و آنها را بیدار پنداری و حال آنکه در خوابند و ما (برای رفع خستگی) آنان را به پهلوی راست و چپ میگردانیدیم و سگ آنها دو دست بر در آن غار گسترده داشت، و اگر بر حال ایشان مطلع شدی از آنها گریختی و از هیبت و عظمت آنان بسیار هراسان گردیدی.
و آنان را گمان می کنی که بیدارند، در حالی که خوابند، و آنان را به جانب راست و جانب چپ می گردانیم، و سگشان دو دستش را در آستانه غار گسترانیده است. اگر بر آنان آگاه می شدی از آنان روی برتافته و می گریختی و همه وجودت از [دیدن] آنان پر از ترس می شد.
و مىپندارى كه ايشان بيدارند، در حالى كه خفتهاند و آنها را به پهلوى راست و چپ مىگردانيم، و سگشان بر آستانه [غار] دو دست خود را دراز كرده [بود]. اگر بر حال آنان اطلاع مىيافتى، گريزان روى از آنها برمىتافتى و از [مشاهده] آنها آكنده از بيم مىشدى.
مىپنداشتى كه بيدارند حال آنكه در خواب بودند و ما آنان را به دست راست و دست چپ مىگردانيديم، و سگشان بر درگاه غار دو دست خويش دراز كرده بود. اگر به سروقتشان مىرفتى گريزان بازمىگشتى و از آنها سخت مىترسيدى.
و (اگر به آنها نگاه میکردی) میپنداشتی بیدارند؛ در حالی که در خواب فرو رفته بودند! و ما آنها را به سمت راست و چپ میگرداندیم (تا بدنشان سالم بماند). و سگ آنها دستهای خود را بر دهانه غار گشوده بود (و نگهبانی میکرد). اگر نگاهشان میکردی، از آنان میگریختی؛ و سر تا پای تو از ترس و وحشت پر میشد!
You will suppose them to be awake, although they are asleep. We turn them to the right and to the left, and their dog [lies] stretching its forelegs at the threshold. If you come upon them, you will surely turn to flee from them, and you will surely be filled with a terror of them.
And you might think them awake while they were asleep and We turned them about to the right and to the left, while their dog (lay) outstretching its paws at the entrance; if you looked at them you would certainly turn back from them in flight, and you would certainly be filled with awe because of them.
And thou wouldst have deemed them waking though they were asleep, and We caused them to turn over to the right and the left, and their dog stretching out his paws on the threshold. If thou hadst observed them closely thou hadst assuredly turned away from them in flight, and hadst been filled with awe of them.
Thou wouldst have deemed them awake, whilst they were asleep, and We turned them on their right and on their left sides: their dog stretching forth his two fore-legs on the threshold: if thou hadst come up on to them, thou wouldst have certainly turned back from them in flight, and wouldst certainly have been filled with terror of them.
معانی کلمات آیه
ايقاظا: يقظ (بر وزن عضد) و نيز (بفتح اول و كسر دوم) بيدار و نخفته. جمع آن ايقاظ است يعنى «بيدارها».
رقود: راقد: خواب رفته، جمع آن رقود است يعنى: خفتگان.
ذراعيه: ذراع: بازو. ذراعين: دو بازو.
وصيد: وصد: بافتن و ثبوت. «وصد الثوب: نسخه» و نيز گويند: «و صد الشيء: ثبت».
منظور از وصيد در آيه آستانه است.
رعبا: رعب: ترس. راغب گويد: لاعلاجى از كثرت خوف.[۱]
و (اگر به آنان نگاه مىكردى) آنان را بيدار مىپنداشتى (زيرا چشمانشان باز بود،) در حالى كه آنان خواب بودند و ما آنان را به پهلوى راست و چپ مىگردانديم (تا بدنشان سالم بماند) و سگشان دستهاى خود را بر آستانهى غار نهاده بود (و نگهبانى مىداد) اگر نگاهشان مىكردى، پشت كرده و از آنان مىگريختى و سرتاپا، پراز ترس از آنان مىشدى.
نکته ها
به گفتهى تفسير مجمع البيان، ظاهر جملهى «وَ كَلْبُهُمْ باسِطٌ ذِراعَيْهِ» آن است كه سگ 309 سال زنده بود و پاسبانى مىداد.
آرى، اگر خدا اراده كند، در يك غار، با تار عنكبوتى پيامبرش را حفاظت و كافران را مأيوس و پشيمان مىكند، و در غار ديگر، با نشستن و نگهبانى سگى، مؤمنانى را از دست ظالمى حفظ مىكند.
پیام ها
1- يكى از نعمتهاى خدا، غلتيدن انسان در خواب است. «نُقَلِّبُهُمْ»
2- خداوند سببساز و سببسوز است وتغيير عوامل وآثار، از آيات الهى است.
«تَحْسَبُهُمْ أَيْقاظاً وَ هُمْ رُقُودٌ» (خداوند خواب اصحاب كهف را از نظر كمّى از
جلد 5 - صفحه 152
چند ساعت به 309 سال و از نظر كيفى نيز به خوابى كه چشمها باز و در حدقه مىچرخد، تغيير داد.)
3- گاهى حيوانات نيز مأمور اهداف الهىاند. از نقش حيوانات در زندگى بشر غافل نباشيم. «وَ كَلْبُهُمْ باسِطٌ»
4- شكل وقيافهى افراد، معيار شناخت صحيح نيست، چه بسا قيافهاى كه مردم از آن مىگريزند، ولى از اولياى خدا باشد. «1» «لَوِ اطَّلَعْتَ عَلَيْهِمْ لَوَلَّيْتَ مِنْهُمْ فِراراً»
«1». شايد ترس و وحشت، ناشى از تغيير قيافهى آنان، به خاطر حفظشان بوده كه كسى جرأت نزديك شدن به آنها را نداشته باشد.
وَ تَحْسَبُهُمْ أَيْقاظاً: و گمان كنى تو اصحاب كهف را بيداران، زيرا كه چشمهايشان باز و گشوده است. وَ هُمْ رُقُودٌ: و حال آنكه ايشان خفتگانند حقيقتا. وَ نُقَلِّبُهُمْ: و مىگردانيم ايشان را، يا ملائكه به امر ما مىگردانند ايشان را. ذاتَ الْيَمِينِ وَ ذاتَ الشِّمالِ: طرف راست و چپ تا زمين به مرور ايام جوانب ايشان را كه متصل است به آن، نخورد. ابن عباس گويد «1»: اصحاب كهف را هر شش ماه از جانبى به جانبى مىگردانند تا زمين اجساد آنها را نخورد. نزد بعضى هر سال روز عاشورا ايشان را مىگردانند. وَ كَلْبُهُمْ باسِطٌ ذِراعَيْهِ بِالْوَصِيدِ: و سگ ايشان گسترانيده هر دو دست خود را، و سر در ميان دو دست نهاده به پيشگاه غار، يا به آستانه آن.
تفسير برهان: ابى بصير در ذيل حديثى از حضرت صادق عليه السلام روايت نموده كه فرمود: داخل بهشت نمىشود از بهائم مگر سه رأس: حمار بلعم با عور،
«1» منهج الصادقين ج 5 ص 339.
جلد 8 - صفحه 28
گرگ يوسف و سگ اصحاب كهف «1».
لَوِ اطَّلَعْتَ عَلَيْهِمْ: اگر اطلاع يابى و نظر كنى بديشان. لَوَلَّيْتَ مِنْهُمْ فِراراً: هر آينه روى بگردانى از ايشان در حالى كه فرار كننده باشى. وَ لَمُلِئْتَ مِنْهُمْ رُعْباً: و هر آينه پر كرده شوى از ايشان از جهت ترس، يعنى دل تو را از ترس ايشان پر سازند و دهشت عظيم به خاطر تو راه يابد. مراد آن است كه كسى را طاقت ديدن ايشان نيست، به جهت آنكه چشمهاى آنها باز، و مويها و ناخنهاى ايشان دراز شده، در مكان تاريك وحشتناك باشد. اين مخاطبات با حضرت نبوى صلّى اللّه عليه و آله، و مراد غير آن حضرت هستند.
نقل شده كه معاويه در حينى كه به غزوه المضيق (از ولايت روم) رفته بود، گزارش بر اين غار افتاد، خواست بر صورت حال ايشان مطلع شود، ابن عباس گفت: نمىتوانى بر آنها اطلاع يابى، زيرا حق تعالى فرموده: «لَوِ اطَّلَعْتَ عَلَيْهِمْ لَوَلَّيْتَ مِنْهُمْ فِراراً معاويه قبول ننمود، جمعى را به آنجا فرستاد، چون به در غار رسيدند، باد سمومى وزيد و همه را بسوزانيد «2».
