آیه 15 سوره غاشیه

از دانشنامه‌ی اسلامی
(تغییرمسیر از آیه 15 غاشیه)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
مشاهده آیه در سوره

وَنَمَارِقُ مَصْفُوفَةٌ

مشاهده آیه در سوره


<<14 آیه 15 سوره غاشیه 16>>
سوره : سوره غاشیه (88)
جزء : 30
نزول : مکه

ترجمه های فارسی

و مسند و بالشهای لطیف مرتب داشته‌اند.

و [دیگر از نعمت هایش] بالش هایی پهلوی هم چیده [برای تکیه زدن بهشتی ها] ست

و بالشهايى پهلوى هم [چيده‌].

و بالشهايى در كنار هم چيده،

و بالشها و پشتیهای صف‌داده شده،

ترجمه های انگلیسی(English translations)

and cushions laid out in an array,

And cushions set in a row,

And cushions ranged

And cushions set in rows,

معانی کلمات آیه

  • نمارق: نمرق و نمرقه: پشتى «النمرق: الوسادة» جمع آن نمارق است‏ نَمارِقُ مَصْفُوفَةٌ پشتى‌‏هاى صف كشيده.[۱]

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


فِيها عَيْنٌ جارِيَةٌ «12» فِيها سُرُرٌ مَرْفُوعَةٌ «13» وَ أَكْوابٌ مَوْضُوعَةٌ «14» وَ نَمارِقُ مَصْفُوفَةٌ «15» وَ زَرابِيُّ مَبْثُوثَةٌ «16»

«12» در آنجا چشمه‌اى جارى است. «13» در آنجا تختهايى است برافراشته. «14» و سبوهايى چيده شده «15» و بالشهايى رديف شده «16» و فرش‌هايى گسترده شده.

نکته ها

كلمه‌ «عَيْنٌ» به معناى چشمه، بر يك يا چند چشمه قابل تطبيق است و به دليل آيه 15 سوره ذاريات، چشمه‌هاى بهشتى متعدد است. «إِنَّ الْمُتَّقِينَ فِي جَنَّاتٍ وَ عُيُونٍ»

«سُرُرٌ» و «سرور» از يك ريشه است. سرير به تختى گفته مى‌شود كه براى سرور باشد و كلمه‌ «مَرْفُوعَةٌ» نشانه جايگاه بلند تخت‌هاى بهشتى است كه بر صحنه‌هاى ديدنى بهشت اشراف دارد.

«أَكْوابٌ» جمع «كوب» بر وزن خوب به معناى قدحى است كه دسته ندارد. در سوره واقعه آيات 17 و 18 انواع ظرف‌ها آمده است. «بِأَكْوابٍ وَ أَبارِيقَ وَ كَأْسٍ مِنْ مَعِينٍ»

«نَمارِقُ» جمع «نمرقة» به معناى بالش و پشتى كوچك است. «زَرابِيُّ» فرش فاخر و زربافت است.

جلد 10 - صفحه 464

پیام ها

1- عظمت چشمه‌هاى بهشتى قابل شناخت نيست. «فِيها عَيْنٌ جارِيَةٌ» (كلمه‌ «عَيْنٌ» نكره آمده است.

2- جايگاه بهشتيان، رفيع و بلند است، نه آنكه روى زمين بنشينند. «سُرُرٌ مَرْفُوعَةٌ»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



وَ نَمارِقُ مَصْفُوفَةٌ «15»

وَ نَمارِقُ‌: و ديگر از تشريفات، بالش‌ها و مسندهاى‌ مَصْفُوفَةٌ: نهاده شده با يكديگر، يعنى متّصل به هم، تا به هر كدام كه خواهند نشينند و تكيه كنند.

شايد مراد بساط و مخدّه و طنافس‌ «2» مخلّه باشد كه به آن تكيه نمايد.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‌

هَلْ أَتاكَ حَدِيثُ الْغاشِيَةِ «1» وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ خاشِعَةٌ «2» عامِلَةٌ ناصِبَةٌ «3» تَصْلى‌ ناراً حامِيَةً «4»

تُسْقى‌ مِنْ عَيْنٍ آنِيَةٍ «5» لَيْسَ لَهُمْ طَعامٌ إِلاَّ مِنْ ضَرِيعٍ «6» لا يُسْمِنُ وَ لا يُغْنِي مِنْ جُوعٍ «7» وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ ناعِمَةٌ «8» لِسَعْيِها راضِيَةٌ «9»

فِي جَنَّةٍ عالِيَةٍ «10» لا تَسْمَعُ فِيها لاغِيَةً «11» فِيها عَيْنٌ جارِيَةٌ «12» فِيها سُرُرٌ مَرْفُوعَةٌ «13» وَ أَكْوابٌ مَوْضُوعَةٌ «14»

وَ نَمارِقُ مَصْفُوفَةٌ «15» وَ زَرابِيُّ مَبْثُوثَةٌ «16» أَ فَلا يَنْظُرُونَ إِلَى الْإِبِلِ كَيْفَ خُلِقَتْ «17» وَ إِلَى السَّماءِ كَيْفَ رُفِعَتْ «18» وَ إِلَى الْجِبالِ كَيْفَ نُصِبَتْ «19»

وَ إِلَى الْأَرْضِ كَيْفَ سُطِحَتْ «20» فَذَكِّرْ إِنَّما أَنْتَ مُذَكِّرٌ «21» لَسْتَ عَلَيْهِمْ بِمُصَيْطِرٍ «22» إِلاَّ مَنْ تَوَلَّى وَ كَفَرَ «23» فَيُعَذِّبُهُ اللَّهُ الْعَذابَ الْأَكْبَرَ «24»

إِنَّ إِلَيْنا إِيابَهُمْ «25» ثُمَّ إِنَّ عَلَيْنا حِسابَهُمْ «26»

ترجمه‌

آيا رسيد بتو خبر داهيه فرا گيرنده‌

رويهائى در آن روز خوار و شرمسارند

كار كنندگان و رنج برندگانند

در آورده شوند در آتش سوزان‌

آشامانده شوند از چشمه‌اى در نهايت گرمى‌

نيست براى آنها خوراكى مگر از ضريع‌

نه فربه ميكند و نه بى‌نياز از گرسنگى‌

رويهائى در آن روز خرّم و خندانند

براى كار خودشان خشنودند

در بهشت بلند مرتبه باشند

نشنوند در آن سخن بيهوده‌اى‌

در آن چشمه‌اى است روان‌

در آن تختهائى بلند است‌

و تنگهائى گذارده شده‌

و بالشها و پشتيهاى مرتّب شده‌

و فرشهاى اعلاى گسترده شده‌

آيا نمينگرند بسوى شتر كه چگونه آفريده شده‌

و بسوى آسمان كه چگونه افراشته شده‌

و بسوى كوهها كه چگونه منصوب و مستقرّ گشته‌

و بسوى زمين كه چگونه مسطّح و مبسوط گرديده‌

پس پند ده جز اين نيست كه تو پند دهنده‌اى‌

نيستى بر آنها تسلّط دارنده‌

ولى كسيكه روى گرداند و كافر شود

پس عذاب ميكند او را خداوند عذاب بزرگترى‌

همانا بسوى ما است بازگشت آنها

پس همانا بر عهده ما است رسيدگى بحسابشان.

تفسير

خداوند متعال براى اهميّت دادن باخبار از واقعه هايله قيامت‌

جلد 5 صفحه 380

كبرى خبر ميدهد آنرا به پيغمبر خود بصورت سؤال و ميفرمايد آيا آمد تو را و رسيد بتو خبر و حديث آمدن روزى كه ميپوشاند و فرو ميگيرد اهوال و شدائد آن اهل عالم را كه در آنروز مردمى ذليل و خوار و غمگين و شرمسارند بقدريكه آثار انكسار از رويهاى آنان نمايان است و آنها كسانى هستند كه در دنيا اعمال زيادى بجا آورند و رنج و زحمت بسيارى از اين راه بر خود راه دهند و نفعى از آن براى آنان حاصل نشود از قبيل رهبانان و صومعه نشينان و رياكاران و دشمنان ائمه اطهار چنانچه قمى ره فرموده كه آنها كسانى هستند كه مخالفت نمودند با دين خدا و نماز خواندند و روزه گرفتند و عداوت نمودند با امير المؤمنين عليه السّلام و اعمالى بجا آوردند و در آن زحمت بسيارى كشيدند و چيزى از اعمال آنها قبول نشده داخل در آتش سوزان شوند و در روايات متعدّده باين معنى و نزول اين آيات در شأن نواصب و دشمنان ائمه اطهار تصريح شده و آنها داخل و ملازم با آتش سوزان جهنّم كه بنهايت حرارت رسيده خواهند شد و از چشمه‌اى كه آب آن بنهايت حرارت رسيده بآنها مى‌آشامانند و نيست خوراكى براى آنها مگر از ضريع كه در مجمع آن را به يك نوع از خار كه چون خشك شود باين اسم خوانده گردد و پليدتر و بد طعم‌ترين طعامها باشد كه هيچ چرنده‌اى آنرا نچرد تفسير فرموده و از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نقل نموده كه آن چيزى است در آتش شبيه به خار تلخ‌تر از صبر و بدبوتر از مردار و پر حرارت‌تر از آتش خداوند آنرا ضريع ناميده و با اين همه پليدى و بد طعمى نه جزء بدن ميشود كه فربه كند خورنده را و نه دفع ميكند از او الم گرسنگى را پس هيچ اثر خيرى ندارد و در آن روز مردمى در ناز و نعمتند بقدريكه اثر تنعّم و بهجت و سرور و انبساط و شادى از رويهاى ايشان نمايان است و از سعى و عمل خودشان كه در دنيا نمودند خوشنود و راضى ميباشند كه موجب خوشنودى خداوند از آنان شده و جزاى خير كه بهشت عنبر سرشت باشد در مقابل آن اعمال بايشان كرامت فرموده و آنها در آن مقام عالى و قصور عاليه آن جاى دارند و بهيچ وجه سخن لغو و بيهوده و ناروائى در آن نميشنوند و قمّى ره نقل فرموده كه هزل و دروغ نميشنوند و در آن بهشت چشمه‌اى است كه هميشه جريان دارد

جلد 5 صفحه 381

و قطع نميشود و تختهاى بلند قدر و رفيع منزلتى است كه اهل ايمان بر آنها بنشينند و مناظر با صفاى بى‌منتهاى بهشت را تماشا كنند و لذت برند و آنجا تنگهائى است از شراب طهور در اطراف و جوانب تختها گذارده شده كه هر وقت مايل باشند بنوشند و بالشها و پشتيها روى تختها مرتّب چيده شده پهلوى يكديگر كه هر طور بخواهند تكيه كنند و فرشهاى عالى و گرانمايه بر تختها و كنار نهرها گسترده شده كه هر گونه تنزّه و تفريح بخواهند بنمايند و پس از اينها مى‌فرمايد چرا كفّار مكّه چنين روزى را باور ندارند و با آنكه قدرت خدا را ميبينند بعيد ميشمارند آيا فكر و تأمّل نميكنند در خلقت همين شترى كه مهم‌ترين اموال آنها و هميشه در مرئى و منظر آنان است كه خداوند چگونه خلق فرموده آنرا كه دلالت بر كمال قدرت و حسن تدبير و تقدير او دارد حيوانى با اين عظمت جثّه و قوّت بدن را چنان رام و مسخّر آنان فرموده كه براى باربردارى و سوارى بر آن خود ميخوابد و بعد با بار گران برميخيزد و بيابانهاى بى‌آب عربستان را براى تحمّل بسيارى كه از تشنگى دارد بسهولت طى مينمايد و هيچگونه زحمتى نگهدارى آن براى آنان ندارد خار ميخورد و بار ميكشد و شير ميدهد و نتاج ميآورد و از پشم و پوست و گوشت و ساير منافع آن برخوردار ميگردند و كودكى مهار قطار آنها را در دست گرفته هر جا خواسته باشد ميبرد و ميخواباند و هيچ حيوانى اين قدر پر منفعت و بى‌ضرر و رام و آرام در كردار و رفتار نيست و لذا مخصوص بذكر شده براى تنبّه اعراب باديه نشين و اهالى مكّه معظمه كه محلّ نزول اين سوره مباركه است و آنان غالبا با شتر مسافرت مينمودند و جز آن حيوان و آسمان و زمين و كوه در اوقات فراغت خودشان براى تفكّر و تذكّر چيزى نميديدند و لذا خداوند بعد از اين فرموده و آيا نظر بسوى آسمان و فكر در آن نميكنند كه چگونه سقف مزيّنى بى‌ستون بر سر آنها افراشته و بلند شده و بسوى كوهها كه چگونه منصوب و راسخ و ثابت گرديده و نميگذارد زمين متزلزل گردد و بسوى زمين كه چگونه مبسوط و ممهّد براى آسايش و آرامش و كشت و زرع و سير و سلوك گشته است اينها همه مصنوعات الهى است كه بايد در آنها فكر نمود و بعظمت صانع پى برد و در مجمع از امير المؤمنين عليه السّلام‌

جلد 5 صفحه 382

نقل نموده كه اواخر اين چهار آيه را بصيغه متكلّم وحده قرائت فرموده است و در خاتمه ميفرمايد پس تذكّر ده اى پيغمبر و آگاه نما آنها را بعظمت صنع و صانع تا سهل شود بر آنان اقرار بمعاد و خدا ترس شوند و در بند آن مباش كه آنها قبول ميكنند و متذكّر ميشوند و ايمان ميآورند يا نه چون وظيفه تو فقط تذكّر و دعوت است اجابت و قبول با خود آنها است تو از اين جهت مسئوليّتى ندارى و مسلّط بر آنها نيستى كه بتوانى بزور ايمان را در دل آنها جاى دهى و قمّى ره نقل فرموده كه تو حافظ و نويسنده اعمال آنها نيستى ولى كسانيكه پشت نمايند بدعوت تو و اعراض كنند از ذكر خدا و كافر شوند خداوند آنها را ببزرگترين عذاب كه خلود در آتش جهنّم است معذّب خواهد فرمود و بنابر اين استثناء منقطع است و محتمل است مراد آن باشد كه متذكّر نما چون تو متذكّر كننده‌اى مگر كسى را كه روى گردان است و بتذكّر تو متذكّر نميشود و بنابر اين استثناء متّصل است و در هر حال تو گرد ملال بخاطر راه مده رجوع و بازگشت همه بعد از مرگ و در روز قيامت بحكم ما است پس بحساب آنها ميرسيم و بجزاى كاملشان ميرسانيم و مستفاد از چند روايت معتبر در اين مقام آنست كه خداوند در روز قيامت حساب خلق را به پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و امير المؤمنين عليه السّلام رجوع ميفرمايد و آن دو بائمه اطهار ارجاع مينمايند و ايشان كفّار را محكوم بخلود در آتش مينمايند و شيعيان را محكوم ببهشت باين وسيله كه اگر گناه كار باشند و حقوق الهى در گردن آنها باشد شفاعت ميكنند و قبول ميشود و اگر حقّ النّاس باشد عوض ميدهند و از آنها رضايت ميطلبند و اگر حق خودشان باشد از آن ميگذرند و ايشان را با خودشان ببهشت ميبرند خداوند ما را از شيعيان قرار دهد انشاء اللّه تعالى در ثواب الاعمال و مجمع از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه كسيكه مداومت نمايد بر قرائت هل أتاك حديث الغاشيه در نماز واجب يا مستحب خداوند فرا ميگيرد او را برحمت خود در دنيا و آخرت و ايمن ميفرمايد او را در روز قيامت از عذاب آتش و الحمد للّه رب العالمين‌

جلد 5 صفحه 383

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


وُجُوه‌ٌ يَومَئِذٍ ناعِمَةٌ «8» لِسَعيِها راضِيَةٌ «9» فِي‌ جَنَّةٍ عالِيَةٍ «10» لا تَسمَع‌ُ فِيها لاغِيَةً «11» فِيها عَين‌ٌ جارِيَةٌ «12»

فِيها سُرُرٌ مَرفُوعَةٌ «13» وَ أَكواب‌ٌ مَوضُوعَةٌ «14» وَ نَمارِق‌ُ مَصفُوفَةٌ «15» وَ زَرابِي‌ُّ مَبثُوثَةٌ «16»

وجوهي‌ ‌در‌ روز قيامت‌ متنعم‌ بنعم‌ الهي‌ هستند و ‌براي‌ اعمال‌ حسنه‌ ‌که‌ ‌در‌ دنيا كردند و ثمرات‌ و فوائد ‌آنها‌ ‌را‌ بردند خشنود هستند ‌در‌ بهشت‌ ‌در‌ درجات‌ عاليه بهشت‌ سكونت‌ دارند كلام‌ لغو بگوش‌ ‌آنها‌ نميخورد ‌در‌ ‌آن‌ جنت‌ عاليه‌ چشمه‌اي‌ جريان‌ دارد ‌در‌ ‌آن‌ تختهاي‌ مرصع‌ بلند نصب‌ ‌شده‌ و ظرفها و ليوان‌ها ‌در‌ ‌آن‌ گذارده‌ ‌شده‌ و بالشها و مخده‌ها پهلوي‌ يكديگر نصب‌ ‌شده‌ و پرده‌هاي‌ زرنگار آويخته‌ ‌شده‌.

وُجُوه‌ٌ يَومَئِذٍ ناعِمَةٌ اهل‌ ايمان‌ هستند ‌که‌ ‌با‌ ايمان‌ ‌از‌ دنيا رفته‌ باشند و ‌با‌ تقوي‌ و آمرزيده‌ و ‌با‌ اعمال‌ صالحه‌ وارد محشر ميشوند، ناعمه‌ خرم‌ و خندان‌ ‌با‌ صورت‌ باز و نوراني‌ ‌که‌ شرح‌ ‌آنها‌ ‌را‌ ‌در‌ بسياري‌ ‌از‌ آيات‌ بيان‌ فرموده‌.

لِسَعيِها راضِيَةٌ نظر بوعده‌هاي‌ الهي‌ و مثوباتي‌ ‌که‌ ‌بر‌ ‌هر‌ يك‌ ‌از‌ عبادات‌ ‌از‌ واجبات‌ و مستحبات‌ بيان‌ فرموده‌ ‌در‌ قرآن‌ و ‌در‌ لسان‌ اخبار تمام‌ ‌را‌ مشاهده‌ كرده‌ بسيار

جلد 18 - صفحه 96

خشنودند بلكه‌ حسرت‌ ميخورند ‌که‌ اي‌ كاش‌ بيش‌ ‌از‌ اينها عمل‌ كرده‌ بوديم‌ ‌تا‌ بيش‌ ‌از‌ ‌اينکه‌ استفاده‌ ميكرديم‌ ‌که‌ خطاب‌ ميرسد بآنها: يا أَيَّتُهَا النَّفس‌ُ المُطمَئِنَّةُ ارجِعِي‌ إِلي‌ رَبِّك‌ِ راضِيَةً مَرضِيَّةً فَادخُلِي‌ فِي‌ عِبادِي‌ وَ ادخُلِي‌ جَنَّتِي‌ فجر ‌آيه‌ 27 ‌الي‌ 30 شرحش‌ ‌در‌ سوره ‌بعد‌ ميآيد ‌ان‌ شاء اللّه‌ ‌تعالي‌.

