آیه 22 سوره مدثر
<<21 | آیه 22 سوره مدثر | 23>> | ||||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
و (به اظهار تنفّر از اسلام) رو ترش کرد و چهره در هم کشید.
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
- عبس: عبوس: ترشرويى و قيافه درهم كشيدن در مجمع البيان فرموده: «عبس يعبس عبوسا: اذا قبض وجهه» عبوس وصف نيز آيد نظير يوما عبوسا قمطريرا» دهر/ 10 بسر: بسور: شروع كراهت در چهره. اصل آن به معنى سرعت است «بسر بالامر: اذا اعجل به».[۱]
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
ثُمَّ يَطْمَعُ أَنْ أَزِيدَ «15» كَلَّا إِنَّهُ كانَ لِآياتِنا عَنِيداً «16» سَأُرْهِقُهُ صَعُوداً «17» إِنَّهُ فَكَّرَ وَ قَدَّرَ «18» فَقُتِلَ كَيْفَ قَدَّرَ «19» ثُمَّ قُتِلَ كَيْفَ قَدَّرَ «20» ثُمَّ نَظَرَ «21» ثُمَّ عَبَسَ وَ بَسَرَ «22» ثُمَّ أَدْبَرَ وَ اسْتَكْبَرَ «23» فَقالَ إِنْ هذا إِلَّا سِحْرٌ يُؤْثَرُ «24» إِنْ هذا إِلَّا قَوْلُ الْبَشَرِ «25»
با اين حال، طمع دارد كه بيفزايم. هرگز، زيرا او به آيات ما عناد مىورزد. به زودى او را به گردنهاى سخت گرفتار مىكنم. همانا او (براى مبارزه با قرآن) فكر كرد و به سنجش پرداخت. پس مرگ بر او باد كه چگونه سنجيد. باز هم مرگ بر او كه چگونه سنجيد. سپس نگريست. سپس چهره در هم كشيد و با عجله دست به كار شد. سپس پشت كرد و تكبّر ورزيد. پس گفت: اين (قرآن) جز سحرى كه (از پيشينيان) روايت مىشود نيست. اين نيست مگر گفته بشر.
جلد 10 - صفحه 286
نکته ها
«عنيد» از «عناد» است، يعنى كافران حق را فهميدند، امّا از روى عناد و لجاجت حاضر به پذيرش آن نيستند.
«ارهقه» از «ارهاق» به معناى وادار كردن كسى به كار سخت است.
«صعود» به معناى گردنهاى است كه عبور از آن و صعود بر آن سخت است.
مراد از «قَدَّرَ»، «تقدير» به معناى مقايسه ميان قرآن با سحر و شعر و كهانت است.
قرآن در مورد كفر و دروغ، كلمه «قُتِلَ» را يكبار به كار برده است:
«قُتِلَ الْإِنْسانُ ما أَكْفَرَهُ» «1» كشته باد انسان (بى ايمان) كه تا اين حد كفر مىورزد.
«قُتِلَ الْخَرَّاصُونَ» «2» كشته باد آن كه دروغ مىبندد.
امّا در مورد توطئه عليه پيامبر و قرآن، دوبار فرمود: «فَقُتِلَ كَيْفَ قَدَّرَ ثُمَّ قُتِلَ كَيْفَ قَدَّرَ»
در آيه 23 فرمود: «ثُمَّ أَدْبَرَ وَ اسْتَكْبَرَ»، حال ببينيم كيفر كسى كه به حق پشت كند و با آن مخالفت ورزد، چيست؟
قرآن درباره كسانى كه با وجود شناخت حق بدان كفر مىورزند و از آن روى مىگردانند مىفرمايد: چنين كسانى به كيفرهاى گوناگونى دچار مىشوند، از جمله:
جهت و هدف خود را در زندگى از دست مىدهند. «استهوته الشيطان فى الارض حيران» «3» فريب و اغواى شيطان او را در زمين سرگردان ساخته است.
ضيق صدر او را تحت فشار قرار مىدهد: «يَجْعَلْ صَدْرَهُ ضَيِّقاً حَرَجاً» «4» خداوند، دل او را تنگ و سخت قرار مىدهد.
دچار معيشت دشوار و تنگ مىشود: «وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنْكاً» «5» هركس از ياد و اطاعت من سرپيچى كند، معيشتش تنگ شود.
نكبت و بدبختى بر او مسلّط مىشود: «إِنَّ الْخِزْيَ الْيَوْمَ وَ السُّوءَ عَلَى الْكافِرِينَ» «6» امروز ذلّت و خوارى عذاب، بر كافران خواهد بود.
«1». عبس، 17
«2». ذاريات، 10
«3». انعام، 71.
«4». انعام، 125.
«5». طه، 123.
«6». نحل، 27.
جلد 10 - صفحه 287
از بهرهگيرى از نعمتهاى الهى در راه صحيح محروم مىشود. قرآن مىفرمايد: خداوند بر دل و گوش و بر چشم كافران مُهر مىزند و پردهاى بر آن مىافكند تا از فهم حقايق الهى محروم مانند: «خَتَمَ اللَّهُ عَلى قُلُوبِهِمْ وَ عَلى سَمْعِهِمْ وَ عَلى أَبْصارِهِمْ غِشاوَةٌ» «1»
اعمالش همانند سرابى كه انسان در بيابان مىبيند، پوشالى و توخالى است: «أَعْمالُهُمْ كَسَرابٍ بِقِيعَةٍ» «2» و خاكسترى است در معرض تندبادى شديد، كه همه به باد فنا مىرود:
«أَعْمالُهُمْ كَرَمادٍ اشْتَدَّتْ بِهِ الرِّيحُ فِي يَوْمٍ عاصِفٍ» «3»
هر لحظه بر خسارتش افزوده مىشود: «وَ لا يَزِيدُ الْكافِرِينَ كُفْرُهُمْ إِلَّا خَساراً» «4»
همواره از راه حق دور مىشود: «ضَلُّوا ضَلالًا بَعِيداً» «5»
تا آنجا كه جز جهنم و دوزخ هيچ راه ديگرى ندارد: «وَ لا لِيَهْدِيَهُمْ طَرِيقاً إِلَّا طَرِيقَ جَهَنَّمَ» «6»
اميرالمؤمنين على عليه السلام در نهجالبلاغه مسلمانان را سرزنش مىكند كه دشمن شما با فكر و برنامهريزى حركت مىكند، امّا شما در خواب هستيد و غافليد: تكادون و لا تكيدون ... لا ينام عليكم و انتم فى غفلة «7»
انسانهاى عنود و لجوج معمولًا برخوردهاى سرسختانهاى دارند و اعتدال خودشان را به كلّى از دست مىدهند. با اين كه «عَبَسَ» و «بَسَرَ» تقريباً به يك معناست. آوردن هر دو كلمه نشانه سرسختى آنها است. «عَبَسَ وَ بَسَرَ» چنانكه روىگردانى بر اساس تكبّر است، اما در اينجا هم كلمه «ادبار» و «استكبار» هر دو آمده است. «ثُمَّ أَدْبَرَ وَ اسْتَكْبَرَ»
پیام ها
1- انسان دور از خدا، اهل طمع و افزون خواهى است. «يَطْمَعُ أَنْ أَزِيدَ»
2- دشمن، به تمام آرزوهايش نمىرسد. يَطْمَعُ أَنْ أَزِيدَ كَلَّا ...
3- در برابر توقّعات نابجا، محكم و قاطع برخورد كنيد. يَطْمَعُ ... كَلَّا
«1». بقره، 7.
«2». نور، 39.
«3». ابراهيم، 18.
«4». فاطر، 39.
«5». نساء، 167.
«6». نساء، 169.
«7». نهجالبلاغه، خطبه 34.
جلد 10 - صفحه 288
4- وقتى عناد و لجاجت در انسان مستقر شود، آيات الهى را تكذيب مىكند. «كانَ لِآياتِنا عَنِيداً»
5- عناد و لجاجت، سبب زوال نعمت مىشود. «يَطْمَعُ أَنْ أَزِيدَ كَلَّا إِنَّهُ كانَ لِآياتِنا عَنِيداً»
6- عناد، سبب عذاب طاقتفرساست. «عَنِيداً سَأُرْهِقُهُ صَعُوداً»
7- رفاه و كاميابى غافلانه در دنيا، سختىهاى شديد قيامت را در پى دارد. (آرى هر سرازيرى، گردنهاى را به دنبال دارد) جَعَلْتُ لَهُ مالًا مَمْدُوداً ... سَأُرْهِقُهُ صَعُوداً
8- دشمن با فكر و برنامه كار مىكند. «إِنَّهُ فَكَّرَ وَ قَدَّرَ».
9- برنامه دشمن، مبارزه با قرآن و آيات الهى است. كانَ لِآياتِنا عَنِيداً ... فَكَّرَ وَ قَدَّرَ
10- هر فكرى ارزش ندارد و هر متفكرى ارزشمند نيست. «إِنَّهُ فَكَّرَ وَ قَدَّرَ فَقُتِلَ كَيْفَ قَدَّرَ»
11- توطئه گران بدانند كه آيندگان نيز به آنان نفرين خواهند كرد. «فَقُتِلَ كَيْفَ قَدَّرَ»
12- لعن و نفرين بر دشمن، نه تنها جايز، بلكه لازم است. «فَقُتِلَ كَيْفَ قَدَّرَ ثُمَّ قُتِلَ كَيْفَ قَدَّرَ»
13- به كسانى كه با فكر و طرح خود ضربه فرهنگى مىزنند و به رهبران فاسد، بايد همواره نفرين كرد. «فَقُتِلَ كَيْفَ قَدَّرَ ثُمَّ قُتِلَ كَيْفَ قَدَّرَ»
14- فكر بد مقدمهاى براى تصميم خطرناك و نادرست است. (در آيه شريفه به جاى «فقتل كيف فكر»، دو مرتبه فرمود: «فَقُتِلَ كَيْفَ قَدَّرَ»)
15- لحظهاى فكر كردن مىتواند مقدمه كار خير يا كار شر براى مدتهاى طولانى شود. كلمه «فَكَّرَ» يكبار و كلمه «قَدَّرَ» سه بار تكرار شده است.
16- دشمن از طريق نظارت و ارزيابى، فكر و طرح خود را عليه دين عمق و استمرار مىبخشد. إِنَّهُ فَكَّرَ وَ قَدَّرَ ... ثُمَّ نَظَرَ
17- از دشمن، انتظار تبسّم و لبخند نداشته باشيد. «ثُمَّ عَبَسَ وَ بَسَرَ»
18- دشمن براى موفقيّت خود، زمانهاى طولانى را صرف و صبر مىكند. «ثُمَ
جلد 10 - صفحه 289
نَظَرَ، ثُمَّ عَبَسَ، ثُمَّ أَدْبَرَ» (كلمه «ثُمّ» معمولًا در مواردى به كار مىرود كه فاصله زمانى زيادى در كار باشد.)
19- قرآن، حتّى در نظر كافران، كلامى پر جاذبه و سحرآميز است. «إِنْ هذا إِلَّا سِحْرٌ يُؤْثَرُ»
پانویس
- پرش به بالا ↑ تفسير احسن الحديث، سید علی اکبر قرشی، ج11، ص423
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم