آن گاه خدا آرامش خود را [که حالت طمأنینه قلبی است] بر پیامبرش و مؤمنان نازل کرد، و لشکریانی که آنان را نمی دیدید [برای یاری مؤمنان] فرود آورد، و کسانی را که کفر می ورزیدند، به عذاب سختی مجازات کرد؛ و این است کیفر کفرپیشگان.
آنگاه خدا وقار و سکینه خود را (یعنی شکوه و سطوت و جلال ربّانی را) بر رسول خود و بر مؤمنان نازل فرمود و لشکرهایی (از فرشتگان) که شما نمیدیدید (به مدد شما) فرستاد و کافران را (پس از آنکه غالب و قاهر بودند) به عذاب و ذلّت افکند، و این است کیفر کافران.
آن گاه خدا آرامش خود را [که حالت طمأنینه قلبی است] بر پیامبرش و مؤمنان نازل کرد، و لشکریانی که آنان را نمی دیدید [برای یاری مؤمنان] فرود آورد، و کسانی را که کفر می ورزیدند، به عذاب سختی مجازات کرد؛ و این است کیفر کفرپیشگان.
آنگاه خدا آرامش خود را بر فرستاده خود و بر مؤمنان فرود آورد، و سپاهيانى فرو فرستاد كه آنها را نمىديديد، و كسانى را كه كفر ورزيدند عذاب كرد، و سزاى كافران همين بود.
آنگاه خدا آرامش خويش را بر پيامبرش و بر مؤمنان نازل كرد و لشكريانى كه آنها را نمىديديد فرو فرستاد و كافران را عذاب كرد، و اين است كيفر كافران.
سپس خداوند «سکینه» خود را بر پیامبرش و بر مؤمنان نازل کرد؛ و لشکرهایی فرستاد که شما نمیدیدید؛ و کافران را مجازات کرد؛ و این است جزای کافران!
Then Allah sent down His composure upon His Apostle and upon the faithful, and He sent down hosts you did not see, and He punished the faithless, and that is the requital of the faithless.
Then Allah sent down His tranquillity upon His Apostle and upon the believers, and sent down hosts which you did not see, and chastised those who disbelieved, and that is the reward of the unbelievers.
Then Allah sent His peace of reassurance down upon His messenger and upon the believers, and sent down hosts ye could not see, and punished those who disbelieved. Such is the reward of disbelievers.
But Allah did pour His calm on the Messenger and on the Believers, and sent down forces which ye saw not: He punished the Unbelievers; thus doth He reward those without Faith.
معانی کلمات آیه
سكينه: سكون: آرام گرفتن بعد از حركت. سكينه: آرامش قلب و اطمينان خاطر.
آن ، مصدر است و به جاى اسم مصدر آمده . مثل: قضيه و بقيه.[۱]
سپس خداوند، آرامش خود را بر پيامبرش وبر مؤمنان فرو فرستاد و سپاهيانى فرستاد كه شما آنان را نديديد و كافران را عذاب كرد، و اين كيفر كافران است.
نکته ها
در قرآن، شش مرتبه كلمه «سَكِينَتَهُ» بهكار رفته كه پنجبار آن در مورد جنگ است.
در جنگ حنين، خداوند چهار نوع لطف به مؤمنان داشت: سكينه، جنود نامرئى، قهر بر كفّار و پذيرش توبهى فراريان (كه در آيهى بعد مطرح است).
بعضى از اسيرانِ كفّار، از مسلمانان مىپرسيدند: كجايند آن سفيد پوشانى كه ما را مىكشتند؟ «1» اشاره به فرشتگانى كه با لباسهاى سفيد، به چشم كفّار مىآمدند.
«1». تفسير صافى.
جلد 3 - صفحه 402
پیام ها
1- لغزش رزمندگان در جبهه، سبب محروم شدن از امدادهاى غيبى الهى نمىشود. «ثُمَّ وَلَّيْتُمْ مُدْبِرِينَ ثُمَّ أَنْزَلَ اللَّهُ سَكِينَتَهُ»
2- امدادهاى غيبى، رمز پيروزى مسلمانان است. «أَنْزَلَ اللَّهُ سَكِينَتَهُ»
3- داشتن روحيّهى خوب و اطمينانِ برخاسته از ايمان، از عوامل اصلى پيروزى در نبرد است. «سَكِينَتَهُ»
4- آرامش و اطمينان، هم براى رهبر لازم است، هم پيروان او. «سَكِينَتَهُ عَلى رَسُولِهِ وَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ» نگرانى پيامبر از فرار افراد بود و ناآرامى مردم، از ترس.
5- آرامش روحى مؤمنان، از سوى خدا بود، «سَكِينَتَهُ»؛ در آيهاى ديگر مىفرمايد:
«سَكِينَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ» «1»
6- باور به حضور فرشتگان و مأموران الهى در جنگ براى امداد مؤمنان، يك عقيدهى قرآنى است. «أَنْزَلَ جُنُوداً لَمْ تَرَوْها»
7- كشته شدن، براى كسىكه به مبدأ و معاد ايمان دارد افتخار است، ولى براى كافران، مايهى عذاب. «عذب»
8- عاقبت همهى كفّار، شكست و ذلّت است. عَذَّبَ ... ذلِكَ جَزاءُ الْكافِرِينَ
ثُمَّ أَنْزَلَ اللَّهُ سَكِينَتَهُ: پس نازل فرمود خداى تعالى رحمت خود را. عَلى رَسُولِهِ وَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ: بر پيغمبر خود و بر مؤمنين كه به سبب آن سكونت و اطمينان يابد نفس و زائل شود ترس. پس از آنكه اصحاب فرار و پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله را تنها گذاشتند، حق تعالى رحمتى را نازل نمود كه به آن طمأنينه و ثبات قدم يافتند. در كافى «1» به سند صحيح از محمد بن مسلم از ابى جعفر عليه السّلام قال السّكينة هو الايمان. محمد بن مسلم از حضرت باقر عليه السّلام روايت نمود كه فرمود سكينه مراد ايمان است، يعنى شدت يقين نفس به حيثيتى كه متزلزل نشود نزد ظهور فتن و عروض شبهات، بلكه اين ايمان موهوبى است كه متفرع است بر اعمال صالحه و مجاهدات دينيه، سواى ايمان حاصله از دليل و برهان، و لذا در كلام مجيد خداوند حميد فرموده «لِيَزْدادُوا إِيماناً مَعَ
«1» اصول كافى ج 2 ص 15.
ج5، ص 54
إِيمانِهِمْ». «1» وَ أَنْزَلَ جُنُوداً لَمْ تَرَوْها: و نازل فرمود لشكرهائى كه شما نمىديديد، مراد ملائكه است كه روز «حنين» به تقويت و تشجيع قلوب مؤمنين نازل شدند، لكن مباشرت قتال ننمودند مگر روز «بدر». وَ عَذَّبَ الَّذِينَ كَفَرُوا: و عذاب نمودند كفار را به كشتن و اسيرى و سلب اموال و ذلت و خوارى. وَ ذلِكَ جَزاءُ الْكافِرِينَ: و اين تعذيب، جزاى كافران است بر كفرشان در دنيا. و در آخرت هم مخلدند در عذاب جهنم و خلاصى براى آنها متصور نيست مگر آنكه قبل از موت توبه نموده از كفر و شرك و مخالفت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله برگشته، به طريق هدايت و ايمان و تسليم اوامر الهى و رسول سبحانى ملزم گردند، چنانچه فرمايد:
بتحقيق نصرت داد شما را خدا در مواقف بسيارى و روز جنگ حنين وقتى كه بشگفت آورد شما را بسيارى خودتان پس كفايت نكرد از شما چيزيرا و تنگ شد بر شما زمين با وسعت آن پس برگشتيد پشت كنندگان
پس فرستاد خدا آرامش را از جانب خود بر پيغمبرش و بر اهل ايمان و فرستاد لشگرهائى را كه نميديديد آنها را و عذاب فرمود آنان را كه كافر شدند و اين است پاداش كافران
پس قبول مىكند توبه را خدا بعد از اين از هر كه بخواهد و خدا آمرزنده مهربان است.
تفسير
خداوند مسلمانان را ظفر داد بر كفار در مواقف و مواضع و ميدانهاى جنگ بسيارى كه در كافى و عياشى و قمى از امام هادى (ع) نقل نموده كه هشتاد موطن بوده است. و يكى از آنها حنين بود كه نام واديى است بين مكه و طائف و در جوامع نقل نموده كه وقتى دو لشگر با هم تلاقى نمودند يكنفر از مسلمانان گفت ما در اين جنگ براى كمى لشگر مغلوب نمىشويم و پيغمبر (ص) از اين سخن بدش آمد و بعضى گفتهاند گوينده أبو بكر بود و عياشى در اين مقام از امام صادق (ع) نقل نموده كه گفت ابو فلان در هر حال خداوند فرموده اثر اين كلام آن شد كه زيادى لشگر بهيچ وجه براى آنها مفيد نشد و بىنياز نكرد ايشانرا بهيچ مقدار از بىنيازى و زمين با وسعت بر آنها تنگ شد بطوريكه مفرّى براى خودشان پيدا نمىكردند كه آرامشى براى آنها حاصل شود از شدّت ترس و ناچار پشت بلشكر نموده منهزم و متفرق شدند پس خداوند نازل فرمود از خزانه رحمت خود اطمينان و آرامش و سكينه و وقار و قوّت قلب و ثبات قدم را بر رسول اكرم و امير مكرّم و چند نفر از اعيان بنى هاشم و نيز نازل فرمود ملائكه را بكمك مسلمانان كه كفار را مىكشتند و مسلمانان آنها را نميديدند تا كفار معذب شدند بقتل چنانچه قمى ره از حضرت باقر (ع) نقل نموده يا بقتل و اسر و سلب اموال و اولاد چنانچه در مجمع ذكر فرموده و آنكه ملائكه در اين جنگ كشتار ننمودند فقط تقويت قلوب و تشجيع از مسلمانان ميكردند و كشتار ملائكه منحصر بجنگ بدر بوده است پس خداوند موفق
جلد 2 صفحه 569
فرمود بعضى از كفار را بقبول اسلام و پذيرفت توبه آنها را و پيغمبر (ص) اهل و اولاد آنها را كه اسير شده بودند بايشان مسترد فرمود با تحصيل رضاى مسلمانانيكه آنها را اسير نموده بودند و قمى ره فرموده كه چون پيغمبر (ص) عازم فتح مكه شد اظهار فرمود كه بعد از فتح مكه بايد با اعراب هوازن جنگ كنيم و چون اين خبر بآنها رسيد مهيّاى جنگ شدند و استعداد كاملى تهيّه كردند و مالك بن عوف نضرى را بر خودشان امير نمودند و از ديارشان حركت كردند و اموال و زنان و اطفالشان را همراه آوردند تا باوطاس كه نام واديى است در آن ديار رسيدند و اينخبر بسمع مبارك پيغمبر (ص) رسيد آنحضرت هم قبائل را جمع فرمود و ترغيب بجهاد نمود و وعده نصرت بآنها داد و آنكه خداوند اموال و زنان و اولاد آنها را بغنيمت نصيب شما خواهد فرمود و مردم رغبت نمودند و هر قبيله با رايت خود حركت كرد و لواء بزرگ را براى امير المؤمنين (ع) بست و بدست آنحضرت داد و هر قبيله كه وارد مكه ميشدند امر فرمود كه بارايت خود خارج شوند تا دوازده هزار نفر از شهر مكه خارج شدند كه ده هزار نفر از آنها با آن حضرت بودند در موقع ورود به مكه و چون دو لشگر نزديك بيكديگر شدند مالك بن عوف امر نمود هر مردى اهل و مالش را در پشت سر خود بياورد و غلاف شمشيرها را بشكنند و در اطراف و اكناف وادى متفرق و مخفى شوند و هنوز هوا روشن نشده يكمرتبه حمله كنند و كار خصم را تمام نمايند و گفت محمّد هنوز با كسانيكه قانون جنگ را بدانند طرف نشده و چون پيغمبر (ص) از نماز صبح فارغ شد سرازير در وادى گرديد و حنين واديى است كه سرازيرى بسيارى دارد و قبيله بنو سليم مقدّمه لشگر اسلام بودند ناگاه از اطراف و جوانب لشگرهاى هوازن بر آنها حمله نمودند و بنو سليم منهزم شدند و به تبع آنها ساير لشگر اسلام فرار نمودند و كسى باقى نماند مگر امير المؤمنين (ع) با عدّه كمى و فراريان بر پيغمبر اكرم (ص) مرور مىنمودند و اعتنا نمىكردند و عباس زمام بغله پيغمبر (ص) را بدست داشت و در طرف راست آنحضرت بود ابو سفيان بن حارث بن عبد المطلب در طرف چپ او بود پس پيغمبر روى بفراريان نمود و فرمود اى جماعت انصار بكجا ميرويد بيائيد بسوى من من پيغمبر خدايم هيچ كس اعتنا بآنحضرت نمىكرد و نسيبه مازنيّه دختر كعب بر روى فراريان خاك ميپاشيد و مىگفت كجا فرار مىكنيد از خدا و پيغمبرش و عمر بر او مرور نمود نسيبه باو گفت واى بر تو اين چه كار است ميكنى جواب داد اين امر
جلد 2 صفحه 570
خدا است و چون پيغمبر (ص) حال را بدينمنوال ديد ركاب بر بغله خود زد و بجانب امير المؤمنين (ع) شتافت با شمشير كشيده و بعباس امر فرمود كه برود بالاى پشته و فرياد كند اى اصحاب بقره و اى اصحاب شجره كجا فرار مىكنيد پيغمبر اينجا است و دست مبارك را بدعا بلند فرمود و ايندعا را نمود اللّهم لك الحمد و اليك المشتكى و انت المستعان پس جبرئيل نازل شد و عرض كرد دعا كردى بدعائى كه موسى (ع) نمود وقتى خدا شكافت براى او دريا را و نجات داد او را از دست فرعون پس پيغمبر (ص) بابو سفيان بن حارث فرمود كفى سنگ ريزه براى من بياور و او آورد و حضرت آنرا بجانب كفار پاشيد و فرمود زشت باد روىهاشان پس روى بآسمان فرمود و عرض كرد خدايا اگر اين جماعت هلاك شوند كسى نيست كه تو را عبادت كند و اگر بخواهى كسى عبادت تو را نكند نميكند و چون انصار صداى عباس را شنيدند متوجه شدند و غلاف شمشيرهاشان را شكستند و لبّيك گويان بر پيغمبر (ص) مرور نمودند و ملحق برايت اسلام شدند و پيغمبر (ص) فرمود الآن تنور جنگ گرم شد و خدا ظفر داد ما را و هوازن منهزم شدند و مسلمانان اموال و زنان و اولاد آنها را بغنيمت بردند و اين مراد خداوند است از قولش لقد نصركم اللّه فى مواطن كثيرة و يوم حنين و بعد از جنگ مردى موسوم به شجرة بن ربيعه از طائفه بنى نضر كه در دست مسلمانان اسير بود گفت كجا رفتند آن مردان سفيدپوشى كه سوار بر اسبان ابلق بودند و كشتند ما را و شما در ميان آنها مانند خالى بنظر ما مىآمديد گفتند آنها ملائكه بودند و از امام صادق (ع) روايت شده كه امير المؤمنين (ع) در آنروز چهل نفر را كشته بود و خداوند هر كس از فراريان را كه خواسته باشد موفق به توبه مىفرمايد و مىپذيرد توبه آنها را و همچنين است حال ساير گناهكاران در قابليت توفيق و رحمت و مغفرت الهى تعالى شانه و اينكه پيغمبر (ص) از قول منسوب به أبو بكر بدش آمد براى آن بود كه مؤمن بايد در هر حال اميدوار بلطف خدا باشد و بوجود وسائل ظاهرى براى نيل بمقصود خوشوقت و مطمئن نگردد و از فقدانش مأيوس و محزون نشود لذا پيغمبر (ص) در غار هم باو فرمود محزون نباش خدا با ما است.
(آیه 26)- در این موقع که سپاه اسلام در اطراف سرزمین حنین پراکنده شده بود، و جز گروه کمی با پیامبر صلّی اللّه علیه و آله باقی نمانده بودند، و پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله به خاطر فرار آنها شدیدا نگران و ناراحت بود، «خداوند آرامش و اطمینان خویش را بر پیامبرش و بر مؤمنان فرستاد» (ثُمَّ أَنْزَلَ اللَّهُ سَکِینَتَهُ عَلی رَسُولِهِ وَ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ).
«و هم چنین لشکریانی که شما نمیدیدید، (برای تقویت و یاریتان) فرو فرستاد» (وَ أَنْزَلَ جُنُوداً لَمْ تَرَوْها).
و در پایان نتیجه نهایی جنگ «حنین» را چنین بیان میکند: «خداوند افراد بیایمان و بت پرست را کیفر داد» (وَ عَذَّبَ الَّذِینَ کَفَرُوا). گروهی کشته و گروهی اسیر و جمعی پا به فرار گذاردند آن چنان که از دسترس ارتش اسلام خارج شدند.
«و این است کیفر افراد بیایمان»! (وَ ذلِکَ جَزاءُ الْکافِرِینَ).
ج2، ص191
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید: