آیه 14 سوره طه

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
مشاهده آیه در سوره

إِنَّنِي أَنَا اللَّهُ لَا إِلَٰهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدْنِي وَأَقِمِ الصَّلَاةَ لِذِكْرِي

مشاهده آیه در سوره


<<13 آیه 14 سوره طه 15>>
سوره : سوره طه (20)
جزء : 16
نزول : مکه

ترجمه های فارسی

منم خدای یکتا که هیچ خدایی جز من نیست، پس مرا (به یگانگی) بپرست و نماز را مخصوصا برای یاد من به پادار.

همانا! من خدایم که جز من معبودی نیست، پس مرا بپرست و نماز را برای یاد من برپا دار.

منم، من، خدايى كه جز من خدايى نيست، پس مرا پرستش كن و به ياد من نماز برپا دار.

خداى يكتا من هستم. هيچ خدايى جز من نيست. پس مرا بپرست و تا مرا ياد كنى نماز بگزار.

من «اللّه» هستم؛ معبودی جز من نیست! مرا بپرست، و نماز را برای یاد من بپادار!

ترجمه های انگلیسی(English translations)

Indeed I am Allah—there is no god except Me. So worship Me, and maintain the prayer for My remembrance.

Surely I am Allah, there is no god but I, therefore serve Me and keep up prayer for My remembrance:

Lo! I, even I, am Allah, There is no Allah save Me. So serve Me and establish worship for My remembrance.

"Verily, I am Allah: There is no god but I: So serve thou Me (only), and establish regular prayer for celebrating My praise.

معانی کلمات آیه

«لِذِکْرِی»: برای این که همیشه به یاد من باشی. تا در نماز به ذکر من بپردازی. به هنگام یاد من. با توجّه به معنی اخیر، حرف (لِ) به معنی (عِندَ) است.

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


وَ أَنَا اخْتَرْتُكَ فَاسْتَمِعْ لِما يُوحى‌ «13»

ومن تو را (به پيامبرى) برگزيده‌ام، پس به‌آنچه وحى مى‌شود گوش فراده.

إِنَّنِي أَنَا اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدْنِي وَ أَقِمِ الصَّلاةَ لِذِكْرِي «14»

همانا منم اللّه، جز من خدايى نيست، پس مرا بندگى كن و نماز را بپادار تا به ياد من باشى.

إِنَّ السَّاعَةَ آتِيَةٌ أَكادُ أُخْفِيها لِتُجْزى‌ كُلُّ نَفْسٍ بِما تَسْعى‌ «15»

همانا قيامت خواهد آمد (ولى) من مى‌خواهم (زمان) آن را مخفى كنم تا هركس در برابر سعى و تلاش خود، جزا داده شود.

نکته ها

يكى از اسامى قيامت، ساعت است. «1»

پیام ها

1- پيامبران، از جانب خداوند منصوب مى‌شوند، نه از طرف مردم. «أَنَا اخْتَرْتُكَ»

2- بايد كلمات وحى را با تمام وجود وبا جان ودل شنيد. «فَاسْتَمِعْ» نه «فاسمع».

3- از آداب گفتگو، معرفى خود است. «إِنَّنِي أَنَا اللَّهُ»


«1». بيش از چهل مرتبه اين تعبير «ساعة» در مورد قيامت بكار رفته است. تفسير فرقان.

جلد 5 - صفحه 329

4- در نظام الهى، شناخت، اساس عمل است. «إِنَّنِي أَنَا اللَّهُ‌- فَاعْبُدْنِي»

5- شناخت اصول دين، بر انجام فروع دين مقدّم است. «لا إِلهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدْنِي»

توحيد نظرى مقدّم بر توحيد عملى است. «إِنَّنِي أَنَا اللَّهُ‌- فَاعْبُدْنِي»

6- عبادت بايد خالصانه باشد. ارزش عبادت به ميزان خلوص آن است. «فَاعْبُدْنِي»

7- توحيد در رأس همه عقايد و نماز در رأس همه عبادات است. «لا إِلهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدْنِي وَ أَقِمِ الصَّلاةَ»

8- نماز، اوّلين دستور كار و برنامه‌ى عملى انبياست. «أَقِمِ الصَّلاةَ»

9- نماز، در اديان ديگر نيز بوده است. «أَقِمِ الصَّلاةَ»

10- هدف از اقامه نماز، تنها رعايت قالب آن نيست، بلكه توجّه به قلب آن، يعنى احساس حضور است. «أَقِمِ الصَّلاةَ لِذِكْرِي»

11- توجّه به قيامت، سبب برپايى نماز مى‌شود. «أَقِمِ الصَّلاةَ- إِنَّ السَّاعَةَ آتِيَةٌ» در قيامت از نماز مى‌پرسند.

12- برپايى نماز به خاطر ياد اوست، «أَقِمِ الصَّلاةَ لِذِكْرِي» و ياد او موجب آرامش دلهاست. «أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ» «1» چنانكه ياد ما از خدا، سبب ياد خدا از ماست. «فَاذْكُرُونِي أَذْكُرْكُمْ» «2»

13- توحيد ومعاد، اوّلين پيام‌هاى الهى براى بشر است. «لا إِلهَ إِلَّا أَنَا السَّاعَةَ آتِيَةٌ»

14- از زمان وقوع قيامت، هيچ كس به جز خدا آگاه نيست. «أَكادُ أُخْفِيها»

15- برپايى قيامت حتمى است، «إِنَّ السَّاعَةَ آتِيَةٌ» امّا زمانش مخفى است. «أُخْفِيها»

16- هر آگاهى و دانستنى مفيد نيست. «أَكادُ أُخْفِيها» ندانستن زمان وقوع قيامت داراى حكمت و لطفى است. زيرا انسان در عمل آزاد بوده و گرفتار هيجان وترس نيست. كسى كه ساعت آمدن ميهمان را نمى‌داند، دائماً آمادگى خود را حفظ مى‌كند.


«1». رعد، 28.

«2». بقره، 152.

جلد 5 - صفحه 330

17- با پنهانى زمان قيامت است كه پاداش مردم بر اساس واقعيّات و به اندازه تلاش و كوشش آنها خواهد بود. أُخْفِيها ... لِتُجْزى‌

18- پاداش و كيفر دنيوى كامل نيست. إِنَّ السَّاعَةَ ... لِتُجْزى‌

19- در قيامت، اجراى قانون وپاداش وكيفر در حقّ همه يكسان است. «كُلُّ نَفْسٍ»

20- پاداش بر اساس سعى وتلاش است، خواه به انجام برسد، يا نرسد. «لِتُجْزى‌- بِما تَسْعى‌»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



وَ أَنَا اخْتَرْتُكَ فَاسْتَمِعْ لِما يُوحى‌ «13»

وَ أَنَا اخْتَرْتُكَ‌: و من برگزيدم تو را براى رسالت و براى كلامى كه تو را مخصوص گردانيدم.

«1» تفسير برهان، ج 3، ص 34 و 33.

جلد 8 - صفحه 251

تبصره: آيه شريفه دال است بر آنكه نبوت حاصل نگردد به استحقاق، هر چند شخص كامل و داراى ملكات فاضله باشد، بلكه به اختيار خداوند است و فرمايش‌ «وَ أَنَا اخْتَرْتُكَ» صريح است بر اينكه موسى را منصب نبوت حاصل شد به جهت آنكه حق تعالى او را برگزيد به رسالت در اولين مرتبه.

بيان ديگر: خلافت الهيه مانند نبوت و امامت كه منصب عظمى و غايت قصوى باشد، مقام تخصص و تعيّن دارد از جانب ذات احديت، و هيچكس را در آن دخالتى نخواهد بود و آيات شريفه‌ (أَنَا اخْتَرْتُكَ) خطاب به موسى، و آيه‌ (يا داوُدُ إِنَّا جَعَلْناكَ خَلِيفَةً) «1» نسبت به داود عليه السلام، و آيه‌ (إِنِّي جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماماً) «2» نسبت به حضرت ابراهيم عليه السلام، اثبات اين مدعا را نمايد.

فَاسْتَمِعْ لِما يُوحى‌: پس گوش فرا دار مر آن چيزى را كه وحى كرده مى‌شود به تو. خاطر موسى را آگاه فرمايد به اين كه امر عظيم خطيرى توجه به تو يافته، پس تمام همت خود را مصروف به آن دار.

تنبيه: فرمايش‌ «وَ أَنَا اخْتَرْتُكَ» دليل است بر نهايت لطف و رحمت حق تعالى، و فرمايش‌ «فَاسْتَمِعْ لِما يُوحى‌» دال است بر نهايت هيبت و جلالت خداوند عز و جل. پس نتيجه آنكه موسى عليه السلام را از لفظ اول غايت اميدوارى حاصل، و از لفظ دوم نهايت خوف وارد آمد.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ هَلْ أَتاكَ حَدِيثُ مُوسى‌ «9» إِذْ رَأى‌ ناراً فَقالَ لِأَهْلِهِ امْكُثُوا إِنِّي آنَسْتُ ناراً لَعَلِّي آتِيكُمْ مِنْها بِقَبَسٍ أَوْ أَجِدُ عَلَى النَّارِ هُدىً «10» فَلَمَّا أَتاها نُودِيَ يا مُوسى‌ «11» إِنِّي أَنَا رَبُّكَ فَاخْلَعْ نَعْلَيْكَ إِنَّكَ بِالْوادِ الْمُقَدَّسِ طُوىً «12» وَ أَنَا اخْتَرْتُكَ فَاسْتَمِعْ لِما يُوحى‌ «13»

إِنَّنِي أَنَا اللَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ أَنَا فَاعْبُدْنِي وَ أَقِمِ الصَّلاةَ لِذِكْرِي «14» إِنَّ السَّاعَةَ آتِيَةٌ أَكادُ أُخْفِيها لِتُجْزى‌ كُلُّ نَفْسٍ بِما تَسْعى‌ «15» فَلا يَصُدَّنَّكَ عَنْها مَنْ لا يُؤْمِنُ بِها وَ اتَّبَعَ هَواهُ فَتَرْدى‌ «16»

ترجمه‌

و آيا رسيد بتو خبر موسى‌

چون ديد آتشى پس گفت به كسانش درنگ كنيد همانا من يافتم آتشى را شايد من بياورم براى شما از آن شعله‌اى يا بيابم بر اثر آتش هدايتى‌

پس چون آمد نزد آن ندا كرده شد اى موسى‌

بدرستيكه من پروردگار توام پس بيرون كن نعلين خود را همانا تو در وادى مقدس طوائى‌

و من برگزيدم تو را پس گوش ده آنچه را وحى ميرسد بتو

بدرستيكه من خدائى هستم كه نيست خدائى مگر من پس عبادت كن مرا و بر پادار نماز را براى ياد من‌

همانا قيامت آينده است نزديك بود پنهان دارمش تا جزا داده شود هر كسى بآنچه سعى ميكند

پس باز ندارد تو را از آن كسيكه ايمان نميآورد بآن و پيروى كرده‌

جلد 3 صفحه 500

است از خواهش دلش پس هلاك شوى.

تفسير

گفته‌اند چون اين سوره در اوائل بعثت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نازل شده خداوند براى دلگرمى آنحضرت بامر رسالت و صبر و بردبارى آن سرور در تحمل شدائد و ناملايمات دعوت ابتداء امر رسالت حضرت موسى را بيان فرموده باين تقريب كه آيا قصّه بعثت موسى را كه شگفت آور است شنيده‌اى و آن از اين قرار است چون نشنيدى بشنو پس از آنكه حضرت موسى چند سال در مدين خدمت شعيب را نمود با اجازه آنحضرت عازم سفر بمصر شد براى ملاقات مادر و برادرش هارون و باعيال خود صفورا دختر شعيب عليه السّلام و اطفال خويش و گوسفندانى كه در آنمدت مالك شده بود رهسپار گرديد و چون بوادى و سرزمين طوى كه كوه طور آنجا است رسيد شب جمعه بود و هوا بسيار سرد و تاريك و زمين پر از يخ عيالش را درد زائيدن گرفت با آنكه راه را هم گم كرده بود و گوسفندانش متفرق شده بودند ناگهان از جانب كوه طور آتشى را مشاهده نمود ناچار بخانواده خود گفت درنگ نمائيد من آتشى كه اميد فرج در آنست مشاهده نمودم چون ايناس رؤيت بدون شبهه يا موجب استيناس و رافع وحشت است شايد من بياورم از آن آتش شعله و پاره‌اى كه با آن گرم شويم يا بوسيله آن آتش افروخته و كسانيكه در اطراف اويند براه مقصود واقف گرديم و بجانب آتش حركت كرد و چون نزديك شد ديد آتش سفيد رنگى از درخت سبزى مشتعل است در اينجا قمّى ره از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه پس رو بآتش رفت كه از آن اقتباس نمايد آتش رو باو آورد موسى ترسيد و عقب رفت و آتش هم بجاى خود برگشت باز موسى نزديك بآن شد براى انجام مقصود و آتش رو باو نمود و او عقب كشيد و آتش بمحل خود باز گشت كرد تا سه مرتبه و در دفعه سوّم آتش برنگشت و نداى خداوند را شنيد و تتمّه حديث در سوره قصص ذكر خواهد شد انشاء اللّه تعالى و آن ندا اين بود كه خدا فرمود اى موسى همانا من و براى تأكيد مكرّر كرد پروردگار توام پس نعلين خود را از پايت بيرون كن بدرستيكه تو در وادى پاكيزه و مقدّس ناميده شده بطوائى و مناسب با ادب و تواضع پا برهنه بودن است و در فقيه و اكمال و علل از امام صادق عليه السّلام و قمّى ره روايت نموده كه نعلين آنحضرت از پوست حيوان مرده بود لذا مأمور بخلع‌

جلد 3 صفحه 501

شد ولى در بعضى از روايات از اين معنى تكذيب شده و فرموده‌اند مراد خلع محبت اهل و اولاد است و در بعضى فرموده‌اند مراد خوف از تلف عيال در وضع حمل و خوف از فرعون است و هر يك در محل و مورد خود از ظاهر و باطن صحيح و مناسب است و بعضى طوى را بمعناى طى كرده شده گرفته‌اند و بنابراين حال است براى وادى يعنى انّك بالواد المقدّس الّذى طويته و در علل از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم روايت نموده كه آن وادى مقدّس شد براى آنكه پاكيزه شد در آن ارواح و برگزيده شد در آن ملائكه و سخن گفت خداوند با موسى سخن گفتنى و نيز خداوند بموسى عليه السّلام فرمود و من برگزيدم تو را به نبوت پس گوش ده آنچه را بتو وحى ميشود كه همان معناى نبوّت است و بنابراين لما يوحى قابل تعلق به اخترتك و استمع هر دو است يعنى برگزيدم تو را براى چيزيكه وحى ميشود پس گوش ده آنرا و اوّل جمله‌ئى كه بآنحضرت وحى شد توحيد خداوند يگانه و نفى شريك و اخلاص در عبادت بود كه منتهاى علم و كمال عمل است و پس از آن اقامه نماز براى ادامه ياد خدا و مشغول شدن قلب و زبان بذكر او كه طريقه موحّدين و سيره مقرّبين است و از چند روايت معتبره استفاده ميشود كه مراد آنستكه هر گاه نمازى از شخص فوت شود هر وقت يادش بيايد بايد بخواند ماداميكه وقت نماز حاضرش تنگ نشده باشد و بايد دانست كه مسلما روز قيامت خواهد آمد نهايت آنكه وقتش معلوم نيست چون خداوند خواسته است مخفى باشد و ناگهان آشكار گردد تا مردم از آن خائف و ترسان باشند و بقدرى خداوند باخفاء آن اهتمام دارد كه نزديك بود وقت آنرا بر خلق و خويش مخفى كند و اين كلام را معمولا براى مبالغه در كتمان امرى ميگويند چنانچه در مجمع و جوامع از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه نزديك بود مخفى كنم آنرا از خودم و بعضى «اكاد اخفيها من نفسى» قرائت نموده‌اند و قمّى ره نيز نقل نموده پرسيدند چگونه مخفى مينمايد آنرا بر خودش فرمود قرار ميدهد آنرا بدون وقت و بعضى گفته‌اند مراد بيرون آوردن از خفاء است چون اخفاء باين معنى نيز ميآيد در هر حال روز قيامت ميآيد و پنهان است وقتش يا ميآيد و نزديك است ظاهر شود بمعناى اخير براى آنكه هر كس بپاداش كار خود از خوب و بد برسد پس نبايد حضرت موسى و امت او را باز دارد از تصديق بروز قيامت يا

جلد 3 صفحه 502

نماز كسيكه ايمان بيكى از آن دو ندارد و متابعت هواى نفس امّاره خود را نموده در اين بى‌ايمانى پس هلاك شود العياذ باللّه آنحضرت يا كسيكه باز داشته شده است از اين عقيده حقه مانند فرعون و فرعونيان چون ادلّه قطعيّه بر ثبوت هر دو اقامه شده است بطوريكه جاى شبهه و ترديد براى احدى باقى نمى‌ماند مگر آنكه خواسته باشد هوا پرستى كند ..

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


وَ أَنَا اختَرتُك‌َ فَاستَمِع‌ لِما يُوحي‌ «13»

و ‌من‌ ترا اختيار كردم‌ و برگزيدم‌ ‌براي‌ رسالت‌ و نبوّت‌ ‌پس‌ ‌خود‌ ‌را‌ مهيا كن‌ ‌براي‌ استماع‌ آنچه‌ وحي‌ ميشود بتو.

(وَ أَنَا اختَرتُك‌َ) خداوند ميداند كي‌ قابليّت‌ رسالت‌ و نبوت‌ دارد (اللّه‌ُ أَعلَم‌ُ حَيث‌ُ يَجعَل‌ُ رِسالَتَه‌ُ) انعام‌ آيه 124 (إِن‌َّ اللّه‌َ اصطَفي‌ آدَم‌َ وَ نُوحاً وَ آل‌َ إِبراهِيم‌َ وَ آل‌َ عِمران‌َ عَلَي‌ العالَمِين‌َ) آل‌ عمران‌ آيه 30 (مهندسي‌ ‌که‌ بگل‌ نكهت‌ و بگل‌ جان‌ داد بهر ‌که‌ ‌هر‌ چه‌ سزاوار حكمت‌ ‌است‌ ‌آن‌ داد) و چون‌ حضرت‌ موسي‌ قابليت‌ نبوت‌ و رسالت‌ و اولو العزمي‌ داشت‌ لذا خداوند اختيار فرمود ‌او‌ ‌را‌ ‌براي‌ رسالت‌ بلكه‌ كليميت‌ (وَ كَلَّم‌َ اللّه‌ُ مُوسي‌ تَكلِيماً) نساء آيه 162 بلكه‌ حين‌ ولادتش‌ بمادرش‌ خبر داد (فَإِذا خِفت‌ِ عَلَيه‌ِ فَأَلقِيه‌ِ فِي‌ اليَم‌ِّ وَ لا تَخافِي‌ وَ لا تَحزَنِي‌ إِنّا رَادُّوه‌ُ إِلَيك‌ِ وَ جاعِلُوه‌ُ مِن‌َ المُرسَلِين‌َ) قصص‌ ‌آيه‌ 6.

(فَاستَمِع‌ لِما يُوحي‌) استماع‌ ‌غير‌ ‌از‌ سماع‌ ‌است‌ سماع‌ شنيدن‌ ‌است‌ استماع‌ تهيّأ ‌براي‌ شنيدن‌ ‌است‌ ‌يعني‌ تمام‌ توجهت‌ بشنيدن‌ كلام‌ حق‌ ‌باشد‌ ساير امور ‌را‌ ‌از‌ قلب‌ خارج‌ كن‌ نبادا توجهت‌ بعيال‌ و اولاد و اهل‌ ‌باشد‌ (لِما يُوحي‌) وحي‌ ‌اگر‌ القاء ‌بر‌ قلب‌ ‌باشد‌ توجه‌ قلبي‌ لازم‌ دارد چنانچه‌ ‌در‌ حق‌ ‌رسول‌ اكرم‌ ميفرمايد:

(إِنَّه‌ُ لَتَنزِيل‌ُ رَب‌ِّ العالَمِين‌َ نَزَل‌َ بِه‌ِ الرُّوح‌ُ الأَمِين‌ُ عَلي‌ قَلبِك‌َ لِتَكُون‌َ مِن‌َ المُنذِرِين‌َ) شعراء آيه 191 و نيز ميفرمايد ‌در‌ حق‌ جبرئيل‌ ‌عليه‌ ‌السلام‌ (فَإِنَّه‌ُ نَزَّلَه‌ُ عَلي‌ قَلبِك‌َ بِإِذن‌ِ اللّه‌ِ) بقره‌ آيه 91 و اما ‌اگر‌ بايجاد لفظ و كلام‌ ‌باشد‌ بايد گوش‌ فرا دهد و تمام‌ حواس‌ ظاهره‌ ‌را‌ رها كرد فقط حس‌ سمع‌ ‌باشد‌ (تنبيه‌) ‌از‌ ‌براي‌ قلب‌ انسان‌ دو باب‌ ‌است‌ يكي‌ باب‌ ملائكه‌ ‌که‌ الهام‌ و وحي‌ ‌است‌ و يكي‌ باب‌ شياطين‌ ‌که‌ اغواء و وسوسه‌ ‌است‌ و اوصياء و معصومين‌ باب‌ شيطان‌ ‌را‌ بسته‌ فقط باب‌ ملك‌ مفتوح‌ ‌است‌ و بسياري‌ باب‌ ملك‌ ‌را‌ بسته‌ ابدا بخيال‌ خيري‌ نيست‌ و باب‌ شياطين‌ باز و بعضي‌ ‌هر‌ دو باز ‌است‌ گاهي‌ ملك‌ و گاهي‌ شيطان‌.

15

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 13)- سپس از همان گوینده این سخن را نیز شنید: «و من تو را برای مقام رسالت بر گزیده‌ام، پس اکنون به آنچه به تو وحی می‌شود گوش فرا ده»! (وَ أَنَا اخْتَرْتُکَ فَاسْتَمِعْ لِما یُوحی).

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

منابع