل از خلقت آنها و بعد از خلقت بتمام جزئيات آنها از عوالم بالا عالم انوار و عالم ارواح و قلم و عرش و كرسي و سماوات و نجوم و شمس و قمر و آنچه در آنها خلق فرموده و ملائكه و عوالم سفلي و آنچه در آنها ايجاد فرموده از حيوانات دريايي و صحرايي و نباتات و جمادات و جن و انس تمام آنها را ميداند و شماره آنها حتي قطرات باران و برگ درختان و ريگ
جلد 17 - صفحه 246
بيابان و غير اينها را ميداند: أَ لا يَعلَمُ مَن خَلَقَ وَ هُوَ اللَّطِيفُ الخَبِيرُ ملك آيه 14، وَ ما يَعزُبُ عَن رَبِّكَ مِن مِثقالِ ذَرَّةٍ فِي الأَرضِ وَ لا فِي السَّماءِ وَ لا أَصغَرَ مِن ذلِكَ وَ لا أَكبَرَ إِلّا فِي كِتابٍ مُبِينٍ يونس آيه 61. عالِمِ الغَيبِ لا يَعزُبُ عَنهُ مِثقالُ ذَرَّةٍ فِي السَّماواتِ وَ لا فِي الأَرضِ وَ لا أَصغَرُ مِن ذلِكَ وَ لا أَكبَرُ إِلّا فِي كِتابٍ مُبِينٍ سبأ آيه 3.
ثم سورة الجن و تتلوها سورة المزمل و بقية السور بعونه و توفيقه ان شاء اللّه تعالي و الحمد للّه و الصلاة علي رسول اللّه و آله آل اللّه و اللعن علي اعدائهم اعداء اللّه من الان الي يوم لقاء اللّه. و انا المذنب العاصي المسمي بالسيد عبد الحسين المدعو بالطيب.
سورة المزمل
بسم اللّه الرحمن الرحيم و الحمد للّه رب العالمين و الصلاة و السلام علي محمّد و آله الطاهرين و اللعن علي أعدائهم اجمعين. سورة المزمل.
الكلام في فضلها- از إبن بابويه مسندا از حضرت صادق (ع) فرمود:
(من قرأ سورة المزمل في عشاء الاخرة اواخر الليل کان له الليل و النهار شاهدين مع سورة المزمل و احياه اللّه حياة طيبة و أماته ميتة طيبة)
و نيز از آن حضرت روايت شده که فرمود:
(من أدمن في قراءتها رأي النبي و سأله ما يريده اعطاه اللّه كلما يريده من الخير، و من قرأها في ليلة الجمعة مائة مرة غفر اللّه له مائة ذنب و كتب له مائة حسنة بعشر امثالها کما قال اللّه تعالي)
اشاره بآية شريفه است: مَن جاءَ بِالحَسَنَةِ فَلَهُ عَشرُ أَمثالِها انعام آيه 161. و از پيغمبر روايت شده که فرمود:
(من قرأ هذه السورة کان له من الاجر كمن أعتق رقابا في سبيل اللّه بعدد الجن و الشياطين و رفع اللّه عنه العسر في الدنيا و الاخرة ... الحديث).
برگزیده تفسیر نمونه
]
اشاره
(آیه 28)- در این آیه که آخرین آیه سوره است دلیل وجود این نگاهبانان و مراقبین را چنین بیان میکند: مقصود این است «تا بداند که پیامبرانش رسالتهای پروردگارشان را (بی کم و کاست) ابلاغ کردهاند، و او به آنچه نزد آنهاست احاطه دارد، و همه چیز را احصا کرده است» (لیعلم ان قد ابلغوا رسالات ربهم و احاط بما لدیهم و احصی کل شیء عددا).
البته معنی آیه این نیست که خداوند چیزی را در باره پیامبرانش نمیدانسته و بعدا دانسته است، چه این که علم خدا ازلی و ابدی و بیپایان است، بلکه منظور این است که این علم الهی در خارج تحقق یابد و صورت عینی به خود بگیرد یعنی، پیامبران رسالت او را عملا ابلاغ کنند و اتمام حجت نمایند.
نکتهها:
1- تحقیق گستردهای پیرامون علم غیب
با دقت در آیات مختلف قرآن به خوبی روشن میشود که دو دسته آیه در
ج5، ص307
زمینه علم غیب وجود دارد نخست آیاتی که علم غیب را مخصوص خدا معرفی کرده و از غیر او نفی مینماید، مانند آیه 50 و 59 سوره انعام.
گروه دوم آیاتی است که به روشنی نشان میدهد که اولیای الهی «اجمالا» از غیب آگاهی داشتند، چنانکه در آیه 179 سوره آل عمران میخوانیم: «چنان نبود که خدا شما را از علم غیب آگاه کند ولی خداوند از میان رسولان خود هر کس را بخواهد برمیگزیند» (و قسمتی از اسرار غیب را در اختیار او میگذارد).
و در معجزات حضرت مسیح (ع) میخوانیم که فرمود: «من شما را از آنچه میخورید، یا در خانههای خود ذخیره میکنید خبر میدهم». (آل عمران/ 49) آیه مورد بحث نیز با توجه به استثنائی که در آن آمده نشان میدهد که خداوند قسمتی از علم غیب را در اختیار رسولان برگزیدهاش قرار میدهد.
از سوی دیگر آیاتی از قرآن که مشتمل بر خبرهای غیبی است نیز کم نیست، مانند آیه دوم تا چهارم سوره روم: «رومیان مغلوب شدند- و این شکست در سرزمین نزدیک واقع شد، اما آنها بعد از این مغلوبیت به زودی غالب خواهند شد- در عرض چند سال».
اصولا وحی آسمانی که بر پیامبران نازل میشود نوعی غیب است که در اختیار آنان قرار میگیرد، چگونه میتوان گفت آنها آگاهی از غیب ندارند در حالی که وحی بر آنان نازل میشود.
از همه اینها گذشته، روایات زیادی داریم که نشان میدهد پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و امامان معصوم علیهم السّلام اجمالا آگاهی از غیب داشتند، و گاه از آن خبر میدادند مانند خبر دادن از ماجرای جنگ «موته» و شهادت جعفر، و بعضی دیگر از فرماندهان اسلام که در همان لحظه وقوع، پیامبر صلّی اللّه علیه و آله در مدینه مسلمانان را آگاه کرد و مانند آن در زندگی پیامبر صلّی اللّه علیه و آله کم نیست.
در «نهج البلاغه» نیز پیشگوئیهای بسیاری از حوادث آینده به چشم میخورد که نشان میدهد علی علیه السّلام این اسرار غیب را میدانست، مانند آنچه در خطبه 13 در مذمت اهل بصره آمده است که میفرماید: «گویا میبینم عذاب خدا از آسمان
ج5، ص308
و زمین بر شما فرود آمده و همه غرق شدهاید، تنها قله بلند مسجدتان همچون سینه کشتی در روی آب نمایان است»! و مانند آنچه «کمیل بن زیاد» به «حجاج» گفت که «امیر مؤمنان علی علیه السّلام به من خبر داده که تو قاتل منی».
اکنون سخن در این است که چگونه بین این آیات و روایات که بعضی علم غیب را از غیر خدا نفی، و بعضی اثبات میکنند جمع کنیم؟
در اینجا طرق مختلفی برای جمع وجود دارد. از جمله:
1- از معروفترین راههای جمع این است که منظور از اختصاص علم غیب به خدا علم ذاتی و استقلالی است، بنابراین غیر او مستقلا هیچ گونه آگاهی از غیب ندارند، و هر چه دارند از ناحیه خداست، با الطاف و عنایت اوست، و جنبه تبعی دارد.
2- اسرار غیب دو گونه است قسمتی مخصوص به خداست و هیچ کس جز او نمیداند مانند قیام قیامت، و اموری از قبیل آن، و قسمتی از آن را به انبیاء و اولیاء میآموزد.
3- راه دیگر این که خداوند بالفعل از همه اسرار غیب آگاه است، ولی انبیا و اولیا ممکن است بالفعل بسیاری از اسرار غیب را ندانند، اما هنگامی که اراده کنند خداوند به آنها تعلیم میدهد، و البته این اراده نیز با اذن و رضای خدا انجام میگیرد.
2- تحقیقی پیرامون آفرینش «جن»
«جن» چنانکه از مفهوم لغوی این کلمه به دست میآید موجودی است ناپیدا که مشخصات زیادی در قرآن برای او ذکر شده، از جمله این که:
1- موجودی است که از شعله آتش آفریده شده، بر خلاف انسان که از خاک آفریده شده است. (الرّحمن/ 15) 2- دارای علم و ادراک و تشخیص حق از باطل و قدرت منطق و استدلال است. (آیات مختلف سوره جنّ)
ج5، ص309
3- دارای تکلیف و مسؤولیت است. (آیات سوره جنّ و سوره الرّحمن) 4- گروهی از آنها مؤمن صالح و گروهی کافرند. (جنّ/ 11) 5- آنها دارای حشر و نشر و معادند. (جنّ/ 15) 6- آنها قدرت نفوذ در آسمانها و خبرگیری و استراق سمع داشتند، و بعدا ممنوع شدند. (جنّ/ 9) 7- آنها با بعضی انسانها ارتباط برقرار میکردند و با آگاهی محدودی که نسبت به بعضی از اسرار نهانی داشتند به اغوای انسانها میپرداختند. (جنّ/ 6) 8- در میان آنها افرادی یافت میشوند که از قدرت زیادی برخوردارند، همان گونه که در میان انسانها نیز چنین است. (نمل/ 39) 9- آنها قدرت بر انجام بعضی کارهای مورد نیاز انسان دارند «گروهی از جن پیش روی سلیمان به اذن پروردگار کار میکردند، و برای او معبدها، تمثالها، و ظروف بزرگ غذا تهیه میکردند» (سبأ/ 12 و 13) 10- خلقت آنها در روی زمین قبل از خلقت انسانها بوده است (حجر/ 27) و ویژگیهای دیگر.
تا اینجا سخن از مطالبی بود که از قرآن مجید در باره این موجود ناپیدا استفاده میشود که خالی از هرگونه خرافه و مسائل غیر علمی است، ولی میدانیم مردم عوام و ناآگاه خرافات زیادی در باره این موجود ساختهاند که با عقل و منطق جور نمیآید، و به همین جهت یک چهره خرافی و غیر منطقی به این موجود داده که وقتی کلمه جن گفته میشود مشتی خرافات نیز با آن تداعی میشود از جمله این که آنها را با اشکال عجیب و غریب و وحشتناک، و موجوداتی موذی و پرآزار و موهومات دیگری از این قبیل.
در حالی که اگر موضوع وجود جن از این خرافات پیراسته شود، اصل مطلب کاملا قابل قبول است و از سوی دیگر هیچ دلیل عقلی بر نفی آن وجود ندارد، بنابراین باید آن را پذیرفت، و از توجیهات غلط و ناروا باید برحذر بود همان گونه که از خرافات عوام در این قسمت باید اجتناب کرد.
ج5، ص310
این نکته نیز قابل توجه است که جن گاهی بر یک مفهوم وسیعتر اطلاق میشود که انواع موجودات ناپیدا را شامل میگردد، اعم از آنها که دارای عقل و درکند و آنها که عقل و درک ندارند، و حتی گروهی از حیوانات که با چشم دیده میشوند و معمولا در لانهها پنهانند، نیز در این معنی وسیع وارد است.
شاهد این سخن روایتی است از پیامبر صلّی اللّه علیه و آله که فرمود: «خداوند جن را پنج صنف آفریده است: صنفی مانند باد در هوا (ناپیدا هستند) و صنفی به صورت مارها، و صنفی به صورت عقربها، و صنفی حشرات زمیناند، و صنفی از آنها مانند انسانها که بر آنها حساب و عقاب است».
«پایان سوره جنّ»
ج5، ص311
سوره مزّمّل [73]
اشاره
این سوره در «مکّه» نازل شده و دارای 20 آیه میباشد
محتوای سوره:]
محتوای این سوره را میتوان در پنج بخش خلاصه کرد:
بخش اول آیات آغاز سوره است که پیامبر را به قیام شبانه برای عبادت و تلاوت قرآن دعوت میکند، و برای آمادگی پذیرش یک برنامه سنگین آماده میسازد.
بخش دوم سوره او را به صبر و شکیبائی و مقاومت و مدارا با مخالفان در این مقطع خاص دعوت میکند.
در بخش سوم بحثهائی پیرامون معاد، و ارسال موسی بن عمران به سوی فرعون و سرکشی و سپس عذاب دردناک او را بیان میدارد.
بخش چهارم دستورات شدیدی را که در آغاز سوره پیرامون قیام شبانه آمده است به خاطر گرفتاریهای مسلمانان تخفیف میدهد.
و در بخش پنجم بار دیگر دعوت به تلاوت قرآن، و خواندن نماز و دادن زکات و انفاق فی سبیل اللّه و استغفار مینماید.
فضیلت تلاوت سوره:]
در حدیثی از پیغمبر گرامی اسلام صلّی اللّه علیه و آله آمده است:
«هر کس سوره مزّمّل را بخواند سختیها در دنیا و آخرت از او برداشته میشود».
و در حدیث دیگری از امام صادق علیه السّلام میخوانیم: «هر کس سوره مزّمّل را در نماز عشاء دوم (منظور همان نماز عشاء است زیرا گاه به مغرب عشاء اول گفته
ج5، ص312
میشود) یا در آخر شب بخواند، شب و روز، و همچنین خود این سوره، گواه او در روز قیامت خواهد بود، و خداوند او را حیات پاکیزه و مرگ پاکیزهای خواهد داد»! مسلما این فضائل بزرگ در صورتی است که محتوای سوره دائر به قیام شبانه و تلاوت قرآن و صبر و استقامت و ایثار و انفاق عملی گردد، نه تلاوتی خالی از عمل.
بسم الله الرحمن الرحیم به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم