قطعاً كسانى كه به خداوند و پيامبرانش كفر مىورزند و مىخواهند ميان خدا و پيامبرانش جدايى بيفكنند و مىگويند: به بعضى ايمان مىآوريم و به بعضى كافر مىشويم، و مىخواهند در اين ميانه راهى در پيش گيرند، (كه مطابق هوس باشد، نه عقل و استدلال).
به حقيقت كافر همينهايند و ما براى كافران عذاب خواركننده آماده ساختهايم.
نکته ها
آيه 150 به منزلهى مبتدا و آيهى 151 به منزلهى خبر آن است.
يهوديان و مسيحيان، به خاطر هوسها و تعصّبات جاهلانه و تنگ نظرىهاى بىدليل، برخى انبيا را قبول داشتند و به برخى كافر بودند.
پیام ها
1- نبوّت، يك جريان وسنّت دائمى الهى و همچون زنجير بهم پيوسته است. پس بايد به همهى اين جريان اعتقاد داشت. «يُرِيدُونَ أَنْ يُفَرِّقُوا بَيْنَ اللَّهِ وَ رُسُلِهِ» (البته نسبت به «امامت» نيز عقيده به همهى امامان لازم است. پذيرش بعضى و انكار بعضى يا توقّف، به منزلهى كفر به همه ائمه است.)
2- خدا و رسول، جبههى واحدند و جدايى در كار نيست. «يُفَرِّقُوا بَيْنَ اللَّهِ وَ رُسُلِهِ»
3- كفر به خدا و رسولان، يا ايمان به خدا و كفر به همهى پيامبران، يا ايمان به خدا و كفر نسبت به بعضى انبيا، ممنوع است. راه حقّ، ايمان به خدا و همهى پيامبران است. «يَكْفُرُونَ، يُفَرِّقُوا، يَقُولُونَ، هُمُ الْكافِرُونَ حَقًّا»
4- همه اديان آسمانى بايد به رسميّت شناخته شوند. (البتّه در مرز تاريخى خود) «يَقُولُونَ نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَ نَكْفُرُ بِبَعْضٍ»
5- پذيرش قوانين مخالف اسلام، نوعى تبعيض در دين و ممنوع است. «نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَ نَكْفُرُ بِبَعْضٍ»
6- التقاط و راه جديدى در برابر راه انبيا گشودن، كفر است. «يَتَّخِذُوا بَيْنَ ذلِكَ سَبِيلًا أُولئِكَ هُمُ الْكافِرُونَ»
7- جهنّم، هم اكنون نيز موجود و آفريده شده است. «أَعْتَدْنا»
أُولئِكَ هُمُ الْكافِرُونَ حَقًّا: ايشانند كافران كامل در كفر از روى حقيقت، يعنى اينكه ايشان در كفر كاملند. حق و ثابت است در نفس الامر، حقى و ثبوتى موافق واقع. يا آنكه ايشان كافرانند، كفرى محقق و متيقن. پس اطلاق اسم ايمان بر آنها غير حق باشد. وَ أَعْتَدْنا لِلْكافِرِينَ عَذاباً مُهِيناً: و مهيا و آماده كردهايم براى كافران، عذابى خوار كننده و مقرون به استحقاق و اهانت.
سيّد بن طاوس از كتاب زهد النبى صلّى اللّه عليه و آله و سلّم روايت نموده
تفسير اثنا عشرى، ج2، ص: 631
از امير المؤمنين عليه السّلام كه حضرت رسالت صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود:
به حق آن خدائى كه جان محمد به يد قدرت اوست، اگر قطرهاى از زقوم را بر كوههاى زمين بريزند، هر آينه فرو رود تا طبقه هفتم زمين و طاقت آن نياورد، پس چگونه خواهد بود حال كسى كه آن طعامش باشد؟ و به حق آن خداوندى كه جانم در قبضه قدرت اوست كه اگر يك قطره از غسلين را بر كوههاى زمين بريزند، هر آينه فرو رود تا زير طبقه هفتم زمين و طاقت آن نياورد، پس چگونه خواهد بود حال كسى كه آبش آن باشد. و به حق آن خدائى كه جانم در دست قدرت اوست، اگر يكى از مقامعى كه خدا فرموده بر كوهها بگذارند، هر آينه فرو رود تا طبقه هفتم زمين و طاقت آن ندارند، پس چگونه خواهد بود حال كسى كه آنها را بر سر او كوبند در جهنم. «1» على بن ابراهيم روايت نموده كه: چون كفار داخل جهنم شوند، هفتاد سال به زير مىروند. چون به پائين رسند، جهنم نفسى كشد و ايشان را بالا اندازد.
پس گرزهاى آتشين بر آنها زنند تا به زير روند و پيوسته حال كفار چنين باشد. «2» در احتجاج روايت نموده كه زنديقى از امام جعفر صادق عليه السّلام سؤال نمود: آيا جهنم بس نبود كه حق تعالى عذاب كند خلق را كه حيّات (مارها) و عقارب نيز در جهنم آفريد؟ حضرت فرمود: خداوند جبّار به آن عقرب و مار، عذاب فرمايد جماعتى را كه مىگفتند آنها را خدا خلق نكرده و شريكى در خلق براى خدا قائل شدند، تا آنكه بچشاند به ايشان عذاب آن چيزى را كه مخلوق الهى نمىدانستند. «3» ايضا از حضرت امام موسى كاظم عليه السّلام مروى است كه: در جهنم
«1» بحار الانوار، جلد 8، صفحه 302، حديث 61؛ عبارت راجع به «غسلين» در روايت بحار نيست.
«2» بحار الانوار، جلد 8، صفحه 292، حديث 33.
«3» بحار الانوار، جلد 10، صفحه 186.
تفسير اثنا عشرى، ج2، ص: 632
وادىئى است كه آن را سقر مىنامند. از آن روز كه خدا خلق فرموده، نفس نكشيده. و اگر خداوند رخصت دهد كه به قدر سوراخ سوزنى نفس بكشد، هر آينه جميع آنچه روى زمين است، بسوزاند؛ و اهل جهنم به خدا پناه برند از حرارت و گند و بو و كثافت آن وادى، و آنچه از عذاب براى اهل آن مهيا شده.
و در آن وادى، كوهى است كه جميع اهل آن وادى، پناه برند به خدا از گرمى و عفونت و عذاب آن كوه. و در آن، درهاى است كه اهل آن كوه به خدا استغاثه كنند از حرارت و كثافت و عقاب آن. و در آن، چاهى است كه اهل آن دره از تعفن و حرارت و عذاب شديد آن چاه به خدا پناه مىبرند. و در آن مارى است كه جميع اهل آن چاه از عذاب آن مار به خدا استعاذه كنند. و در شكم آن مار هفت صندوق است، جاى پنج نفر از امم ماضيه و دو كس از اين امت. آن پنج نفر: قابيل قاتل هابيل، و نمرود كه با ابراهيم محاجّه نمود، و فرعون كه دعوى خدائى كرد، و مهود يهود، و منصر نصارى. و از اين امت دو اعرابيند كه ايمان به خدا نياوردند. «1» (يعنى اوّلى و دوّمى!!)
آن گروه ايشانند كافران براستى و مهيّا كرديم براى كافران عذابى خوار كننده..
تفسير
بيان اين آيه از آيه قبل استفاده شد و قمى فرموده آنها كسانى هستند كه اقرار برسالت پيغمبر (ص) نموده و انكار ولايت امير المؤمنين (ع) را نمودند حقير عرض ميكنم يعنى منكرين امامت هم حقا و واقعا در كفر با منكرين رسالت شريكند و چون منشأ انكار استكبار بوده عذاب بمهين موصوف شده است.