وَ مِن حَيثُ خَرَجتَ فَوَلِّ وَجهَكَ شَطرَ المَسجِدِ الحَرامِ وَ إِنَّهُ لَلحَقُّ مِن رَبِّكَ وَ مَا اللّهُ بِغافِلٍ عَمّا تَعمَلُونَ (149) وَ مِن حَيثُ خَرَجتَ فَوَلِّ وَجهَكَ شَطرَ المَسجِدِ الحَرامِ وَ حَيثُ ما كُنتُم فَوَلُّوا وُجُوهَكُم شَطرَهُ لِئَلاّ يَكُونَ لِلنّاسِ عَلَيكُم حُجَّةٌ إِلاَّ الَّذِينَ ظَلَمُوا مِنهُم فَلا تَخشَوهُم وَ اخشَونِي وَ لِأُتِمَّ نِعمَتِي عَلَيكُم وَ لَعَلَّكُم تَهتَدُونَ (150)
(و از هر جهت بيرون شدي پس روي خود را بجانب مسجد الحرام بگردان و همانا اينکه امر البته حق و از جانب پروردگار است و خداوند از آنچه ميكنيد غافل نيست و از هر طرف بيرون شدي روي خود را بطرف مسجد الحرام برگردان و هر كجا باشيد روي خودتان را بجانب مسجد الحرام برگردانيد براي اينكه مردم را بر شما حجتي نباشد جز آنان که ستم نمودند، پس از ايشان نترسيد و از من بترسيد و براي اينكه نعمت خود را بر شما تمام كنم و شايد شما راه يابيد) وَ مِن حَيثُ خَرَجتَ اينکه حكم را خداوند تبارك و تعالي در سه آيه بيان فرموده يكي در آيه سابقه (آيه 144) و ديگر در اينکه دو آيه، و مفسرين وجوهي براي آن ذكر نمودهاند«1» و فخر رازي پنج وجه براي آن بيان نموده و آنچه
1- في تفسير الصافي قيل كرر الحكم لتعدد علله فانه تعالي ذكر للتحويل ثلاث علل تعظيم الرسول ابتغاء لمرضاته، و جري العادة الالهية علي ان يولي اهل کل ملة و صاحب دعوة جهة يستقبلها و يتميز بها، و دفع حجج المخالفين، و قرن بكل علة معلولها کما يقرن المدلول بكل واحد من دلائله تقريبا و تقريرا
[.....]
جلد 2 - صفحه 245
بنظر ميآيد و اللّه اعلم. اينست که آيه سابقه براي اتمام علاماتي است که در كتب انبياء سلف براي معرفي اينکه پيغمبر ذكر شده بود که عبارت از نماز خواندن بدو قبله باشد و تا اينکه حكم نيامده بود ميگفتند اينکه آن پيغمبري نيست که ما اوصاف او را ديدهايم اگر چه بعد از آن هم ايمان نياوردند ولي راه عذر براي آنها بسته شده و اينکه نكته از جمله وَ إِنَّ الَّذِينَ أُوتُوا الكِتابَ لَيَعلَمُونَ أَنَّهُ الحَقُّ مِن رَبِّهِم استفاده ميشود.
و آيه دوم براي بيان اثبات هميشگي قبله دوم يعني كعبه است که اينکه قبله مانند قبله سابق (قبله بودن آن) موقت و محدود نيست بلكه الي الابد ثابت و محقق است مانند شريعت محمدي که تا قيامت باقي است بر خلاف شرايع سابقه که مدتش محدود و موقت بوده است و اينکه نكته از جمله وَ إِنَّهُ لَلحَقُّ مِن رَبِّكَ استفاده ميشود زيرا حق بمعني ثابت و غير قابل زوال است.
و آيه سوم وعده ميدهد که تشريع اينکه حكم بمنظور اتمام نعمت است و اينکه وعده در آيه شريفه اليَومَ أَكمَلتُ لَكُم دِينَكُم وَ أَتمَمتُ عَلَيكُم نِعمَتِي وَ رَضِيتُ لَكُمُ الإِسلامَ دِيناً«1» انجاز شده است و بيان اينکه مطلب اينست که موضوع اكمال دين و اتمام نعمت الهي يعني ولايت امير المؤمنين و ائمه طاهرين مقدماتي داشته که از آن جمله همين تشريع قبله است زيرا كعبه خانه است که حضرت ابراهيم و اسمعيل بناء نموده و در حين بناء از خدا درخواست كرده که از ذريه او امة مسلمة قرار دهد، از اينجهت بايد مردم متوجه اينکه خانه شده و اهميت آن را دريابند.
و مقدمه ديگر فتح مكه بوده که در سوره فتح بيان نموده و وعده اتمام نعمت را داده إِنّا فَتَحنا لَكَ فَتحاً مُبِيناً لِيَغفِرَ لَكَ اللّهُ ما تَقَدَّمَ مِن ذَنبِكَ وَ ما تَأَخَّرَ وَ يُتِمَّ نِعمَتَهُ عَلَيكَ براي اينكه خانه خدا را از بتها و ارجاس پاك نموده و براي
1- سورة المائدة آيه 6
جلد 2 - صفحه 246
حج عمومي آماده سازد مقدمه ديگر حج عمومي پيغمبر صلّي اللّه عليه و آله و سلّم بوده که از آن بحجة الوداع تعبير شده که همه مسلمين از اطراف جمع شوند و پس از اتمام مراسم حج امر مهم ولايت که صراط مستقيم دين حنيف و اسّ اساس دين و مايه اكمال و اتمام شرع مبين است بمردم ابلاغ شود و اينکه وعده الهي صورت تحقق پذيرد.
لِئَلّا يَكُونَ لِلنّاسِ عَلَيكُم حُجَّةٌ اينکه علت ديگري است که براي تحويل قبله بطرف كعبه بيان ميفرمايد که قطع حجت اهل كتاب باشد زيرا اهل كتاب يكي از علامات پيغمبر موعود را نماز خواندن بدو قبله ميدانستند و تا تحويل قبله نشده بود ميگفتند اينکه آن پيغمبر موعود نيست و اينکه تحويل احتجاج آنان را دفع نمود.
و اگر گفته شود اينکه حجت در آيه اولي (آيه 144) بيان شد و سبب تكرار چيست! جواب گوئيم در آيه اولي اينکه مطلب ذكر شد که اهل كتاب ميدانند اينکه تحويل قبله حق و اينکه همان پيغمبر موعود است و در اينکه آيه يكي از علل تحويل قبله که رفع احتجاج اهل كتاب باشد متذكر ميگردد و از اينکه جهت تكرار نيست.
إِلَّا الَّذِينَ ظَلَمُوا مِنهُم مفاد اينکه استثناء اينکه نيست که ظالمين از اهل كتاب بعد از تحويل قبله باز حجتي بر مسلمين داشته باشند بلكه استثناء منقطع است يعني عدم انقطاع عذر ظالمين از اهل كتاب نه از باب اينست که حجّتي داشته باشند بلكه بواسطه اينست که دنبال هواي نفس و شهوت رياست و جاه طلبي ميباشند و از اينکه جهت اگر هزارها دليل براي آنان اقامه شود از مخاصمه و مخالفت دست بر نخواهند داشت و هم بخود ظلم ميكنند که خود را مستحق عذاب ابدي مينمايند و هم بديگران که در مقام اضلال آنان بر ميآيند و هم بمسلمانان که در صدد آزار و اذيت آنان ميباشند.
جلد 2 - صفحه 247
فَلا تَخشَوهُم وَ اخشَونِي پس شما از آنان نترسيد زيرا آنها ستمكارند و خداوند دفع شر آنان را خواهد نمود ولي از خدا بترسيد و در مقام مخالفت اوامر او مباشيد که گرفتار عقوبات دنيوي و عذاب ابدي خواهيد شد.
وَ لِأُتِمَّ نِعمَتِي عَلَيكُم وَ لَعَلَّكُم تَهتَدُونَ فائده ديگر اينکه حكم اينست که خداوند ميخواهد نعمت خود را بر شما تمام كند چنانچه بيانش گذشت و فائده سوم که بعد از قطع حجت اهل كتاب و تماميت نعمت است هدايت يافتن است يعني مسلمانان در صراط مستقيم ولايت که سعادت دنيا و آخرت آنان را تأمين ميكند قرار گرفته تا بمقصد و غايت مطلوب نائل شوند و لعلّ براي بيان غرض است و رجاء نسبت بمقام تخاطب يا بملاحظه مخاطبين است نه اينكه خداوند عاقبت كار بر او نامعلوم باشد که بطور ترجي بيان فرمايد چنانچه اينکه مطلب در موارد ديگر تذكر داده شده.