آیه 27 سوره قمر
<<26 | آیه 27 سوره قمر | 28>> | |||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
ما (به صالح گفتیم که) برای امتحان آنها ناقه را (به درخواست آنها از سنگ) بیرون میفرستیم و تو مراقب حالشان باش و (بر آزارشان) صبر پیشه گیر.
[به صالح گفتیم:] ما برای آزمایش آنان یقیناً آن ماده شتر [درخواست شده] را خواهیم فرستاد؛ پس در انتظار سرانجام آنان باش و شکیبایی پیشه کن.
ما براى آزمايش آنان [آن] مادهشتر را فرستاديم و [به صالح گفتيم:]«مراقب آنان باش و شكيبايى كن.
ما آن مادهشتر را براى آزمايششان مىفرستيم. پس مراقبشان باش و صبر كن.
ما «ناقه» را برای آزمایش آنها میفرستیم؛ در انتظار پایان کار آنان باش و صبر کن!
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
«مُرْسِلُو»: اصل آن مُرْسِلُونَ، و نون جمع در حالت اضافه افتاده است. به معنی: فرستندگان. «فِتْنَةً»: امتحان. آزمون. مفعول له است. «إِرْتَقِبْهُمْ»: ایشان را بپا و بنگر. مراقبشان باش. «إصْطَبِرْ»: زیاد تحمل داشته باش. بسی صبر کن.
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
كَذَّبَتْ ثَمُودُ بِالنُّذُرِ «23» فَقالُوا أَ بَشَراً مِنَّا واحِداً نَتَّبِعُهُ إِنَّا إِذاً لَفِي ضَلالٍ وَ سُعُرٍ «24»
قوم ثمود، هشدار دهندگان را تكذيب كردند. پس گفتند: آيا از ميان خود، از انسانى تك و تنها پيروى كنيم؟ در اين صورت ما در گمراهى و جنونى عميق خواهيم بود.
أَ أُلْقِيَ الذِّكْرُ عَلَيْهِ مِنْ بَيْنِنا بَلْ هُوَ كَذَّابٌ أَشِرٌ «25» سَيَعْلَمُونَ غَداً مَنِ الْكَذَّابُ الْأَشِرُ «26»
آيا از ميان ما تنها بر او وحى نازل شده است؟ بلكه او بسيار دروغگو و خودخواه است. در آينده خواهند دانست كه دروغگو و خودخواه كيست.
إِنَّا مُرْسِلُوا النَّاقَةِ فِتْنَةً لَهُمْ فَارْتَقِبْهُمْ وَ اصْطَبِرْ «27»
«1». حجر، 22.
جلد 9 - صفحه 357
همانا ما فرستادگان شتر مادهايم براى آنان (و به حضرت صالح گفتيم:) پس مراقب (پايان) كار آنان باش و شكيبايى پيشه كن.
نکته ها
«سُعُرٍ» هم جمع «سعير» به معناى آتش گداخته است و هم جمع «سُعُرٍ» به معناى جنون.
«أَشِرٌ» به كسى گفته مىشود كه شيفتهى خود باشد.
در آيه 24، كفّار به انبيا مىگويند: اگر ما تابع شما باشيم، در گمراهى و دوزخ يا جنون خواهيم بود! ولى در آيه 47 مىخوانيم: «إِنَّ الْمُجْرِمِينَ فِي ضَلالٍ وَ سُعُرٍ» تبهكاران در گمراهى و دوزخند.
قوم ثمود، از حضرت صالح خواستند كه از دل كوه شترى را به عنوان معجزه خارج كند و او اين كار را كرد، ولى مردم اين شتر الهى را كشتند.
كفّار، در برابر پيامبران چند بهانه داشتند و مىگفتند:
الف) او بشرى مثل ماست.
ب) او يك نفر از ميان خود ماست.
ج) تعداد ما زياد است و پيروى يك جمعيّت از فردى كه مثل خود و ماست، سزاوار نيست. «أَ بَشَراً مِنَّا واحِداً نَتَّبِعُهُ»
امّا هيچ يك از اين بهانهها منطقى نيست، زيرا:
اوّلًا: بشر بودن، نقطهى قوّت پيامبران است تا بتوانند الگوى ديگر افراد بشر باشند.
ثانياً: تمام انبيا يك نفر بودند و در طول تاريخ افرادى كه يك تنه قيام كردند و طرح اصلاحى داشتند كم نبودند.
ثالثاً: اصل، پيروى از حق است، نه تعداد پيروان يا رهبران.
پیام ها
1- كار قوم ثمود، تكذيبهاى پى در پى بود. «كَذَّبَتْ ثَمُودُ بِالنُّذُرِ»
2- كفّار در برابر پيامبران، منطق و استدلال ندارند. مىگويند: چرا او پيامبر شد و ما نشديم؟ أَ بَشَراً مِنَّا ...
3- زندگى انبيا عادى و در ميان مردم بوده است. «أَ بَشَراً مِنَّا»
4- گاهى انسان چنان سقوط مىكند كه فردى معصوم را به پيامبرى نمىپذيرد،
جلد 9 - صفحه 358
أَ بَشَراً مِنَّا ... ولى جماد بىشعور را خدا دانسته و آن را پرستش مىكند.
5- گاهى انسان به جايى مىرسد كه پيروى از پيامبر معصوم را كه منطق و معجزه دارد، انحراف مىپندارد. «إِنَّا إِذاً لَفِي ضَلالٍ وَ سُعُرٍ»
6- ايجاد شك و ترديد در ميان مردم، بستر تكذيب حق است. كَذَّبَتْ ... أَ بَشَراً مِنَّا ... أَ أُلْقِيَ الذِّكْرُ عَلَيْهِ
7- هم قرآن ذكر است، نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ ... «1» و هم آن چه به انبياى سابق نازل شده است. «أَ أُلْقِيَ الذِّكْرُ عَلَيْهِ مِنْ بَيْنِنا»
8- كافران لجوج، پيامبر خدا را خودخواه مىخواندند. «كَذَّابٌ أَشِرٌ»
9- دروغ و خودخواهى را حتّى كفّار لجوج بد مىدانند. (و به همين دليل به پيامبر نسبت دروغ و خودخواهى مىدادند). «بَلْ هُوَ كَذَّابٌ أَشِرٌ»
10- مبلّغان دينى بايد آمادگى شنيدن تندترين تهمتها را داشته باشند. «بَلْ هُوَ كَذَّابٌ أَشِرٌ»
11- سخنان ياوه را پاسخ دهيد. فَقالُوا ... سَيَعْلَمُونَ ...
12- قيامت، روز آشكار شدن حقايق و رسوا شدن كافران است. «سَيَعْلَمُونَ غَداً مَنِ الْكَذَّابُ الْأَشِرُ»
13- معجزات، وسيلهى آزمايش مردمند. «مُرْسِلُوا النَّاقَةِ فِتْنَةً لَهُمْ»
14- پيامبران، امت خود را زير نظر دارند. «فَارْتَقِبْهُمْ»
15- رهبران دينى بايد صبور باشند. «وَ اصْطَبِرْ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
إِنَّا مُرْسِلُوا النَّاقَةِ فِتْنَةً لَهُمْ فَارْتَقِبْهُمْ وَ اصْطَبِرْ «27»
إِنَّا مُرْسِلُوا النَّاقَةِ: بدرستى كه ما برانگيزاننده و بيرون آورنده شتر بوديم از سنگ بدان طريق كه از حضرت صالح خواسته بودند، فِتْنَةً لَهُمْ: براى امتحان كردن ايشان، يعنى تا بر عالميان روشن شود كه ايشان به سبب آن ايمان مىآورند يا نه. يا اينكه بندگان بدانند سبب عذاب ايشان از چه بوده. بعد از اخراج ناقه از سنگ به صالح خطاب فرمود: فَارْتَقِبْهُمْ وَ اصْطَبِرْ: پس نگهبان ايشان باش كه با ناقه چه مىكنند و صبر نما بر آزار آنها نسبت به تو و تعجيل نكن در عذاب ايشان پيش از وقتى كه مقرر شده است نزول آن.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ لَقَدْ يَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّكْرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّكِرٍ «22» كَذَّبَتْ ثَمُودُ بِالنُّذُرِ «23» فَقالُوا أَ بَشَراً مِنَّا واحِداً نَتَّبِعُهُ إِنَّا إِذاً لَفِي ضَلالٍ وَ سُعُرٍ «24» أَ أُلْقِيَ الذِّكْرُ عَلَيْهِ مِنْ بَيْنِنا بَلْ هُوَ كَذَّابٌ أَشِرٌ «25» سَيَعْلَمُونَ غَداً مَنِ الْكَذَّابُ الْأَشِرُ «26»
إِنَّا مُرْسِلُوا النَّاقَةِ فِتْنَةً لَهُمْ فَارْتَقِبْهُمْ وَ اصْطَبِرْ «27» وَ نَبِّئْهُمْ أَنَّ الْماءَ قِسْمَةٌ بَيْنَهُمْ كُلُّ شِرْبٍ مُحْتَضَرٌ «28» فَنادَوْا صاحِبَهُمْ فَتَعاطى فَعَقَرَ «29» فَكَيْفَ كانَ عَذابِي وَ نُذُرِ (30) إِنَّا أَرْسَلْنا عَلَيْهِمْ صَيْحَةً واحِدَةً فَكانُوا كَهَشِيمِ الْمُحْتَظِرِ (31)
جلد 5 صفحه 103
ترجمه
و بتحقيق آسان نموديم قرآن را براى پند گرفتن پس آيا پند گيرندهئى هست
تكذيب كردند قوم ثمود بيمدهندگان را
پس گفتند آيا انسانى را كه از جنس ما و منفرد است پيروى كنيم همانا ما در اين وقت در گمراهى و عذابهاى گوناگونيم
آيا القاء شده بر او وحى آسمانى از ميان ما بلكه او است بسيار دروغگوى خودپسند و متكبّر
زود باشد كه بدانند فردا كيست بسيار دروغگوى خودپسند و متكبّر
همانا ما فرستندگانيم ناقه را آزمايش براى آنها پس مراقب آنها باش و صبر كن
و آگاه كن آنها را كه آب قسمت شده است ميانشان هر قسمتى حاضر شده بنوبت
پس خواندند يارشان را پس مرتكب كشتار شد و پى كرد
پس چگونه بود عذاب من و بيم دادنم
همانا ما فرستاديم بر آنها يك صوت مهيب را پس بودند مانند گياه خشك فراهم آورده انباردار.
تفسير
خداوند متعال اين آيه شريفه را بعد از نقل قصص تكرار فرموده براى تأكيد معنى و تثبيت آن و مزيد تأثير و تقرير در اذهان شنوندگان و بنظر حقير چنانچه در اوائل كتاب اشاره بآن شد تكرار از لوازم وعظ و خطابه است و احتياج بنكته ندارد و بعضى از مفسّرين آنرا اشاره بجهاتيكه براى تسهيل قرآن در بيان مفاد اين آيه در ضمن آيات سابقه ذكر شد گرفتهاند از قبيل تبيين احكام و تقرير معارف و توضيح مواعظ و تسهيل براهين و تعبير از وقايع بعبارات متعدّده و بيان آنها بأمثله مختلفه كه هر جهتى اقتضاء تكرارى دارد و متذكر فرموده كفار مكّه را بتكذيب قوم ثمود حضرت صالح را كه يكى از منذرين بانذار الهى و پيغمبران خدا بود كه تكذيب يكى از آنها باعتبار وحدت قول و دعوت همه بتوحيد در حكم تكذيب همه ميباشد و دليل آنها از غايت جهل و نادانى بر مدّعاى خودشان كه نفى رسالت آن حضرت بود اين بود كه يك نفر بشر كه از جنس ما است و مانند ما ميخورد و ميآشامد و در كوچه و بازار راه ميرود و اتباع و انصارى ندارد چگونه ممكن است بمقام نبوّت برسد و از طرف خداوند بر خلق مبعوث
جلد 5 صفحه 104
گردد و ما مجبور باطاعت و تبعيّت از قول و فعل او باشيم اگر چنين باشد ما در گمراهى و خطا و شدّت و عذاب و التهاب از ناملائمات زيادى واقع خواهيم شد يا چون حضرت صالح بآنها فرموده بود در صورت مخالفت دستورات من در آتشهاى سوزانى واقع خواهيد شد آنها معارضه بمثل نمودند و گفتند در صورت متابعت در آتشها و التهاباتيم چون اصل سعر بمعناى التهاب است يا تعجب نمودند كه چگونه ميشود ما از ترك متابعت او در آتشهاى سوزانى باشيم و باز تعجب نمودند كه وحى الهى يا كتاب آسمانى نازل شود بر يك نفر عادى از بين جماعتى كه از يك قبيله هستند و با يكديگر زندگى ميكنند و اخيرا تصريح كردند كه او كذّاب است و براى خودخواهى و رياست و تكبّر نمودن بر ما اين ادّعا را نموده لذا خداوند فرموده فرداى قيامت معلومشان ميشود كه كذاب أشر كيست يا حضرت صالح بدستور الهى بآنها فرموده چون ستعلمون بصيغه خطاب نيز قرائت شده است بنابر حكايت قول آن حضرت يا التفات از غيبت بخطاب در كلام خدا در هر حال بتفصيلى كه در سوره اعراف گذشت خداوند ناقهاى را براى امتحان آنها از كوه بيرون آورد و بحضرت صالح دستور فرمود كه مراقب سلوك آنها با ناقه و منتظر امر الهى در باره آنها باشد و بر آزار و ايذاء آنان صبر فرمايد و بآنها خبر دهد كه خداوند مقرّر فرموده كه آب رودخانه بين آنها و ناقه قسمت شود يك روز حق آنها و يكروز حق ناقه باشد و سهم هر كدام محفوظ و حاضر و آماده براى صاحبش بنوبه خود بماند پس آنها يار و مصاحب خودشان قدار بن سالف را خواندند و او را وادار بقتل ناقه كردند و او با دو ضرب شمشير آن حيوان را كشت و پى كرد و شايد بملاحظه وادار شدن او بقتل يا با دو ضرب واقع شدن آن باشد كه خداوند فرموده فتعاطى فعقر چون تعاطى تناول شىء بتكلّف است پس خداوند بيك فرياد جبرئيل گوشهاى آنها را پاره و دلهاشان را متلاشى فرمود و همه در يك چشم بهم زدن مردند و بدنهاشان خشك و خرد شد مانند گياه خشك كه صاحب محوّطهئى از چوب و نى براى علوفه گوسفندان خود جمع نموده و زير دست و پاى آنها در زمستان ريز ريز شده و محتظر بفتح نيز قرائت شده و بنابراين ظاهرا مراد گياه يا نى و سر شاخه خرد
جلد 5 صفحه 105
خشكى است كه براى احتظار جمع شده مانند آنكه بآجرى كه براى بناء خانه جمع شده ميگويند آجر بناء و حظيره بر چنين محوّطه اطلاق ميشود و حظيرة القدس از القاب بهشت است.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
إِنّا مُرسِلُوا النّاقَةِ فِتنَةً لَهُم فَارتَقِبهُم وَ اصطَبِر «27»
محقّقا ما ارسال كنندهايم ناقه- شتر مادّه- امتحان آنها براي آنها پس انتظار داشته باش و مراقب باش و صبر كن بر اذيّتهاي آنها. شرح حال ثمود و ناقه و فصيل آن را و امتحان آنها و عقر ناقه و نزول عذاب بر آنها به صيحه و صاعقه و رجفه در سوره مباركه اعراف از آيه 71 الي 77 و در سوره مباركه هود از آيه 64 الي 71 و در ساير سور مباركه مفصلا بيان كردهايم تكرار نميكنيم.
فقط يك سؤال و جواب آن را متذكر ميشويم مستفاد از حديث منسوب به امير المؤمنين و خلاصه مفاد حديث اينكه پي كننده ناقه ثمود يك نفر بود براي چه عذاب بر تمام ثمود نازل شد خلاصه جواب اينكه چون آنها راضي بودند باين عمل و بدستور و امر آنها بود لذا در عذاب شريك بودند چنانچه در حديث داريم
(الراضي بفعل قوم كالداخل فيهم)
و امّا الحديث نعماني مسندا از اصبغ بن نباته
(قال سمعت امير المؤمنين علي منبر الكوفة يقول انا انف الهدي و عيناه ايّها النّاس لا تستوحشوا في طريق الهدي لقلة من يسلكه انّ النّاس اجتمعوا علي مائدة قليل شبعها كثير جوعها و اللّه المستعان و انّما يجمع النّاس الرضا و الغضب ايّها النّاس انما عقر ناقة ثمود واحد فاصابهم اللّه بعذابه بالرضا- در نسخه ديگر- او سبب الرّضا
جلد 16 - صفحه 359
و آية ذلک قوله عزّ و جلّ فنادوا صاحبهم فتعاطي فعقر فكيف کان عذابي و نذر و قال فعقروها فدمدم عليهم ربهم بذنبهم فسويها و لا يخاف عقبيها الا من سئل عن قاتلي فزعم انّه مؤمن فقد قتلني ايها النّاس من سلك الطريق ورد الماء و من حاد عنه وقع في التيه)
حاصل مفاد ميفرمايد من انف و شامّه هدايت و دو چشم هدايت هستم وحشت نكنيد از كمي اهل هدايت خداوند بساط مائده براي همه گسترده دين مقدس اسلام بر تمام جن و انس آمد ولي قليلي بهره برداشتند و اشباع شدند و بسياري بهره نبردند و گرسنه ماندند رضا و غضب با هم مجتمع است يعني كسي که راضي به غضب كسي باشد با او شريك است عاقر ناقه ثمود يك نفر بود نامش قدار خداوند نسبت به تمام ثمود ميدهد که ميفرمايد فَعَقَرُوها اگر سؤال شود از قاتل من كسي بگويد مؤمن بوده و راضي به فعل او باشد آنهم قاتل من است (الحديث).
از اينکه حديث بخوبي استفاده ميشود كساني که سبب شدند يا راضي باشند به ظلمهايي که به ائمّه اطهار و صديقه طاهره و ذراري آنها و به قتل آنها اينها هم ظالم و قاتل هستند و در عذاب مشتركند.
برگزیده تفسیر نمونه
(آیه 27)- سپس به داستان «ناقه» که به عنوان معجزه و سند گویای صدق دعوت صالح (ع) فرستاده شده بود اشاره کرده، میافزاید: به صالح وحی کردیم که «ما ناقه را برای آزمایش آنها میفرستیم، در انتظار پایان کار آنها باش و صبر کن» (إِنَّا مُرْسِلُوا النَّاقَةِ فِتْنَةً لَهُمْ فَارْتَقِبْهُمْ وَ اصْطَبِرْ).
«ناقه» یعنی همان شتر مادهای که به عنوان معجزه صالح فرستاده شد مسلما یک ناقه معمولی نبود، بلکه دارای ویژگیهای خارق العادهای بود، از جمله این که طبق روایت مشهوری این ناقه از دل صخرهای از کوه برآمد، تا معجزه گویائی در برابر منکران لجوج باشد.
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم