آیه 19 سوره انبیاء

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
مشاهده آیه در سوره

وَلَهُ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ۚ وَمَنْ عِنْدَهُ لَا يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِهِ وَلَا يَسْتَحْسِرُونَ

مشاهده آیه در سوره


<<18 آیه 19 سوره انبیاء 20>>
سوره : سوره انبیاء (21)
جزء : 17
نزول : مکه

ترجمه های فارسی

و هر چه در آسمانها و زمین است همه ملک خداست، و فرشتگان و ارواح قدسی که در پیشگاه حضرتش مقربند هیچ‌گاه از بندگیش گردنکشی و سرپیچی نکنند و (از عبادتی که به شوق و رغبت می‌کنند) هرگز خسته و ملول نشوند.

و هر که در آسمان ها و زمین است، فقط در سیطره مالکیّت و فرمانروایی اوست، و کسانی که [از فرشتگان] در محضر اویند از بندگیش تکبّر نمی ورزند و خسته و درمانده نمی شوند.

و هر كه در آسمانها و زمين است براى اوست، و كسانى كه نزد اويند از پرستش وى تكبّر نمى‌ورزند و درمانده نمى‌شوند.

از آنِ اوست هر كه در آسمانها و زمين است. و آنان كه در نزد او هستند، از عبادتش به تكبر سر نمى‌تابند و خسته نمى‌شوند.

از آن اوست آنان که در آسمانها و زمینند! و آنها که نزد اویند [= فرشتگان‌] هیچ گاه از عبادتش استکبار نمی‌ورزند، و هرگز خسته نمی‌شوند.

ترجمه های انگلیسی(English translations)

To Him belongs whatever is in the heavens and the earth, and those who are near Him do not disdain to worship Him, nor do they become weary.

And whoever is in the heavens and the earth is His; and those who are with Him are not proud to serve Him, nor do they grow weary.

Unto Him belongeth whosoever is in the heavens and the earth. And those who dwell in His presence are not too proud to worship Him, nor do they weary;

To Him belong all (creatures) in the heavens and on earth: Even those who are in His (very) Presence are not too proud to serve Him, nor are they (ever) weary (of His service):

معانی کلمات آیه

يستحسرون: حسر: كشف و انكشاف. راغب گويد: به شخص خسته حاسر و محسور گويند . به تصور آنكه نيروى خود را از خويش كنار كرده است، منظور از آن در آيه خستگى است. .[۱]

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


وَ لَهُ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ مَنْ عِنْدَهُ لا يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبادَتِهِ وَ لا يَسْتَحْسِرُونَ «19»

و براى اوست هر كه در آسمان‌ها و زمين است، و كسانى كه نزد او هستند (فرشتگان) از (براى) عبادت او تكبّر نمى‌ورزند و خسته و درمانده نمى‌شوند.

يُسَبِّحُونَ اللَّيْلَ وَ النَّهارَ لا يَفْتُرُونَ «20»

آنان شبانه روز بى آنكه سستى ورزند، خداوند را به پاكى مى‌ستايند.

أَمِ اتَّخَذُوا آلِهَةً مِنَ الْأَرْضِ هُمْ يُنْشِرُونَ «21»

آيا خدايانى كه (كفّار) از زمين انتخاب كرده‌اند، مردگان را زنده مى‌كنند؟

نکته ها

در مالكيّت مجازى، هر چه انسان به مولى نزديكتر مى‌شود، كمتر حساب مى‌برد و لذا گاهى هم خلاف مى‌كند ولى در مالكيّت حقيقى، هر چه انسان به معبود نزديكتر مى‌شود، بيشتر عبادت مى‌كند. «1» «وَ مَنْ عِنْدَهُ لا يَسْتَكْبِرُونَ»

در خطبه‌ى اوّل نهج‌البلاغه درباره‌ى ملائكه آمده است: «لا يغشاهم نوم العيون و لا سهو العقول و لا فترة الابدان و لا غفلة النسيان» يعنى خواب، فراموشى، خستگى و غفلت در ملائكه نيست.


«1». تفسير الميزان.

جلد 5 - صفحه 435

پیام ها

1- مالكيّت حقيقى جهان هستى، تنها از آن خداوند است. وَ لَهُ مَنْ فِي‌ ... (پس اكنون كه مملوك او هستيم، به وظيفه‌ى بندگى خود عمل كنيم.)

2- عبادت و بندگى منحصر به انسان نيست. وَ مَنْ عِنْدَهُ‌ ...

3- در آسمان‌ها موجوداتى با شعور هستند. (كلمه‌ «مَنْ» در جمله‌ «مَنْ فِي السَّماواتِ» كه در مقابل‌ «مَنْ عِنْدَهُ» آمده، نشانه‌ى موجوداتى باشعور، غير از فرشتگان است.)

4- بعضى از مخلوقات خداوند به مقام قرب او مى‌رسند. «وَ مَنْ عِنْدَهُ»

5- ريشه‌ى ترك عبادت، تكبّر است. «لا يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبادَتِهِ»

6- عبادت، انسان را با فرشتگان همسو مى‌كند. «لا يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبادَتِهِ»

7- نشاط، مايه ارزشمندى عبادت است. «لا يَسْتَحْسِرُونَ»

8- فرشتگان، خواب ندارند. «يُسَبِّحُونَ اللَّيْلَ وَ النَّهارَ»

9- تداوم عبادت، به آن ارزش مى‌دهد. «يُسَبِّحُونَ اللَّيْلَ وَ النَّهارَ- لا يَفْتُرُونَ»

10- عقائد باطل را زير سؤال ببريم. «أَمِ اتَّخَذُوا آلِهَةً مِنَ الْأَرْضِ هُمْ يُنْشِرُونَ»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



وَ لَهُ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ مَنْ عِنْدَهُ لا يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبادَتِهِ وَ لا يَسْتَحْسِرُونَ «19»

چون حق سبحانه و تعالى نفى لعب فرمود از ساحت، و نفى لعب صحيح نيست مگر به نفى حاجت، و نفى حاجت صحيح نگردد مگر به قدرت تامه، لا جرم در بيان قدرت كامله مى‌فرمايد:

وَ لَهُ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ‌: و ملك ملك خدا است آنچه در آسمان و زمين است و در حيطه تصرف و اقتدار سبحانى است به هر قسم كه خواهد، پس چگونه محتاج خواهد بود. وَ مَنْ عِنْدَهُ‌: و آنانكه رفعت و منزلت دارند در درگاه الهى از ملائكه. لا يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبادَتِهِ‌: استنكاف و بزرگى ننمايند از پرستش ذات سبحانى. وَ لا يَسْتَحْسِرُونَ‌: و خسته و ملول نشوند و منقطع نگردند بلكه دائما مشغول به ستايش و پرستش حضرت حق، و آنى غفلت و مستى نورزند.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ كَمْ قَصَمْنا مِنْ قَرْيَةٍ كانَتْ ظالِمَةً وَ أَنْشَأْنا بَعْدَها قَوْماً آخَرِينَ «11» فَلَمَّا أَحَسُّوا بَأْسَنا إِذا هُمْ مِنْها يَرْكُضُونَ «12» لا تَرْكُضُوا وَ ارْجِعُوا إِلى‌ ما أُتْرِفْتُمْ فِيهِ وَ مَساكِنِكُمْ لَعَلَّكُمْ تُسْئَلُونَ «13» قالُوا يا وَيْلَنا إِنَّا كُنَّا ظالِمِينَ «14» فَما زالَتْ تِلْكَ دَعْواهُمْ حَتَّى جَعَلْناهُمْ حَصِيداً خامِدِينَ «15»

وَ ما خَلَقْنَا السَّماءَ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَيْنَهُما لاعِبِينَ «16» لَوْ أَرَدْنا أَنْ نَتَّخِذَ لَهْواً لاتَّخَذْناهُ مِنْ لَدُنَّا إِنْ كُنَّا فاعِلِينَ «17» بَلْ نَقْذِفُ بِالْحَقِّ عَلَى الْباطِلِ فَيَدْمَغُهُ فَإِذا هُوَ زاهِقٌ وَ لَكُمُ الْوَيْلُ مِمَّا تَصِفُونَ «18» وَ لَهُ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ مَنْ عِنْدَهُ لا يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبادَتِهِ وَ لا يَسْتَحْسِرُونَ «19» يُسَبِّحُونَ اللَّيْلَ وَ النَّهارَ لا يَفْتُرُونَ «20»

ترجمه‌

- و چه بسيار در هم شكستيم از اهل بلدى كه بودند ستمكاران و پديد آورديم بعد از آنها گروهى ديگران‌

پس چون احساس نمودند عذاب ما را

جلد 3 صفحه 542

آنگاه آنان از آن ميگريختند

گفته شد نگريزيد و باز گرديد بسوى آنچه متنّعم شديد در آن و منزلهاتان باشد كه سؤال كرده شويد

گفتند اى واى بر ما همانا ما بوديم ستمكاران‌

پس بود پيوسته اين خواندنشان تا گردانديمشان مانند گياه درو شده خاموشان‌

و نيافريديم آسمان و زمين و آنچه را ميان آن دو است بازى كنندگان‌

اگر ميخواستيم كه بگيريم مايه سرگرمى را هر آينه ميگرفتيم آنرا از نزد خودمان اگر بوديم كنندگان‌

بلكه مى‌اندازيم حقّ را بر باطل پس ميشكند آنرا پس آنگاه آن نابود است و از براى شما كلمه واى است بسبب آنچه وصف ميكنيد

و مر او را است هر كه در آسمان و زمين است و كسانيكه نزد اويند تكبّر نميكنند از پرستش او و نه وامانده ميشوند

تسبيح ميكنند شب و روز سست نميشوند.

تفسير

- خداوند متعال براى تخويف كفار باز شمه‌اى از احوال امم سابقه را تذكّر داده ميفرمايد و چه بسيار درهم شكستيم اركان وجود اهالى بلادى را كه ظلم نمودند بخودشان و خلق بكفر و عناد با انبيا و اوليا و بعد از هلاك آنها دسته ديگرى را موجود و در منازل و املاك آنان جاى گزين و مستقرّ نموديم و در موقع نزول عذاب چون مشاهده و احساس نمودند شدّت و حدّت آنرا پاى بگريز نهادند و بسرعت فرار ميكردند و نداى ملائكه بگوش آنها ميرسيد كه فرار نكنيد و بر گرديد بسوى وسائل عيش و نوش خودتان و بمنازل خويش شايد حاجتمندانى بيايند و از شما چيزى بخواهند و شما نباشيد با آنها كمكى كنيد و اين كلام را بنحو استهزاء و سخريّه بآنها ميگويند تا عذابشان كامل گردد و آنها ميگفتند واى بر ما حقّا كه ما ظلم بخودمان كرديم و اين كلمه واى بر ما ورد زبان آنها بود تا مانند گياه درو شده خاكسار و خاموششان نموديم گفته‌اند اينكه خداوند از گفتن ويلنا تعبير بدعوى فرموده براى آنستكه گوينده ويلنا گويا ويل را براى خود ميخواند كه بر او وارد شود و بنظر حقير براى طعن بر آنها است گويا فرموده هميشه اين كلمه دعاى آنها بود تا بمجازات رسيدند يعنى اگر بجاى واى گفتن در همان حال خدا را ميخواندند و متوسل باولياء او ميشدند ممكن بود راه نجاتى براى آنها پيدا شود ولى افسوس كه بجاى دعا كلمه‌اى گفتند كه جز افسوس براى آنها ثمرى نداشت و خداوند خلق نفرمود آسمان و زمين و موجودات آن دو را براى آنكه‌

جلد 3 صفحه 543

آنها را بازيچه خود قرار دهد بلكه خلق فرمود براى تهذيب نفوس و تكميل عقول و تحصيل معرفت و اخلاص عبادت و نيل بمقامات آخرت و اگر ميخواست اسباب سرگرمى و بازى براى خود فراهم فرمايد از عالم مجرّدات كه مناسب با ساحت قدس ربوبى باشد اتّخاذ ميفرمود نه از عالم مادّيات كه دور از وادى ايمن و عالم اعلى هستند و بعضى لهو را بزن و فرزند تفسير نموده و كلام را ناظر به ردّ يهود و نصارى و امثال آنها كه براى خداوند اثبات زن و فرزند نموده‌اند دانسته‌اند و در هر حال اراده نفرمود و اتخاذ نكرد لذا كلمه ان را دران كنّا فاعلين بعضى نافيه قرار داده‌اند ولى خلاف ظاهر است بلكه ظاهرا ان شرطيّه و مراد آنستكه اگر ميخواستيم از عالم بالا ميگرفتيم اگر اهل لهو و لعب بوديم ولى ما اصلا اينكاره نيستيم و اين توهّمات بكلّى از ساحت مقدّس ما دور است تعالى اللّه عمّا يقول الظالمون علوّا كبيرا و خداوند حقّ را مانند سنگ سختى كه از جاى دور پرتاب كنند وارد بر باطل ميفرمايد پس مانند كاسه سرى كه شكستگى بمغزش برسد باطل را متلاشى و مضمحل و نابود ميكند چون قذف رمى محكم از دور است و دمغ شكست سر است كه واصل بدماغ باشد و در كلام تشبيه معقول بمحسوس شده براى تصوير غلبه حق بر باطل در خارج و مبالغه در آن بنحو شگفت آورى كه فوق آن متصوّر نيست پس چگونه ممكن است چنين خداوندى شغل باطلى را براى خود اتخاذ فرمايد و مشغول بلهو و لعب شود و واى و ويل گفتن براى كفّار قريش و امثال آنها كه براى خدا شريك و زن و فرزند قرار دادند ثابت و لازم است مانند امم سابقه كه بهره‌اى جز ويل نداشتند تا مردند و ذكر شد براى اين اوصاف نالايقى كه براى خداوند اثبات مينمايند در محاسن از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه هيچ باطلى نيست كه در مقابل حقّ قيام نمايد مگر آنكه حقّ بر باطل غالب شود و اين است مراد از قذف حقّ بر باطل در آيه شريفه و تمام موجودات سماويّه و ارضيّه مملوك حقّند بملكيّت حقّه حقيقيّه و كسانيكه در عالم اعلى ميباشند از اصناف ملائكه كه در ساحت قرب ربوبى جاى دارند و عساكر غيبيّه الهيّه بشمار ميآيند استنكاف و استكبار از پرستش و بندگى او ندارند و خسته و مانده نميشوند و هميشه مشغول بتسبيح و تقديس حقّند و ضعف و سستى و فتورى براى ايشان روى نميدهد و اينها همه دليل است‌

جلد 3 صفحه 544

بر آنكه خداوند شريك و شبيه و عديل و نظير و مثل و مانند ندارد و مستغنى از اتخاذ لهو و لعب و زن و فرزند است در عيون از امام رضا عليه السّلام نقل نموده كه ملائكه معصوم و محفوظند از كفر و افعال قبيحه بالطاف الهيّه خدا فرموده در باره آنها كه معصيت نميكنند خدا را در آنچه امر كند آنانرا و بجا ميآورند آنچه را مأمور باشند و نيز فرموده و له من فى السموات و الارض تا آخر آيه و در اكمال از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه پرسيدند آيا ملائكه ميخوابند فرمود هيچ زنده اى نيست مگر آنكه او ميخوابد عرضه داشتند خدا ميفرمايد تسبيح ميكنند شب و روز سست نميشوند حضرت فرمود نفسهاى آنها تسبيح است و در روايتى براى تمام اجزاء بدن آنها بأصوات مختلفه اثبات حمد و تسبيح شده است ..

