الصّابِرِينَ وَ الصّادِقِينَ وَ القانِتِينَ وَ المُنفِقِينَ وَ المُستَغفِرِينَ بِالأَسحارِ «17»
متّقين صابر صبر كننده و تصديق و عبادت و انفاق و استغفار در سحرها كننده هستند در اينکه آيه پنج صفت از صفات متّقين را بيان ميفرمايد که جامع جميع صفات باشد: الصّابِرِينَ يكي از صفات بارز اهل تقوي صبر است چه صبر در بليّات چون ميدانند تمام موافق حكمت است و موجب ارتفاع رتبه است و كفّاره ذنوب است و امتحان بنده است، و چه صبر بر مشاق عبادات که
افضل الاعمال احمزها
و چه صبر بر كف نفس از معاصي که جهاد اكبر است جهاد با نفس و در قرآن ميفرمايد وَ الَّذِينَ جاهَدُوا فِينا لَنَهدِيَنَّهُم سُبُلَنا عنكبوت آيه 39. وَ مَن جاهَدَ فَإِنَّما يُجاهِدُ لِنَفسِهِ عنكبوت آيه 5.
وَ الصّادِقِينَ آيات و اخبار در فضيلت صدق بسيار است و كافي است همين حديث شريف از حضرت صادق عليه السّلام
من صدق لسانه زكي عمله
و فرمود ببعض اصحاب خود
انظر الي ما بلغ به علي عليه السّلام عند رسول اللّه صلّي اللّه عليه و آله و سلّم فالزمه فانّ عليّا عليه السّلام انّما بلغ به عند رسول اللّه صلّي اللّه عليه و آله و سلّم لصدق الحديث و اداء الامانة
و غير اينها- جامع السعادات صفحه 369.
و از براي صدق اقسامي است: 1- صدق در كلام و شامل ميشود صدق در مقام شهادت و صدق در قسم و صدق در وفاء بعهد و صدق در اخبار.
2- صدق در كتابت بجميع اقسام مذكوره. 3- صدق در نيّت که اخلاص باشد 4- در عزم و جزم بر خيز. 5- صدق در عمل که باطن آن مطابق ظاهر آن باشد
جلد 3 - صفحه 136
6- صدق در مقامات دينيّه و اخلاق حميده: صبر، شكر، توكّل، حبّ، رجاء، خوف، زهد، تعظيم، رضا، تسليم، و غير اينها.
وَ القانِتِينَ اصل قنوت بمعني دعا و عبادت و صلوة و اطاعت استعمال شده و از اينکه باب است قنوت نماز و در آيات شريفه تمام اينکه معاني بمناسبات اراده شده أَمَّن هُوَ قانِتٌ آناءَ اللَّيلِ زمر آيه 9، بمعني صلوة. يا مَريَمُ اقنُتِي لِرَبِّكِ آل عمران آيه 43، بمعني عبادت. قُومُوا لِلّهِ قانِتِينَ بقره آيه 238، بمعني دعاء در قنوت صلوة.به كُلٌّ لَهُ قانِتُونَ بقره آيه 116، بمعني اطاعت. و تمام اينکه معاني يعني قدر جامع که شامل تمام باشد ممكن است مراد باشد و تماما از صفات متّقين بشمار ميرود وَ المُنفِقِينَ اقسام انفاقات را در اول سوره بقره جلد اول در ذيل آيه وَ مِمّا رَزَقناهُم يُنفِقُونَ آيه 3 مفصّلا بيان كرديم از انفاقات واجبه و مندوبه حتّي انفاق علم و جاه و تلاوت و بذل، مراجعه فرمائيد.
وَ المُستَغفِرِينَ بِالأَسحارِ استغفار طلب مغفرت است و غفران پوشاندن است و مراد پوشاندن گناه است و خداوند غافر و غفور و غفّار است اسم فاعل، صفت مشبّهه، صفت مبالغه. غفور: دلالت بر استمرار دارد و غفّار دلالت بر كثرت و شرح اينکه كلمه را ما در مجلّد اوّل در ذيل وَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ صفحه 180 تا 183 دادهايم و فقط اينجا در اهميّت استغفار اشاره مختصري ميكنيم.
در كافي در كتاب دعاء باب استغفار از حضرت صادق عليه السّلام از حضرت رسالت صلّي اللّه عليه و آله و سلّم نقل فرموده که فرمود
خير الدعاء الاستغفار
و از حضرت رضا عليه السّلام نقل فرموده فرمود
مثل الاستغفار مثل و رق شجر تحرك فتناثر
سپس فرمود
و المستغفر من ذنب و يفعله كالمستهزء بربه.
و اسحار جمع سحر بتحريك است و سحر بنا بر مشهور و منصور ثلث آخر شب است و مراد از شب از مغرب تا طلوع فجر است نه از غروب تا طلوع آفتاب.
جلد 3 - صفحه 137
مثلا در اول حمل و ميزان که از غروب تا طلوع آفتاب دوازده ساعت است از مغرب تا طلوع فجر ده ساعت و ربع است و ثلث آن سه ساعت و بيست و پنج دقيقه است که از شب عرفي گذشته باشد سه ساعت و چهل دقيقه:
و كلمه بالاسحار چون جمع محلّا بالف و لام است و افاده عموم ميكند دلالت دارد بر اينكه يكي از صفات اهل تقوي اينست که در جميع سحرها در مناجات با خدا که بهترين اوقات است استغفار ميكنند.
لكن در اخبار دارد كسي که يك سال در قنوت وتر هفتاد مرتبه استغفار كند جزو مستغفرين بالاسحار محسوب ميشود چنانچه در برهان از شيخ طوسي از حضرت صادق عليه السّلام روايت ميكند که فرمود
(من قال في آخر الوتر في السحر استغفر اللّه ربّي و اتوب اليه سبعين مرّة و دام علي ذلک سنة كتبه اللّه من المستغفرين بالاسحار)
و از صدوق (قدّس سرّه) از آن حضرت روايت ميكند که فرمود
(من قال في و تره استغفر اللّه و اتوب اليه سبعين مرّة و واظب علي ذلک حتّي تمضي سنة كتبه اللّه من المستغفرين بالاسحار و وجبت المغفرة له من اللّه عزّ و جلّ).
و از اينکه دو حديث استحباب هر دو طريق با ذكر ربّي و بدون آن ثابت ميشود. و در مجمع البيان از حضرت صادق عليه السّلام روايت ميكند فرمود
(انّ من استغفر اللّه سبعين مرّة في وقت السحر فهو من اهل هذه الآية).
و از اينکه حديث سه مطلب استفاده ميشود: يكي آنكه ادامه يك سال لازم نيست ديگر آنكه در قنوت وتر لازم نيست، سوم آنكه مجرّد (استغفر اللّه) بدون كلمه (و اتوب اليه) كافيست.
138