این مردم منافق در دلشان از شما بیشتر ترس دارند تا از خدا، زیرا آنها مردمی هستند که هیچ فهم و شعوری ندارند.
[آری منافقان، کافران از اهل کتاب را در گرماگرم جنگ به هنگام خطر رها می کنند و می گریزند؛ زیرا] ترس آنان از شما در دل هایشان بیش از ترس از خداست؛ چون آنان قومی هستند که [حقایق را به خاطر کوردلی] نمی فهمند.
شما قطعاً در دلهاى آنان بيش از خدا مايه هراسيد، چرا كه آنان مردمانىاند كه نمىفهمند.
وحشت شما در دل آنها بيشتر از بيم خداست. زيرا مردمى هستند كه به فهم در نمىيابند.
وحشت از شما در دلهای آنها بیش از ترس از خداست؛ این به خاطر آن است که آنها گروهی نادانند!
قطعاً ترس و وحشتى كه از شما در دل منافقان است، سختتر از خوفى است كه آنان از خدا دارند و اين به خاطر آن است كه آنان فهم و معرفتى ندارند.
نکته ها
«رَهْبَةً» به معناى ترس و وحشت درونى و عميق است كه آثار آن در عمل ظاهر مىشود.
اين آيه به منزله دليل آيه قبل است كه منافقان، حاضر به جنگ نيستند و اگر به جبهه آيند، فرار مىكنند، زيرا آنان ايمان ندارند و قدرت الهى را نمىشناسند ولى برق شمشير را مىبينند و از شما بيش از خدا مىترسند.
پیام ها
1- مؤمن داراى ابهت و هيبت است. «لَأَنْتُمْ أَشَدُّ رَهْبَةً فِي صُدُورِهِمْ»
جلد 9 - صفحه 554
2- ترس از مردم به جاى ترس از خدا، نشانه روشن نفاق است. «لَأَنْتُمْ أَشَدُّ رَهْبَةً فِي صُدُورِهِمْ مِنَ اللَّهِ»
3- منافقان نمىدانند و نمىفهمند كه رمز عزّت و قدرت مسلمانان، اراده و لطف خداوند است. «لا يَفْقَهُونَ»
4- هراس از مردم و نترسيدن از خداوند، به خاطر سطحىنگرى و سبكسرى است. لَأَنْتُمْ أَشَدُّ رَهْبَةً ... لا يَفْقَهُونَ
لَأَنْتُمْ أَشَدُّ رَهْبَةً: هر آينه شما مؤمنان سختتريد از حيث ترس و مرهوبيت، فِي صُدُورِهِمْ: در سينههاى ايشان، مِنَ اللَّهِ: از خدا، يعنى ترس شما در دل منافقان از ترس خدا در دل ايشان. حاصل آنكه منافقان از شما بيشتر مىترسند تا از خدا، ذلِكَ بِأَنَّهُمْ: آن ترس آنها از شما به سبب آنست كه ايشان، قَوْمٌ لا يَفْقَهُونَ: گروهىاند كه نمىدانند عظمت و شدت و عقوبت خدا را، و اگر نه، بايد كه از ذات او بترسند نه از شما.
بيان: ذكر صدور دال است بر نفاق ايشان، يعنى منافقان علانيه اظهار ترس خدا كنند نزد شما، و حال آنكه مهابت شما در صدور ايشان بيشتر است از مهابت خدا. مراد آنكه ترس آنها از شما سختتر است از ترس ايشان از خدا كه اظهار آن مىكنند.
آيا نظر نكردى بآنانكه نفاق ورزيدند ميگويند به برادرانشان آنانكه كافر شدند از اهل كتاب هر آينه اگر بيرون كرده شديد بيرون ميرويم با شما و اطاعت نميكنيم در مخالفت شما كسى را هرگز و اگر كارزار كرده شديد هر آينه يارى ميكنيم شما را و خدا گواهى ميدهد كه آنها دروغگويانند
اگر بيرون كرده شوند بيرون نميروند با آنها و اگر كارزار كرده شوند يارى نميكنند آنها را و اگر يارى كنندشان هر آينه برميگردند به پشتها پس يارى كرده نميشوند
هر آينه شما بيشتر مورد ترسيد در سينههاى آنها از خدا اين بسبب آنست كه آنها گروهى هستند كه نميفهمند
كارزار نميكنند با شما همگى مگر در بلاد محصوره بحصار و خندق يا از پشت ديوارها قوّت و دليريشان ميان خودشان زياد است ميپندارى آنها را مجتمع و دلهاشان پراكنده است اين براى آنست كه آنها گروهى هستند كه بعقل در نمىيابند
مانند آنانكه بودند پيش از آنها بزمان كمى كه چشيدند عقوبت كارشان را و براى آنها عذابى است دردناك.
تفسير
خداوند متعال بعد از ذكر اوصاف مهاجرين و انصار و تابعين متعرّض
جلد 5 صفحه 178
احوال منافقين مذكور در آيات اوّليّه اين سوره كه وعده نصرت به بنى نضير دادند و وفا ننمودند شده به پيغمبر خود ميفرمايد آيا نديدى كسانى را كه نفاق نمودند با خدا و رسول ميگويند ببرادران خودشان در كفر از يهود كه اگر بيرون كرده شديد از مدينه بامر پيغمبر ما هم با شما بيرون ميآئيم و اطاعت احدى را هرگز نخواهيم نمود در مخالفت با شما و اگر مسلمانان با شما جنگ كردند ما شما را يارى ميكنيم و خدا شهادت ميدهد كه آنها دروغ ميگويند اگر بنى نضير اخراج شوند از مدينه آنها از جاى خودشان حركت نخواهند كرد و اگر مسلمانان با آنها مقاتله نمايند اينها يارى نميكنند آنها را و بر فرض يارى كنند آنها را در جنگ كه نخواهند كرد در بين مبارزه فرار ميكنند و آنها را تنها ميگذارند و كسى يارى از آنها نخواهد نمود حماقت اينها و آنها بقدرى است كه در دلهاشان ترس از شما بيشتر است از ترس خدا چون فهم ندارند كه معرفت بقدرت خدا و عظمت مقام او داشته باشند و اگر با هم اجتماع نمايند در مقاتله با شما مسلمانان جرئت مقاومت در ميدان جنگ را ندارند ناچار در قلعههاى ديار خود متحصّن شوند يا از پشت ديوارها تيراندازى كنند و اين نه براى آنست كه آنها ذاتا ضعيف و ناتوان و ترسو هستند قوّت و شجاعت آنها در مبارزه با خودشان زياد است ولى در مقابل شما بخواست خدا مرعوب شدهاند يا اختلافات داخلى و عداوتهاى شخصى ميان آنها زياد است و شما تصوّر ميكنيد كه آنها با هم متّفقند ولى دلهاى آنها از هم پراكنده و جدا است و هر كدام هوى و هوسى دارند كه مانع از اتّفاق و اتّحاد است و اين براى آنست كه عقل ندارند تا بفهمند كه ترقى و تعالى هر قوم در اتّفاق و اتّحاد با يكديگر است و ترقى شخصى نوعا در ضمن ترقى نوعى حاصل ميشود و بايد اغراض شخصيّه را فداى اغراض نوعيّه نمود مثل بنى نضير هم مثل بنى قنيقاع است كه بفاصله كمى قبل از آنها نقض عهد نمودند و بحكم پيغمبر مجبور بجلاء وطن شدند و بسزاى كفر خودشان در دنيا رسيدند و عذاب آخرت آنها كه اشدّ از عذاب دنيا است بجاى خود براى آنها و رفقاشان باقى و برقرار خواهد بود.