نكته- قوله تعالى «وَ كَلْبُهُمْ باسِطٌ ذِراعَيْهِ بِالْوَصِيدِ» چون اين كلام حكايت از حال گذشته است از اينجهت «باسط» كه اسم فاعل است عمل نموده در «ذراعين» و آنرا منصوب ساخته.
تتمه واقعه: چون دقيانوس در غار را مسدود، و گفت: بگوئيد به آنها كه بگويند به خداى آسمانى اگر راست مىگويند بيرون آورد آنها را از غار، و بعد به دار الملك خود باز آمد؛ در اندك زمانى، تندباد اجل، بناى حياتش را در هم شكست، و از تمام ملك و جاه و جلال متلاشى گشت، و بعد از او چند پادشاه ديگر سلطنت كردند تا نوبت به «تندروس» رسيد كه از صلحاى روزگار بود و خدا ترس و متورع، و اكثر اهل زمان او در حشر اجساد شبهه نمودند و منكر شدند، چنانچه گذشت، و حق تعالى خواست دليلى بر بعث به آنها بنمايد. در غار به وسيله الياس نام چوپان، مفتوح، و اصحاب كهف از خواب بيدار شدند،
و مىبينى آفتاب را چون طلوع كند بر ميگردد از غارشان بجانب راست و چون غروب نمايد تجاوز كند از ايشان بجانب چپ و آنها در فضاى وسيعى باشند از آن اين از نشانههاى قدرت خدا است كسيرا كه راهنمائى كند خدا پس او است راه يافته و كسيرا كه گمراه كند پس هرگز نمىيابى براى او دوستى راهنما
و مىپندارى ايشانرا بيداران با آنكه ايشانند خفتگان و ميگردانيمشان بجانب راست و جانب چپ و سگشان گستراننده است دو ساعدش را بر آن آستانه اگر مطّلع شوى بر ايشان هر آينه روى گردانى از آنها بفرار و هر آينه مملوّ شوى از آنان بترس.
تفسير
- يكى از الطاف الهيّه نسبت باصحاب كهف اين بود كه غار آنها در سمت جنوب وادى واقع شده بود و راه ورود در آن مقابل قطب شمالى باز بود باين جهت آفتاب در وقت طلوع منحرف از آنها و متمايل بجانب راست غار ميشد و در وقت غروب از بالاى سر آنها عبور ميكرد و در جانب چپ غار قرار ميگرفت و آنها در تمام فصول از تابش آفتاب محفوظ بودند و نسيم شمال بايشان ميوزيد و بدنهاى آنها براى لطافت هوا سالم ميماند و رنگشان تغيير نميكرد و ايشان در فضاى وسيع با روحى از آنغار جاى داشتند كه گفتهاند كسيكه بر در غار مىايستاد آنها را نمىديد و اين يكى از آيات قدرت الهى است كه سير آفتاب را طورى مقرّر فرموده كه بندگان بتوانند از عمارات تابستانى و زمستانى استفاده نمايند و در هواى گرم آن ناحيه چنين آرامگاه مناسبى براى ايشان لازم بود كه خداوند عنايت فرمود بلى كسيرا كه خدا راهنمائى كند او راه يافته است نه غير او و كسيرا كه خدا بحال خود واگذارد و راهنمائى نفرمايد براى عدم قابليّت و سوء اختيار خود هرگز كسى دوست و ياور و راهنما و مرشد و دليلى براى او نخواهد يافت در توحيد و عيّاشى ره از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه در جواب سؤال از اين آيه فرمود خداوند تعالى گمراه ميفرمايد روز قيامت ستمكاران را از دار كرامت
جلد 3 صفحه 414
خود و هدايت ميفرمايد اهل ايمان و عمل صالح را به بهشت چنانچه فرموده و گمراه ميكند خدا ستمكاران را و بجا ميآورد آنچه را بخواهد و فرموده همانا كسانيكه ايمان آوردند و كارهاى شايسته انجام دادند هدايت ميكند آنانرا پروردگارشان براى ايمانشان ببهشت جاويد و ظاهرا مراد آنستكه راه بهشت بكفّار ارائه داده نميشود و يكسر بجهنّم ميروند و قمّى ره از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه چشم آنها باز بود لذا كسيكه ميديد گمان ميكرد بيدارند با آنكه خواب بودند و خداوند ايشانرا در موقع لزوم بدست راست و چپ ميگرداند براى آنكه زمين بدن و لباسشان را نپوساند و سگ ايشان كه در ضمن شمهاى از احوال اصحاب كهف در بدو قصه ذكر شد كه در راه تبعيّت از ايشان نمود دو دست خود را تا آرنج فرش نموده بود بر زمين آستانه و پيشگاه آن غار اگر كسى ميخواست بآنجانب نظر كند و مطّلع بر احوال آنها شود بىاختيار پشت بآنها مينمود و فرار را بر قرار اختيار ميكرد چون سر تا پاى او پر ميشد از هيبت آنسگ و وحشت آنغار و مهابت ايشان از رعب و بيم و هراس از ابن عباس ره نقل شده كه در يكى از غزوات با معاويه بروم رفته بود و بر آنغار عبور كرده بودند معاويه خواست از حال آنها مطّلع شود ابن عباس او را از اين عمل منع كرد و گفت خداوند كسيرا كه بهتر از تو بود منع فرمود آنجا كه فرمود لَوِ اطَّلَعْتَ عَلَيْهِمْ لَوَلَّيْتَ مِنْهُمْ فِراراً ولى معاويه نپذيرفت و چند نفر را مأمور نمود كه داخل غار شوند و چون داخل شدند خداوند بادى فرستاد كه سوختند و خطابات اين آيه چنانچه رسم كلام الهى است متوجّه به پيغمبر اكرم نيست بلكه مراد بيان حال آن جماعت و ناظر است از افراد متعارف و در روايت عياشى ره از امام باقر عليه السّلام تصريح به اين معنى شده و در روايت قمّى ره از امام صادق عليه السّلام كه در بدو قصه ذكر شد اين سگ در زمره حيواناتى كه ببهشت ميروند شمرده شده و گفتهاند هر كس اين آيه را از كلمه و كلبهم تا آخر بنويسد و همراه داشته باشد يا بخواند از ضرر سگ ايمن گردد انشاء اللّه تعالى و لملّئت بتشديد نيز قرائت شده است.
و نيز ميفرمايد سَأُلقِي فِي قُلُوبِ الَّذِينَ كَفَرُوا الرُّعبَ انفال آيه 12 و نيز مي فرمايد وَ قَذَفَ فِي قُلُوبِهِمُ الرُّعبَ احزاب آيه 26 و حشر آيه 2 و از حضرت رسالت که فرمود
نصرت بالرعب.
برگزیده تفسیر نمونه
(آیه 18)- سوم: خواب آنها یک خواب عادی و معمولی نبود، اگر به آنها نگاه میکردی، «خیال میکردی آنها بیدارند، در حالی که در خواب فرو رفته بودند»! (وَ تَحْسَبُهُمْ أَیْقاظاً وَ هُمْ رُقُودٌ).
این حالت استثنایی شاید برای آن بوده که حیوانات موذی به آنان نزدیک نشوند چرا که از انسان بیدار میترسند و یا به خاطر این که منظره رعبانگیزی پیدا کنند که هیچ انسانی جرئت ننماید به آنها نزدیک شود، و این خود یک سپر حفاظتی برای آنها بوده باشد.
4- برای این که بر اثر گذشت سالیان دراز از این خواب طولانی، اندام آنها نپوسد: «آنها را به سمت راست و چپ میگرداندیم» تا بدنشان سالم بماند (وَ نُقَلِّبُهُمْ ذاتَ الْیَمِینِ وَ ذاتَ الشِّمالِ).
تا خون بدنشان در یکجا متمرکز نشود، و فشار و سنگینی در یک زمان طولانی روی عضلاتی که بر زمین قرار داشت اثر زیانبار نگذارد.
5- «و سگ آنها دستهای خود را بر دهانه غار گشوده بود» و نگهبانی میکرد (وَ کَلْبُهُمْ باسِطٌ ذِراعَیْهِ بِالْوَصِیدِ).
6- منظره آنها چنان رعبانگیز بود که «اگر نگاهشان میکردی از آنان میگریختی و سر تا پای تو از ترس و وحشت پر میشد» (لَوِ اطَّلَعْتَ عَلَیْهِمْ لَوَلَّیْتَ مِنْهُمْ فِراراً وَ لَمُلِئْتَ مِنْهُمْ رُعْباً).
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید: