آیه 175 سوره اعراف
<<174 | آیه 175 سوره اعراف | 176>> | ||||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
و بخوان بر این مردم (بر قوم یهود) حکایت آن کس (بَلْعَم باعور) را که ما آیات خود را به او عطا کردیم، و او از آن آیات بیرون رفت و شیطان او را تعقیب کرد تا از گمراهان عالم گردید.
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
نبأ: خبر مهم. خبر پر فائده. نبوت ، از آن مشتق است.
انسلخ: انسلاخ: خارج شدن . فَانْسَلَخَ مِنْها : از آنها خارج شد . اصل آن سلخ ، به معنى كندن پوست گوسفند است .( قاموس قرآن )
غاوين: غى و غوايه: رفتن به راه هلاكت .
غوى: كسى كه در راه هلاكت است، جمع آن ، غاوون مىباشد . (آنان كه در راه هلاكتند .) [۱]
نزول
محل نزول:
این آیه در مکه بر پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله نازل گردیده است. [۲]
شأن نزول:[۳]
«شیخ طوسی» گوید: از عبدالله بن عمر روایت شده كه این آیه درباره امیه بن ابىالصلت نازل شده است و مسروق و عبدالله گویند: درباره مردى از بنىاسرائیل به نام بلعم بن باعور نازل گردیده است.[۴][۵]
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ اتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ الَّذِي آتَيْناهُ آياتِنا فَانْسَلَخَ مِنْها فَأَتْبَعَهُ الشَّيْطانُ فَكانَ مِنَ الْغاوِينَ «175»
و بر آنان، داستانِ آن كس (بَلعَم باعورا) را بخوان كه آيات خود (از علم به معارف و اجابت دعا و صدور برخى كرامات) را به او داده بوديم، پس او (ناسپاسانه) خود را از آن آيات جدا ساخت، پس شيطان او را در پىخويش كشيد تا از گمراهان شد.
نکته ها
«انسلاخ»، به معناى كندنِ پوست است و در جايى كه چيزى به چيزى چسبيده باشد به كار مىرود و در اينجا كنايه از فاصله گرفتن از علوم الهى است.
جملهى «فَأَتْبَعَهُ»، بيانگر آن است كه آن شخص در مسير حقّ به چنان مقامى رسيده بود كه شيطان از او قطع اميد كرده بود، امّا با بروز نشانههاى انحراف، شيطان به سرعت او را تعقيب كرد و سرانجام در صف گمراهان و شقاوتمندان قرار گرفت. «1»
اين آيه، به داستان دانشمندى از بنىاسرائيل، به نام «بَلعَم باعورا» اشاره مىكند كه نخست در صف مؤمنان و حاملان آيات و علوم الهى بود، امّا با وسوسهى شيطان و طاغوت، منحرف شد.
امام رضا عليه السلام فرمود: بَلعَم فرزند باعور، اسم اعظم الهى را مىدانست و دعايش مستجاب مىشد، ولى به دربار فرعون رفت و با آنكه در ابتدا، مبلّغ حضرت موسى عليه السلام بود، ولى سرانجام عليه موسى و ياران او اقدام كرده و بد عاقبت شد. «2» آرى، زرق و برق دنيا و دربار، عامل سقوط علما و دانشمندان است.
قرآن، نام اين شخص را نمىبرد، ولى كارش را بازگو مىكند، تا به فرمودهى امام باقر عليه السلام بر
«1». تفسير نمونه.
«2». تفاسير نورالثقلين و كنزالدقائق.
جلد 3 - صفحه 220
هر كس كه هواى نفس را بر حقّ غالب كند منطبق شود «1» و چنين كسانى در هر زمانى يافت مىشوند و اختصاص به زمان و شخص خاصّى مانند بلعمباعورا ندارد.
ماجراى بَلعمباعورا، در تورات كنونى هم آمده است. «2»
پیام ها
1- رهبر بايد مردم را نسبت به خطرهاى قابل پيشبينى، آگاه كند و به آنان هشدار دهد. وَ اتْلُ عَلَيْهِمْ ...
2- گاهى طاغوتها، علما را هم فريب مىدهند. سرنوشت دانشمندى همچون بلعمباعورا بايد براى تاريخ درس عبرت باشد. وَ اتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ ... زيرا داستانى مهم و مفيد است. ( «نَبَأَ» به خبر مهم و مفيد مىگويند)
3- انسان آزاد است و مىتواند تغيير جهت دهد. «آتَيْناهُ آياتِنا فَانْسَلَخَ»
4- انسان هر چه بالا رود، نبايد مغرور شود، چون احتمال سقوط وجود دارد و عاقبتِ كار مهم است. جايگاه هركس بالاتر باشد، احتمال خطر بيشترى وجود دارد. «فَانْسَلَخَ مِنْها»
5- آنكه از خدا جدا شود، طعمهى شيطان مىگردد. «فَانْسَلَخَ مِنْها فَأَتْبَعَهُ الشَّيْطانُ»
6- شيطان وسوسه مىكند و در كمين است كه هر گاه در كسى زمينهاى ببيند، او را دنبال كند. «فَانْسَلَخَ فَأَتْبَعَهُ» (كلمهى «فَأَتْبَعَهُ» در كنار كلمهى «فَانْسَلَخَ»، نشان مىدهد كه شيطان در كمين است و به محض انسلاخ، انسان را دنبال مىكند.)
7- شيطان، حريف عالم ربّانى نمىشود. (تا بلعم از آيات دست نكشيده بود، شيطان بر او تسلّط نداشت) «فَانْسَلَخَ مِنْها فَأَتْبَعَهُ الشَّيْطانُ» 8- علم، به تنهايى نجاتبخش نيست، زيرا دانشمند دنياپرست، اسير شيطان مىشود. «فَأَتْبَعَهُ الشَّيْطانُ»
9- بايد به بد فرجامى انديشيد و از سوء عاقبت ترس داشت، تا نعمت، تبديل به
«1». تفسير نورالثقلين.
«2». تورات، سِفر اعداد، باب 22.
جلد 3 - صفحه 221
نقمت نشود. آتَيْناهُ آياتِنا ... فَكانَ مِنَ الْغاوِينَ
10- رها كردن راه خدا، دور از عقل و خرد است. «فَكانَ مِنَ الْغاوِينَ»
11- سقوط انسان در چند مرحله واقع مىشود: جداشدن از آيات الهى، پيروى از شيطان وپيوستن به جمع گمراهان. «فَانْسَلَخَ مِنْها فَأَتْبَعَهُ الشَّيْطانُ فَكانَ مِنَ الْغاوِينَ»
پانویس
- پرش به بالا ↑ تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی
- پرش به بالا ↑ طبرسی، مجمع البيان في تفسير القرآن، ج 4، ص 608.
- پرش به بالا ↑ محمدباقر محقق، نمونه بينات در شأن نزول آيات از نظر شیخ طوسی و ساير مفسرين خاصه و عامه، ص 359.
- پرش به بالا ↑ صاحب كشف الاسرار گوید: عبدالله بن عمرو بن العاص و عده اى گفتند: این آیه درباره امیة بن ابىالصلت نازل شده، او مردى دانشمند و كتابخوان بود و مى دانست كه خداوند پیامبرى در زمان خود او خواهد فرستاد و امیدوار بود كه خودش باشد ولى وقتى كه دید خداوند پیامبرى را به محمد واگذار نموده، حسد ورزید و در جنگ بدر وقتى به مقتولین جنگ رسید، پرسید: اینان چه كسانى اند كه كشته شده اند؟ به وى گفتند: اینان كسانى اند كه محمد آنها را كشته است. گفت: اگر محمد پیامبر مى بود، خویشاوندان خود را نمى كشت. حسن بصرى گوید: این آیه درباره منافقین اهل كتاب نازل شده كه رسول خدا صلى الله علیه و آله را مى شناختند به آن قسمى كه پسران خود را مى شناختند یعنى تا به آن حد رسول خدا را در پیامبرى نیك شناخته بودند ولى با وجود بر این نفاق ورزیدند.
- پرش به بالا ↑ در تفسیر على بن ابراهیم چنین آمده كه این آیه درباره بلعم بن باعور نازل شده است و به نقل از امام رضا علیهالسلام گوید: كه او مردى بود كه به وى اسم اعظم عطا شده بود و هر وقتى آن اسم را میخواند، دعاى او به استجابت مى رسید. این شخص به طرف فرعون تمایل پیدا كرد و وقتى كه فرعون در طلب موسى و بنىاسرائیل لشكر كشید به بلعم باعور گفت: كه از خداى خود بخواه كه موسى و بنىاسرائیل را بدست من گرفتار كند. بلعم خواست این كار را انجام بدهد، اسم اعظم خداوند از او گرفته شد و به گمراهى افتاد.
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم
- محمدباقر محقق، نمونه بینات در شأن نزول آیات از نظر شیخ طوسی و سایر مفسرین خاصه و عامه.