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


وَ لَه‌ُ مَن‌ فِي‌ السَّماوات‌ِ وَ الأَرض‌ِ وَ مَن‌ عِندَه‌ُ لا يَستَكبِرُون‌َ عَن‌ عِبادَتِه‌ِ وَ لا يَستَحسِرُون‌َ «19»

و ‌از‌ ‌براي‌ ‌او‌ ‌است‌ خداوند متعال‌، و اختصاص‌ ‌به‌ ‌او‌ دارد ‌هر‌ كس‌ ‌در‌ آسمانها و زمين‌ و كساني‌ ‌که‌ ‌در‌ پيشگاه‌ عظمت‌ پروردگار و مقام‌ قرب‌ هستند تكبر نميكنند ‌از‌ عبادت‌ ‌او‌ و سستي‌ ندارند.

(وَ لَه‌ُ): لام‌ اختصاص‌ ‌است‌ ‌که‌ مخلوق‌ ‌او‌ هستند و خالق‌ ديگري‌ ندارند و تحت‌ قدرت‌ ‌او‌ هستند.

(مَن‌ فِي‌ السَّماوات‌ِ وَ الأَرض‌ِ): گفتند: ‌من‌ ‌از‌ ‌براي‌ ذوي‌ العقول‌ ‌است‌ ‌به‌ خلاف‌ ‌ما ‌که‌ شامل‌ ‌غير‌ ذوي‌ العقول‌ ‌هم‌ ميشود. و ذوي‌ العقول‌ ملائكه‌ و جن‌ و انس‌ ‌است‌، لكن‌ مكرر گفته‌ايم‌، و آيات‌ شريفه‌ صراحت‌ دارد ‌بر‌ ‌اينکه‌ ‌که‌ تمام‌ موجودات‌ ‌از‌ عالم‌ عقول‌ و نفوس‌ و عالم‌ أنوار ‌تا‌ عالم‌ ناسوت‌ ‌از‌ حيوانات‌ و نباتات‌ و جمادات‌ ‌تا‌ عالم‌ مادة المواد تماما عقل‌ و شعور و ادراك‌ دارند، و تسبيح‌ و تحميد و عبادت‌ دارند.

(تُسَبِّح‌ُ لَه‌ُ السَّماوات‌ُ السَّبع‌ُ وَ الأَرض‌ُ وَ مَن‌ فِيهِن‌َّ وَ إِن‌ مِن‌ شَي‌ءٍ إِلّا يُسَبِّح‌ُ بِحَمدِه‌ِ وَ لكِن‌ لا تَفقَهُون‌َ تَسبِيحَهُم‌ ... الاية) اسري‌ آيه 46. و ‌غير‌ ‌اينکه‌ ‌از‌ آيات‌ بسيار.

(وَ مَن‌ عِندَه‌ُ): مراد قرب‌ مسافتي‌ نيست‌ بلكه‌ قرب‌ منزلت‌ و رتبه‌ و درجه‌ ‌است‌ چنانچه‌ اجزاء دولتي‌ مراتب‌ و درجات‌ ‌آنها‌ مختلف‌ ‌است‌ ‌از‌ نخست‌ وزير ‌تا‌ پاسبان‌.

(لا يَستَكبِرُون‌َ عَن‌ عِبادَتِه‌ِ): ‌با‌ كمال‌ خضوع‌ و خشوع‌ و ميل‌ و رغبت‌ بنده‌گي‌

جلد 13 - صفحه 154

ميكنند و عبادت‌.

(وَ لا يَستَحسِرُون‌َ) سستي‌ و فتور ندارند و خستگي‌ پيدا نميكنند.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 19)- در آیات گذشته سخن از این واقعیت بود که عالم هستی دارای هدف تکاملی حساب شده‌ای است برای انسانها.

و از آنجا که ممکن است این توهم به وجود آید که خدا چه نیازی به ایمان و عبادت ما دارد؟ به پاسخ این سخن می‌پردازد و می‌گوید: «و تمام کسانی که در آسمانها و زمین هستند از آن اویند» (وَ لَهُ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ).

«و آنها که نزد اویند [فرشتگان] هیچ‌گاه از عبادتش استکبار نمی‌ورزند، و هرگز خسته نمی‌شوند» (وَ مَنْ عِنْدَهُ لا یَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبادَتِهِ وَ لا یَسْتَحْسِرُونَ).

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

  1. تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی

منابع