فِي‌ جَنَّةٍ عالِيَةٍ علو بهشت‌ ‌براي‌ طبقات‌ و قصور و عمارات‌ مرتفعه‌ و واسعة ‌که‌ دارد ‌هر‌ يك‌ نفر ‌اگر‌ تمام‌ اهل‌ بهشت‌ ‌را‌ ضيافت‌ كند تمام‌ وسائل‌ ‌در‌ دسترس‌ ‌او‌ ‌است‌ ‌از‌ امكنه‌ و اطعمه‌ و اشربه‌ و ‌غير‌ اينها.

لا تَسمَع‌ُ فِيها لاغِيَةً ‌که‌ ميفرمايد: دَعواهُم‌ فِيها سُبحانَك‌َ اللّهُم‌َّ وَ تَحِيَّتُهُم‌ فِيها سَلام‌ٌ وَ آخِرُ دَعواهُم‌ أَن‌ِ الحَمدُ لِلّه‌ِ رَب‌ِّ العالَمِين‌َ يونس‌ ‌آيه‌ 10. كلام‌ لغو و لهو و قبيح‌ و زشت‌ ‌از‌ ‌آنها‌ صادر نميشود و نميشنوند.

فِيها عَين‌ٌ جارِيَةٌ چشمه‌هاي‌ بهشت‌ سلسبيل‌ كوثر نهر ‌من‌ عسل‌ مصفي‌، ‌من‌ لبن‌ ‌لم‌ يتغير طعمه‌، ‌من‌ خمر لذة للشاربين‌، ‌من‌ ماء ‌غير‌ آسن‌ تمام‌ ‌از‌ پاي‌ قصرها جاري‌ ‌که‌ ‌در‌ بسياري‌ ‌از‌ آيات‌ بيان‌ فرموده‌.

فِيها سُرُرٌ مَرفُوعَةٌ ‌در‌ اخبار ‌از‌ ‌براي‌ تختهاي‌ بهشت‌ اوصافي‌ بيان‌ فرموده‌ ‌که‌:

(الواحها ‌من‌ ذهب‌ مكللة بالزبرجد و الدرّ و الياقوت‌ اذا اراد المؤمنون‌ ‌ان‌ يجلسوا عليها تواضعت‌ ‌حتي‌ يجلسوا ‌ثم‌ ارتفعت‌ ليري‌ المؤمنون‌ بجلوسهم‌ عليها جميع‌ ‌ما حولهم‌ ‌من‌ الملك‌).

وَ أَكواب‌ٌ مَوضُوعَةٌ دارد ‌در‌ اطراف‌ ‌آنها‌ گذارده‌ ‌شده‌

(كلما اراد المؤمن‌ شربها وجدها مملوة و يشربون‌ منها ‌ما يشتهونه‌ ‌من‌ الاشربة و يتمتعون‌ بالنظر اليها لحسنها)

و دارد كنار حوض‌ كوثر بعدد ستاره‌هاي‌ آسمان‌ گذارده‌ و كوثر ‌را‌ خداوند ‌به‌ پيغمبر عنايت‌ فرموده‌ و ساقي‌ ‌او‌ ‌را‌ امير المؤمنين‌ قرار داده‌ دوستان‌ ‌خود‌ ‌را‌ سقايت‌ ميفرمايد و دشمنان‌ ‌را‌ دور ميكند.

وَ نَمارِق‌ُ مَصفُوفَةٌ نمارق‌ جمع‌ نمرقه‌ بمعني‌ وساده‌ تكيه‌گاه‌ و ‌در‌ احاديث‌ اهل‌ بيت‌ دارد ميفرمايد:

(نحن‌ النمرقة الوسطي‌ بنا يلحق‌ التالي‌ و الينا يرجع‌ الغالي‌)

جلد 18 - صفحه 97

‌يعني‌ ‌ما ‌بر‌ طريق‌ عدل‌ و مستقيم‌ هستيم‌ بايد آنهايي‌ ‌که‌ كوتاهي‌ كردند ‌در‌ معرفت‌ ‌بما‌ ملحق‌ شوند و آنهايي‌ ‌که‌ غلو كردند ‌در‌ حق‌ ‌ما ‌بما‌ برگردند نه‌ افراط و نه‌ تفريط و نيز دارد ميفرمايد:

(كونوا النمرقة الوسطي‌ يرجع‌ اليكم‌ الغالي‌ و يلحق‌ بكم‌ التالي‌)

‌يعني‌ بايد ‌از‌ طريق‌ عدل‌ تجاوز نكنيد و مردم‌ ‌را‌ بعدل‌ دعوت‌ كنيد ‌آنها‌ ‌که‌ ‌در‌ دين‌ افراط كردند برگردند و ‌آنها‌ ‌که‌ كوتاهي‌ كردند ملحق‌ شوند، و تعبير ‌به‌ نمرقه‌ ‌براي‌ ‌اينکه‌ ‌است‌ ‌که‌ كسي‌ ‌که‌ تكيه‌ ميكند بوساده‌ نه‌ ‌از‌ ‌اينکه‌ طرف‌ ميافتد و نه‌ ‌از‌ ‌آن‌ طرف‌ ‌هر‌ دو طرف‌ محدود ‌است‌.

وَ زَرابِي‌ُّ مَبثُوثَةٌ زرابي‌ فرشهاي‌ زيبا ‌است‌ مثل‌ مخمل‌ و ترمه‌ و زرباف‌ و امثال‌ اينها، و مبثوثة بمعني‌ پهن‌ ‌شده‌ ‌در‌ بيوت‌ و قصور بهشت‌، و ‌در‌ حديث‌ ‌از‌ امير المؤمنين‌ ‌است‌ ‌در‌ ذكر اهل‌ جنت‌ فرمود:

(يجيئون‌ فيدخلون‌ فاذا اساس‌ بيوتهم‌ ‌من‌ جندل‌ اللؤلؤ و سرر مرفوعة، و اكواب‌ موضوعة، و نمارق‌ مصفوفة، و زرابي‌ مبثوثة، و لولا ‌ان‌ اللّه‌ ‌تعالي‌ قدرها ‌لهم‌ لأملعت‌ ابصارهم‌ ‌بما‌ يرون‌ و يعانقون‌ الازواج‌ و يقعدون‌ ‌علي‌ السرر و يقولون‌ الحمد للّه‌ الذي‌ هدانا لهذا)

خداوند نصيب‌ فرمايد ‌در‌ حديث‌ ‌است‌ فرمود:

(محادثة العالم‌ ‌علي‌ المزابل‌ خير ‌من‌ محادثة الجاهل‌ ‌علي‌ الزرابي‌).

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 15)- باز به نکته‌های بیشتری از جزئیات نعمتهای بهشتی پرداخته، اضافه می‌کند: «و بالشها و پشتیهای صف داده شده» (و نمارق مصفوفة).

تعبیر به «مصفوفه» اشاره به تعدد و نظم خاصی است که بر آنها حاکم است، این تعبیر نشان می‌دهد که آنها جلسات انس دسته جمعی تشکیل می‌دهند.

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

  1. تفسير احسن الحديث، سید علی اکبر قرشی، ج12، ص200

منابع